خانه
جستجو
Close this search box.
جستجو

هشتاد و هفتمین مقالۀ ارائه شده در همایش جامعۀ بینا شهروند نابینا، بررسی آموزش کم بینایان و نابینایان و اقدامات مدیریت آموزشی در قبال آنان

دانلود مقالۀ هشتاد و هفتم از

اینجا

 

بررسی آموزش کم بینایان و نابینایان و اقدامات مدیریت آموزشی در قبال آنان

 

دکتر علی یزدخواستی[1]

حمزه بابکی[2]

 

چکیده

 

در این مقاله به بررسی مسائل و مشکلات کودکان کم بینا و نابینا از منظر مدیریت آموزشی با روش توصیفی – تحلیلی پرداخته شده است. در این راستا ویژگی های افراد نابینا و کم بینا در این تحقیق تشریح شده است و روشهای آموزش به این کودکان و مهم تر از آن چگونگی آموزش مهارت های اجتماعی به این کودکان تبیین گردید، همچنین عواملی که در چگونگی توانایی و سازگاری نابینایان موثر است و اصول کلی در تکنولوژی آموزشی نابینایان که باید از سوی مدیران آموزشی مورد توجه قرار گیرد بیان شده است. در پایان نیز سعی شده اقدامات و وظایف مدیریت آموزشی که باید در قبال افراد کم بینا و نابینا انجام گیرد و پیشنهادهایی برای بهبود مدیران آموزشی و نیز آموزش این قشر از جامعه ارائه گردد.

 

 

کلمات کلیدی:

 

مدیریت آموزشی، دانش آموزان کم بینا و نابینا، روشهای آموزش نابینایان، تکنولوژی آموزشی نابینایان

 

مقدمه

 

نوع نگاه به نابینایان و کم بینایان در جوامع امروزی نسبت به گذشته به طور محسوسی فرق کرده و از این طرز فکر که آنها انسانهایی با توانایی محدود در زندگی هستند به سمت تفکراتی مانند اینکه نابینایان علی رقم محدودیت در یک بُعد اما در ابعاد دیگر می توانند حتی بسیار اثر‌بخش تر از افراد عادی باشند تغییر کرده است. در دنیای امروز علم مدیریت آموزشی[3] بیش از پیش مورد توجه قرار گرفته و به همان میزان انتظارات نیز از آن بالا رفته است بنابراین مدیران آموزشی باید به دنبال روشهایی در ارائه ی خدمات مناسب به این قشر جامعه باشند.

مدیریت آموزشی به معنی عام، برنامه‌ریزی، سازمان‌دهی، هدایت، هماهنگی و نظارت و ارزشیابی فرایند آموزش تعریف شده است. اما مدیریت به معنی خاص، به صورت‌های زیر تعریف می‌شود: 1) مدیریت آموزشی، راهنمایی، مددکاری و ایجاد محیط مناسب برای فعالیت آموزشی است.

2) مدیریت آموزشی، فراگردی اجتماعی است که مستلزم ایجاد، نگهداشتن، برانگیختن، کنترل کردن و وحدت بخشیدن نیروهای انسانی و مادی می‌باشد که به‌طور رسمی و غیررسمی در درون یک نظام واحد شکل و سازمان می‌یابند، تا هدف‌ها و مقاصد آموزشی را تحقق بخشند.

3) مدیریت آموزشی، فرایند هماهنگ کردن استعدادهای آدمی و بهره‌گیری از شرایط محیطی برای اهداف آموزشی است(علاقه بند،1391)از این تعاریف بر می آید که مدیریت آموزشی باید بر همه جوانب کار که مشتمل بر کارکنان آموزشی، منابع و دانش آموزان و… می شود توجه داشته باشد که توجه و رسیدگی می تواند و باید شامل افرادی که دچار مشکل بینایی یا هر مشکل دیگری هستند شود. در این مقاله ما به دنبال شناخت مسائل و مشکلات نابینایان و کم بینایان و همچنین روشهای آموزش به آنان و اقداماتی که مدیریت آموزشی می تواند در قبال آنان انجام دهد هستیم.

روش پژوهش

در این تحقیق از روش توصیفی تحلیلی استفاده شده است بنابراین نخست به ویژگی های نابینایان و تاریخچه و روشهای آموزش آنان و بعد به چگونگی توانایی و سازگاری، اصول کلی در تکنولوژی آموزشی نابینایان و کم بینایان و اقدامات و وظایف مدیریت آموزشی در قبال دانش آموزان کم بینا و نابینا می پردازیم.

هدف تحقیق

هدف اصلی پژوهش بررسی مشکلات کم بینایان و نابینایان، روشها و تکنولوژی آموزشی آنان و اقدامات مدیریت آموزشی در قبال آنان است.

سوالات تحقیق

1) به چه افرادی نابینا و کم بینا گفته می شود؟

2) آموزش به نابینایان به چه روش هایی انجام می گیرد؟

3) چه عواملی در چگونگی توانایی و سازگاری نابینایان موثر است؟

4) چه اصولی باید از سوی مدیران آموزشی در تکنولوژی آموزشی نابینایان مورد توجه قرار گیرد؟

5) اقدامات و وظایف مدیریت آموزشی در قبال دانش آموزان کم بینا و نابینا چیست؟

به چه افرادی نابینا و کم بینا گفته می شود؟

در جوامع بشری انسان ها متفاوت بوده و از زمان بدو تولد نیز متفاوت متولد شده و خواهند شد، اما بعضی از این تفاوت ها آنقدر چشمگیر و برخی اوقات آزاردهنده می باشد که سردمداران جوامع بشری را برآن داشت که از برخی عناوین و امتیاز ها به این نوع تفاوت ها قائل شوند،یکی از این تفاوت ها مشکلات بینایی افراد است که برخی اوقات شرایطی را جهت آسایش و آرامش داشتن فرد درگیر می طلبد. نابینا کسی است که درد و بینایی او علی رغم برخورداری از امکانات چشم پزشکی مانند عینک و … در یک چشم یا هر دو چشم 20،200/ یا کمتر باشد. به عبارت دیگر آن چه را که با چشم عادی می توان در 200 قدمی دید با تعریف فوق فرد نابینا قادر باشد در 20 قدمی یا نزدیکتر ببیند. نابینایی یکی از معلولیت های قسمت سر بوده و عضو درگیر آن چشم میباشد و ممکن است این اختلال شدید یا مختصر باشد، آسیب های چشمی میتواند خفیف یا متوسط یا شدید یا خیلی شدید باشد این تقسیم بندی ها عموماً در پزشکی لحاظ می گردد.

این نوع تقسیم بندی ها بسیار است و بر اساس مبحث ها تعیین میگردد اما یکی از تقسیم بندی های مهم که در آموزش و پرورش بسیار رایج است نیم بینایی، کم بینایی و نابینا مطلق میباشد.

نیم بینا : این افراد تقریباً نصف بینایی خود را دارند و قادرند هر کاری را انجام دهند دلیل مشکل دار بودن این افراد ناتوانی در سهولت ارتباط این افراد با نوشته های کتاب ها میباشد

کم بینا: این افراد قادرند اطراف خود را ببینند و برخی رنگ ها را تشخیص دهند و اشیا را از هم دیگر تمیز داده و قادرند اشیا بزرگ و فونت های درشت را ببینند.

نابینای مطلق : این افراد به طور کلی بینایی ندارند اما اگر هم داشته باشند آنقدر نیست که بتوانند استفاده مؤثری از آن داشته باشند.

طبق تقسیم بندی بالا افراد درگیر برای سهولت درانجام امور خود باید از راههای مناسب استفاده کنند. در توضیح این ابزار ها خواهید دید که کدام یک برای هر گروه مناسب تر است.

