شما شنونده پادکست رودررو هستید! پادکستی که قراره به طرح و حل مسائل و مواردی بپردازه که میتونن نقش بزرگی در چگونگی ارتباط بهتر نابینایان با اجتماع اطراف، دستیابی به موفقیت بیشتر، احساس بهتر در زندگی فردی و اجتماعی این افراد، و همچنین آگاهیبخشی به جامعه در نوع ارتباطگیری با نابینایان ایفا کنن. در رودرروی این بار هم مثل همیشه همراه ما باشید!
مشخصات پادکست:
- موضوع پادکست شماره 12: دوستیابی و ملاقات با ناآشنایان
- راوی: بهجت صفاری.
- مترجم: ساقی نخعی زاده
- تدوین: بهنام نصیری.
- منبع: nfb.org
- انتشار از وب سایت محله نابینایان Gooshkon.ir
باکس دانلود پادکست رودررو شماره 12 همراه با پخش آنلاین
نسخه متنی پادکست رو در رو شماره 12:
سلام به همه شما عزیزان که با ما در پادکست «رودررو» همراه هستید. اینجا در محله نابینایان، بهدنبال همآوایی و همدلی هستیم تا بهترین راهحلها رو برای چالشهای روزمره و اجتماعی نابینایان پیدا کنیم. امروز میخواهیم درباره موضوعی صحبت کنیم که برای خیلی از کودکان و نوجوانان نابینا، و البته خانوادههای محترمشون، اهمیت ویژهای داره: برقراری ارتباط و پیدا کردن دوستان جدید. چطور میشه یک کودک نابینا وارد جمع بچهها بشه و بازی کنه؟ یا یک نوجوان نابینا چطور باید روابط اجتماعی خودشو گسترش بده؟ در این قسمت از «رودررو»، همراه با شما خواهیم بود تا مهارتهای لازم رو برای شروع این مسیر کشف کنیم.
همه میدونیم که انسان یک حیوان اجتماعیه. درصد بسیار کمی از انسانها هستند که ترجیح میدن تنها زندگی کنند، از هر نوع شریکی به دور باشن و همه کارهی زندگی خودشون باشن. از طرف دیگه سطح توانایی افراد در برقراری ارتباط اجتماعی و همین طور علاقهشون به این کار یکسان نیست. روند ایجاد دوستی با کودکان بینا و همبازی شدن با اونها و توی دارودستههاشون پذیرفته شدن تقریباً برای تمام کودکان نابینا یک چالشه.
اما یک کودک نوپای نابینا چطور میتونه یاد بگیره که به جمع بچهها وارد بشه وقتی اصلاً نمیدونه دارند با چی بازی میکنند؟ والدین یک کودک نابینا وقتی کسی فرزندشون رو به جشن تولد دعوت نمیکنه چی کار باید بکنند؟ یک دانشآموز دبستانیِ نابینا چی کار باید بکنه وقتی همکلاسیهاش یا بچههای محل دوچرخه سواری میکنند یا ویدیو گیم بازی میکنند یا کلاً مشغول فعالیتهایی هستند که اون نمیتونه شرکت کنه؟ چطور میتونیم مشاور یک دختر یا پسر نوجوان باشیم وقتی به این نتیجه میرسه که جنس مخالفش تمایلی نداره با شخصی که تفاوت قابل ملاحظهیی داره از نزدیک آشنا بشه؟
راستش جواب آسونی برای هیچ کدوم از این سؤالها تو آستین نداریم اما این چیزی رو عوض نمیکنه. ما فقط میتونیم به کودکان و بزرگسالان نابینا کمک کنیم مهارتها و شیوههایی رو یاد بگیرند که با استفاده ازشون بتونن با اطمینان و اعتماد بهنفس راه خودشون رو باز کنند.
