خانه
جستجو
Close this search box.
جستجو
دسته‌ها
شعر و دکلمه

یک شب

شبکه قلب ورود شب را با طنینی از سکوت اعلام می‌کند. شب میتپد و صبح خاکستر میشود. قلب درد را فریاد می‌کشد. ستاره فرو میریزد و ماه درون شب دفن میشود. سوز سرمای شب عجیب آتشین است. میسوزاند و زنده میکند. سپیده گم گشته و آفتاب کمیاب. شلاق طوفان سرد، عجیب با آتش خشم شب عجین گشته. زمان ایستاده و مکان در گذر شتاب می‌ورزد. عدم موجود است و وجود، معنایی ندارد. سکوت، فریاد سر میدهد. ریه زمین گرفته و چشمان آسمان خون میبارد. اِی کاش صبح می‌شد. اِی کاااش.