خط بریل : این خط توسط لویی بریل که فردی نابینا بود اختراع شد این خط که از طریق تحریک حس لامسه امکان پذیر است نکات برجسته ای هستند که روی کاغذ مخصوص نقش می بندد و فرد با کشیدن انگشتان آن ها را حس کرده و بر اساس کاراکتر، کلمات یا علائم را تشخیص میدهند. این شیوه با وسایل خاص خود امکانپذیر است. لوازم فوری و دست به نقد این خط لوح و قلم است لوح که ابزار دو طرفه ای است که با یک لولا به هم متصل شده است و در یک طرف آن سطر ها و خانه های مشخصی نمایان است و در یک طرف آن صفحه ی کاملاً مسطحی است که به موازات آن سطر ها و خانه ها فرو‌رفتگی هایی دیده میشود. و قلم وسیله ای است که همچو درفش کفاشی نوک تیز که با آن کاغذ مخصوص خط بریل برجسته میشود و کاغذ خط بریل کاغذ های ضخیمی نسبت به کاغذ های عادی هستند که در بین دو طرف لوح قرار می گیرد و به وسیله قلم برجسته میشود علت ضخامت این نوع کاغذ ها بهتر احساس شدن برجستگی و مداومت برجستگی روی کاغذ است و برای آموزش ریاضی و حساب یک روش کلیشه ای به نام لوح حساب وجوددارد که صفحه ای صاف و دارای سوراخ هایی ستاره ای مانند است که با مهره های خاص کاراکتر سازی می شود این مهره ها بر اساس موقعیت قرار گرفتن در این صفحه یک کاراکتر محسوب میشود. درشت نویسی و درشت خوانی:این شیوه برای افرادی مناسب است که بینایی قابل توجهی دارند در این روش کتاب ها درشت و با فونت های بزرگ تهیه یا چاپ می گردند و فرد بر اساس درجه بینایی خود کتاب ها را انتخاب می کنند و در هنگام نوشتن نیز به دلیل سهولت با ماژیک درشت می نویسد.

به‌بین: دستگاهی است که صفحات را بر روی نمایشگر که اکثراً تلویزیون است نشان میدهد و اندازه آن صفحه و نوشته ها را درشت می کند این صفحه ممکن است نقشه نوشته روزنامه و غیره باشد. تقویت حس شنوایی : این شیوه که با تقویت حس شنوایی فرد امکان پذیر است،از ابزار هایی همچون ضبط کاست و نظایر آن استفاده میشود، علاوه بر دستگاه و لوازم تقویت حس شنوایی برای جهت یابی و غیره مرسوم است. ضبط و کاست : کاست هایی که قبلاً توسط افراد بینا تهیه شده و در دسترس افراد نابینا قرار دارد حاوی کتاب های درسی و مقالات و جزوات و غیره است این نوار ها توسط ضبط صوت پلی و کپی میشوند.

این ابزار ها و شیوه هایی متداول در آموزش  افراد نابینا می باشد. به تازه گی با آمدن رایانه این شیوه ها نیز ارتقاء یافته و با روش های نوین ادغام گردیده است مثلاً کاست های حاوی مطالب به فایل های کامپیوتری ماننده mp3 و غیره تبدیل گردیده است و نیز برای تشخیص کتاب ها از نرم افزار های تشخیص حروف استفاده میشود.

 تاریخچه آموزش و پرورش نابینایان در ایران

 

نخستین تلاش ها در زمینه آموزش نابینایان در ایران به سال 1299 شمسی مربوط می شود. در این سال کار تعلیم و تربیت دانش آموزان نابینا با جذب 5 دانش آموزنابینا در مدرسه ای در تبریز آغاز شد و توسط شخصی به نام “پاستور ارنست کریستوفل “توسعه یافت، آموزشگاه نابینایان تبریز که تنها مرکز آموزش نابینایان در ایران محسوب می شد تا سال 1319 مشغول ارایه خدمات آموزشی و تربیت حرفه ای به نابینایان بود، و تعداد دانش آموزان نابینای تحت پوشش آن به 45 نفر رسید. در سال 1325 نیز خانمی انگلیسی به نام” گون گستر” آموزشگاهی برای دختران نابینا به نام نور آیین در شهر اصفهان تاسیس کرد. کریستوفل آغازگر آموزش نابینایان در ایران که با شروع جنگ جهانی دوم مجبور به ترک ایران شده بود پس از پایان جنگ به ایران بازگشت و آموزش پسران نابینا را به عهده گرفت. با شروع آموزش نابینایان در اصفهان تعدادی از پسران نابینای تبریز به اصفهان آمدند و همچون دختران دانش آموز آموزشگاه نورآیین از امکانات خوابگاهی و حرفه ای ویژه نابینایان استفاده کردند. در همین زمان بود که کریستوفل با همکاری یکی از فرهنگیان پرسابقه اصفهان،خط برجسته نقطه ای را درتطبیق با الفبای فارسی اصلاح و تکمیل کرد. او کتابهای درسی دوره ابتدایی را به خط ویژه برگرداند و تعدادی از کتابهای غیر درسی را نیز به خط بریل فارسی تبدیل کرد.

نخستین کلاس درس نابینایان در تهران،سال 1329 درآموزشگاه رودکی تشکیل شد. آن روز 59 تن از اطفال نابینای دختر و پسر در یک اتاق روی نیمکت نشسته بودند وبا ترس و نگران به آینده مجهول خود می اندیشیدند نه خود اطفال باور می کردند که ممکن است سواد پیدا کنند و نه اشخاص بینای اطراف آنها چنین تصوری داشتند. در سال 1337 یکی از پیشکسوتان آموزش و پرورش تبریز،آموزشگاهی به صورت ملی و غیرانتفاعی تاسیس کرد. این آموزشگاه 3 گروه ازکودکان استثنایی از جمله نابینایان را در آن مجموعه جایگزین کرد،دراین مجموعه دانش آموزان از کارگاه های کفاشی و حصیر بافی استفاده می کردند و طبق آمارسال تحصیلی 56 حدود 29 دانش آموز نابینا درآن مشغول تحصیل بودند. پس از تعطیلی آموزشگاه رودکی تهران درسال 1340،دکتر محمد خزایلی که خود نابینا بود انجمن حمایت و هدایت نابینایان را تاسیس کرد و این انجمن بهانه ای شد تا با جمع آوری امکانات انسانی و مالی، آموزشگاهی را در خانه ای قدیمی در خیابان ظهیر الاسلام تهران تاسیس کند. ساختمان جدید آموزشگاه در سال50 مورد بهره برداری قرار گرفت که مجهز به کلاسهای آموزشی،کارگاهی،ورزشی،آزمایشگاه وناهارخوری وکتابخانه بریل بود. هم اکنون کلیه دوره های آموزشی ابتدایی،راهنمایی و متوسطه در این آموزشگاه برقرار و کلاسهای حرفه ای و هنری و آموزش بزرگسالان دایر است. ناگفته نماند دکتر محمد خزایلی ابتکار راه اندازی کلاسهای شبانه برای افراد بزرگسال و شاغل در ایران را از آن خود کرده است.[4]

آموزش به نابینایان به چه روش هایی انجام می گیرد؟

1- آموزش انگیزه:برای آموزش انگیزه ابتدا باید انگیزه را تعریف کرد و از دانش آموزان خواست نظر خود را درباره افزایش انگیزه و علاقه و تعریفی از آن بدهند و باید کاربرد درس مورد نظر را در زندگی روزانه توضیح داد تا انگیزه افزایش یابد.مثلا انگیزه را در درس زیست شناسی توضیح دهید و از آنها بخواهید که برای خود هدف گذاری کنند که چرا زیست شناسی می خوانند، نمره خوب بگیرند، برنامه های علمی را بهتر بفهمند، اطراف خود را بهتر بشناسند؟ آموزش نظام خود تقویتی نیز برای افزایش انگیزه مناسب است مثلا آفرین به خودم دستم درد نکند و موارد بعدی شامل: بعد آموزش مثبت اندیشی، بعد آموزش قرارداد با خود که چگونه قراردادهایی را با خود تنظیم کنند. تعیین زمان و مدت مطالعه هم آموزش داده شود و در نهایت بهتر است راجع به افراد نابینای موفق با آنها صحبت شود.

