خانه
جستجو
Close this search box.
جستجو

بفرمایید, قهوه خونه ی پانزدهم,قهوه خونه ی علیجوووووون.

سلام دوستان همون طور که در قهوه خونه ی قبلی یعنی قهوه خونه ی مهدی جوووووووون گفتم شما رو مهمون اردبیل میکنم.
خب بزنیم بریم اردبیل.
خب الان اینجا اردبیل هستش.
الان ما تو ی مکانی به نام دریاچه ی شورابیل هستیم.
که اونجا سمت راستمون ی پارک خیلی خیلی بزرگ وجود داره که وسایلش 18 به بالاست ولی من توصیه میکنم یک ساله ها هم سوارش بشن.
چون خیلی حاااااااااااال میده.
خب اونجا پارک برای افراد دوازده به بالا هستش.
اونجا هم که جلومون میشه پارک برای کودکان وجود داره.
خب اونجا پشت سرمون شهر خورشید وجود داره که بازیهای کامپیوتر برای بیناها که تو تخیل من برا نابینا ها هم هستش.
اینجا تو شهر خورشید هستیم الان تو اینجا این بازی آفلاین چند نفره یا تکنفره ی rtr وجود داره اونجا بازی آنلاین death match a new beginning وجود داره.
اینجا هم بازی آفلاین death match project alpha هستش.
خب اینجا بازی swamp وجود داره تا میتونید فلشهاتونو تو اون کامپیوتر از بازیهای هجیم که کمترینش 200 مگ هست که برای نابینا ها هستش پر کنید.
خب حالا از اینجا بیرون بیاییم تا وقتی که دلتون بخواد دوباره خودتون وارد بشید.
خب اونجا که میبینید دریاچه هستش که میتونید توش به قایقهای موتوری و قایقهای پدالی سوار بشید.
خب حالا برید عشق و حال کامنت هم خییییییییییییییلییییییییییییییییییییییی زیاد بدید.

هی کجا میری ندو هنوز خیلی زیاد مونده یادم رفت بگم که بعدش میبرمتون شیراز.

۶۳۹ دیدگاه دربارهٔ «بفرمایید, قهوه خونه ی پانزدهم,قهوه خونه ی علیجوووووون.»

سلام دوستان خوش بگذرووووووووونید فقط یادتون نره که زیر کامنتها کامنت نگذارید

سلام علی کلک .
میگم رعععد دانا فهمیده که تو املات خیییلی عالیه ولی فکر میکنم وقتی کامنت یا پست میذاری برات مهم نیست که درست بنویسی خخخخ
چرا ؟؟؟

سلام آقا قنبر ممنون که پسندیدید پس کیییییییییی میایید خوش بگذرونی؟ مهدی جوووووووووووووووون بیا ببینم بهت قول داده بودم تو هم قول داده بودی که میایی مهدی قادری کجاااااااااااااییییییییی

باید ی جاییو اختصاص میدادی به افراد کهن سال ،مثل رعععد .
اصلا دوست ندارم دورو برم همهمه باشه .

رععععععععععد تو رو خدا بزار خوش باشیم نمیدونم این کیبورد لعنتی میاد زیر دستم هر چیزی مینویسم که جاز مثلا درست بخونه همش تغسیر جاز هستش

منم می تونم از هفده به بالا استفاده کنم ؟
زمان ما نبود به خدا این امکانات .من میخوام خوش بگذرانم .امانمیشه الان احضار شدم برم لالا وای بچه ها بای تا فردا .چون علی رو دوست داشتم و دارم الان اینجا هستم تا بعد بدرود

وایییییی خوش به حالم رعععععععععععد پستمو لاک زده خانم معلم بیا ی بیست هم به ما بده تا به هفده شهریور گوش کن نمونیم بگن باید در یک روز هزارتا کامنت بدی خخخخ
معلم گوش کن و با تو میدونید کیه؟ رعععععععععد

خب فقط تو این پست میتونی راحت باشی . شکلک رعععد بزرگ شیلنگ آبو باز میکنه و همه رو خیس میکنه . بعدش خودش میره قایم میشه و حسابی به بچه ها میخنده هاهاها

آقا قنبر جوووووووون هر کاری میخوایی بکن حتی اون وسایل که همه رایگان هستن رو بشکن توشون چیزی بود بردار بزن به ی زخمی من که مشکلی ندارم چون اینجا مال من نیست خخخخخخ

علی جان من سخت گیر هستماما سخت نمی گیرم نمره ایت از ده به بالا حساب می شه نگران نباش تو قبول می شی حتما ..
علی جان هنوز اون شکمو ها نیومدند بیا میوه ها رو تقسیم کنیم بریم .زیاد وقت نداریم که زودی صبح میشه .

علیرضا رعععد بزرگ با گوشی کامنت میده . و این خیلی سخته براش . چون نورش اذیت میکنه .
خب علی به رعععد گفته بودی که در مدرسه ی ببین ها درس میخونی .
آیا میتونی نوشته های کتابتو ببینی ؟

رعد فایده نداره الان خیس خیس شدم از عرق و خوابم اصلا نپرید اله یور بپره .منم برم پیش بچه ها که این رعد اجازه نمی ده .هی آدمو مجبور به حرف زدن میکنه به خدا !

الان به حساب هرچی بچه شیطون هستش میرسم آقا بیایید به این وسایل اسمش فرزبی هستش من سوارش شدم خیلی حال میده هم تند تند تاب میده هم میچرخونه شبیه تاب جوانان هستش بیایید تا همه رو از اونجا بندازم
شکلک علیرضا به رعد میگه اینا وقتی خواستن جیغ بکشن آبو باز کن بریز تو دهنشون تا خفه بشن من هم کمربندشونو باز میکنم تا بیفتن بمیرن خخخخ اون پایین مرغ هم گذاشتن تا یکمی وقتی ترسیدید حال بیایید

رعد من فقط می دونم ملیسا داره ویرایشگری میکنه ولی بقیه رو نمی دونم .مجتبی که نوشته بود امروز غمگین تر از دیروز و نمی دونم براش دعا کنیم یا نکنیم .؟

نه رععد اون کتابام بریل هستن معلم رابط میدن تا مشقا و املا ها و امتحانامو به خط ببینها بنویسه و بعدش معلم اصلاح میکنه دیگه مثل بقیه دانشآموزان در کل آلی هستش
من در مدرسه نبینها افسرده میشم خیلی مدرسه بدی هستش تو ی کلاس چهار نفر میشه نمیتونیم شلوغ کنیم بندازیم گردن اون یکی دانشآموز خخخخ

مجتبی رو ولش کن . خخخخ اون بلده گلیم خودش از آب بیرون بیاره .
علیرضا کلی مار توی جیبم دارم هر کی بیفته ماررر تو جونش میندازم خخخ

نه رعد اینکار رو نکن به خدا اگه دنیا رو آب ببره این نابیناها رو امشب خواب برده.! آرام شلوغ نکنید بگذارید همینطور باشه .علیرضا فک کنم تو هم باید بری بخوابی .

من تا فردا ساعت دوازده مهمون هستم ببینم کی میاد هرکی نیاد باهاش کار دارم خخخخخخخخ

آره مجتبی رو ولش ! آخه اون اگه آرام باشه باید بهش شک کرد دیگه .شکلک خیلی جدی مجتبی دارهاز پنجره مدیریتی اش به رعد و قنبر غضب آلود نگاه میکنه .

رععععد بزرگ کلی مار و عقرب توی کیسه ی بزرگش داره ،هر کی نیاد این مارارو براش ایمیل میکنم بره توی رختخوابش

شکلک رععععد به مجتبی دهن درازی و زبون کجی میکنه و ی مار چاقو چله برای نیش زدن مجتبی کنار گذاشته . هههه

خب بر رعد و علیرضا هزاران درود باد ،
به اونائی که موش گازشون گرفته و یا خواب مانده اند و یا بعد از من می آیند و همه حاضران فعلی درود و شب بخیر .

ما هم ی چندتایی کی لاگر از هکرها غرز میگیریم و چندتا فیک پیج میدیم بهت تا ایمیلت پسوردش بیاد تو جیبمون خخخخخخ

نه نرو بزار تهنا نباشیم خخخهخهخهخهخهخه این خنده باید توی همه کامنتهام باشه

شب بخیر . آهاااای مجتبی بچه لوس کن کجایی ؟؟؟
مجتبی اگه تو بچه داشته باشی مصیبته خخخ چون پسرت خیللللی لوس و دیوووونه میشه . این حرفارو پشت سرت هم گفتم خخخ

نه اینا چیزی نخوردن چیزی اونا رو خورده موش اونا رو خورده اونایی که دوست دارن همین الان فیلم سرنوشت یک مبارز در شبکه ی نمایش شروع شد من الان دارم کامنت میدم و با tv card نگاه میکنم این قسمتش خیلی آلی هستش فیلم دوستا از دست ندید

من موندم اخلاقای من بیشتر به نبین ها شباهت داره خخخ
رععععد بزرگ زیاد به تلوزیون علاقه نداره و عشق رادیو دارم . البته رادیو لس آنجلسی یا کالیفرنیا

قنبر به رعد بزرگ و دوست داشتنی و جوان شاداب محله شب بخیر می گه و به علیرضا جوان خوب و شاداب محله هم ابراز علاقه می کنه و به او هم شب بخیر عرض می کنه .مطمئن باش تنها نمی مانی ؟ دوستان حتما بزودی می آیند .راستی رعد تعجب نمی کنه که قنبر تا این وقت بیداره داره اره ره ه ؟! به علیرضا بگو که بخاطر اونه که هستم هاهاهاهاو

تازه داشتم باورت میکردم که رفتی
مثل شعری ازبرت میکردم که رفتی
 
تازه داشتم دستامو میذاشتم تو دستات
 
رفتی و گرمی دستاتو گرفتی 
 
حالا تاریک و سردم
 
مثل یک شعر تنهام
 
گرمی دستاتو کم دارم
 
مثل خورشیدی تو شبهام
 
دستات مثل تردی بارون مثلطعم زمستون
 
دستات مثل روح اجابت بارون 
 
تو خیالم میمونه میدونم میمونه
 
با تو میتونم خواب پرواز و ببینم
 
از هوای چشم تو ستاره بچسنم
 
تا تو هستی قلب لحظه هام پر شوره
 
از تو میتونم زنده بمونمو نمیرم
 
حالا تاریک و سردم
 
مثل یک شعر تنهام
 
گرمی دستاتو کم دارم
 
مثل خورشیدی تو شبهام
 
تازه داشتم باورت میکردم که رفتی
 
مثل شعری ازبرت میکردم که رفتی
 
تازه داشتم دستامو میذاشتم تو دستات
 
رفتی و گرمی دستاتو گرفتی 
 
حالا تاریک و سردم
 
مثل یک شعر تنهام
 
گرمی دستاتو کم دارم
 
مثل خورشیدی تو شبهام
 

راستی من ی چیزی یادم رفت بپرسم چه طور هستید؟ آیا؟ خوبید آیا؟ اگه غمگین هستید چرا آیا؟

والله رعععد همش داره میگه که ی کهن ساله و با عصا راه میره . این جوانو شادابو از کوجا موجا آوردی ،؟؟

من غمها رو از دلم شیفت دیلیت کردم رفتن خونه باباشون قهر کردن حالا منت کشی میکنن خخخخخ

رعد بلا منو به حرف نگیر خوابم می آد و دعوام میکنند ها ؟
رعد اگه بگم سال نوری طول کشید تعجب نکن .شاید هم قرن بود .بالاخره می خوام بگم من الان ن ببین هستم یعنی نه نمی بینم و نه می بینم .این خیلی جالبه .اما مقاومت می کردم در کلاس و با روش های نوین ؟با بهره گرفتن از بچه ها کلاس هامو اداره می کردم .جالب بود که به اعتراف معاونان مدرسه از اونائی کهادعا میکردند با وضعیت جدید بهتر اداره میکردم .آخه یک جورائی چهره عصبانی دارم و صدایم هم مثل رعد با غرش و بلند هستش و این خیلی کمکم کرد .