سالهای آغازین
هر کسی برای این که یاد بگیره رفتارهای درست و مناسب اجتماعی چیه، باید دقیقاً بدونه در چه گروه یا اجتماعی و با محوریت چه موضوعی میخواد وارد بشه. نابینایان برای جمعآوری این اطلاعات باید از راه و روشهای خاصی استفاده کنند. این مهارتها بعد از یک مدت به طور ناخوداگاه اجرا میشن، با اینکه در ابتدا احتمال داره پیشرفت در اونها تقریباً غیرممکن بهنظر برسه.
میدونیم که در افراد بینا معمولاً بینایی حس غالبه، با این حال همهمون همزمان از چند راه اطلاعات کسب میکنیم. حالا سؤال اینه که یک فرد نابینا چطوری باید تواناییهای غیر بصریاش رو تقویت کنه؟
کودکانی که هرگز به بینایی متکی نبوده اند تا حدودی بهطور خودکار به نشونههای غیربصری توجه میکنند. والدین و معلمان از طریق بازیهای ساختنی یا چیز ساختن میتونن به کسبِ این مهارتها سرعت بِدَن و بهترشون کنند.
قبل از هر آموزشی اول حواس خودتون رو تیز کنید و بافتها، شکلها، صداها، و بوهای مختلف رو شناسایی کنید تا بعدش بتونید به کودک نابینا کمک کنید که به نشونههای غیربصری توجه کنه؛ حالا چه کودک نوپایی باشه که تازه داره دنیا رو کشف میکنه چه کودک بزرگتری که به تازگی بیناییاش رو از دست داده. مثلاً بتونه پادری رو حس کنه؛ یا تفاوت صدای پا روی کاشی، چوب، و سنگفرش رو تشخیص بده؛ بفهمه که گوشهی فرش تا میشه؛ و دیوار و درخت و ماشینِ پارک شده هر کدوم تا اندازهیی جاذبِ صوت هستند؛ بوی آشپزخونهی فلان رستوران ممکنه تا وسط خیابون بپیچه؛ و اون بوی خوشی که توی فروشگاههای بزرگ به مشام میرسه از پیشخوان فروش عطر بلند میشه.
کودکان نابینا با استفاده از مهارتهای ادراکی در جریان اتفاقات دور و برشون قرار میگیرند و دنبالشون میکنند. اونها فرضاً باید بفهمند: چند تا بچه تو اتاق دارند بازی میکنند؟ دارند چی بازی میکنند؟ آیا قطعههای لگو کف زمین پخش اند؟ آیا اینکه دارند ایکس باکس بازی میکنند یعنی احتمالاً جلوی تلویزیون نشسته اند؟ شما میتونید به فرزندتون کمک کنید به همچین چیزهایی توجه کنه و از دادهها نتایج درست بگیره.
شاید اوایل که میخواهید سعی کنید بدون استفاده از بینایی به این چیزها توجه کنید احساس درموندگی کنید. بهتون پیشنهاد میکنیم با نابینایان بزرگسال دوست بشید و از اونها بخواهید کمکتون کنند و یادتون بِدَن که خودتون رو برای پردازش اطلاعاتی که از سایر حواس دریافت میکنید تربیت کنید. البته در نظر داشته باشید تمام نابینایان بزرگسال در تفسیر اطلاعات محیطی به یک اندازه تبحر ندارند.
ما به شمای پدر یا مادر پیشنهاد میکنیم یک بازی درست کنید که هر کس از روی صدا تشخیص بده اون یکی داره با چه اسباببازییی بازی میکنه. توپ و قطعههای لگو و ماشین و اسباببازیهایی که با کشیدن سر و صداشون درمیاد صداهای متمایزی دارند. وقتی کودک با اسباببازیهای سخنگو یا آهنگدارِ خودش آشنا شد، تشخیص این چیزها هم براش آسون میشه.