2- آموزش روش های یادگیری:

 

روش مرور ذهنی، چگونگی بیان مطالب به زبان خود، شیوه سوال کردن و این که چه قسمت هایی از درس را دانش آموزان نابینا ضبط کنند و آنها را چند بار گوش دهند و به زبان خود بگویند و روش های خلاصه کردن درس آموزش داده شود و همچنین روش خود آرامی یا آرامش دهی روش های مطالعه گروهی و مشارکتی آموزش داده شود.

3- آموزش خود بازبینی:خود بازبینی براساس 4 معیار آموزش داده می شود:

الف) بازبینی وضعیت آمادگی، انگیزش خویش، مثلا از مطالعه این بخش احساس علاقه می کنید.

ب) بازبینی روش مطالعه : آیا روش مطالعه برای این مطلب مناسب است.

ج) بازبینی زمان مطالعه.

د) بازبینی مکان مطالعه.

4- آموزش مدیریت زمان[5]: این که چگونه از زمان خود حداکثر استفاده را بکنند. در این قسمت باید اولویت ها تعیین شود و فهرست شود و جدول زمان بندی به دانش آموزان ارائه شود. آموزش های لازم مثل این که در ساعاتی که در وضعیت مناسب تری هستند درس مشکل تر را مطالعه کنند، آموزش برای تدوین یک برنامه منعطف، تعیین زمان استراحت.

5- آموزش مدیریت مکان: یافتن مکان مطالعه مناسب مثل مکان مطالعه ثابت، طریق شستن صحیح، هوای معتدل اتاق، جلوگیری از حواس پرتی مثل قطع کردن سیم تلفن، نوشتن پشت در لطفا مزاحم نشوید، خاموش کردن تلویزیون و ….

6- آموزش کمک طلبی : برای این منظور که بتوانند در مواقع لزوم از همکلاسی های خود کمک بگیرند باید مهارت های اجتماعی و ارتباطی خود را تقویت کنند. مثلا مودبانه از دیگری کمک بخواهند، گروه هایی برای همفکری و تبادل اطلاعات تشکیل دهند، از یکدیگر سوال بپرسند.

7- آموزش مهارتهای اجتماعی : آموزش این مهارت ها هم برای ایجاد مهارتهای اساسی در زندگی عادی و همچنین برای زندگی تحصیلی و پیشرفت های بعدی می تواند موثر باشد و کودکان را در برابر مشکلات و اضطراب و نگرانی های موجود در جامعه بیمه می کند. در ادبیات امروز روانشناسی، تلاش زیادی جهت تعریف مهارت های اجتماعی شده است. الیوت و همکاران مهارت های اجتماعی را چنین تعریف می کنند:رفتارهای انطباقی فراگرفته شده که فرد را قادر می سازد با افراد دیگر روابط متقابل داشته باشد، واکنش های مثبت بروز دهد و از رفتارهایی که پیامد منفی دارد اجتناب ورزد. این مهارتها رفتارهایی نظیر همکاری، مسئولیت پذیری، همدلی و …. را شامل می شود. این مهارتها قابل آموزش هستند و با برنامه های آموزشی می توان این مهارتها را به تمام افراد آموخت ولی هر معلولیت ویژه ای تعدیل هایی را در برنامه های آموزشی طلب می کنند. کودکان معلول به دلیل نقایص جسمانی و محدودیت های ناشی از آن اغلب قادر به ایجاد رابطه اجتماعی و متقابل با همسالان و بزرگسالان نیستند و سازگاری عاطفی و اجتماعی آنان با مشکلاتی روبرو است.(وارن،1390)

روش ها و پروژه های مختلفی برای آموزش بهتر کودکان نابینا طراحی شده است که از آن جمله می توان:پروژه ( EATT) که برای افزایش انگیزه است.آموزش روش های یادگیری خود نظم بخش یا خود سامان ده.

1- پروژه EATT در دو مرحله اجرا می شود:الف) انگیزش برای کار با کامپیوتر که انگیزش افراد نابینا را برای کار با وسایل الکترونیکی و تکنولوژی روز افزایش می دهد. ب) انجام مهارت های اساسی توسط یاد گیرندگان به طور مستقل.

 

2 -آموزش روش های یادگیری خود نظم بخش: این روش فواید زیادی برای بالابردن سطح پیشرفت تحصیلی کودکان نابینا دارد.اصولا آموزش روش های یادگیری خود نظم بخش برای افراد عادی به اثبات رسیده است.زیمرمن می گوید برای این که خود نظم بخشی در دانش آموزان ایجاد شود یا رشد کند دانش آموزان باید فرصت هایی را برای تمرین این راهبردها داشته باشند.او پیشنهاد می کند که تکلیف خانگی برای این کار ارزشمند است زیرا برای دانش آموزان فرصت های مطالعه مورد نیاز را فراهم می کند. از نظر زیمرمن مهارت های خود نظم بخش از طریق منابع اجتماعی از قبیل والدین، معلمان و فعالیت های آموزشی به دست می آید.پاول و اسمایلی معتقدند که خود نظم بخشی افزایش نمی یابد مگر آن که به بافت اجتماعی که خود نظم بخشی در آن ایجاد شده و مورد حمایت قرار گرفته است توجه گردد. تغییرات مورد نظر نه تنها باید در فرایندهای شخصی یا درون فردی صورت گیرد بلکه تغییر در فرایندهای اجتماعی یا بین فردی هم لازم است. نیدورا دو معیار مهم و لازم در هنگام بازبینی یا خویشتن نگری را مداومت و مجاورت بیان می کند. مداومت یعنی رفتار بر یک پایه مداوم مورد بازبینی قرارگیرد و مجاورت خود بازبینی یعنی مشاهده رفتارهای یادگیری از نظر زمانی به زمان وقوع واقعی آن رفتار نزدیک باشد. مورگان ملاحظه کرد دانش آموزانی که در زمینه دستیابی به اهداف فرعی به خود بازبینی مشغول می شوند از نظر نمره های امتحان یک درس بهتر از دانش آموزانی بودند که یا در زمینه زمان مطالعه یا فعالیت های مطالعه یا اهداف دراز‌مدت به خود بازبینی پرداختند. کوواک معتقد است بازبینی زمان یا فعالیت های مطالعه ممکن است توجه یاد گیرنده را از مولفه های مهم خود نظم بخشی یعنی بازبینی پیشرفت در جهت اهداف منصرف کند. گرین برگ و ونیستین نشان دادند که بازبینی زمان مطالعه فقط زمانی موثر است که به عنوان یکی از مولفه های طرح کلی خود نظم بخشی یادگیری خود نظم بخشی را در دانش آموزان نشان می دهد. همچنین پینتریچ در ارتباط رابطه بین باورهای انگیزشی با مهارت های خود نظم بخشی خلاصه نتایج تحقیقات خود را به این صورت آورده است:

-خود کارامدی رابطه مثبتی با یادگیری خود نظم بخشی دارد.

-باورهای ارزش تکلیف ارتباط مثبتی با یادگیری خود نظم بخشی دارند.

-انتخاب جهت گیری هدفی با راهبردهای یادگیری خود نظم بخشی سازگار تر است. (نامنی، حیات روشنایی،ترابی،1381)

دمبو و اتن[6] با توجه به تحقیقات موجود و براساس مولفه های خود نظم دهی زیمرمن[7] راهکارهایی را جهت آموزش خود نظم بخشی تحصیلی و خود کارامدی در دانش آموزان دبیرستانی معرفی می کند. این راهکارها بطور خلاصه از این قرار هستند:1- به منظور ایجاد، افزایش یا حفظ رفتارها و باورهای انگیزشی می توان از روش هایی نظیر هدف گذاری، خود تقویتی، مثبت اندیشی استفاده کرد.