اووووووووو پس اون سمیرا عشق واقعی من هستش واقعی بود؟ بیایید سر به سر پرواز بزاریم رعد بگیرش نزار فرار کنه

پرواز پسرم دو سه سال دیگه دکتراتو میگیری . از یکی شنیدم که میگفت پرواز خیلی خسته شده .
تحمل کن . والله هممون داریم تحمل میکنیم و صبببر .

آقا قنبر ببین نزارید اینا کفششونو در بیارن اگه کفش رو در بیارن قایمکی میان تغلب میرسونن

پرواز دکتر خوش آمدی I love you
زودی برو رفیقا رو خبر کن این علیرضا رو نذارند بخوابه .خوابه ابه .

قنبر الان با عصا راه میری ؟؟؟آیا مستقل میتونی بری بیرون ؟؟
واقعا نبین شدن بعد از بینایی و در سنین بالا فاجعس . از مهدی ترخانه کسی خبر نداره؟،

شما به خانومتون میگید جوجه ها یا به بچه هاتون ؟؟؟
بعد از نبین شدن ازدواج کردید یا قبلش؟؟

علیرضا شما بلدی با عصا راه بری یا نه ؟؟؟ توی محله ی گوشکن کیو بیشتر از همه دوست داری ؟؟ چرا ؟؟

وای خدایا چند نفر بنداز اینجا اگه کم بخوره خود کشی میکنم غمگین میشم

من همه رو بیشتر از اون یکی دوست دارم چون معتقدم که اگه کینه داشته باشی حتما ی زندگی آشقالی خواهی داشت و چون همه دوستان رو دوست دارم که همه صادق هستن و مهربون این صفا و سمیمیت رو هیچجا نمیشه پیدا کرد من آره بلدم

علیرضا چرا برات مهمه که کامنت قهوه خونه زیاد بشه ؟؟؟
اگه ی روزی من صاحب قهوه خونه بشم ، میگم پستم نباید بیشتر از ۳۰۰ تا کامنت بشه . ولی باید با کیفیت باشه . دقیقاً مثل نمره میمونه . فک کن ۱۰ تا ۵ بگیری خوبه یا ی ۲۰ . البته شما چون نظامتون توصیفی هست با نمره سرو کار نداری

خیلی خوبه که بلدی با عصا راه بری .
راستی دوست داری توی زندگیت چه اتفاقهایی بیفته ؟؟؟

نه دیگه از توسیفی بیرون اومدم البته امیدوارم امسال دیگه نه وگرنه واقعا خود کشی میکنم کاشکی خود کشی گناه نبود خودمونو میکشتیم راحت میشدیم فوقش ی درد کوچولو هستش عوضش میریم اون دنیا حالا باید ببینیم به جهنم میریم یا بهشت امیدوارم که بهشت باشه

گاهی اوقات صلاح است که تنها بشوی
چون مقدر شده تکخال ورقها بشوی

گاهی اوقات قرارست که در پیله ی درد
نم نمک شاپرکی خوشگل و زیبا بشوی

گاهی انگارضروری ست بِگندی درخود
تا مبدل به شرابی خوش و گیرا بشوی

گاهی ازحمله ی یک گربه،قفس میشکند
تا تو پرواز کنی،راهی صحرا بشوی

گاهی از خار گل سرخ برنجی بد نیست
باعث مرگ گل سرخ مبادا بشوی

گاهی ازچاه قرارست به زندان بروی
آخرقصه همآغوش زلیخا بشوی…..

دوست ندارم که بینا بشم با این چشم لعنتی خیلی اتفاقهای بد می افتع و میخوام همین بینایی اندکم باقی بمونه نه کم نه بیشتر دوست دارم همه کسایی که به نظرشون بد هستم منو ببخشن و کلا بی گناه بشم اینا خواسته خودم نیست خواسته دلم هستش

یک وقتی…
بدفهمی ها آزارم می داد
ناراحت می شدم
از قضاوت ها…کج فهمی ها…سوءتفاهم ها
همه اش می ترسیدم
که آدم ها بد بفهمندم
اشتباه قضاوتم کنند…
وقت زیادی صرف می کردم
برای توضیح دادن خودم
رفع سوءتفاهم
که ثابت کنم
من آن چیزی که فکر می کنند نیستم
اشتباه قضاوتم کرده اند…
حالا اما موضع ام
سکوت است در برابر
آدم ها و نگاهشان…
سکوت و سکوت و سکوت…
تازگی ها
در برابر بی مهری آدم ها هم هیچ نمی گویم
انگار که لال شده باشم
شاید هم کور و کر
که نه می بینم
نه می شنوم
دیگر نه انرژی توضیح دادن دارم
و نه حتی حوصله اش را…
می دانی
من مسئول طرز فکر آدم ها نیستم
بگذار هرچه خواستند
بگویند و برداشت کنند…
بیخیال
می روم در لاک خودم
آرام و بی دغدغه
زندگی خواهم کرد…

سلااااام. اینجا چه خبره باز؟ من باز تا صب بیدارم و دارم کتاب می خونم…تا صب باشید، برا استراحت بیام پیشتون….رعد عزیز سلام….آقا قنبر من شمارو خیلی نمی شناسم، یکی مارو بهم معرفی کنه!!! علیرضا یاخچوسان؟

چرا دوست نداری بیناییت بیشتر بشه ؟؟؟
اتفاقاً به نظرم تو پسر خیییلی خوب و شجاع و صادقی هستی . تو خیییلی خوب و مهربان هستی

بابا یکی بیاد من از تنهایی اینجا دق میکنم بیناییم طوری هستش مثلا چهرهآدما رو ببینم خط شما رو به زور میبینم ناشکر نیستم چونکه شاید همین هم نمیدیدم و با صفحات سفید راحت نیستم ی تم blak روی هر کامپیوتر یا مبایل میزنم تا چشمم ضعیف نشه

سلام یلدان کچن یعنی سلام رهگذر
رععد همیشه از روی نوشته ها قضاوت ننما

پرواز پسره . الان در حال گذراندن دوره دکتری هستش . زبان میخونه . دانشگاه علامه ی تهران. من آماره بیشترارو دارم خخخ
چون اینجا تا تونستم بدون هیچ خجالتی از همه سؤال می کردم خخخ کنجکاوی

جدی؟ خب الان همکلام میشیم….احوال شما خان.م معلم؟ هیچ وق معلمام منو دوسم نداشتن!!! بسکی شیطون بودم…

زندگی
درد قشنگیست
که بر باور ما می بارد
و سر انجام ظریفی است
که در خاطر ما می ماند.
زندگی،
شوق گلی رنگین است
روی سرشاخه ی امید،
بر ساقه ی دلتنگ نگاهی که زمان
در باغچه ی بینش ما می کارد.
زندگی
بارش عشق است
بر اندیشه ی ما
تابش دوست برای همه وقت
بودنش در همه حال.
زندگی،
خاطره ی دوستی امروز است
مانده در تاقچه ی فردا ها.

خب کاشکی یکی هم به جمعمون اضافه بشه تا بتونیم ی ذره بچتیم یا همون بکامنتیم

ی کتاب بینایی میگیرن دستشون بعدش اونو میخونن زبت میکنن میزارن برای فروش یا دانلود

مرسی علیرضا…ممنون بابت اطلاعاتت رعد…چرا رفیقای هم سن و سالت نیستن علیرضا؟ ما که جای عمه های تو ییم…با ما بهت خوش نمی گذره…

مگر چقدر عمر میکنیم که
دیوانه ی هم نباشیم …
آدمیزاد است دیگر …

شوخی شوخی عاشق میشود …
بی فکر قلبش را جا میگذارد …
جدی جدی میمیرد …

اما در این میان، گاه میتوان تمام زندگی را در آغوش کشید …
فقط کافیست ،

تمام زندگی ات یک نفر باشد…

وااای من معاون مدرسه ابتدایی پسرونه بودم خخخ برای علیرضا تعریف کردم که چه بلایی سر ی پسربچه ی شیطون آوردم خخخ
البته الان رفته دبیرستان و برای خودش آقا شده .

کتاب می خونم ضبط می کنم برا بچه های نابینا…و البته برای بیناهایی که حال کتاب خوندن ندارن…نمی دونی چه حالی داره! اگه صدات خوبه تو ام بیا تو کار…

آی مهدی مجتبی بعدش پرواز بعدش کَیانوش بد قولا گفته بودید میایید کجا هستید؟ خوابتون برده اصلا من میرم بخوابم شاید خداحافظ نمیدونم اگه یکی اومد دیگه از خواب بیدار میشم شاید ی ساعت یا نیم ساعت دیگه

خدای من…منم خیلی تنبیه شدم…کلا دوران مدرسه فقط تنبیه شدم…و بیشتر سال تحصیلیم رو از کلاس بیروم می کردن…منم از مدرسه در میرفتم…خوبه که شما مدیرم نبودی!!! چی می شد!

نه رهگذر صدام اصلاً و ابداً خوب نیست خخخ
مگه نمیدونی رعععد بزرگ صداش مثل ی رعععد ترسناکه . هولو ولا توی دل جنها میندازه . بی شوخی .

برای پسرای تنبلی که خوابیدن طعریف میکنم گرچه قبلا هم گفتم ولی الان هم میگم
ی روز معلممون چندتا دانشآموز رو انداخت بیرون بعدش من صدای خنده شنیدم معلم از همه سوال چهار جوابی یا همون تستی خودمون رو میپرسید بعدش به بعضی ها چهار جوابی نمیپرسید به من رسید گفت جواب این رو بگو گفتم خب خانم معلم جوابهاش رو بخونید گفت این چهار جوابی نیست من هم شیطنتم گل کرد گفتم چرا داره از سوسولها میپرسید از ما که سوسول نیستیم نمیپرسید همیشه این قانون شماهاست سوسولا جلوتر از ما ها هستن بعدش آقا این ما رو انداخت بیرون بعدش گفتن نصرتی پس تو هم به جمعما اومدی بیا خوش بگذرونیم جوک میگفتیم معلم اومد جلو گفت اصلا نخواستیم تنبیه بشید بیایید بشینید درستونو بخونید خیلی خندیدیم وای این جاز چرا این طوری میکنه؟ نکن بابا من هم میترسم میگم جنی شدم این چه صدایی هستش؟

آه نصرتی…منم داغون بودم…هیچوق درس نمی خوندم…ولی کتاب زیاد می خوندم…باید نمره هامو ببینی!!!

رهگذر من به دخترا اصلا کاری ندارم . ولی با پسربچه های شیطون و تخس عجیب شمر میشم . چون اصلا پسر دوست نیستم .
ولی از شانسم همه ی پسرا بدشکل و کچل دورمو میگرفتن . اه اه . من واقعا از جنس مریخی علی الخصوص پسربچه هاش گریزونم .
دخترا علی الخصوص نوجووونها رو خیلی دوست دارم و ارتباطشون بامن عالیه . الان خیلی از شاگردام وکیل و پزشک و خیاطو و … شدن.
سالای اول تدریسم در دبیرستان بودم

مهدی و دیگر دوستانی که rtr بازی میکنن بدونید onj سرور هم نابود شد وای باید از این به بعد درdeath match بکشیم لعنت به هرچی dragon apps هستش سرورای تیمی رو که ازمون گرفتید mane server هم گرفتید kris server هم گرفتید به زودی همین death match رو هم میگیرید

آخی….چه حال خوبی داره که آدم ببینه دانش آموزاش به جایی رسیدن!!! آره بچه پسرا تخسن…یه بار داداشم شیطونی کرد گوششا کشیدم، کنده شد نصفیش!!!