یک ترفند مؤثر دیگه اینه که یک زنگولهی کوچک به کفش همبازیهایی ببندید که هنوز در سنی نیستند که اگه ازشون سؤال بشه کی هستند، بتونن درست جواب بِدَن. به این ترتیب فرزند نابینای شما خواهد فهمید که بقیهی بچهها کجای اتاق اند، حتی اگه دقیقاً ندونه هر کدوم کیه. این اطلاعات برای بهدست آوردن تصور دقیق از جریان دور و برش مهمه.
در عین حال حواسمون باشه باید بین میزان تشویق کودک نابینا به اینکه بدون کمکِ ما با سایر کودکان همبازی بشه، و میزان اطلاعاتی که برای سازگاری با محیط در اختیارش میگذاریم توازن برقرار کنیم؛ و این کار آسونی نیست. هر کودک با ضرباهنگ مخصوص خودش پیشرفت میکنه. میزان اطلاعاتی که برای ورود مستقل یک کودک و استمرار حضورش در جمع کودکان کافیه ممکنه برای یک کودک دیگه کافی نباشه. علاوه بر این نیازهای کودکان بهمرور تغییر میکنه. اما بهطور کلی والدین همیشه باید تلاش کنند که وقتی فرزندشون میخواد با کودکانِ دیگه بازی کنه تا جایی که میشه مداخلهشون رو کاهش بِدَن.
شاید بد نباشه همین جا به نقش دستیارانی که همراه کودکان نابینا در کلاس حاضر میشن اشاره کنیم. دستیاری که خودش رو جزء لاینفک یک کودک نابینا میدونه داره برخلاف مصالح کودک قدم برمیداره. هدف از همراهی کودک نابینا باید این باشه که بهش کمک بشه هر چه بیشتر مستقل از اِعمال نظر بزرگسالان از قوهی تفسیر و استنباط خودش کار بکشه. وقتی قرار باشه دستیار توی زمین بازی مرتب از دیگران درخواست کنه نوبتِ تاب به کودک نابینا بِدَن یا بگذارند اون هم طناببازی کنه، اون کودک هرگز یاد نمیگیره با بقیه دوست بشه. اما والدین اگه با تمرین مداوم یاد بگیرند اطلاعاتِ سازنده به کودک بِدَن، اعتمادبهنفس خودشون بالاتر خواهد رفت و میتونن دستیار رو راهنمایی کنند که همیشه حداقل کاری رو که برای مشارکت فعال فرزندشون در برنامههای کلاسی یا گروهی لازمه انجام بده.
سالهای میانی
دوران دبستان زمانیه که کودک باید مقدمات دوستیابی و کنار اومدن با گروه رو یاد بگیره. بعیده که سایر کودکان بدون تشویق یا حتی اصرار بزرگسالان کودک نابینا رو به جمع خودشون وارد کنند. این جاست که قدری مداخله میتونه مؤثر باشه، اما در نهایت این خود کودک نابیناست که باید راه و روش خودش رو پیدا کنه.
اگر بچههای مدرسهی معمولی تجربهای از یک همکلاسی نابینا نداشته باشند، خیلی بهتره که والدین کودک نابینا در آغاز سال به روش جالبی فرزندشون رو به کلاس معرفی بکنند. مثلاً کیکهای تزئین شده با حروف بریلِ خوراکی، یا هرجور هلههولهی خوشمزه و جذاب دیگهیی میتونه باب آشنایی رو باز کنه. والدین، یا یک معلم مخصوص کمبینایان، و یا یک نابینای بزرگسال میتونن از ترسناکی مبهم نابینایی کم کنند، اما به هرحال بزرگسالان نمیتونند بچههای کلاس رو به کاری بیشتر از این وادار کنند که به کودک نابینا فرصت بِدَن جای خودش رو در جمع باز کنه تا یکی از اونها دیده بشه.