2- به منظور آموزش روش های یادگیری باید آموزش راهبردهای شناختی را به دانش آموزان یاد داد. از جمله رویکردهای مهم در این رابطه آموزش مدل پردازش اطلاعات به دانش آموزان و نیز آموزش راهبردهایی مثل مرور دهی، بسط، سازماندهی و آموزش روش های مطالعه کردن را باید به دانش آموزان یاد داد.

3-برای آموزش مدیریت زمان باید دانش آموزان را از اهمیت برنامه ریزی زمانی، اتلاف وقت و تاثیر جدول زمانی آگاه کرد. این کار از طریق بحث با همسالان، تدوین جدول هفتگی زمانی، ارزیابی و تجدید نظر در آن با استفاده از کمک دوستان و یا همسالان صورت می گیرد. بهبود مدیریت زمان با پاسخ به این سوالات انجام می شود که چگونه از وقت خود استفاده کنیم؟ و چگونه می توانیم در کنترل اوقات خود بهبودی ایجاد کنیم.

4 -کنترل محیط اجتماعی :برای این منظور لازم است که مهارت های اجتماعی دانش آموزان در کلاس افزایش یابد. دمبوواتن توصیه می کند که ترویج الگوهای همکاری، خود کنترلی، بخشش، تشویق فعالیت های گروهی، تمرین ایفای نقش درکلاس، استفاده از تقویت مثبت برای حفظ و افزایش رفتارهای همکارانه، روش هایی نظیر آموزش خود می تواند مشوق خودگردانی دانش آموزان در این زمینه باشد.

5- کنترل فیزیکی :باید از دانش آموزان خواست تا محیط های مختلف را برای خود درجه بندی کنند و بهترین محیط ها را برای خود تعیین کنند و بگویند برای تغییر محیط های مطالعه خود باید چه کار کنند و برای غلبه بر حواس پرتی از چه راهبردهایی استفاده کنند.

6- عملکرد یا خود بازبینی:آموزش باید به گونه ای باشد که دانش آموز بداند برای بهبود عملکرد خویش چگونه از فرایندهای خود نظم دهی استفاده کند. این کار از طریق تدوین اهداف برای خویشتن، ارزیابی پیشرفت در جهت دستیابی به اهداف و ایجاد تغییرات لازم در فرایند صورت می گیرد. یکی از راهبردهای مهم این است که فرد در هنگام مطالعه از خود سوال کند تا بفهمد چه قسمت هایی را یاد گرفته و چه قسمت هایی را یاد نگرفته برای خود بازبینی مطالعه روش های متفاوتی وجود دارد که از آن جمله می توان روش مطالعه مشارکتی و روش تدریس دو جانبه را نام برد. (افروز،ملتفت،البرزی و…،1386)

وان روس انتونی[8] پنج مداخله ی آموزشی را برای دانش آموزان نیمه بینا و نابینا که منجر به یادگیری مهارت های شناختی و فراشناختی و افزایش عملکرد تحصیلی آن ها می شود شناسایی کرد. این مداخله ها شامل موارد زیر است: 1-تلاش برای افزایش خود پنداره مثبت و انگیزه در این گروه:وی معتقد است برای افزایش خود پنداره انگیزش دانش آموزان نابینا معلم باید در فعالیت های دانش آموزان مشارکت داشته باشد و در طول دوره با آن ها ارتباط برقرار کند و در زمان مناسب بازخورد مساعد به آن ها بدهد.

2- آموزش راهبردهای یادگیری :با توجه به این که دانش آموزان نابینا در مهارت های شناختی و فراشناختی از قبیل بسط و سازماندهی و نظارت مشکل دارند آموزش این راهبردها هم عملکرد دانش آموزان نابینا را در استفاده از این راهبردها افزایش می دهد و هم منجر به عملکرد تحصیلی بهتر در این گروه می شود.

3-استفاده از نظریه طرح واره ها برای یادگیری مطالب:دانسته های کمی درباره اثر بخشی استفاده از شیوه های خود آموزشی در ارتباط با دانش آموزان نابینا وجود دارد اما همین تحقیقات کم هم حاکی از تاثیر مثبت روش های شناختی وجود آموزش بر روی بالا بردن توانایی نوشتن درک مطلب و عملکرد بهتر تحصیلی است.

4- ترکیب تکنیک های رفتاری با روش های خود آموزشی: چهارمین مداخله آموزشی که بر روی عملکرد تحصیلی نابینایان اثر دارد روش های خود نظم بخشی است. یاد گیرندگانی که دارای یادگیری موثر هستند شناخت خود را نظم می دهند و هم این که برنامه ریزی دارند و برفعالیت خود نظارت می کنند و خود ارزیاب هستند دانش آموزان نابینا در فرایند یادگیری خود منفعل هستند و لذا با آموزش راهبردهای خود نظم بخشی در فرایند یادگیری فعال می شوند و هم این که به عملکرد تحصیلی بهتری می رسند.

5 – فراهم کردن فرصت هایی برای اکتساب و نهادینه کردن و تعمیم مهارت یادگیری: علاوه بر آموزش مهارت های یادگیری باید شرایطی فراهم شود تا این راهبردها افزایش یافته و تعمیم یابد و نهادینه شود. وان روسن انتونی در پژوهشی تحت عنوان شناخت و فراشناخت در نابینایان دریافت که استفاده از استراتژی های فراشناختی باعث افزایش عملکرد فرد در زمینه های مختلف خود انگیزشی، خود مفهومی، خود کفایتی و اکتساب فرایند های شناختی می شود(تاجری،1389).

آموزش مهارتهای اجتماعی[9] در کودکان نابینا

دانش آموزان استثنایی، کم و بیش دارای نارسایی هایی در زمینه مهارت اجتماعی هستند و این گونه نارسایی ها، پیش بینی کننده انواع مختلفی از مشکلات عاطفی، شخصیتی، سازگاری و تحصیلی کوتاه مدت و دراز مدت می باشد(گرشام و همکاران،2001).از این رو، متسون و اولندیک(1988،ترجمه به پژوه) گزارش کرده اند که 90 تا 98 درصد دانش آموزان شاغل به تحصیل در کلاس های درس ویژه مشکلات بین شخصی دارند و این حقیقتی است که به دلیل وجود مشکلات عاطفی و تحصیلی بر وخامت بیشتر موقعیت می افزاید. دانش آموزان نابینا نیز به عنوان بخشی از جامعه افراد استثنایی از این قاعده مستثنی نیستند و گاهی در اکتساب و به کار گیری مهارت های اجتماعی دچار مشکل هستند(مک کاسپی،1996). پژوهش های انجام شده توسط بایبرشات(1991)، ولف و ساکس(1997)، واگنر(2004) و نورا و ساندرا(2005) نشان داده است که افراد نابینا از نظر مهارت های اجتماعی با کاستی ها و نارسایی هایی روبرو هستند. از این رو اکثر پژوهشگران بر اهمیت آموزش، اکتساب و به کارگیری مهارت های اجتماعی به منظور رشد و سازگاری اجتماعی افراد نابینا تاکید کرده اند. به طور معمول مهارت های اجتماعی طی تعاملات روزانه از طریق مشاهده یاد گرفته می شوند. بیشتر کودکان به طور طبیعی با مشاهده والدین و دیگر افراد از محیط یاد می گیرند. کودکان نابینا چون قادر نیستند مهارتهای اجتماعی را از طریق فرایندهای واسطه ای نظیر تقلید ها و اشاره های اجتماعی یاد بگیرند و تقلید کنند، لذا مهارتهای اجتماعی آنان به قدر کافی رشد نکرده است لذا آموزش این مهارتها به طور ویژه می تواند برای آنها کارساز باشد. تکنیکهای آموزش مهارتهای اجتماعی به دانش آموزان نابینا شامل: 1- یادگیری اجتماعی الگوسازی، 2-ایفای نقش، 3- روشهای شناختی رفتاری، 4- مداخله از طریق همسال می باشد. به عنوان مثال یک برنامه آموزشی که در واقع یک برنامه مداخله گرانه است مهارت مختلف را طی چندین ساعت به نابینایان آموزش می دهد که این مهارتها عبارتند از :معارفه و آشنایی با اعضای گروه، معرفی خود و معرفی دوستان، مهارتهای آغاز کردن گفتگو در مکالمات روزمره از طریق گوش دادن، مهارت ابراز احساسات مثبت و منفی، مهارتهای درخواست کمک و تقاضا و نیز کمک کردن به دیگران، مهارتهای رد تقاضاهای نامعقول و مهارت نه گفتن، مهارتهای معذرت خواهی کردن از دیگران و پذیرفتن عذرخواهی دیگران، مهارت حل مسئله و مقابله با ناکامی(به پژوه، خانجانی، حیدری،شکوهی‌،1386). در این راستا مدیران آموزشی باید تمامی این نکات را در نظر داشته باشند تا بتوانند معلمان زیر دست خود را طوری رهبری کنند تا این کودکان را برای حضور در نظام اجتماعی که در پیش رو دارند آماده سازند.

