خانه
جستجو
Close this search box.
جستجو
دسته‌ها
صحبت های خودمونی

زنگ انشا

موضوع انشا: ترحم نعمت خداست آورین جان‌آورین پاک را، آنکه کرد اندر سر ما خاک را. امروز که یک‌شنبه است به روال هر دوشنبه که آخرینش حدود شش ماه پیش بود، یک انشای دیگر از ما ساطع شد که امیدواریم عمرتان به خواندنش کفاف ندهد. امروزه با پیشرفت علم و فناوری، ترحم در حق معلولان و به ویژه نابینایان زیاد شده است. اما متأسفانه هنوز هستند، معلول‌نمایانی که فرهنگ استفاده صحیح از این نعمت خدادادی را ندارند و با کردار و گفتارشان می‌کوشند با طرح مزخرفاتی مانند استقلال، خودباوری، بی‌نیازی از دلسوزی دیگران و موارد مشابه، خود و سایر معلولان را از برکات و حسنات این سنت خجسته محروم
دسته‌ها
صحبت های خودمونی

امشب میخوام به اندازه ی 178 هزار تومان ریا کنم

آره. من امشب داشتم توی میدان انقلاب اصفهان، 33 پل قدم می زدم که چند زن شهرستانی رو مشغول گریه زاری و تکدی گری دیدم. حالم به هم خورد. از اینکه مردم چقدر سودجو شدند و شبی خدا تومان در مییارند. ولی از طرفی هم مردم دارند روز به روز آگاهتر میشند و کمتر به این شکل به این قبیل اشخاص کمک می کنند. زنه هی می گفت بچم لباس عید نداره. بچه ام مریضه. بچه ام سرماشه. و خب الکی هم گریه می کرد. رفتم جلو گفتم تو که بچه نداری. گفت چطور مگه؟ گفتم خب تو میگی بچم مریضه! تو میگی لباس عید میخواد! بچه رو بده
دسته‌ها
صحبت های خودمونی

از خاطره تا گپو گفت.

درود بچه ها. با گرما چه میکنید. راستش چند تا اتفاق جالب واسم افتاده که کلاً خاطرات جالبی شدند گفتم واسه شما هم تعریف کنم. پس بریم که داشته باشیم یکی دو تا خاطره و یه گپو گفتی با شما که امیدوارم خوشتون بیاد. نه. قبلش باید از ته دل و قلب و وجودم تولد گوش کُنو پیشاپیش به همگیتون تبریک جانانه بگم و بگم که امیدوارم بهترین روزها و سالها در انتظار گوش کن عزیز خودمون باشه. خب حالا بریم سراغ خاطرات. اینترنت, منو مخابراتو گربه. ماجرا از اونجایی شروع شد که من تو اسکایپ بودم داشتم چت میکردم. که به یک باره دیدم که اینترنت از دسترسم