آخی نصرتی…تنهات گذاشتن امشب؟ غصه نخوریا…من تا صب هستم…البته وسطاش میرم و برمیگردم…خوابم بودی، باز برات کامنت میذارم…

این روزهایم به تظاهر میگذرد….
تظاهر به بی تفاوتی،
تظاهر به بی خیالی،
به شادی،
به اینکه دیگر هیچ چیز مهم نیست….
اما…
چه سخت می کاهد از جانم این نمایش….

من یکی از پسرا رو میزدم حسسسسابی . کلاس سوم بود ، میخندید و میگفت چه خوب قلقکم میدی رععععد .
خلاصه منم مجبورش کردم بره دستشویی مدرسه رو تمیز کنه خخخ از اون به بعد آدم شد و الان دبیرستانه .

خیلی بدجنس هستید خیلی یعنی من طرفدار پر و پا قرص این پسرای شلوغ هستم چون خود نیز از یکی از آنها هستم فردا فکر کنم به پلی روم بگید آیپیمو بلاک کنه خخخخ

از شانس بد ما همه قهوه خونه ها شلوغ بودن الان اینجا خالی هستش ولش باید بیام ریفرش کنم تا بگن پست علیرضا بازدید داشت خخخخخخخخ

ساده که میشوی همه چیز خوب میشود …

خودت ،

غمت ،

مشکلت ،

غصه ات ،

هوای شهرت ،

آدمهای اطرافت ،

حتی دشمنت ..

یک آدم ساده که باشی برایت فرقی نمیکند که تجمل چیست … که قیمت تویوتا لندکروز چند است ، فلان بنز آخرین مدل ، چند ایربگ دارد …

مهم نیست نیاوران کجاست .. میرداماد و پاسداران و فرشته و الهیه کدام حوالی اند .. رستوران چینی ها گرانترین غذایش چیست …

ساده که باشی همیشه در جیبت شکلات پیدا میشود .. همیشه لبخند بر لب داری .. بر روی جدولهای کنار خیابان راه میروی زیر باران ، دهانت را باز میکنی و قطره قطره مینوشی .. آدم برفی که درست میکنی شال گردنت را به او میبخشی …

ساده که باشی همین که بدانی بربری و لواش چند است کفایت میکند .. نیازی به غذای چینی نیست ، آبگوشت هم خوب است ساده که باشی …

ساده که می‌شوی، فرمول نمی‌خواهی .. ایکس تو همیشه مساوی ایگرگ توست ..

ساده که می‌شوی درگیر رادیکال، انتگرال و مشتق و ریاضت‌ ها نیستی .. هرجایی به راحتی محاسبه می‌شی ..

ساده که می‌شوی حجم نداری، جایی نمی‌گیری …

زود به ‌یاد میایی و دیر از خاطر میروی …

حرف زیاد است…….. اما گاهی نمیدانی چه بگویی…… گاهی باید رفت…. چیزی شبیه کم آوردن…

شب خوش پس باید برم
ولی باز ساعت دو و باز نیم ساعت و یک ساعت بعد میام تا ببینم این دوستای بد قولم میان یا نه؟

عجب قهوه خونه ی خوب و ساکتیه!!! رسیدم به جایی که مرد داستان داشت نعره می کشید!!! اهل خونه خابن!!! گفتم اگه هوار بزنم، طفلیا میپرن از خواب…اومدم اینجا یه گلویی تر کنم!!!بعد برم از بعدش بخونم…دادو هوارم بذارم واسه فردا…
آخه چه اهمیتی داره که کامنتای قهوه خونه زیاد شه؟!!! از دست شما بچه پسرا!!! حالا من تا صبح برات کامنتای فمنیستی میذارم…

هیچ برده ای به معنای واقعی کلمه، به اندازه زنی که ازدواج کرده، برده نیست…جان استوارت میل

سلام…بیداری؟ پس اینو بشنو:
یک زن به همان اندازه به یک مرد احتیاج دارد، که یک ماهی به دوچرخه…

رهگذر ای کاش توی ایرووون نبودم .
واقعا مردها موجودات عجیبی هستن . حتی دوست داشتنشون هم میتونه باعث آزار آدم بشه هههه
من باورم نمیشد که ی روزی ازدواج کنم خخخ نمیدونم چی شد که اینجوری شد ؟؟
مردها واقعا غیر قابل درکند . البته زندگی با پدر و مادر هم که خیلی سخته خخخ
ای کاش میشد بدون ازدواج در ایران راحت بود که نمیشه .

اینم بگم و برم برای ادامه داستان خودم…
هنگامیکه در مرد قدرتی نیست، زن حق دارد منحرف شود…شکسپیر

رهگذر اگه افکارت اینه هیچ موقع از زندگی با یک مرررد احساس رضایت نمیکنی .
شوهر من واقعا خیلی خوبه ولی خب نسبت به مردای دیگه نه نسبت به انتظارات رعععععد بزرگ خخخ

تمام آرزوی من همینه که تنها زندگی کنم…بزودی، یعنی تا یکی دوسال آینده شده تو جوب بخوابم از خونه پدر مادر عزیزم میزنم بیرون…سنتها رو باید شکست…و من به امید خدا می شکنمش کمر این سنت احمقانه ازدواج رو…
نمی دونم یه وقتم دیدی عاشق شدم!!!خر شدم و ازدواج کردم…اما نه!!! بعیده!!! دیگه خر نمی شم!!! خیلی از دست عشق کشیدم!!!
هر طور شده خودما به استقلال میرسونم…

وااای منم دقیقا همین جور فکر میکنم . ولی عزیزم توی ایران تنها زندگی کردن خیلی سخته .
خیییلی بیشتر از اون چیزی که فکر کنی سخته . پس بهتره ی کمی افکارمونو کنترل کنیم . همیشه از زن بودن در ایران زجر کشیده ام .
انگار همه از تو میخوان که برای خودمون نباشیم و هر چی شوهرمون گفت بگیم چششششممممم .

سلام من میرم و ساعت سه بر میگردم نیم ساعتی پای کامپیوتر خوابم ببره

من دیگه واقعا خوابم میاد باید برم خداحافظ ای مهدی اگه گیرت نیارم

رهگذر شاید این متنو برای نبین ها این صفحه خونا نخونه . اما من برای تو میذارم.
کییییف کردم. یعنی ی مرررد اینقدر روشن فکر باشه ، واقعا آفرین داره . خدا بیامرزدش
حسین پناهی:
روزی به دخترم خواهم گفت:
اگر خواستی ازدواج کنی
با مردی ازدواج کن که به جای مهمانی های احمقانه ای
که مردان یک طرف جمع میشوند و از سیاست و کار و فوتبال میگویند
و زنان یک طرف دیگر جمع میشوند و از مانیکور و انواع رژیم غذایی و ساکشن
و پروتز لب و جک ها و….. صحبت میکنند
تو را به دوچرخه سواری،تئاتر،کنسرت رفتن،فیلم دیدن،
شعر و کتاب خوندن،کافه رفتن و شبگردی های بی هوا
سفرهای بی هوا با کوله پشتی و عکاسی و نقاشی
و سربه سرهم گذاشتن و دیوانه بازی هایی از این دست زند
و آنقدر به باتو بودن “ایمان” داشته باشد که به زمین و زمان و هرپشه ی نری
که از دور و برت رد می شود گیر نده ،
و به تو احساس “رفیق”بودن بدهد و
نه تنها احساس “زن ” بودن
طوری که تمام دنیا به رفاقت و رابطه تان حسودی شان شود …
آنوقت شاید زمان مناسبی رسیده،که
تن به ازدواج بدهی..
وگرنه هیچگاه به ذهن زیبایت خطور نکند که
آرامش را در میان دستهایی خواهی یافت
که تو را فقط زن میداند
و زن!

اووووووو….رعد بزرگ….فراموش نکن که من یک هنرمندم…هنرمندان آوانگاردهای جامعه اند…یعنی پیشتازند…هرگز اجازه نمیدم جامعه برام تصمیم بگیره!!! اونم این جامعه!!!! آخه قربونت برم شما داری تهران زندگی می کنی!!! خبر از بدبختیای زندگی تو شهر بسته ای مثل اصفهان نداری!!! اینجا سنتها بیداد می کنن… بیچاره مون کردن… حتی مذهبی هم نیستن این لعنتیها…بخدا مذهب این نیست که اینا دارن!!! من خودم آدم خیلی مذهبی یم…اما نمیتونم تحملشون کنم… اینجا با یک اصفهانی ازدواج کردن، یعنی تا خرخره تو بدبختی فرو رفتن!!! اینجا شوهر نکردن، یعنی تا بیخ گلوت زیر بار تهمت رفتن!!! اینجا همه جوره بدبختی!!!

راستی رهگذر اگه ازین مردا دیدی گول نخور خخخ چون بعد از ازدواج کلی تغییر میکنن . بعدش به آدم میگن تو چرا هنوز تو رؤیایی ؟؟؟
رهگذر ازین مردا پیدا نمیشه . مثل رععععد بزرگ گول نخور خخخ
اگه عاشق شدی بیا به من بگو تا دوتایی به خدمتش برسیم. هههه

خدا بیامرزه حسین پناهی رو…روحش شاد… اگر همچین مردی پیدا کردم صبر نمی کنم که ازم خواستگاری کنه….خودم بش پیشنهاد ازدواج میدم….

پس خدا کنه که شوهرت آدم باشه .
من وقتی همسرمو با مردای دیگه مقایسه میکنم میبینم که چقدر عالیه .
کلاً نسبت به زنای اطرافم وضعم بهتره ، ولی خیییلی حسودن . و کلا زندگی با این مردهای متعصب یعنی خداحافظی باخودت .
نبین ها کجایند ؟؟؟

نه بابا چی بهت گفتم خخخ باورت نشه که ازین مردها تو ایران یافت شه . اولش اداشو در میارن ولی بعد فراموش میکنن

سلام علی جون من اومدم باز که قهوه خونه ی یواشکی زدین پریساآآآآآآآ میگم علی جون یه کمی خودتو تحویل بگیر کیا هستند چرا قبلش یه خبری ندادین خوب حالا میام سراغ تو علی جون تو بودی که گفتی من مغز ندارمهاآآآآآ حالا دیگه بیرون از مدرسه و کلاس هستیم من میدونم و تو راستی چرا از اردبیل میخوای بری شیراز این همه جاهای تفریحی رو گذاشتی جاهای خنک توی این گرما میخوای ببریمون تو گرما

شوهرم تعصبی نیست .
چون من اصلا با مردها کاری ندارم و همیشه ازشون دوری کرده ام . ولی خب وقتی میبینه من به چیزی خیییلی علاقه دارم میخواد اون چیزو از من دور کنه . اونقدر هم از نبین ها بدش میاد و بخ من میگه آخر یا من کور مشم یا خودت.
دیگه اصلا باهاش در مورد نبینها حرف نمیزنم . هاهاها

علیخانی منو رهگذر داریم از مردهای مریخی بد میگیم . شما به خودت نگیر لطفاً.
حالا فهمیدی که ونوسیا با خودشون چی میگن ؟؟

شما دوتا چیمیگین پشت سر مُردِه ها ببخشید مردها غیبت میکنید چشم ما رو دور دیدین دارین یه مشت دروغ پشت سر ما میبافین از خدا بترسین

نه پیدا نمیشه…خیلی گشتم…باورت میشه؟ من آدمی نیستم که بشینم تا بیان سراغم…اگر از کسی خوشم بیاد خودم پیشنهاد ازدواج میدم… همین سال پیش به یکی پیشنهاد ازدواج دادم…بدبخت پس افتاد…البته از خوشحالی…بنظرم خیلی خوب و ایده آل بود…ظاهرا از همینایی بود که حسین پناهی گفته،ولی به چند ماه نکشید که پیشنهادمو پس گرفتم… بقول تو درک کردنشون سخته…

وااای کار خوبی کردی که پیشنهادتو پس گرفتی .
خدارو شکر . مطمئن باش که اصلاً درکشو ندارن. البته توی تهران واقعا دخترها علنا چندین ساله که خودشون به پسر پیشنهاد ازدواج دارن میدن ولی به نظر من کار درستی نباید باشه . تازه اگه به گذشته هام برگردم که خیییلی سختگیرتر میشم

ههههه.
واقعاً من و تو آدم عجیبی هستیم که الان دوتایی در محله ی نبینها داریم چت میکنیم.
تا فرد بیناییو میبینم که اینجا موندگار شده سریع متوجه میشم که ی مرررگش باید باشه .
اگه اینجا بودی دوستای خوبی میشدیم.

