به نام الله و به نام آن وجودی که وجودم ز وجود پر وجودش به وجود آمد. سلام. همدلانِ هممحله ایِ عزیزُ مهربونُ با مرامُ صبورُ با صفا سلام. همرهانِ خوبم, از اینکه, من بعنوان نویسنده و راویانِ اصلیِ ماجرای زندگیِ فرزین و پروین, با نگارش و روایتِ این ماجرای واقعی مدتیست که اذهانِ شما را خسته نمودیم و شما نیز در نهایت شکیبایی با ابرازِ محبت و اظهارِ نظر ما را موردِ لطف و توجهتون قرار داده اید, از یکایکِ شما صمیمانه متشکریم. درین مجال قصد آن دارم که فصلِ دوم و یا به عبارتی بهتر فصلِ پایانی یعنی در حقیقت فصلِ خزانِ زندگیِ پروین و فرزین را,