چه عواملی در چگونگی توانایی و سازگاری نابینایان موثر است؟

عوامل متعددی در چگونگی توانایی ها و سازگاری های نابینایان و هم چنین شیوه های آموزشی و باز پروری و توان بخشی آنان دخیل است که در اینجا به طور خلاصه به برخی از آن ها اشاره می کنیم:

  • سن وقوع نابینایی: این که کودک در چه سنی نابینا شده باشد بر توانایی ها و سازگاری های بعدی او تاثیر فراوان می گذارند. برای بررسی اثرات نابینایی روی اشخاص مختلف می توانیم آن ها را به دو دسته تقسیم کنیم.1- افراد نابینای مادر زادی و یا آن ها که قبل از 5 تا 6 سالگی نابینا شده اند.
  • 2- افراد نابینایی که بعد از 5 تا 6 سالگی بینایی خود را از دست داده اند.

الف)معمولا افرادی که قبل از سنین 5 تا 6 سالگی بینایی خود را از دست داده اند از نظر توانایی های کلی همانند کودکانی هستند که دچار نابینایی مادرزادی هستند. زیرا در چند سال اول زندگی از تجارب و حافظه بصری چندان بهره ای کسب نکرده اند و یا از حداقل حافظه بصری برخوردار بوده اند. این کودکان شناخت عینی از عالم بینایی ندارند و نمی توانند از یک بینش تخیلی مفید برخوردار باشند و از بدو تولد و یا از دوران طفولیت خود را با دنیای افرادی که بینایی دارند تطبیق می دهند و ابزار شناخت و کسب تجربه را با استفاده از سایر حواس خود آغاز می کنند. این گروه از افراد نابینا اصولا دچار شوک یا ضربه روانی نشده و در عالم نابینایی بزرگ می شوند. به آن انس می گیرند و نداشتن دید مساله چندان مهمی برایشان جلوه نمی کند.

ب) دسته دوم افرادی هستند که قبلا بینا بوده اند و جامعه افراد بینا را شناخته اند و کم و بیش آن را به خاطر می آورند و از طرف خود و محیط و رنگ ها و … شناخت عینی دارند که کمک موثری در به وجود آوردن یک سلسله بینش های تخیلی از مشاهدات قبلی در زمان بینایی به شمار می رود. در بسیاری از مواقع دوران بینایی خود را به خاطر می آورند و تاسف آن دوران را می خورند و در واقع افراد نابینایی هستند که سال ها بینایی را تجربه کرده اند و اکنون دقیقا درک میکنند که در آن زمان از چه موهبتی برخوردار بوده اند. وقوع نابینایی بعد از 5 تا 6 سالگی تاثیرات زیادی در سازگاری عاطفی آن ها دارد و در نحوه برنامه ریزی آموزشی و توانبخشی نیز کاملا موثر است. به عنوان مثال وقتی که کودکی قبل از آن که به عللی نابینا شود از آموزش رسمی و خواندن تجاربی، کسب کرده باشد با آن که اصول کلی در مراحل خواندن احتمالا قابل انتقال است اما هیچ گونه وجوه مشترکی بین خواندن عادی و علائم بریل وجود ندارد. بنابراین کودکی که قبلا خواندن فارسی را آموخته بود باید اینک خواندن و نوشتن به طریقه جدید را بیاموزد و بدیهی است که در این حال آمادگی ذهنی و انطباق با شیوه جدید خواندن و نوشتن برای کودکی که آموزش متفاوت داشته است با کودکی که چنین روش خواندن و نوشتن اولین تجربه آموزشی اوست تفاوت دارد.

2- چگونگی وقوع نابینایی: کودکی که به طور ناگهانی بینایی خود را از دست می دهد با کودکی که در اثر عوامل مختلف به تدریج بینایی خود را از دست می دهد، از نظر سازگاری های عاطفی و هیجانی و اجتماعی و انطباق با وضعیت جدید متفاوت است. در واقع کودکی که به تدریج بینایی خود را از دست می دهد معمولا به تدریج نیز با شرایط جدید سازگار می شود. لذا در نظر گرفتن این مسائل در سازگاری های اجتماعی کودکان موثر است.

3- عوامل و چگونگی عارضه بینایی : بعضی از عوامل و شرایطی که سبب نابینایی می شوند مثل آب سیاه مادر زادی گاهی با دردهایی همراه است که کودک باید آن ها را متحمل شود. طبیعی است که چنین شرایطی در رفتارهای عاطفی و اجتماعی و نحوه سازگاری کودک بی تاثیر نخواهد بود. اولیا و مربیان باید به شرایط خاص نابینایی کودک توجه داشته و تسهیلات هرچه بیشتری را در جهت راحتی دانش آموزان فراهم نمایند. ظاهرا به نظر می رسد که کودکی که قادر است از حداقل باقی مانده بینایی خود استفاده کند نسبت به کودکی که کاملا نابیناست از امتیاز بیشتر برخوردار است. در حالی که غالبا چنین نیست. کودکی که به اندازه بسیار کمی از باقی مانده بینایی خود استفاده می کند همواره تلاش می کند و می خواهد که بیشتر ببیند و این امکان پذیر نمی باشد و لذا دچار یاس و ناامیدی میشود و بعضی از کودکان نیز سعی می کنند که با حداقل بینایی خود بدون کمک و عصای مخصوص و یا راهنما، رفت و آمد نمایند و به علت کافی نبودن باقی مانده بینایی آنان برای تردد، خود گاهی دچار مشکلات و مسائل ایمنی می گردند. در بعضی از مواقع نیز اولیا و معلمان و همسالان کودک از او که از حداقل بینایی و آن هم گاهی به صورت ناقص و غیر مفید برخوردار است انتظارات و توقعات بیشتری دارند. در نتیجه کودکی که کامل نابیناست در سازگاری با محیط و شرایط جدید از کودکی که از حداقل بینایی برخوردار است و در دو عالم بینایان و نابینایان زندگی می کند موفق تر است.(ساداتی،1387)

حضور دانش آموزان نیمه بینا در کلاس های عادی و توجه معلمان به آن ها: اگر دانش آموزان نیمه بینا در مدارس عادی مشغول به تحصیل هستند معلمان مسئولیت خاصی را در توجه به این قبیل کودکان بر دوش دارند. این کودکان در کلاس درس معمولا رفتارهای خاصی از خود نشان می دهند و معلم باید کاملا مراقب باشد و کاملا از مشکل کودک آگاه باشد و در صورت بُروز هر نوع مسئله او را صریحا به مراکز مربوطه ارجاع دهد. بعضی از علائم ضعف بینایی کودکان و دانش آموزان نیمه بینا شامل این موارد می شود: سعی می کنند بر تار بینی چشمان خود فائق آیند، پلک ها به طرف پایین، شدیدا چشمان خود را مالش می دهند، در خواندن مطالب و در انجام اموری که مستلزم استفاده از چشم است با مشکل روبرو هستند. حساس هستند و خیلی زود، مخصوصا وقتی که از نزدیک کار می کنند تحریک می شوند. لذا معلم باید به شرایط فوق الذکر توجه داشته باشد و وسایل و تسهیلات لازم را برای کودک نیمه بینا فراهم کند. مثلا اگر چشم راست کودک دچار ضعف بینایی است او را در سمت راست کلاس قرار دهد به طوری که چشم راست کودک به طرف دیوار کلاس باشد و چشم دیگر او به سمت فضای کلاس.