ره گذر رحم کن تورو خدا به جوونیش رحم کن تو به یه نابینا کمک کنی بیچاره خورده هاش به خونه میرسه چه برسه بخوای با یه بخت برگشته زندگی ی مشترک داشته باشی خدا بیامرزدش میگم رععععد تو اون کامنت منو خوندی که میگی ونوسیا با هم اینا رو میگن اگر خوندی دیگه نگم که تکراریه

به نظر رعععد بزرگ ارتباط با مردهای نبینو فقط در حد ایمیل و هرزگاهی تلفن محدود کن.
ای کاش ایمیلتو به من بدی . اگه اجازه بدی از ملیس میگیرم.

آره خیلی داغونن… مادرم همیشه میگه نباید به مردها بگی دوستت دارم پررو می شن!!! من همیشه به این حرفش اعتراض میکردم، ولی به شدت این قضیه رو تجربه کردم…هرگز نباید به یک مرد ایرانی بگی ازت خوشم اومده!!! باید فقط ازشون دوری کنی .اینطوری عاشقت میشن…من نمیدونم این چه فرهنگ تابه تاییه که ما داریم!!!

ایمیلمو از مظاهری یا بانو میتونی بگیری… آره دوستای خوبی می شدیم…
آقای سعدالله خانی شما برو بخواب…مجلس زنونه است…

ببین تو عاشقیو دوست داری و حسش برات شعف میاره ، ولی راهشو اشتباه میری .
من آهنگ گوش میکنم و راه میرم . عاشق بارون و آسمونم .
گاهی هم از کمک به آدمها لذت میبرم ، پس سعی کن روح خودتو ی جور دیگه آروم کنی . باید بی خیال عشق آدما بشی

سلام رهگذر ببخش که سلام یادم رفت سلام رععععد همش تقصیر توه که یادم رفت سلام کنم یه باره آدمو میکشین تو یه بحث غیرتی یعنی چه دوتایی دارین از مردا بد میگین

می توان عاشق بود
به همین آسانی ..
من خودم
چندسالی ست که عاشق هستم
عاشق برگ درخت
عاشق بوی طربناک چمن
عاشق رقص شقایق درباد
عاشق گندم شاد!
آری
میتوان عاشق بود
مردم شهر ولی میگویند
عشق یعنی رخ زیبای نگار!
عشق یعنی خلوتی با یک یار!
یابقول خواجه، عشق یعنی لحظه ی بوس و کنار!
من نمیدانم چیست
اینکه این مردم گویند..
من نه یاری نه نگاری نه کناری دارم…
عشق را اما من،
باتمام دل خود میفهمم!
عشق یعنی رنگ زیبای انار…

من عاشق بارون و درخت و زمین و آسمون و کلاغام… عاشق هر چیزی یم که بشه دوستش داشت…عاشق کارمم…عاشق نقاشی ام…عاشق موسیقی ام…عاشق گوینده گی ام…
وقتی کسی برای دوست داشتن وجود نداشته باشد، طبیعت دوستی بهترین چیز است…ژوزه ساراماگو

آره رهگذر میرم ولی نه برای خاب شیش تیغه کردم میرم چاهار باغ بدون خانم رععععد میدونه چی میگم

رهگذر حیف تو. حیف جووونیت . مواظب روح قشنگت باش . نمیگم با مریخیا صحبت نکن ، ولی چون خیییلی خاص و عزیزی به نظرم خودتو وارد بازیاشون نکن . آخه مردا خیلی تک بعدی هستن . روحشون اصلا توان درک روح بزرگ تورو نداره .
ای کاااش پیش خودم بودی

آقای سعدالله خانی…کی از مردا بد گفت؟ شماها سرورید…سالارید…تاج سرید…بزرگید…ما فقط داریم از بدبختیای زنانه مون حرف میزنیم…و اینکه چرا ما شما عالیحنابان رو درک نمیکنیم!!!همین…

اونقدر کلاغارو دوست دارم که نگو . درسته زشت و ترسناکند اما برام خیلی جالبند .
دوست دارم با ی کلاغ دوست بشم .

این شعرو خیلی دوست دارم چون حرف دل منه .
خب علیخانی یکیو پیدا کن و باهاش از ونوسیا بدی بگید هههه

آقای سعدالله خانی…این وقت شب میرین چارباغ؟!!! اونم بدون خانم؟ من می تونم شماره خانمتون رو داشته باشم؟یه کار کوچیک باش دارم…
نه رعد عزیز…نگران نباش…من وارد بازیهای این تک بعدیها نمی شم…تو دنیای خودمم…خیلی وقته ازشون قطع امید کردم…
آره میبینی تو رابخدا؟!!! کاش منم تهرون بودم… کاش یکیا تو اصفهان داشتم مثل تو که حرفمو بفهمه…بهم نگه تو دیوونه ای،وقتی با کلاغا حرف میزنم!!!
بی همزبونی بد دردیه… کاش اینجا بودی…یا من اونجا بودم…

میدونستی اصفهان شهر کلاغاست؟ اینجا توی پارکهاش کلاغا از آدما بیشترن…زمستونا روی درختای بی برگ میشینن!!! شاید هزار تا باهم!!! درخت سیاه سیاه میشه و وقتی همه شون باهم می پرن….وای خدای من….خارق العاده است… یا وقتی همه با هم شروع می کنن به قار قار کردن… اومدی اصفهان، حتما خبرم کن، شهرا با کلاغاش نشونت بدم…

رهگذر ای کاش دوتامون ی جای بهتر بودیم . باران ،نسیم ،رگبار و رعععد و برق ،من و تو و یک دنیا حرف و بعد خندیدن به تمام دیوونه بازیامون .

سال دوم دبیرستان مارو بردن اردو به اصفهان شاید باورت نشه ولی با دوربینم از کلاغا کلی عکس انداختم . دبیرمون به هم میگفت تو عااااشقی .
ولی چقدر پرت بود که منو درک نمیکرد .
آخه فک میکرد بوی فرند دارم . ولی دهه ۷۰ واقعا دخترای کمی بودن که با پسر دوست باشن .
آهان اصفهان اومدیم ولی اومدیم خونه فامیل .

تو اصفهانو بگردی از من خلتر پیدا نمی کنی!! پایه ام…برای هرچی که رنگ دیوونگی داشته باشه….بارون و دویدن…اونقدر که از نفس بیفتی!!! بعد دوباره دویدن و جیغ زدن…پرواز کردن…حس پرواز داره زیر بارون دویدن…

آقای فتحی خودتونو معرفی کنید . سن ؟تحصیلات ؟نوع نبینی ؟؟و هر چی که باید بگید . اینجا در انحصار ونوسیای ببینه خهه چقدر عجیبه

رهگذر الان مشکل از ماست یا از شما که نمیتونین مردها رو درک کنید رععععد چرا فکر میکنید مردها تک بعدین من یه قناری داشتم تا دیروز دیروز صبح زود که رفته بودم چیزی بخورم با اینکه همه جا تاریک بود زبون بسته فهمیده بود که من اونجام یکی دو روزی بود که حالش خوب نبود ولی فکر نمیکردم انقدر حالش بد باشه که اونم منو تنها بذاره خیلی زود چیزی خوردم و اومدم بیرون صبح جایی که من برای غذا خوردن مینشستم اومده بود و جون داده بود خیلی بمن انس داشت چهار پنج سای بود که داشتمش هر روز قبل از من سر جای غذا خوردنم می اومد و منو صدا میکرد فکر میکنم بی زبون لهزه های آخرشو هم میخواسته پیش من باشه ولی من نفهمیدم وقتی کسی خونه نبود همون دیروز صبح رفتم و بدن کوچولویی که روز قبلش میپرید روی دستم و باهام بازی میکرد و حالا یخ کرده و بی جون بود رو توی دستم گرفتم و تو تنهاییم باهاش برای آخرین بار حرف زدم و اشکهایی که مدتها بود منتظر بهانه ای برای فوران بودند رو رها کردم حتی همین حالا هم که دارم براتون ماجرا رو مینویسم اشکهام بی اختیار دارن میجوشند ما مردها تک بعدی هستیم چون غمها مون رو حتی به همجنس خودمون هم بروز نمیدیم چون الان هم نگرانم مبادا خانم یا پسرم بیان و صورتم رو خیس از اشک ببینن بله ما مردها تک بعدی هستیم غیر قابل شناخت هستیم چندتا مرد رو میشناسید که توی خونشون از زنش تا بچه هاش فقط اونو قلک پول میبینن چندتا مرد رو میشناسید که فقط برای زیاده خواهی و زیاده طلبی ی زنش توی زندان افتاده یا از دست طلب کار فراریه ازتون جواب نمیخوام فقط به قول اصفهانیها بهتون میگم یه سری به خودتون بزنید منظورم شخص شما دوتا نیست کلی میگم کلا ما آدما آدت داریم هر چی عیب و بدی هست رو توی طرف مقابل ببینیم و خودمون رو بری از هر اشکالی من میرم و به پستهای دیگه سر میزنم تا جواب کامنتها مو ببینم شما هم راحت باشید

علیخانی من نمیگم مریخیا بد هستن. من میگم که مریخیا هیچ موقع ونوسیای امثال منو رهگذرو درک نمی کنن.
در ضمن من هیچ موقع از مریخی طلا و یا چیزی نخواستم که در توانش نباشه . کلا چیزی ازش نمیخوام خخخ

در ضمن ما خودمون دوتا رو مبرا از عیب نمیدونیم. اتفاقا متوجه شدیم که عادی و عاقل نیستیم و کمی خلو چل تشریف داریم .
من به رهگذر دارم میگم که عاشق مریخی نشو اگه شدی بهش نگو . چون میخ های ایرانی جنبشو ندارن که ونوسیا ازشون خواستگاری کنن .
یعنی فرهنگ ما اینو به مریخیا یاد داده .
حالا اگه رهگذر دخترت بود دوست داشتی که به ی مریخی ابراز علاقه کنه ؟؟؟
انصافاً صااادق باش . و اونو مثل دخترت تصور کن

آخ آقای سعدالله خانی عزیز…بمیرم برای پرنده کوچولوتون… میبینید پرنده ها چقدر مهربونن؟ حتی از ما آدما…حرف من و رعدم همینه….شما تنهایی و دل میبندی به قناریت…من تنهام و دل می بندم به کلاغا..رعد تنهاست و دل میسپاره به بارون…همه تنهاییم…با اینکه باهمیم…زنها تنهاند…مردها تنها تر…دنیاهامون باهم فرق داره… داشتیم می گفتیم که مردها توشون کم پیدا میشه که احساساتی بودن زن رو مساوی با ناقص العقل بودن زن ندونن…داشتیم از تجربه هامون می گفتیم…اینکه هر وقت عاشق شدیم و دل به مردی سپردیم، احساساتمونا مسخره کرد و گفت من از تو آشپزی خوب میخوام!!! نه احساسات…
همه مردها مثل هم نیستند، همونطور که همه زنها شبیه هم نیستند…شما بزرگوارید و عزیز…من شما رو توی نجف آباد دیدمتون و شناختمتون که چه مرد نازنینی هستین…

سلام. آقای سعدالله خانی. شما که باید منو بشناسید. با هم توی اردوی نجفآباد بودیم. به هر حال بهتون میگم. من در دارابب زندگی میکنم. میدونید داراب کجاست.

