ورود به محله
تغییر اندازه ی متن
جستجوی قدرتمند محله
-
نوشتههای تازه
- تجسم یک رویای دوردست، قسمت نهم.
- سریال جیران، به صورت توضیح دار، اختصاصی محله نابینایان: قسمت هشتم اضافه شد.
- سینما محله، شماره 17: فیلم سینمایی گشت و گذار در جنگل، به صورت توضیح دار، اختصاصی محله نابینایان
- سریال بازی مرکب، Squid Game, به صورت توضیح دار، اختصاصی محله نابینایان: قسمت چهارم اضافه شد!
- تقدیم اولین بازی از فصل سوم! پنجشنبه ها، البته این هفته استثناءً جمعه از ساعت 22، همراه ما باشید! در فصل سوم از بازی صوتی مافیا!
بایگانی برچسب: s
اولین پست من، خاطره آشناییام با محله نابینایان.
سلام. امیدوارم که حالتون خوب و روزگار بر وفق مراد باشد. خوشحالم از اینکه تونستم عضو کوچکی از این محله بزرگ باشم. می خوام در اولین پستم خاطره آشنا شدنم با محله را تعریف کنم. سال ۱۳۹۸ بود که گوشی … ادامهی خواندن
منتشرشده در تلفن همراه, خاطره, صحبت های خودمونی
برچسبشده آشنایی با محله نابینایان, امیرحسین اسحاق نیا, اندروید, خاطره, خاطره آشنایی, درد دل, زندگی خصوصی, گوش کن, محله, محله نابینایان, نابینایان, یادداشت
15 دیدگاه
نکاتی در خصوص تحرک و جهت یابی
دوستان عزیز سلام. وقت بخیر. کنفرانسی که چند شب پیش توسط مجتبی خادمی عزیز برگزار شد، نشون داد موضوع تحرک و جهت یابی، بعد این همه بحث و گفتگو و آموزش، هنوز موضوع تازه و قابل بحثیه و نکات بسیار … ادامهی خواندن
منتشرشده در آموزش, آموزش های رایگان, اجتماعی, اطلاع رسانی, صحبت های خودمونی, کودکان و نونهالان, معرفی ابزار, نرم افزار های کاربردی
برچسبشده آموزش, آموزش تحرک و جهت یابی, تحرک, ترفندهای جهت یابی, جهت یابی, چگونه عصا بزنیم, زندگی خصوصی, زندگی مستقل, کمبینایان, نابینا, نابینایان
77 دیدگاه
رضا و عبدالله بابت حضورتون ممنون خیلی خوش گذشت!
سفر داریم چه سفری. خوشگذرانی داریم چه خوشگذرانی. مهمان داریم چه مهمانی. میزبان داریم چه میزبانهایی. اصلا یک حس باحال و غریب و عجیب. حسی که از وصفیدن ماجرای من به خواننده منتقل میشه هرگز به گرد پای حس تجربه … ادامهی خواندن
منتشرشده در اجتماعی, خاطره, داستان و حکایت, صحبت های خودمونی, کودکان و نونهالان, گزارش
برچسبشده بی برچسب, تجربه گروه شاد نابینایان, ترن هوایی, خوشگذرانی, دور همی, دوستی نابینایان, رضا, زندگی خصوصی, سفر, سفرنامه شیراز, شهر بازی, شیراز, عبدالله, فیریزبی, کشتی صبا, مجتبی
39 دیدگاه
یادداشت هشت سپتامبر
خب؟ حساب کردم با وجودی که رعد نسبتا کویر سفارش کرده مثبتبین و پرانرژی باشیم، و به آینده امید داشته باشیم، و اتفاقات خوب رو تیک بزنیم، به نظرم اگه واقعبینی رو کلا از زندگی بذاریم کنار، ممکنه توی شوکهایی … ادامهی خواندن
منتشرشده در اجتماعی, صحبت های خودمونی
برچسبشده آینده خراب من, آینده نامعلوم مملکت, بقا به چه قیمت, بیکاری, پول کم ترجمه, ترجمه, دخل و خرج, دستمزد پایین مترجم, دستمزد کم ترجمه, زندگی خصوصی, زندگی سگی, زنده موندن به زور, عدم افزایش دستمزد مترجم با تورم, مترجمی, مجتبی خادمی, مجتبی خادمی مترجم, معیشت, نگرانی از آینده مالی, هزینه زندگی
45 دیدگاه
و این گم شده، هیچ وقت پیدا نمیشه چون ما متفاوتیم و چرند…
این دو روزه که اینترنت نیومدم حالم خعلی بهتره. انگاری که یه وبایی سرطانی باشه این اینترنت. یه جور هایی یه دوست نابابه که آدمو از راه به در میکنه. من دوست دارم حتی با رفیقهای راه دور هم ارتباط … ادامهی خواندن
منتشرشده در صحبت های خودمونی