شاید معلم کلاس بتونه یک نفر یا یک گروه کوچک از شاگردها رو که احتمال داره کودک نابینا رو بپذیرند برای دوستی پیشنهاد بده. شما خودتون هم میتونید یخ رابطهها رو بشکنید و همکلاسیها رو به جشن تولد یا گردش آخر هفته دعوت کنید. مدام فرزندتون رو به حضور فعال در مدرسه یا فوق برنامهها تشویق کنید. اگه میبینید اسم بچههای کلاس یا فوق برنامهها و گروههای خارج از کلاس رو نمیاره دنبال فهمیدن علتش باشید. توی فرصتسازی برای استحکام دوستیها خلاق باشید، و اگر اتفاق مورد نظرتون نمیفته براش توضیح پیدا کنید و ببینید از دست فرزندتون چه کارهایی در جهت وقوعش برمیاد.
شاید بد نباشه گاهی توجه بچههای دیگه رو غیر مستقیم جلب کنید. مثلاً خونهتون رو پایگاه یک اتفاق خوشایند کنید. پایگاه شیرینیپزی یا گردآوری و بستهبندی مایحتاج یا هدیه برای خیریه، یا هر فعالیتی که آوازهی خوبی داره و میل به مشارکت یا مشاهده از نزدیک رو تقویت میکنه.
وقتی فرزند شما با بچههای دیگه بازی میکنه یا باهاشون به گردش میره درواقع داره به سرمایهی اجتماعیاش اضافه میکنه. بعد توی مدرسه میتونه بهشون اشاره کنه و بگه: “با دوستم که چند روز پیش رفته بودیم پاساژ…” یا “من و مونا لباسمجلسیهای قدیمی مامان رو پوشیده بودیم و داشتیم ادا درمیآوردیم که…” یا “بابام به من و رایان کمک کرد یک ماشین مسابقه بسازیم”. ممکنه فرزندتون شخصاً به ارزش تعریف کردن چنین نکات طلایییی پی ببره اما اگر هم دیدید ازشون غافله، خودتون متوجهش کنید که بسیار شنیدنی اند و کمکش کنید تا دیگران رو در جریان فعالیتهای اجتماعیاش قرار بده. بچههای دیگه کمکم میفهمند کودک نابینا هم تقریباً همون کارهایی رو میکنه که دیگران میکنند.
یادتون باشه وظیفهی شما اینه که همیشه در حاشیه بمونید: فرصت پیش بیارید، صحنه رو آماده کنید، اوضاع رو زیر نظر بگیرید، دادههای ناظران دیگه رو گردآوری کنید، و همین طور که اتفاقات در جریانه نرمنرم به فرزندتون اطلاعات جدید و بازخورد کارهاش رو منتقل کنید. طی این سالها شما باید به فرزندتون کمک کنید یاد بگیره و تلاش کنه که کارها رو بهطور مستقل انجام بده و درضمن گرفتار عادتهای شخصییی که دیگران رو ازش دور میکنه نشه.
همین جا بد نیست به یک موضوع مهم دیگه هم اشاره کنیم و اون اینه که کودکان از همین دوران دبستان باید یاد بگیرند در شکل دادن محیطشون نقش داشته باشند. ما بهش میگیم حمایت از خود یا خودحمایتگری. کودکان نابینا میتونن و باید یاد بگیرند که در تعامل با افراد بینا بعضی از اصول و قواعد رو خودشون تعیین کنند. در این زمینه شما میتونید به حل بعضی از مشکلاتی که پدید اومدنشون ناگزیره کمک کنید.