رعد…من هنوزم در این قضیه اشکالی نمی بینم… منظورم پیشنهاد ازدواجه…آقای سعدالله خانی شما بگو…اشکالی داره؟

احمد فتحی!!! نجف آباد؟!!! منم نجف آباد بودم ولی تورا یادم نمیاد…تو جزء بچه های شیطون ته اتوبوس نبودی؟!!! همونا که کل اردو را دس و جیغ و هورا بودن؟!!! کدومشونی؟

رهگذر البته باید بگم من با تنهاییم حاااال میکنم و دنیامو با هیچی عوض نمیکنم . چن وقته که به این حااال خوب دست پیدا کردم . روزی که احساساتتو قبول کردی و خدارو به خاطر داشتنشون شکر کردی دیگه تنهایی و درک نشدن توسط همه ی آدما اذیتت نمیکنه .
از خدا میخوام به آرامش بکر دست پیدا کنی و هیچ موقع نخوای اون آرامشو با کسی تقسیم کنی .
چون تمام سحر و اغواش به اینه که در انحصار خودت بمونه . نذار دیگران با وجودشون سحر زیباتو باطل کنن

پس تو کدومی فتحی؟ نشونیات چیه؟ منا که دیدی؟ خب بگو بامن حرفی چیزی نزدی ؟ بلکه یادم بیاد کدوم بودی؟ کجای اتوبوس بودی؟عقب؟ وسط؟ جلو؟

چند روز پیش یه کتاب می خوندم که به زودی عابدی میذارتش رو سایت…اینا دانلودش کن…خیلی با حاله…شخصیت داستان یه دختره، عینهو خودم و خودت دیوونه!!! و آخر داستان به حرف تو میرسه…هیچ چیزی لذت بخشتر از تنهایی نیست… اسمش دیوانه واره…از کریستین بوبن…

من رفتم به کامنتهایی که داده بودم سر زدم و خبری نبود بعد رفتم یه چایی خوردم و کمی خربزه و حالا هم در خدمت شما هستم خوب رععععد من نظرمو به عنوان یه مرد این طور میتونم بگم تا جایی که من مرد میدونم و فکر میکنم مردهای واقعی هم همین عقیده رو دارند نمیگم نظر رهگذر غلطه ولی توی ایران و کشورهای عرب همین طوره یعنی دختر باید خواسته بشه توی عربها اکثرا دخترها مال پسر عمو هستند چه بخوان چه نخوان اگر پسر عمو نخواست مال پسر دایی یا عمه یا خاله و بالاخره یه خری توی فامیل پس این یه موهبت بزرگ برای دخترهای ایرانی هست که قدرت انتخاب دارند ولی توی ایران مطمین باشید بیشتر پسرها دختری رو که بهشون پیش نهاد ازدواج بده رو اگر هم قبول کنند مقطعی و برای تفریح و سرگرمی ی خودشون قبول میکنند و باور کنید واقعا باور کنید شاید یکی توی صد تا مرد و مردونه پای حرفش وایسته شاید هم به همین دلیل هستش که برای پدر و مادر قبولش خیلی سخت هست که دخترش به کسی پیش نهاد ازدواج بده و برای جلو گیری از سر خوردگی و دچار تردید شدن دخترشون از بابت آینده با این عمل مقابله و مخالفت میکنند من به نام یک پدر هرگز با این کار موافق نیستم و دخترم هم مثل من فکر میکرد و مطمینم در آینده که انشاالله خودش مادر بشه هم همین طور فکر خواهد کرد

با وجود دیگرا هرگز نمی توان رشد کرد…
ممنون فتحی راس میگه خیلی جملاتت رو دوس داشتم…هر چه از دل برآید لاجرم بر دل نشیند…آره تنهایی حال خوبی داره…خیلی خوب…

راستش منم شما رو نمیشناسم. آخه من خیلی کم توی اینترنت میام. چون اینترنتم سرعتش خیلی پایین هستش. من بیشتر پیش محمود هژبری بودم.

سلام آقای فتحی شرمنده که بجا نیاوردم رهگذر راست میگن ایشون کم حرف و زیاد شنونده هستند دلیل بجا نیاوردن شون هم اینه که تا حالا توی قهوه خونه هایی که بودم ایشون رو ندیدم

خب می بینید اقای سعدالله خانی…به حرف ما رسیدی!!! فرهنگ تابه تای ما به دخترا اجازه نمیده دوست داشته باشن…میگه باید دوست داشته بشن… این غلطه…منم حق انتخاب می خوام…چرا منو با دخترای عربی مقایسه می کنید؟ با دخترای غربی مقایسه کنید که آزادانه انتخاب می کنندو بعد هم زیر سوال نمیرند!!! اینجا من اگه به یه مرد پیشنهاد ازدواج بدم، قبل از همه، خود اون مرد بهم بدبین میشه!!! بگذریم از خانواده ها و سنتهای مسخره شون…

جالبه که من محمود هژبری رو هم نفهمیدم کدوم بود…یادم نمیاد…شما منو تو نجف آباد دیدی؟

اووووووو….من خوابم میاد دیگه…. قرار بود کتاب بخونما…نشستم به حرف زدن!!! از بس دوست داشتنی بودی رعد!!!عجیبه که اینهمه شبیه هم بودیم و نمی دونستیم…

رهگذر من شما رو با دختر عرب مقایسه نکردم ضمنا اون دختر غربی که الگوی شماست اگر مردی رو که انتخاب میکنه دوروز بعد ولش کنه بره سراغ یکی دیگه نه از طرف خانواده نه از طرف جامعه زیر سؤال نمیره ولی آیا توی ایران هم همین طوره خیلی خیلی ببخشید که در مورد الگوهای شما چنین مثالی میزنم الان جامعه ی غربی دچار سستی ی بنای خانواده شده به گفته ی آمار خودشون میدونید چرا یکی از دلایلش همین آزادی یی که شما خواهانش هستید الان جامعه ی غربی داره به سمت زندگی ی ببخشید حیوانی پیش میره یعنی یه مرد یه روز با اینه یه روز با اون و زنها شون هم همین طور مثل حیوانی که امروز یه جفت داره و فردا یه جفت دیگه بخدا همه ی زندگیها توی غرب مثل کتابهایی که میخونید نیست آدمهای فهمیده و روشن فکرشون هم به این خطر افسار گسیختگی پی بردند و مرتب دارند هشدار به خانواده ها میدن و خانواده های اصیل و ریشه دار اونها هم از این خطر میترسند و تا جایی که بتونند سعی میکنند ازش دوری کنند من فکر نمیکنم و نمیخوام نظرتون رو برگردونم روزگار و زمانه خودش درستی یا اشتباه نظرتون رو بهتون نشون میده ولی امیدوارم و از خدا میخوام دچار اشتباه جبران ناپزیری نشین آمین

من اشتباه نمیکنم عمو……من آدم خیلی مذهبی یی ام…به اندازه یه شهر مقدس قم املم… دخترای غربی هم الگوی رفتاری من نیستن…مرسی که نگران شدین…بقول حضرت امیر تو خطبه شقشقیه: ای پسر عباس! چنین چیزی دیگر هرگز نخواهی شنید، این سخنان شعله ی غم بود که زبانه کشید و خاموش شد….
رعد این شعله رو روشن کرد…حالام کاملا این شعله ی غم خاموش شده….
مراقب دل مهربونتون باشین….شبتون خوش…صبحتون به خیر

بازم که دچار اشتباه برداشت شدین من نمیتونم و نمیخوام بگم که شما مزهبی هستید یا نه اصلا این بحث ربطی به مزهب نداره خود اسلام هم با زور و اجبار ازدواج کردن دختران رو هم محکوم میکنه از خدا میخوام هر چی که خیرتون در اون هست رو براتون پیش بیاره

من مدتی ست ابر بهارم برای توباید ولم کنند ببارم برای تواین روزها پر از هیجان تغزلمچیزی به جز ترانه ندارم برای توجان من است وجان تو،امروز حاضرماین را به پای آن بگذارم برای تواز حد دوست دارمت اعداد عاجزنداصلا نمی شود بشمارم برای تواین شهر در کشاکش کوه و کویر ودشتدریا نداشت دل بسپارم برای تومن ماهی ام تو آب،تو ماهی من آفتابیاری برای من تو و یارم برای توبا آن صدای ناز برایم غزل بخوانتا وقت مرگ حوصله دارم برای تو

به چشمهایم زل زد و گفت: “با هم درستش می کنیم “… و من تازه فهمیدم تنهایی چه وسعت نامحدودی دارد. با هم!! چه لذتی داشت این با هم، حتی اگر با هم هیچ چیزی هم درست نمی شد، حتی اگر تمام سرمایه ام بر باد می رفت، حسی که به واژه ی ” با هم ” داشتم را با هیچ چیزی در این دنیا معاوضه نمی کردم.«زنی ناتمام | لیلیان هلمن»

نیم به هجر تو تنها، دو همنشین دارمدل شکسته یکی، جان بی قرار یکی#حزین_لاهیجیدیر سالی است که در من جاری استعاشقی نقلیِ استمراری استعشق را ــ این غزل حافظ را ــمی توان گفت مگر تکراری است؟به گمانِ تو و آیینه یِ تودر من این شیفتگی بیماری است!به یقینِ من و خشتی چون منباورِ آینه ات زنگاری ستدر چنین دغدغه های غم سازکه همه زیر و بَم اش بی زاری ست ــــ تو به بی دردی خود شنگی و منشوق ام این است که دَردم کاری ستمادرِ حوصله دارم می گفت«مرگ یک چهره یِ عاشق داری ست»پیر زن رفت و رها گشت و هنوزعاشق اش در پیِ خودآزاری است…!

سلام سلام وای قهوه خونه ای خدا چرااا هر زمان قهوه خونه اینجاست من این بالا درگیر اینترنت گوشی هستم؟ بیخیال فعلا که اینجام.
چطوری علیرضا؟ وووییی چرا من سردمه؟ بچه ها دیگه کی ها اینجان؟ هنوز کامنت ها رو نخوندم گفتم بیام اینجا۱اعلام حضوری کنم زیاد از آرامش این بارتون خوشحال نباشید بعد برم ببینم کی ها اینجان انفرادی اذیتشون کنم. شما باشید مشغول عشق و حال من الان از اون بالا میام پایین. راستی یادم رفت. جمیعا سلااااااام به هر کسی که هست و هر کسی که نیست و کلا سلام. خوب من رفتم که بیام.

پخ وای پرواز الان فرار میکنه حالا پریسا میخوایی این بار کیو نفله کنی؟

سلام بر همه قهوه خونه ای های عزیز….
وااای متولد ۱۳۸۲ هستید شکلک من ۱۳۶۲ هستم شکلک حس پیری بهم دست داد …. خوش به حالتون ۱۲ سالگی شدییید ازش نهایت استفاده رو ببرید که من الآنی در جریانم که بعد بیست سال دیگه دلتون برای تک تک لحظه هاش تنگ می شه …..

سلام بر پریسا خانمی و پرواز خان و دیگه نمی دونم کی هست کی نیست کامنت دونی رو مطالعه ننموده ام …..
می گم بچه ها موضوع بحث دارید آیا شکلک حتی متن پست رو هم نخوندم …..
راستی آقای نصرتی اهل کجایید آیا ؟ کلاس چندمی می شید آیا؟ معدلتون چند شد آیا ؟

خب اهل اردبیل بودید شکلک تنبلی خخخخ می گم من تا حالا اردبیل و تبریز نشده بیام …. یعنی الآنی آب و هوای شما واقعا عالی هستش … اینجا شدیییید خیییلی گرمه ….
من که رفتم دریاچه و قایق رونی و بازی های کامپیوتری رو هم که ولش کنید تا دریاچه هست و شهربازی مگه هیچی تحرک می باید باشد که رستگار شویم ….. می گم یه جا هم دارید که وسطی بازی کنیم آیا ؟

بله اونجا همونجایی که ایستادیم پارک بود
بزارید معدلمو یاد بیارم آهان مال ما چون توسیفی هستش فقط میدونم که خیلی خوب هستش همش ب جز انزباتم که اون خوب شد حالا ولش من الان امسال میرم راهنمایی ششم رو تموم کردم آره من الان میگم کاش دوباره چهار سال داشتم وای به حال بزرگیم

رعد رهگذر علی خانی قنبر پریسا پرواز علیرضا جووووووون بانو اینا اسامی آهان یادم رفت بگم سامان اجرت دست ام بعدش خددددددااااااااااایاا احمد فطحی بعدش یادم نمیاد وای ضحنم ترکید

سلللللللللللللاااااااااااااااااااااامممممممممممممم خوووووووووبییییییییید علیرضا خووووووووووووبیییییییییییی

سلام بانو. سلام پروااااآااااآااااز چطوری؟ بابا تو معلومه کجایی؟ کمیاب نباشی پرواز اینطوری نمیشه باید۱فکری کنیم واست.