برچسبشده آب, امید, انگیزه, بی برچسب, پوچ, جنگل, جوب, چشمه, در هم, دستنوشته, دلنوشته, روستا, زندگی خصوصی, سالیتود, قرص, کامپیوتر هوشمند کوانتومی, مجتبی خادمی, هوش مصنوعی
18 دیدگاه
مزمز، طعم خوش لحظه ها
دارم تغییراتی در رویه ی معمول زندگیم میدم تا با تحول و تنوع بیشتری همراه بشم و همه چی واسم فرق کنه. خارج شدن از دایره ی عادت ها کار سختیه ولی نتیجه ی شیرینی هم داره. وقتی حس می … ادامهی خواندن
منتشرشده در صحبت های خودمونی
برچسبشده این روزام, بدهکار, بی برچسب, پول قرضی, چرت نوشت, دستنوشته, دلنوشته, زندگی خصوصی, کار, گروه صنعتی, مجتبی خادمی, نه گفتن
41 دیدگاه
یادداشت هشت آبان
سلام دوباره اومدم با یکی از در هم نوشت های بی سر و تهم. دلم میخواد توی این نوشته همون طوری باشم که دوست دارم توی دنیای واقعی هم می شد بود. یعنی هیچ قاعده ای رو دنبال نکنم و … ادامهی خواندن
پستوی خاطرات (۱): پنجشنبه شیرین، پنجشنبه تلخ
بسم الله الرحمن الرحیم و سلام! یکی از بهترین دوستان دوران دانشجوییم در مقطع کارشناسی پارسال ازدواج کرد. اول ما می خواستیم دعوتشون کنیم که به دلیل درگیری دوستم با کنکور دکتری که سرانجامم به قبولیش منجر نشد، و … ادامهی خواندن
منتشرشده در خاطره, صحبت های خودمونی
برچسبشده پستوی خاطرات, پنجشنبه, حادثه در اتوبوس, زندگی خصوصی, زندگی مشترک, شهریور ۱۳۹۶, قدر دانستن داشتهها, قم, مشارکت در کار خانه, میهمانی, میهمانی دوستانه, همسردوستی
37 دیدگاه
اه. چرا دوباره تابستون داره میره؟
سرماخوردگی و در مجموع بیماری، میتونه بیشترین تأثیر منفی رو روی مود من بذاره. الان سرماخوردهام. یک هفته میشه که این شکلیم و اصلا راضی نیستم. خواستم یه یادداشت باحال بنویسم ولی سرماخوردگی، مسیر یادداشتمو اینطوری تغییر داد: اگرچه توی … ادامهی خواندن
منتشرشده در اجتماعی, خاطره, صحبت های خودمونی
برچسبشده بچه ها, بعد از تابستون کجا شلوغه, بلوک, بلوک خلوت, بلوک شلوغ, بلوک شولوغ, پس انداز, پسانداز, پسر همسایه, خادمی در آرزوی مهاجرت, دختر همسایه, درد دل, دردو دل, دست نوشته, دستنوشته, دل نوشته, دلنوشته, زمستون و خلوتی پارک ها, زندگی خصوصی, ساختمان مرده, سرماخوردگی, شهر مرده, شهرک خلوت, شیطنت بچه ها, عدم حضور بچه ها در پاییز, کاش دوروبرم شلوغ بود, مجتبی, مجتبی خادمی, مجتبی خادمی نابینا, مجتبی در آرزوی مهاجرت, مهاجرت, نابینا, نفرت جدایی از تابستون, همسایه, یادداشت های یه نابینا
59 دیدگاه
مجموعه ای از توالی های زمانی به هم ریخته
یه جایی که من باشمو تو باشیو یه عشق از جنس لمس. یه جایی که من باشمو تو باشیو یه حس از جنس نور. یه جایی که من باشمو تو باشیو یه بهشت از جنس تو. یه جایی که من … ادامهی خواندن
منتشرشده در صحبت های خودمونی
برچسبشده توالی زمانی نامتوالی, چرت نوشت, دست نوشته, زندگی خصوصی, عشقولانه, فقط دوتاییمون, مجتبی خادمی, یادداشت
23 دیدگاه
نمونه: از صبح تا شب توی یه روز من نابینا چه اتفاق هایی واسم می افته؟ زندگیم چطوری میگذره؟
سلام خب خیلی وقتی میشه من پست کامپیوتری و اندرویدی و کلا فنآوری کمتر می زنم. یه جورایی نزدیک به اینکه اصلا نمی زنم. آخریش همون مترجمه بود که زدم و میتونستید در لحظه معنی هر کلمه ای رو بدونید. … ادامهی خواندن
منتشرشده در اجتماعی, خاطره, صحبت های خودمونی, طنز, گزارش
برچسبشده از صبح تا شبم چطوری میگذره, چالش های روزمره فرد نابینا, چطور چه کاری رو انجام میدم, زندگی خصوصی, صفحه ای از دفترچه خاطرات, گزارش روزانه, گزارش زندگی یه نابینا, نابینا, نابینای در تکاپو, نابینای شاغل, نابینای مستقل, نابینای وابسته, وقایع روزانه