نکاتی درمورد برخورد با افراد نابینا:

 

باید با این کودکان طوری برخورد کرد که گویی هیچ تفاوتی با سایرین ندارند. آن ها را باید با نام صدا زد و بهتر است خود را در هنگام صحبت معرفی کنیم. همواره باید اجازه دهید تا جایی که می تواند خودش کارهایش را انجام دهد. در هنگام صحبت کردن در رو به روی او قرار گیریم. از جابه جایی وسایل کودک نابینا پرهیز کنیم چون آن ها با توجه به حافظه خود به راحتی می توانند آنها را بیابند. باید از مقایسه افراد نابینا با همسالان بینای آنان جداً بپرهیزیم. او را در فعالیت های مختلف شرکت دهیم. البته باید توجه کنیم که فعالیت جز آن دسته از فعالیت ها باشد که او می تواند از عهده آن برآید و در آن ها شرکت کند. باید کودک نابینا را در تحرک و جهت یابی مستقل کمک کرد. از جمله برنامه های آموزشی لازم، دادن مشاوره و آموزش های لازم به والدین این کودکان است. اصولا حضور کودک استثنایی در خانه مسائل خاصی را به همراه دارد. گذشته از رفتار والدین با کودک چگونگی ارتباط و رفتار خواهران و برادران نیز با کودک استثنایی قابل توجه و اهمیت است.( هادیان،1387)

چه اصولی باید از سوی مدیران آموزشی در تکنولوژی آموزشی نابینایان مورد توجه قرار گیرد؟

الف – مبانی مدیریت آموزشی، هدایت گر تکنولوژی آموزشی پویا:

در برنامه ریزی آموزشی برای انجام رسالت آموزش و پرورش موفق، گام اساسی شناسایی ضروریات و نیاز های فراگیران و ویژگی های مختلف آنهاست. سپس طراحی و تدوین نظام آموزشی و پرورشی که رشد همه جانبه ی فراگیران را محقق سازد، مسیر ترقی را تداوم می بخشد. این توفیق، مستلزم تأمین منابع انسانی، مالی و کالبدی متناسب با اهداف تعیین شده، خواهد بود. بنا بر اصول ذکر شده، فراگیران با نیاز های خاص از جمله نابینایان، نیاز های آموزشی و پرورشی گوناگونی دارند که در تمام مراحل و سطوح باید به آنها توجه کافی مبذول داشت. رسالت اصلی مراکز نابینایی، ایجاد زمینه کسب دانش و مهارت های کافی فراگیران نابینا برای حضور فعال در جامعه و پذیرش مسئولیت های فردی و اجتماعی می باشد. خصوصیت بارز نابینایان نسبت به سایر معلولان این است که با تقویت سایر حواس به خصوص لامسه و شنوایی این فراگیران، زمینه ی آموزش و پرورش عادی آنان همپای سایر افراد جامعه و در برخی موارد پیشتر هم فراهم می شود و بدین ترتیب فقدان یا نقصان حس بینایی جبران پذیر است. اگر بخواهیم نابینایان جامعه ی ما شهروندانی دانا و توانا باشند، ضروری است که در هر مرحله از آموزش و پرورش، علاوه بر دانش و مهارت های عمومی، تقویت حواس فراگیران مورد توجه و تأکید قرار گیرد و به موازات آن برنامه های آموزشی ویژه نظیر تحرک و جهت یابی، کاربرد خط بریل و مواد آموزشی شنیداری و نیز آموزش مهارت های زندگی برای فراگیران نابینا اجرا شود.

مطابق با اصل تفاوت های فردی، که یکی از مباحث روان شناسی تربیتی است، فراگیران نابینا و کم بینا هم استعداد ها، توانمندی ها و علایق متفاوت دارند. پس بر عهده ی نظام آموزش و پرورش جامعه است که در جهت شکوفایی استعداد های مختلف آنان تلاش کند و سیاست گزاری برای دسترسی به مواد آموزشی گوناگون انجام گیرد. مهم تر این که این اصل ما را بر آن می دارد که زمینه ی تحصیل نابینایان در رشته های مختلف را فراهم کنیم.

ب – اختراع خط بریل نقطه عطف آموزش و پرورش نابینایان درجهان:

تا پیش از اختراع خط بریل، پیشرفت قابل توجهی در آموزش و پرورش نابینایان در جهان حاصل نشده است. وقتی این خط به رسمیت شناخته شد، زمینه ی با سواد شدن نابینایان دنیا فراهم گردید و آنان توانستند همانند سایر شهروندان، به تحصیل بپردازند. این امر پایه و اساس تأسیس مراکز نابینایی بود. از آنجا که خط بریل مورد استفاده ی همه ی نابینایان جهان واقع شده است و در تمام زبان ها کاربرد دارد، آموزش آن اولین و اساسی ترین گام در جهت با سوادی فراگیران نابینا محسوب می شود. در این باره سارا بلیک در مقاله ای می گوید:

“صد سال پیش به افرادی که نمی توانستند نام خود را بنویسند بی سواد می گفتند این بی سوادی که اغلب در نتیجه ی نبود فرصت و مجال یادگیری در زندگی بوجود می آمد، بسیاری از افراد را شهروند درجه دو به حساب می آورد و گاهی حتی آنها را شهروند نمی شمرد. سواد نشانه ی هوش و هوش، نماد وجود شخص بود.

سواد در واقع توانایی کسب اطلاعات و ارتباط با دیگران است. در حقیقت می توان گفت توانایی دسترسی به اطلاعات نوشتاری به حساب می آید. اطلاعات لازم درهر ارتباط باید به صورتی ثبت شود تا در مراجعه ی بعدی بتوان به آن دسترسی داشت یعنی سواد برای یک شخص نابینا در بر گیرنده ی همه ی متدها و روشهای کسب، ثبت و دسترسی به اطلاعات و تمام روشهای ارتباط با عقاید، ایده ها و نیاز های افراد می باشد. سواد به همان اندازه که توانایی استفاده از خواندنیها و نوشتنیها می باشد، توانایی بکارگیری بریل، نوشته ها ی چاپی و کامپیوترها نیز بشمار می آید بطوریکه بتوان ازاین اطلاعات بیشترین دانش را کسب کرد.”

بررسی های انجام شده حاکی از این است که پایه و اساس آموزش نابینایان در جهان و ایران خط بریل است. این مسئله در کنوانسیون حقوق افراد دارای معلولیت بیان شده و یکی از حقوق نابینایان، امکان دسترسی به منابع مطالعاتی بریل به شمار رفته است. به دلیل اهمیت کار برد بریل، ابزار های مختلف استفاده از این خط، اعم از لوح و قلم، ماشین تحریر بریل، چاپگر بریل و نمایشگر لمسی بریل و نیز گوشی تلفن همراه با خروجی بریل به وفور تولید می شود و نابینایان می توانند از آنها استفاده کنند.