سلام فرااااااااااااز خوبی آیا؟ چه طوری آیا؟ من که خییییییییییییییییییییییییییلییییییییی خوووووووووووووووووووووبم

من که فقط کامنت های همین صفحه رو خوندم شکلک وقت نداشتن و سیستم خراب بودن و هزااار و یک مشکل و اندی ….
رهگذر و رعد هم عرض ادب دارم خدمتشون و آقای سعد الله خانی و آقا سامان اجرت دست فوتبال نابینایی رو که وقتی اسمشون رو توی روزنامه ایران سپید جز تیم ملی فوتبال نابینایان دیدم که دعوت به اردو شدند یه حس جالب قشنگی داشتم و امیدوارم با تلاش بشید جز اعضای اصلی اصلی تیم …..

پریسا می گم من وایبرم پکید پاکش کردم بیا یه واتس آپ نصعی کنید با دوستای حقیقیتون بپرید یعنی این ها همه اش بعد براتون قشنگ می شه و خاطره انگیز و مطمئن باشید توی چهل پنجاه شصت سالگی هم می شه بازی کامپیوتری کرد ولی نمی شه یا سخته که بشه بدوید … جیغ بزنید … بلند بلند بخندید … با دوستاتون کشتی بگیرید و دوستانه تو سر و مغز هم دیگه بزنید … فوتبال کوچه ای بازی کنید و خاک بازی و نمی دونم برید در عالم حقیقی خوش باشید …. اونم خییلی زیااد تا ….ب کن اونجا گاهی بشه از حال و احوالت خبر بگیرم شکلک تو که خبر نمی گیری که شکلک قدم زدن بر روی احساساتت خخخ …..

دیگه چی بگم ……. می گم آقای نصرتی از من بیست سال بزرگ تر بشنوید زیاد با این بازی های کامپیوتری وقت خودتون رو پر نکنید که هیچی توش نداره برید بیرون از طبیعت لذت ببرید بازی های مدل غیر مجازی داشته باشید و بیشتر هم س

داداش علی! غم مردن قناریتون پژمردم کرد. به خدا خیلی دلم گرفت خیلی. نمی دونم این خوبه یا بد ولی همه بهم میگن تجسم و تصورت یا همون تصویر سازیت حرف نداره پریسا. و من الان انگار دارم شما رو در حالی که اون جسم کوچولو روی دستتونه می بینم که در تنهایی بارونی شدید و جنس احساستون رو هم می فهمم. داداش علی! به نظر من مهم نیست که چیزی که بهش دل میدیم مرد باشه یا زن. اصلا آدم باشه یا نباشه. شاید یکی به۱گل دل بده و از پژمرده شدنش همون اندازه دلش بگیره که با از دست رفتن۱دوست خوب. این رو خیلی ها قبول ندارن و زمانی که مثلا واسه۱جوجه گریهم می گرفت و جسمش رو خاک می کردم بهم می خندیدن و می گفتن ببینش انگار کیش مرده. بابا حیوونه دیگه اینطوری گریه می کنی که چی؟ ولی من هنوز همون طوری هستم داداش علی. بزرگ شدم ولی عوض نشدم. مردن قناریتون رو می فهمم. درد و دلتنگی شما رو می فهمم. متأسفم داداش علی. به خدا خیلی متأسفم. واقعا نمی دونم چی بگم.

خخخخ فکر میکنید من اینجا بازی میکنم؟ الان ی پام تو تاپفروم هستش ی پام تو اینجا

شرح تاپ فروم در دیکشنری علیرضا جووووووووووون
تاپ فروم ی سایت ایرانی هستش هم انجمن داره هم همون تاپ فروم داره

درسته من هم همین احساس وقتی جوجههام که تو امسال داشتم یکی یکی نفله شدن غمگین شدم

سلام به همگی خب منم اومدم. فعلا فقط کامنتای این صفحه رو خوندم. سلام به پریسا پرواز و سلام مخصوص هم به بانو جون. به نظر میرسه سیستمت درست شده باشه. دیگه چه خبرااااا؟ خب برم بقیه کامنتا رو بخونم.

سلااااااااااااااام بر آقا آریا چه طورید آیا؟ خوبید آیا؟ اگر بدید آیا؟ چرا بد هستید؟ آیا؟ حالتون باید خوب مث همه ما باشه

خد کنه این بار هم مثل قبل گوشم پاره نشه خدایا این گوش ما رو ثالم نگه دار تا همش بتونیم شنواییمون رو با هدفون از دست بدیم خخخخ

ببانو به خدا دوست های حقیقی… راستش دوست های حقیقی من که در اطرافم هستن خیلی از خودم…شاید گرفتار تر باشن شاید هم بی حال تر. بیشتر از۲ماهه زور می زنم جمع بشیم۱سفری بریم ولی هر کدومشون۱بهانه های بنی اسرائیلی تحویلم دادن که الان حس می کنم به خودشون هم گفتم دیگه حوصله سر و کله زدن با هیچ کدومشون رو ندارم. اگر اینجا رو بخونن هم خیالی نیست چون به خودشون هم گفتم. خسته شدم از دست بهانه ها و بی حالی هاشون و با اینهمه به من می خندن و باور دارن که من عاقل نیستم. تمام زمانشون رو می ذارن واسه اینکه مطمئن بشن من…ولش کن بانو بیخیال. من دلم هوای زمان هایی رو کرده که با دوست های گذشته هام که هم حقیقی بودن و هم دور از این مدل های عجیب و غریب اطرافیان امروزم بپرم و خوش بگذرونم و با بخندیم. وای یادش به خیر چه می خندیدیم! گریه هم می کردیم ولی با هم. حالا که فکرش رو می کنم می بینم عجب دلم تنگ شده واسهشون! کاش سر هیچی تمام خط هاشون رو پاک نمی کردم و کاش از حرص دفاع چیزی که الان می فهمم حتی۱درصد هم ارزش دفاع رو نداشت عمدا تمام پل های پشت سرم رو نمی ترکوندم. اون ها هرچی بودن تا زمانی که اسم دوست روی۲طرف ما بود دوستم بودن. حتی در زمان های خشم هوام رو داشتن. دلم گرفته امروز بانو. دلم تنگ شده بچه ها. کاش روز های ما دکمه عقب داشتن! وای بسه دیگه زیادی چرت گفتم ببخشید نمی دونم این روز ها چه دردم شده.

سلاام بلند بلند بلند بر نازنین عزیزم …. نه بابا درست نشده که فعلا با همون حالت زار و نذار شکلک پست چی غلط ننویسید نذار با چه زیی هست آیا …. ازش بی گاری می کشم زیاد هم نمی تونم بمونم چون داره دمار از روزگارم در میاره …. می گم خوبی آیا نماز روزه هات قبول خیییلی منو دعا کنی که بی نهایت محتاج دعا هستما یادت باشه که یادت نرم ها ….

سلام آقا آریا و آقای فراز و بچه ها فعلا از همگی خدا حافظی که روزگار است دیگر باید برویم ….
ممنون آقای نصرتی از قهوه خونه تون زیادتا …. همیشه شاد و سربلند باشید ….

سلام آریای عزیز. احوالات؟ چی؟ پخ کردی؟ الان به حسابت می رسم. بچه ها این آریا۱کمی حالش خوش نیست. خودش به من گفت، در گوش من گفت، یواشکی گفت که۱مرض عجیبی گرفته نمی تونه بخنده. بیایید درمونش کنیم. حالا همگی حمله به آریا واسه۱قلقلک دسته جمعییی،ییی،ییی،ییی،ییی،ییی،ییی،ییی،ییی

فکر کنم کلید ح ه خ ا کیبرد آریا خراب شده به همین دلیل اگه با مبایل هستش که مبایلش کلیدهای خندش خراب شده

پریسا چی بگم آخه شکلک منو خب دعوت کن اونجا بعد با هم می ریم دریا بعدش هم یه مسافرتی شاید جور کردیم رفتیم شکلک پیدا کردن سیبزمینی تو شیر برنج شکلک من سیبزمینی بیشتر از گوشت دوست دارم آخه خخخ شکلک می گم دارم تلاااش می کنم و کلی انرژی مثبت می فرستم که قسمت بشه برم مشهد میای شما هم از اون طرف یعنی اگه شد و من رفتنی شدم هماهنگ می کنم که شما هم خودت بیای و فقط رفت و آمدت هست که با خودته یعنی کلی اونم خییلی خوش می گذره ها …..
می گم کاش یه کم این صفحه محله روشنتر بود یه طوریه انگار برم به مسوولین بگمش شاید رسیدگی کردند …. شکلک یعنی می خواستم برم خخخ

نه علیرضا این حتما باید قلقلک بشه تا دیگه پخ نکندم. آخجون آریا حال کردی حالت رو اساسی نامیزون کردم؟ تا تو باشی در آستانه ورودت پخ نکنی حالم رو بگیری.

راستی یه چیز دیگه پریسا درسته زدی همه شماره هات رو پاک کردی و پل ها رو هم پکوندی ولی اگه بخوای اونم واقعا می شه تک تک شما ره ها رو باز بدست بیاری و یکی یکی پل ها رو هم بسازی … یادت باشه هیچ پلی نیست مگر این که یه باری یکی یا چندتایی اونو از اول ساختنش …. از اول شروع کن …. مطمئن باش می شه که بشه ….

من دیروز عثبانی بودم دوستمو باهاش دعوا کردم اومد بهم حمله کنه فکر کرد چون نابینا هستم زور ندارم یکی زدم رفت خاکستر شد چسبید به زمین

آقا آریا شما پس چرا پس دیگه آیا شکلک فکر کنم باید براتون یه جشن پتو بگیریم تا دلتون اساسی باز بشه شکلک یه کم بخندید دیگه حالا …..
بچه ها می دونید ما همه گاهی هیچی ولش کن همون خخخخخخخخخ شکلک خنده شکلک از ته دل باشه ها …..
آقا آریااااا بیاید بگید که دارید حد اقل یه لبخند می زنید خب

سلام به فراز رمضان علی و آریا و دیگه بقیه تازه واردین شکلک بانو جون حالا تازه اومدی کوجا میخوایی بری؟ از لطفت ممنون عزیز. من هم محتاج دعای شما و سایر دوستان هستم. شکلک هنوز نرفتم کامنتای صفحه قبلی رو بخونم.

ای پریسا عجب مهمون ننوازی ها شکلک سیبزمینی رو خوندی دعوت من برای مهمونی رو نخوندی شکلک بلند شدن بانو امروز از اون دنده

بانو خوشبینی هات خیلی قشنگن. کاش می شد واقعی بشن! در مورد خورشید تکبال، در مورد دیروز های من! اشتباه های وحشتناکی مرتکب شدم بانو و واسه درست کردن ویرانی ها بیشتر ویرانی به بار آوردم. باید جنگ رو رها می کردم و هشدار هایی که دسته دسته توی گوشم سرازیر می شدن رو می شنیدم. من حتی یکیشون رو هم نشنیدم. ایستادم پای حماقت خودم و صاف رفتم توی دل تمام اون هایی که درست می گفتن. حالا می فهمم. کاش این فهم واموندم۱کمی می جنبید! بیخیال شد دیگه.