45 دیدگاه
یادداشت ششم فروردین 96
سلام خوبید بچه ها؟ نمیدونم چرا الکی الکی دلم برای شما و نوشتن اینجا تنگ میشه! واسه شخص من دقیقا حس خوبیه که بتونم مثل گذشته هام سبک وبلاگ نویسی رو دنبال کنم. یه حس خودمونی ای که شاید قدیما … ادامهی خواندن
یادداشت 21 اسفند 95
هشدار: این نوشته، زاییده ی تخیل نویسنده می باشد و واقعیت ندارد. تشابه احتمالی وقایع یا شخصیت های این نوشته با شخصیت ها و وقایع دنیای واقعی، کاملا ناخواسته، تصادفی و خارج از کنترل نویسنده است: روی نیمکتی برای خودم … ادامهی خواندن
منتشرشده در خاطره, داستان و حکایت
برچسبشده افسردگی, دست نوشته, دل نوشته, دیوانگی, زندگی خصوصی, مریض
39 دیدگاه
چون من مریضم. مریض…
هشدار: این نوشته، زاییده ی تخیل نویسنده می باشد و واقعیت ندارد. تشابه احتمالی وقایع یا شخصیت های این نوشته با شخصیت ها و وقایع دنیای واقعی، کاملا ناخواسته، تصادفی و خارج از کنترل نویسنده است: و دیگر صحبتی نکرد. … ادامهی خواندن
منتشرشده در خاطره, داستان و حکایت
برچسبشده افسردگی, دست نوشته, دل نوشته, دیوانگی, زندگی خصوصی, مریض
21 دیدگاه
ده شایدم یازده بهمن
(بیشتر…)
منتشرشده در اجتماعی, خاطره, صحبت های خودمونی, گزارش
برچسبشده املت, بازی, پرواز, تولد, چابهار, چای, خادمی, خدمت, دوست, زندگی خصوصی, فرودگاه, کودک کار, مترو, مجتبی, مجتبی خادمی, مسئول, منطقه محروم, نابینا در تهران, وزارت
50 دیدگاه
تنهایی
نمیدونم چقدر با تنهایی جور باشید. اکثرتونو که می شناسم ماشالا آدم های اجتماعی هستید و به تنهایی حتی فکر هم نمی کنید و همیشه ازش فراری هستید. خودم ولی نه. من و شاید یه عده ی کمی از شما، … ادامهی خواندن
چرتنوشت یازده آبان
خب. حالا من موندمو یه سایت تک مدیره مثل قدیما. حس می کنم که حس نمی کنم. بازم میخوام از اون دست نوشته های چرت بگذارم. ازونا که خودمم نمی فهمم و انتظاری هم ندارم خواننده هام بفهمند. ازونا که … ادامهی خواندن
منتشرشده در اجتماعی, روانشناسی, صحبت های خودمونی
برچسبشده حرفای خودمونی, دست نوشته, دستنوشته, دیوونگی, زندگی خصوصی, شکارچی, مجتبی
26 دیدگاه
ششم مهر و بازم من تکراری!
خب سلامی دوباره به هم محلی ها. دارم سعی می کنم هر روز پست بزنم ببینم کی تکراری میشم. مازوخیستم دیگه. کاریم نمیشه کرد. دکترام ازم قطع امید کردن. تولد نمیدونم چند سالگی ریحانه، بچه داداشمه. پنجشنبه مراسمه جشن تولد، … ادامهی خواندن
منتشرشده در اجتماعی, صحبت های خودمونی
برچسبشده بریل مانیتور, زندگی خصوصی, فرزند خواندگی, کتلت, مجتبی خادمی, نشریه, یادداشتای ی کور
29 دیدگاه
میکسچری از او و خودش
خیلی وقت ها واقعا سخت میشه به آدما بفهمونم یکی هست که از ته اعماقم دوستش دارم. آدما توقع دارند با همهشون خوب باشم، با همهشون از سر لطف و مهربانی برخورد کنم و در برابر همه سخاوتمند باشم. پس … ادامهی خواندن
منتشرشده در صحبت های خودمونی
برچسبشده بلال, دستنوشته, دلنوشته, دهن, دوست, دوست داشتن, ذرت, زندگی خصوصی, ساده, نفهمیدنی
15 دیدگاه
امروز از کارگاه مسیر یابی تا همه چی در هم بر هم
درود خدا کنه ما رو نندازن بیرون. از سر کارمونو میگم. تازه جا خوش کردیم. تازه به این زندگی نمک هست قند نیست شکر هست پنیر نیست عادت کردیم. تازه تابستون شده میخواییم حقوق های آخر ماه رو بسپریم به … ادامهی خواندن
منتشرشده در صحبت های خودمونی
برچسبشده خادمی, خانه ریاضیات, روزمرگی, زندگی خصوصی, کارگاه مسیر یابی, مجتبی, مجتبی خادمی, یادداشت
26 دیدگاه