بعضی اوقات شما به عنوان پدر و مادر لازمه مانع از توجه ویژهی دیگران به فرزند نابیناتون بشید. فرض کنید توی یک رستوران نشسته اید و پیشخدمت میاد میپرسه:” آقا پسرتون میل داره لیوان نوشیدنیاش رو پُر کنم؟” خب، اگه فرزند بینایی در اون سن داشتید آیا به جاش جواب این سؤال رو میدادید؟ اگه پاسخ منفیه به جای فرزند نابیناتون هم جواب ندید. در عوض میتونید بگید: “نمیدونم، چرا از خودش نمیپرسید؟” اجازه ندید دیگران با شما تماس چشمی برقرار کنند و دربارهی فرزند نابیناتون جوری صحبت کنند که انگار اون مکالمه رو نمیشنوه: “خیلی الهامبخشه وقتی آدم این بچه رو میبینه که داره سعی میکنه با اون عصای کوچکش به هر زحمتی هست راهش رو پیدا کنه!” بهترین پادزهر برای چنین چرندهایی اینه که یک نظر قاطع بدید، با این مضمون که وقتهایی که یادشه عصا رو همراه خودش بیاره خیلی سرحاله، چون بهخوبی بلده ازش استفاده کنه. وقتی اینو بگید و محکم به فرزندتون نگاه کنید یعنی اون رو هم یکی از طرفهای مکالمه به حساب آورده اید و شخصی هم که اظهار نظر کرده متوجه میشه که این بچه هم یک فردِ با گوش و هوش و احساسه.
همین طور که کودک بزرگ میشه و تجربههای بیشتری کسب میکنه، نیاز پیدا میکنه راهکارهایی هم برای تعاملهای آغازین طراحی کنه. شما نمیتونید سختی این اولین مواجههها رو براش آسون کنید اما میتونید کمکش کنید که راهکار مناسب پیدا کنه. یکی از آزارندهترین روشهای باز کردن باب گفتوگو که همهی نابینایان به نحوی از انحاء باهاش برخورد میکنند اینه: “شرط میبندم صِدام رو نمیشناسی.” اعتماد بهنفس بالایی میخواد که در جواب گفته بشه “نه، ببخشید، یادم نیست”. نابینایی میگفت خیلی وقتها دلش میخواسته به طعنه بگه: “نه، ولی اگه آدم مهمی بودید حتماً یادم میموند.” البته تا اون روز تن به وسوسهی گفتن این حرف نداده بود اما همین واکنش خیالی نشون میده میزان دلزدگی و فشار اجتماعیای که فرد نابینا بر اثر همچین نظرهایی متحمل میشه چقدره. به فرزندتون کمک کنید به فکر پاسخهای زیرکانه باشه. اگه خودتون هم حضور داشتید میتونید بگید: “ایشون خانم فلانی هستند. معلم سابق مدرسهی تابستونیات”؛ یا “ببخشید. من هم شما رو نمیشناسم. باید بشناسیمتون؟”
وقتی شما همراه فرزندتون وارد یک جمع میشید ممکنه بدون اینکه توجه کسی جلب بشه نام افراد حاضر در جمع رو بهش بگید. اما در مجامع آموزشی یا مجامعی که به طور خاص با نابینایان سروکار دارند رسم بر اینه که وقتی یک نابینا وارد جمع میشه تعدادی از افراد به سمتش میرن و ضمن معرفی خودشون، به نابینای تازهوارد اطلاع میدن که چه کسانی در جمع حضور دارند. این یک ادب و احترام ساده است و افراد بینا بهراحتی میتونن رعایتش کنند.
در این قسمت از پادکست «رودررو»، با هم گامهای اولیه کودک نابینا برای ورود به دنیای اجتماعی رو بررسی کردیم. از یادگیری نشانههای غیربصری گرفته تا تقویت اعتماد به نفس برای تعاملات اجتماعی. این مهارتها در سالهای ابتدایی زندگی شکل میگیرند و به کودک کمک میکنن تا با اعتماد به نفس در جمعها حاضر بشه. اما این فقط ابتدای راهه! در قسمت بعدی از پادکست «رودررو» در محله نابینایان، به مسائل پیچیدهتری خواهیم پرداخت که در دوران نوجوانی نابینایان با آن مواجه هستند.
پس منتظر قسمتهای بعدی این سری باشید.
گوش کن، محله ای برای همه.