 

ج – مواد آموزشی گویا:

همان طور که پیش تر بیان شد، تقویت حواس مختلف فراگیران نابینا، باعث می شود تا در فرایند آموزشی، حواس تقویت شده جایگزین حس بینایی بشود و دریافت اطلاعات لازم میسر گردد. در آموزش و پرورش نظام گرا، به موازات آموزش بریل و تهیه مواد آموزشی و مطالعاتی به این خط، بخشی از اطلاعات به صورت گویا تولید می شود و مسلماً نحوه ی بهره گیری از این مواد هم به فراگیران نابینا آموزش داده خواهد شد. در جهان امروز، دامنه ی گسترده ی اطلاعات، دست اندر کاران نظام آموزش و پرورش را بر آن میدارد که با استفاده از شیوه ها و ابزار های گوناگون شرایط دسترسی بهتر و بیشتر فراگیران به انبوه اطلاعات و مفاهیم علمی را فراهم کنند. مواد آموزشی گویا، به آن دسته از اطلاعات و کتبی اطلاق می شود که توسط گوینده، قرائت شده و با به کارگیری دستگاه های مختلف ضبط می شود و در قالب نوار کاست یا لوح فشرده در اختیار فراگیر قرار می گیرد. در تولید این گونه کتب، توسط متخصصان امر، استاندارد هایی تعیین می گردد و تولید کنندگان کتب گویا آنها را رعایت می کنند.

د – نقش فناوری اطلاعات و ارتباطات در آموزش و پرورش نابینایان:

این فناوری در زندگی عموم مردم جهان، نقش آسان سازی کار ها و تسهیل امور را داشته است. در زندگی فردی و اجتماعی معلولین و به خصوص نابینایان، نقش اساسی تری را ایفا کرده است. چون انجام خیلی از کار های آموزشی، پژوهشی، مطالعاتی و خصوصاً برقراری ارتباط مکاتباتی بین این گروه و سایر افراد جامعه مستلزم همکاری شخص دیگری بوده است. فناوری اطلاعات و ارتباطات و به ویژه رایانه تعامل فرهنگی و تبادل افکار نابینا و جامعه را بی واسطه امکان پذیر ساخته است. بنا بر این، در یک نظام آموزش و پرورش پویا و تکاملی برنامه ریزی برای فراهم شدن زمینه ی آموزش و کاربری این فناوری انجام می گیرد. ویژگی های متفاوت و متنوع موضوعات علمی و آموزشی و گوناگونی توانایی ها و علایق افراد نابینا، باعث شده است که در سطح جهان سخت افزار ها و نرم افزار های مختلف تولید و عرضه شود. از مهمترین سخت افزار های مخصوص نابینایان که ساخته شده و در تمام کشور های دنیا از آنها استفاده می شود، چاپگرهایی است که متون مورد نظر را به صورت بریل چاپ می کنند. یکی دیگر از سخت افزار های مورد نیاز نابینایان، دستگاه های جانبی کامپیوتر است که اطلاعات را بر اساس خط بریل و بطور الکترونیکی برجسته سازی می کنند و به آنها نمایشگرهای لمسی بریل گفته می شود. انواعی از این دستگاه که در ایران توسط متخصصان ایرانی طراحی و تولید شده است، برجسته نگار نام دارد. کاربری کامپیوتر توسط نابینایان، مستلزم دسترسی به نرم افزار هایی است که علاوه بر مدیریت سخت افزار ها، امکان ورود اطلاعات و دریافت آنها را امکان پذیر سازد. دسته ای از نرم افزار ها با داشتن خروجی صوتی این امر را محقق ساخته اند. از مهم ترین نرم افزار های گویا ساز، صفحه خوان ها هستند. خوشبختانه در کشور ما نیز،این نیاز مورد توجه واقع شده و نرم افزار های گویاساز فارسی تولید گردیده است که معروفترین آنها، نوید، پکجاز و پارس آوا می باشد.

اقدامات و وظایف مدیریت آموزشی در قبال دانش آموزان کم بینا و نابینا چیست ؟

هدف اصلی مدیریت آموزشی تسهیل و پیشبرد امر آموزش ویادگیری است که برای رسیدن به این هدف مدیران آموزشی باید وظایف زیر را انجام دهند(نوروزی،عزتخواه1375).

الف – وظایف عمومی

برنامه ریزی: عبارت است از تعیین اهداف و تدارک فعالیتها، امکانات و وسایل برای تحقق اهداف لذا داشتن طرح و برنامه کار هفتگی ، ماهانه وسالانه از وظایف مهم یک مدیر موفق آموزشی است.

سازماندهی  فرا گرد سازماندهی یعنی جریان نظم وترتیب دادن به کار وفعالیت، تقسیم وتکلیف آن به افراد به منظور انجام دادن کار و تحقق هدفهای معینی می باشد.  مدیر آموزشی بدین منظور باید هماهنگی های لازم را بین افراد و واحدهای مختلف بوجود آورد.

هدایت ورهبری  رهبری در مدیریت، فراگرد اثر گذاری ونفوذ در رفتاراعضای سازمان برای یاری وهدایت آنها در ایفای وظایفشان است. لذا یک مدیر مدرسه باید قبل ازهرچیز یک رهبر آموزشی باشد چرا که رهبر آموزشی با برقراری  ارتباط متقابل با کارکنان انگیزه کار وفعالیت را در آنها بوجود می آورد و همواره مشکلات و کشمکش های آنها را حل می نماید که این مسئله در مورد دانش آموزان با مشکل بینایی شایان توجه بسیاری می باشد.

نظارت و کنترل  نظارت و کنترل فراگرد ارزشیابی عملکرد فردی وسازمانی است برای آن که معلوم شود آیا هدفهای سازمان تحقق پیدا کرده یا نه. یک مدیر خوب ابتدا ملاکهاوروشهای سنجش عملکرد را تعیین می کند وآنگاه برعملکردها نظارت و آنهارا اندازه گیری می کند و در ادامه نتایج حاصله را مقایسه و در پایان برای تصحیح عملکرد ها اقدام می نماید. یکی دیگر از وظایف عمومی مدیر آموزشی برقراری  ارتباط مناسب  با افراد سازمان است که می بایست ضمن روشن نمودن هدف ومنظور پیام، پیامها را بدون ابهام ارسال نماید و همواره قابلیت پذیرش و میزان اثرگذاری آن را از سوی مخاطبان  مورد بررسی قرار دهد. با این که این وظایف از وظایف عمومی مدیران آموزشی محسوب می شود و در مورد همه دانش آموزان صدق می کند اما مدیر آموزشی که با کودکان کم بینا و نابینا سروکار دارد باید توجه بیشتری به این وظایف کند و بی هیچ کم و کاست به آنها عمل کند.

2- وظایف خاص

برنامه آموزشی وتدریس  مهمترین وظیفه مدیران آموزشی هدایت جریان آموزش و یادگیری به ویژه تسهیل جریان رشد  و پرورش دانش آموزان است مدیران مدارس نابینایان و کم بینایان اگر برنامه هایشان را با روشن بینی اجرا نمایند وهدفهای خود را بصورت قابل فهم وعملی طرح نمایند می توانند بازده آموزشی مدارس را بهبود بخشند لذا تعریف دقیق هدفهای کلی نظام آموزشی بصورت معنی دار، تقسیم هدفهای کلی به هدفهای فرعی، تبدلی هدفها به هدفهای عملی در کلاس به کمک معلمان ، بالا بردن روحیه کارکنان و… می تواند تغییرات چشمگیری را در بازده کارمعلمان و دانش آموزان ایجاد کند علاوه بر این مدیر آموزشی می بایست با ارزشیابی مستمر تدریس وفعالیتهای آموزشی مدرسه میزان اثر بخشی وکارایی معلمان ومیزان  تحقق هدفهای آموزشی را مشخص و در زمانهای معینی از تغییر و تجدید نظر در برنامه آموزشی مدرسه استفاده کند. یکی دیگر از وظایف مدیران آموزشی توجه به امور دانش آموزان است مدیر مدرسه هم وظیفه ارائه خدمات اداری و سرپرستی امور دانش آموزان را بعهده دارد و هم وظیفه شناسایی توانایی ها، علایق و نیازها و پرورش آنها را عهده دار می باشد که در این مورد تسلط بر روانشناسی به خصوص روانشناسی یادگیری از اهمیت زیادی برای کار مدیران برخوردار است.