می گم جناب نصرتی ۱۲ ساله از اردبیل عجب خشنید ها خخخ خاکستر کردیدش بعد هم که پریسا با عصا بزنه تو سر دوستش و واااای شکلک الفرار تا نگاه چپتون این طرفی نیفتاده نیست و نابودمون کنید خخخخ

بانو باور کن من کامنت ها رو نصفه نیمه دارم. الان ساری نیستم دوباره با گوشی اومدم چسبیدم به سیستمم اینترنتم هی هقهق می کنه باید نازش رو بکشم که قطع نشه. این چه حرفیه عزیز قدمت روی چشم. راستی با کی میری مشهد؟ بچه های محله هم هستن؟

hello i’m mayya hello you are 6666 days band a server ی چیزی شبیه همین برام اومد ولی نادیده گرفتم چون من بعد از اون پنجتا دیگه آیدی تو پلی روم دارم

دیگه سیصدمیش مال خودم هست ها
شکلک علیرضا داره خسیس بازی در میاره

برای درست کردن ویرانی ها باید از راهش وارد شد تا ویرانی رو ویرانی نشه اوکی این طوری که تو می گی احتمالا از راهش وارد نشدی … برو بگرد راهشو پیدا کن … پیدا نکردی هم از یکی که می دونی می تونه و مطمئن هست و کلا نمی دونم راهنمای خوبی هست کمک بگیر با هم راهشو پیدا کنید یا نهایت راهشو بهت بگه بعدی خودت بری انجامش بدی ….. شکلک خوشبینی نیست که اینا خانمی فروض مسأله هست که از دید شما جا افتاده من یاد آوری کردمشون …. یعنی به نظر من آدم باید هم نیمه پر لیوان رو ببینه هم نیمه خالی ش رو …. این طوری می شه که بشه به نتیجه رسید …..

آریاااا آقا کجا رفتید پس آیا شکلک فکر کنم منم باید پختون کنم تا دلتون باز بشه باشه خب دیگه …..
پپپپپپخخخخ پخ پخ پخ پخخخخ …..

بازدید امروز: ۱۳۲۶
بازدید دیروز: ۳۳۴۴
افراد آنلاین: ۲۶
بازدید کل: ۱۵۰۰۱۱۶
« نمایش آمار کامل »
powered by webgozar

خداییش این انصافه؟ تا نبودم همه بی سر و صدا نشسته بودن ها! تا من رسیدم۱دفعه همه کامنتیدنشون گرفت هی دارن جام می ذارن. خوب بذارید برسم دیگه!

من ویرانگر خوبی هستم الان میپرسید که چه طوری کامپیوتر رو درست کنم؟ من بلدم

سلام ملت کی اینجاست من اومدم میتیکُمان نماینده ی حاکم بزرگ یه سلام تا کامنتها رو بخونم

یعنی تو با این سرعت نجومی هم با گوشیت می خونی هم می نویسی شکلک ای ول شکلک چشمام شور نیست ها ولی خب خیلی شکلک تعجب انگیز ناکی دارم ….
بعدشم الآنی ساری نباشی آخرش باید منو دعوت کنی …. مشهد هم الآنی خودم در صف انتظار در ردیف رزروی ها به سر می برم شکلک نمی دونم کی هست یا نه ولی می دونم خودم هستم اگه بشه و بطلبه و خب من که باشم دیگه کافیه دیگه اصلا یه بانو می گند هزارتا بانو ازش می ریزه دیگه ….. تازه مشهد که می ری که نباید بگی کی هست کی نیست فقط مهم اینه که اونجا مشهد هست اونجا امام رضا ع هست و کلا عااالیه خیییلی ….تونستی بیای مطمئن باش البته به امید خدا و ان شا الله خیلی خوش می گذره ….
نازنین می بینی زمین گیر یعنی چیزه قهوه خونه گیر شدم نرفتم …. میگم شما میای بریم اگه جا باز شد … شکلک این نازنین یه ماه پیش رفته مشهد منو هم نبرده شکلک ولی کاش من زودتر فهمیده بودم اون وقت می شد یه اکیپ توپ درست کرد رفت ….

نمی دونم بانو. کاش می شد. کاش بشه! کاش! کاش! وای بانو. حاضرم نصف عمرم رو بپردازم تا نصفه دیگهش برگرده به حال و هوای سال های گذشته. البته نه تمام حال و هواش. بعضی چیز ها اون زمان هم خوب نبودن ولی اون بخش هاییش رو که می شد آباد نگه داشت… راهنما. راهنمای من. بانو! راهنمای من، می دونم کیه ولی، بانو اون در دسترس نیست. دستم بهش نمی رسه. دست من به اون نمی رسه. جایی نیست که بتونم باهاش حرف بزنم. نباید این ها رو اینجا بگم نباید. معذرت می خوام بچه ها من گاهی عجیب با بانو درد دلم می گیره پیش از این هم سابقه پراکنده گفتن هام توی قهوه خونه ها هست. شما به روی خودتون نیارید.

بچه تو که مثل گانگسترها و آدمکشهای حرفه ای داری رفتار میکنی زدن و مخ یکی رو ترکوندن کجاش خوش زبونیه

پریسا یکیو تو این محله آخرش باید بکشی بابا زود باش بکش ببینم آدم کشتن چه شلکی هستش

آخه من چی کار کنم دوسته حمله کرد دیگه وگرنه من دیوونه نبودم که بزنم نابودش کنم

نگران نباش اون شیشه فلفل بگیر اون یکی که دستت هست رو بده به من تا من کوچکولو هستم برم جلو بریزم روشون خفه بشن راه برات باز بشه یا میخوایی با مشت و لگت همه رو بزنیم

بانو اینهمه هنر ندارم عزیز. من با گوشی وصل میشم به سیستمم یعنی از اینترنت گوشی استفاده می کنم کامنت ها رو با سیستم می خونم و می ذارم ولی اینترنتم اینترنت گوشی هست. یعنی خیال کردی با گوشی لمسی دارم پا به پای شما ها پروااااز می کنم؟ شکلک۲تا شاااخ بلند از سر حسرت و آرزو و تعجب و این ها!

ی سوال من وقتی تو قهوه خونم کامنتها نمیاد برام ولی ی بار که قهوه خونرو میبندم و دوباره باز میکنم میبینم که ی دفعه ۳۰ ۴۰ تا کامنت اومده
آیا برای شما هم اینجوریه

خب بذار ببینم اووووهوووم شکلک دانگ دانگ دانگ دانگ بانو ایکیوسان می اندیشد …. دانگ دانگ دانگ …..
خب اگه راهنمات در دست رس نیست دو تا راه داری یا تلاش کنی دست رسی بهش پیدا کنی که اگه شدنی نبود خب فقط که یه راهنما توی دنیا نیست که یه کم که نگاهت رو بلندتر و پر رنگ تر کنی شاید که نه حتمی پیدا می کنی کسانی که می تونند راهنمای خوبی برات باشند و یه طورایی کمک برسونند … می دونی به نظر من تو خودت ته ته ته ته ته دلت یه طورایی نمی خوای یا حد اقل می ترسی که اون ویرانی ها ساخته بشه یا بهتر بگم از برخورد می ترسی … بزن به دل ماجرا …

آقای سعد الله خوانی چرا حالتون خوب نبوده آیا؟
آقای رمضانی برای این که کامنت های جدید قهوه خونه رو بخونید باید صفحه رو ریفرش کنید …. من خودم یه کامنت که می فرستم بعد می رم کامنت های قبلیش رو می خونم یعنی با یه تیر دو نشون می زنم …..
پریسا منم الآنی با اینترنت گوشی وصل شدم به سیستم شکلک دست توافق …..
آقای نصرتی خیلی دارید شیطونی می کنید ها کامنت های عجیب غریب می فرستید ….
می گم نگفتید اردبیل الآنی هواش سرده یا گرمه ؟

بانو! به نظرم اگر بخوام با خودم صادق باشم این آخریش درسته. شاید من خودم۱خورده… کاش اون راهنمای خارج از دسترسم اینجا بود! خیلی دلم… ببخشید بچه ها من۱خورده دیگه بر می گردم الان۱کوچولو باید جیم بشم دوباره میام

سلام آبجی پریسای خودم شکر بد نیستم تو خوب باشی ما هم خوبیم چی شده اینجا قهوه خونس یا میدون جنگه

پپپپپپپپپپپخخخخخخخخخخخخخخخپپپپپپپپپپپپپپپپپپخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخ
الفرااااااااااااااااااااااااااااااااااارررررررررررررر

بچه ها من دیگه جدی جدی باید برم پس همگی شاد باشید و موفق و التماس دعا ….
راستی سلام آقای سعد الله خانی و خداحافظ همگی …..

درود! مگه قرار نبود که هر هفته قهوه خونه نداشته باشیم؟! مدتی پیش قرار گذاشتید یک هفته در میان قهوه خونه بگذارید، ولی اکنون قرار را شکستید و دارید هر هفته بازی میکنید! آهای شهروز مغرور کجایی که جواب نمیدی، راستی من دو نفر را نقد کردم و جواب نگرفتم!

سلام آقای عدسی شما اسمتون چیه؟ چند سال دارید؟ در کدوم استان زندگی میکنید؟

سلام من دوباره اومدم. ممنونم داداش علی شکر خدا هنوز هستم. چجوریایی عدسی؟ این کی بود پخ کرد؟ فراز بود به نظرم. بچه ها بریم قلقلک!

بانو رفت که! بانو جان اگر هستی و می خونی شاد باشی عزیز. ممنونم بابت همه چی. هر مدلی هم که پیش بره من حضورت رو در کنار خودم هرگز فراموش نمی کنم. راست میگم.

پپخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخ
الفرااااااااااااااااااااااارررررررررررر
من از قلقلک میترسم

میگم جدی چرا اون هایی که هستن نیستن؟ پرواز و آریا اینهمه کم حرف هستن؟ سامان هست ولی نیست! داداش علی هیچی نمیگه! فراز، نه فراز الان نمی تونه هیچی بگه داره قلقلک میشه آخجون، دیگه کی بود؟ آهان نازنین سر و صداش نمیاد! دیگه کی بود؟ نبود؟ بریم؟

درود! من یه شیطونم که مانند عقرب همه را نیش میزنم و در سن سیزده سالگی خود سیر میکنم، برای اطلاعات بیشتر به صندلی داغ عدسی مراجعه شود و سؤالات دوستان و پاسخهایی که به آنها داده شده را با دقت مطالعه شود، یا جایی که من خودم را معرفی کرده ام زندگی نامه ام در محله است، من عدسی ۱۳ ساله نوجوانی هستم که آزاد و با طبیعت زندگی میکنم!

آآآییی! این چی بود؟ به نظرم موجودیت تماما منقبض فراز بود که از شدت واکنش به قلقلک به صورت۱ماهیت کاملا فشرده در اومد و خورد توی سر من!

درود! ورپریده اگه منو زیاد قلقلکم بدید از خنده آبروریزی میکنم، هاهاهاهاهاهاهاهاهاهاهههه

من باید از امتیاز تمامی سنین برخوردار باشم الان. میرم از وسایل بالای۶ماه تا زیر۱۸سال استفاده می کنم الان. اول پیش به سوی صندوق های پول دستگاه ها الان!

خخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخ
بوووووووووووومممممم
تق
وییییییییییییژژژژژژژژژ
قییییییییییییییژژژژژژژژژژژافطار چی میدی بهمون علیرضامن خیلی زودتر فرار کردم

من از دیروز تاحالا داشتم پست کزایی شهروز را میخواندم و همونجا نقدش کردم، چند روز پیش هم سعید را نقدش کردم که هنوز جوابمو ندادند!