امور کارکنان  مدیران آموزشی با بهره گیری از شایستگی های فردی و تخصصی  معلمان وراهنمایان تعلیماتی  می توانند به پیشرفت فعالیتهای آموزشی و بررسی و افزایش بازده مدارس که در مورد کودکان با مشکل بینایی کاری مشکل تر است کمک کنند ( علاقه بند، 1391).

از وظایف مدیریت آموزشی برقراری ارتباط موثر میان مدرسه و اجتماع است : هدف از ایجاد این رابطه ، ایجاد اعتماد متقابل ازطریق اطلاع رسانی به مردم درباره ی وضعیت کار مدارس است تا بدین وسیله حمایت آنان را برای حل و فصل مشکلات گوناگون مدارس جلب نمایند مردم  با کسب آگاهی بیشتر از اهمیت آموزش و پرورش به مشارکت در سرنوشت آموزشی و تربیتی فرزندان خود تشویق می شوند مدرسه هم متقابلا” از نظرات ونیازهای مردم و اجتماع مطلع می شود لذا تشکیل انجمن های اولیا و مربیان ، تشکیل  شوراهای آموزشی محلی، برقراری ارتباط با موسسات فرهنگی دینی، اجتماعی و… از اهمیت  بسزایی برخوردار است،مدیریت مدارس کم بینایان و نابینایان از طرفی می توانند از طریق این ارتباط به مسائل و مشکلاتی که والدین در مورد این کودکان با آن روبرو هستند و چاره هایی که برای آن می اندیشند آشنا شوند و از طرف دیگر خانواده ها را از مشکلات محیط یادگیری این کودکان مطلع سازند تا با مشورت با یکدیگر بهترین تصمیمات را در قبال مشکلات آنان اتخاذ کنند.

یکی دیگر از وظایف مدیران آموزشی برای نابینایان و کم بینایان تهیه و تدارک امکانات ، تسهیلات و تجهیزات  ویژه است در این زمینه می توان به ساختمان و تاسیسات  مدرسه، زمین بازی و ورزش ، آزمایشگاه، کتابخانه و وسایل و ابزار کمک آموزشی، میز و نیمکت، وسایل آموزشی، بهداشتی و ورزشی، تعمیر و نگهداری ساختمان و تاسیسات حرارتی و تهویه و تامین امکانات آب، برق ، گاز، تلفن و…. اشاره کرد که همه اینها باید با توجه به نیازهای ویژه این کودکان فراهم گرد.

امور مالی و اداری ارائه خدمات آموزشی وفعالیتهای مدرسه منوط  به اداره موثر امور و تامین منابع مالی و بودجه است بنابراین اداره موثر امور گوناگون مدرسه، ثبت نام ، تقسیم کار باتوجه به شرح وظایف کارکنان  ابلاغ آیین نامه ها، بخشنامه ها و دستورالعمل ها، نظارت بر دفاتر و مدارک مدرسه و نگهداری از آنها ، تامین منابع مالی مدرسه چه از طریق دولتی یا مردمی نیز از وظایف مدیران به شمار می رود

معلم به عنوان فردی که بیشترین تاثیر را در امر آموزش دارد باید به عنوان مدیر کلاس به این نکات توجه کند:

1- توجه کامل به تفاوت های فردی در کلاس و آموزش انفرادی: معلم تمام تفاوت های فردی دانش آموز نابینا اعم از میزان نارسایی نابینایی، سن وقوع نابینایی، سوابق و وضعیت خانوادگی، تفاوت های هوشی و مسایل و ویژگی های فردی کودک را باید در نظر داشته باشد.

2-تدارک اشیا و وسایل ملموس در برنامه های آموزشی افراد نابینا اطلاعات و دانش خود را عمدتا از طریق شنیدن و لمس کردن تحصیل می نمایند. لذا ضروری است که به هنگام آموزش حتی الامکان اشیا» و وسایلی که قابل لمس باشد در اختیار آنان قرار گیرد.

3- توجه به کلیت و جامعیت برنامه های آموزشی  معلم در جهت آشنا نمودن دانش آموزان نابینای خود با مسائل و واقعیت های محیط خارج لازم است در تدارک برنامه های آموزشی به تجارب هماهنگ و یک پارچه و رابطه امور نسبت به هم توجه داشته باشد. یعنی به جای صحبت کردن از یک اداره واحد، از تعداد واحدهای شهر صحبت کند و به جای بحث روی یک چیز از یک واحد از کل واحد بحث کند. یعنی به یکپارچگی و کلیت موضوعات توجه داشته باشد.

4- ایجاد محرک ها و انگیزه های فوق العاده  والدین در منزل و معلم در کلاس و مدرسه بایست برای حرکت و فعالیت های مختلف ذهنی و بدنی کودک انگیزه ها و محرک هایی را ایجاد نمایند و یا با برنامه ورزشی مطلوب زمینه ظهور چنین انگیزه هایی را فراهم کنند. چون کودک نابینا اشیاءرانمی بیند لذا برای به دست آوردن آن ها تلاش هم نمی کند لذا انگیزه لازم را برای برخورد با آن ها ندارد که این خود منجر به این می شود که تعامل کودک با محیط فیزیکی کم شود و نتیجه آن ضعف فعالیت های مطلوب ذهنی است.

مدیران آموزشی باید این نکات را در نظر گیرند و با توجه به نیازهای آموزشی نابینایان و کم بینایان مواد و وسایل آموزشی را برایشان مهیا سازند و به دنبال معلمانی با چنین خصوصیات بارزی برای آموزش ای کودکان باشند.

بحث و نتیجه گیری

 

در این مقاله ما به دنبال راههایی برای بهتر و مطلوب تر کردن رابطه مدیریت آموزشی با نابینایان و کم بینایان بودیم که برای این منظور به تشریح نابینایی و کم بینایی، روشهای آموزش به آنان، تکنولوژی مورد استفاده در آموزش، چگونگی توانایی و سازگاری و اقدامات مدیریت آموزشی در این راستا پرداختیم. در این تحقیق به این نتیجه رسیدیم که کم بینایان و نابینایان مانند دیگر افراد جامعه حق دارند از آموزش برخوردار باشند و بخش زیادی از کیفیت این آموزش بر عهده مدیران آموزشی است در این حوزه فعالیت می کنند. مدیریت آموزشی با انجام وظایف خود در سطح عالی ازجمله وظایف عمومی مانند برنامه ریزی، هماهنگی، هدایت و رهبری،نظارت و کنترل و وظایف خاص مانند برنامه آموزشی و تدریس، برنامه های آموزشی ویژه کم بینایان و نابینایان، امور کارکنان، امور مالی و اداری، برقراری ارتباط موثر میان مدرسه و اجتماع تا این قشر از اجتماع جدا فرض نشوند و دیدگاه مثبتی نسبت به آنان پیدا کنند، تهیه و تدارک امکانات، تسهیلات و تجهیزات ویژه از جمله مواردی که در قسمت تکنولوژی آموزشی مورد استفاده این قشر به آن اشاره شد می تواند به رشد هرچه بیشتر کشور از طریق تربیت و به کار گیری این افراد در جامعه هم به آنها در احساس سربلندی و مفید بودن در جامعه کمک کند و هم از سنگینی این بار که بر شانه های جامعه است کم کند.

 

[1] استادیار دانشگاه کاشان

yazdkhasty@kashanu.ac.ir

 

[2] دانشجوی کارشناسی ارشد مدیریت آموزشی

Babaki9@yahoo.com

 

[3] Educational management

[4] www.bassir.ir

[5] Time management

[6] Dembo & Eaton

[7] Zimmerman

[8] Van-reusen-Anthony

[9] Social skills