عدسی تو هنوز توی پست نقد شهروزی؟ من خیلی وقته دیگه نرفتم. امشب اگر از این بالا بیام پایین و اینترنت درست درمون گیرم بیاد باید حتما۱سر جانانه به محله بزنم.

بچه ها شهروز که احتمالا از اون هوا که دفعه پیش فرستادمش هنوز بر نگشته. مهدی رو کی دیده؟ دارم دلواپسش میشم. اون هفته توی مشهد جاش نذاشته باشید؟ من که آخر کار اینترنت بهم اردنگ فرمود نبودم نمی دونم شاید مهدی اون وسط ها جا مونده باشه که حالا نیست.

درود! ما انسانهای طبیعتیم و کاری به بعضی از مسائل نداریم، میخوریم و می آشامیم و همیشه خوشیم و در کار خلقت فوزولی نمیکنیم، ما با عقل خود زندگی میکنیم!

شکلک خرچنگی رفتن و رد شدن از بین وسایل این پارکه. شکلک آویزون شدن به یکیشون از پشت میله هاش و خزیدن بالا از میله های پشتیش به جای رفتن از درش واسه اینکه بلیت ندم. شکلک راه افتاد من هنوز جا به جا نشدم آآآآییی! مامااااآاااآاااآاااآااان!

علیرضا ول کن جان سیستمت. تازه داداش علی بیخیال شده تو شروع نکن. من قهوه بده نیستم. من فقط توی قهوه خونه های ملت رو به هم می ریزم. من نمی زنم. یوهو!

علیرضا یعنی من اینهمه زحمت رو بی خودی کشیدم؟ یعنی من الان بی خودی گیر کردم آویزونم وسط این میله ها؟ یعنی من الان بی خودی خودم رو گرفتار کردم دارم سر و ته می چرخم؟ یعنی من الان آآآییی سقوووووط!

اسکایپ دارم و تازه اندرویدی شدم ولی هنوز نمیتونم باهاش کار کنم، اسکایپ Azizollahpajoohandeh

با چشمانی بارانی نشسته ام
میخواهم آرام باشم اما نمیشود
حس تنهاییها, بی توجهیها, و حس تحقیر شدن هایم بد جور آبو هوایم را ابری کرده
خاموشم
دوست ندارم روشن بودنم کسی را بیازارد
و مجبور شود خودش خاموشم کند
برای پیشگیری از تحقیرها در سکوت فرو رفته ام
اما این سکوتم اگر بشکند مطمئنم دنیا خبر میشوند
نمیدانم چرا ولی
ولی احساس میکنم موجودی زیادی هستم روی این زمین
محبتهایم بی پاسخ و گاهی هم با شکست رو به رو میشود
نا آرامم
این روزها اصلا خوب نیستم
آنقدر باریده ام که اگر اشکهایم جمع شوند بزرگترین رود را میسازند

یادت باشد
این را فقط برای تو گفتم
پیش کسی بازگویش نکن
آدمهای امروز حرف دلم را بدجور به تمسخر میگیرند
و این هم یادت باشد
من دوستت دارم
پس سکوت میکنم تا از بودنم آزاری به تو نرسد

سلام ، حال همه ما خوب است ،
ملالی نیست جز گم شدن گاه به گاه خیالی دور ،
که مردم به آن شادمانی بی سبب می گویند .
با این همه عمری اگر باقی بود ، طوری از کنار زندگی می گذرم
که نه زانوی آهوی بی جفت بلرزد نه این دل ناماندگار بی درمان !
تا یادم نرفته است بنویسم ، حوالی خوابهای ما سال پربارانی بود .
می دانم همیشه حیاط آنجا پر از هوای تازه بازنیامدن است
اما تو لااقل ، حتی هر وهله ، گاهی ، هر از گاهی
ببین انعکاس تبسم رویا ، شبیه شمایل شقایق نیست !
راستی خبرت بدهم ؛ خواب دیده ام خانه ای خریده ام
بی پرده ، بی پنجره ، بی در ، بی دیوار . . . هی بخند !
بی پرده بگویمت ، فردا را به فال نیک خواهم گرفت
دارد همین لحضه یک فوج کبوتر سپید ، از فراز کوچه ما می گذرد
باد بوی نامه های کسان من می دهد
یادت می آید رفته بودی خبر از آرامش آسمان بیاوری ! ؟
نه ری را جان !
نامه ام باید کوتاه باشد ، ساده باشد ، بی حرفی از ابهام و آینه ،
از نو برایت می نویسم
حال همه ما خوب است
امـــــا تـــــو بــــــاور مــــــکـــن ! ! !

پخخ پریساا
پخ پخخخخخ بانو
الفرااار

درود! من تا اومدم فرار کنم همانطور که خوابیده بودم یه وزنه نود کیلویی افتاد روم، وای پریسا چقدر سنگینی لهم کردی آخ مردم همه جام درد میکنه چه سقوط دردناکی بود!

این ترن هوایی بدجور داره تکون تکون میخوره اون بالا
بچه ها من دارم میافتم
وااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااییییییییییییییییییییییییییییی
آآآآآآآآآآآخخخخخخخخخخخ

درود! من کاری به جسم خونسایم ندارم، عقل و روح و روان من سیزده ساله است، زور و بازو و پوست من سیزده ساله است!

درود! خوب پریسا که سقوط کرد و برای همیشه پرید، بقیه هم رفتند ناهار کوفت کنند منم برم سر یخچال بلکه یه چیزی پیدا کنم بزنم به بدن مبارک!

جدا نود کیلو در بیداری بیفته روی من دیگه واقعا له میشم، آی کمرم، آخ اینجام آخ اونجام مردم به دادم برسید!

سلام به دوستانی که تازه وارد میشن یا بعدا میان و خداحافظ دوستانی که رفتید. پریسا جون من اینجام، ولی بیشتر شنونده ام! فعلا برم بقیه کامنتا رو بخونم که دوباره جا موندم.

درود بر همه بر و بچه های محله و به ویژه قهوه خونه و به صورت ویژهتر به علیرضا من برای اولین بار اومدم قهوه خونه پس قلیونش کو. کباب رو آتیش هم دارین شایدم من دیر رسیدم تموم شده

سلام به جناب رضایی! خوش اومدید، مثل این که تا صاحابش بیاد باید از مهمونا و تازه واردین پذیرایی کنم!

سلام بچه ها این مدیر قهوه خونه کجاست چرا هی مثل بند کوتاه چیز هی در میره کیا اینجان

نازنین خانم سپاس البته اگه کسی اعتراض کرد نگران نباشید که روزه خواری صورت گرفته من الآن دارم به وقت گینه بیسائو با شما حرف میزنم و غذا میخورم

سلام نازنین خانم و سلام آقای رضایی میگم گفتید گینه ی بی صاحاب اونجا دیگه کجاست

درود! خوب من رفتم به پست ملیسا و یه تیکه به رهگذر انداختم و در پست پریسا هم یه تیکه کلی انداختم و اومدم!

درود! راستی یه جایی دیدم که یه ورپریده از خوردن آبزرشک دست کشیده و تصمیم گرفته آبجو بخوره!

درود! علی سعد الله خانی جون در پست ملیسا پیامت را دریافت کردم، متشکرم از راهنماییت،

درود! من نمیدونم مگه کوری گریه داره که دیشب چند نفر در یه کوچه اونطرفتر گریه میکردند و از خوردن آبزرشک منصرف میشدند!

سوسول هست عدسی قول میدم اگه ی مشت بخوره میگه آخخخخخخخخخخخخخخخخ ماااااااااااااااااااامان

خواب نبودم داداش داشتم رزدنت اویل بازی میکردم اگه بعضی از سوسولا بازی کنن فکر کنم همونجا قشگ میکنن

من برگشتم داشتم ی فایل ۲۰۰ مگابایتی دان میکردم اینترنتم حق نداشت قطع بشه؟ آخه کی دیده ی فایل ۲۰۰ مگابایتی در پنج دقیقه دان بشه؟

سلام وای آخجون اوخجان آخجون اوخجان آخجون اوخجان آخجون اوخجاااااآااااان اینترنت۱کمی حسابی تر! بچه ها این مدتی که نبودم توی راه بودم یعنی داشتم از ارتفاعات سقوط زندانی می کردم این پایین! آخیش وای آخجون!

خب من الان ب ماشینرو روندم وقتی شما نبودید رفتیم شیراااااااااز

میگم عدسی پیشپیشپیسپیس دوباره باز پیسپیس نه این دفعه بر عکس اول پیسپیس بعدش پیشپیش اصلا یادم رفت کدومش اول بودش. حالا ترجمه. آب زرشک های من در خطر بودن ترسیدم توقیف بشن برن به کام اهل قهوه چایی گفتم این طوری در ببرمشون. شما هم بیخیال شو بذار کسی نبینه من آب زرشک دارم دیگه ای بابا!

این ها کجان؟ آهان پیدا کردم. ای وای شما ها اون بالا توی آسمون چیکار می کنید؟ ای خدا پس بگو آب زرشک های نازنینم چی شدن! خوردین و رفتین اون بالا بله؟ الان بهتون میگم. شکلک شلنگ آب از اون پر فشار ها از پایین به بالا شکلک خیس کردن همه نیمه بیدار ها شکلک پریدن همه از خواب آسمونی و سقوووط به پایین شکلک آخیش دلم خنک شد شکلک الان حالشون جا میاد پدرم رو در میارن شکلک فراااآاااآااار!

یه نشونی بفرست !!!
که دلم خوش باشه !!!
مثلِ من دلتنگی …
که بفهمم بی من
تویِ این دلتنگی !
با خودت میجنگی /…
یه نشونی بفرست !!!
که بفهمم بی من …
خسته و مایوسی /….
که بفهمم هر شب !!!
مثلِ من با گریه
عکسامُ میبوسی …!!!

من مطمئن بودم که گم میشم !!!
بد جایی دستامُ رها کردی …
ندیدی با بغضم صدات کردم !!!
ای کاش میتونستی که برگردی /….!!!

درود! ۴۸۸ بچه ها ببینید یه دخی داره پرواز میکنه مثل اینکه باد پریسا را از روی سقف اتوماچ برده به آسمون و داره پرواز میکنه، حالا من فرار کنم تا دوباره سقوط نکنه روم و له بشم!

” آدم‌ های امن چه کسانی هستند؟ “آدم‌ های امن، همان‌هایی هستند که همه چیز می‌توانی بهشان بگویی، بدون اینکه قضاوت یا تحقیرت کنند میتوانی کنارشان احساس بودن کنیاینها تا لباسی تازه تنت ببینند نمیپرسند از کدام مغازه خریدی؟ مارکش چیه؟ چند خریدی؟ می‌گویند: چقدر قشنگه، بهت می آید، من عاشق این جنس ژاکتم. از سفرکه برگردینمی پرسند کجا رفتی؟با کی و چرا رفتی؟ اسم هتلش؟ چه‌قدر هزینه شد؟می‌گویند :خوش گذشت؟ سرحال شدی؟ ماشین تازه بخرینمی پرسند نو است یا دست دوم؟از کجا خریدی؟ نقد یا قسطی؟چند خریدی؟میگویند راحتی باهاش؟… مبارکت باشه برازنده شماستدانشگاه قبول شوینمیپرسند کدام دانشگاه؟ شهریه‌اش چه قدره؟ وای چقدر دوره! میگویند چه رشته‌ای به سلامتی؟ این رشته بازار کار خوبی دارد،اگر تلاش کنی حتماً موفق خواهی بود.مشغول کاری تازه‌ شوی،نمی پرسند حقوقت چه قدره؟ اسم شرکتش چیه؟ جایش کجاست؟میگویند شغلت را دوست داری؟ صاحب کارت یا همکارهایت آدم‌های خوبی هستن۹د؟ این‌جور شغل‌ها جای پیشرفت دارد…کسانیکه فقط خود خود خودت هستی که براشون مهمی.