درود فراوان به هموطنان و هممحلیهای خوبم!
امیدوارم که همیشه شاد و سرزنده باشید!
امروز میخواهم شما را با رفتار مردم در جامعه رمانی با نابینایان آشنا کنم.
چیزی که در اینجا مینویسم عین حقیقت میباشد.
مردم کشور رمانی بسیار خونگرم، صمیمی، اجتماعی و رفیقباز هستند. اگر با کسی دوست میشوند، برایشان فرقی نمیکند که شخص چه شرایطی و یا چه ملیتی دارد.
در مورد مسأله نابینایان باید بگویم که در جامعه رمانی برخورد نسبتا خوبی با قضیه وجود دارد، اینها را از روی تجربیات خودم میگویم. تجربیاتم در دانشگاه، وسایل حمل و نقل عمومی، برخی ادارهها و دوستان خوبی که در کنفرانسها و کارگاهها پیدا کردم، میگویم.
قطعا در همه جای دنیا آدم خوب و بد وجود دارد. یادم هست یک روز رفته بودم در اداره شهروندی برای گرفتن شهروندی ثبتنام کنم، با اینکه نامخانوادگی من با حرف ُ شروع میشود و این حرف در زبان رمانیایی جز آخرین حروف به حساب میآید، به دلیل نابینایی من رو با آسانسور بالا بردند و من نفر اول بودم (چون من نابیناییم مشخص نیست، بنابراین من در چنین شرایطی با خودم عصا میبرم). در اتوبوسها اگر بفهمند نابینا هستی، برایت جا برای نشستن خالی میکنند و با کمال میل بهت کمک میکنند.
اما باید بگویم که در اینجا نیز ما برای افراد بینا موجودات عجیب و غریبی هستیم که کارهای غیر ممکن را ممکن میکنند. مثلا اگر من به فردی که در اتوبوس کنار دستم نشسته بگویم که با اینکه نمیبینم رفتم دانشگاه و هم اکنون رواندرمانگر هستم، به قدری تعجب میکند که انگار خیلی کار به نظر خاصی انجام دادم. یادم هست که من در یک روزنامه مصاحبه داشتم، بعد از منتشر شدن مصاحبه متوجه شدم که عنوان مصاحبه چنین بود: یک نمونه افسانهای از یک نابینای ایران، جوانی در رمانی که روانشناس شده است. البته من به این قضیه جور دیگری نیز نگاه میکنم! گاهی اوقات فکر میکنم که برای آنها باعث افتخار است که یک فرد نابینا با وجود موانعی که سر راهش وجود دارد، درس میخواند و رواندرمانگر میشود، ولی خیلی از بیناها درس نمیخوانند و تو رستوران گارسن هستند.
چون در اینجا اکثر نابیناها از کلاس اول تا دیپلم در مدرسه نابینایان تحصیل میکنند، بنابراین وقتی وارد دانشگاه میشوند، ورود به جامعه بیناها برایشان کمی دشوار است و همیشه ترس از طردشدن را دارند. ولی باور کنید که اینطور نیست، من خودم در دانشگاه و کارگاههایی که شرکت کردم، خیلی برخورد خوبی از مردم دیدم. اگر هم سؤال میکردند از روی کنجکاوی بود. فقط در انجام امور بانکی کلا برخوردها عجیب غریب است. اگر شما بخواهید حساب بانکی داشته باشی، فقط باید از محضر وکالتنامه داشته باشید، که مثلا اجازه میدهید، شخصی که همراه شما به بانک میآید، میتواند به جای شما فرم پر کند. به نابیناها وام بانکی برای مصارف شخصی تعلق نمیگیرد، چون میگویند: نابینا نمیتواند قرارداد مورد نظر را مطالعه کند. فقط برای خرید خانه در صورت داشتن شغل میتواند از بانک وام بگیرد با سود خیلی کم.
به طور کلی اگر یک فرد نابینا بتواند به تنهایی کارهای اداریش را انجام دهد، برخورد کارمندان ادارهها با آنها بهتر است.
در اینجا ترحم از طرف مردم ناآگاه وجود دارد که از جملاتی مثل: بیچاره معلول است، خیلی سخته و خدا کمکش کند استفاده میکنند (من خودم شخصا دو بار این حس ترحم را تجربه کردم).
موفق و سربلند باشید.
۳۲ دیدگاه دربارهٔ «رفتار مردم از لحاظ اجتماعی با نابینایان در رمانی»
سلام به شما هاجر بانو, برایم جالب و البته قابل تامل بود, پس با این اوصاف پخشِ زیرنویسهایی راجع به توانمندی نابینایان در شبکه های سیمای رومانی مفید خواهد بود.
سلام پس در رمانی هم برای ترحم به نابینایان از عباراتی چون بیچاره استفاده میکنند. در ایران به غیر از این عبارات دیدن یک نابینا توسط مردم موجب شکر گزاری آنها میشود و آنقدر از عمق وجود خداوند را شکر میکنند که مطمئن هستم اگر در همان حین هر حاجتی از خدا بخواهند قطعا استجابت میشود. ممنون از مطلبتون
سلام بر مسافر و زهرای عزیز! ممنون که پست رو دنبال کردید! بله قطعً اگر رسانه ها این کار رو بکنند خیلی مفید خواهد بود, همانطور که میبینید در همه جای دنیا افراد نا آگاه پیدا میشود و این حس ترحم کما بیش وجود دارد. موفق و سرزنده باشید!
درود
مثل مقاله قبلی خیلی جالب و روشنگر بود. ممنون.
درود بر میثم عزیز! خوشحالم که این مقاله مورد پسند شما دوست عزیز بوده! موفق و سربلند باشید!
درود بر شما.
عجب! اونجا هم باید نابینا برای امور بانکی خودش یک نفر رو به عنوان امین به بانک معرفی کنه؟ خیلی جالبه!
ما تا حالا فکر می کردیم که این مسئله فقط تو ایران باعث آزار نابیناهاست.
درود بر آقای نظری عزیز! بله! دقیقً همینطوره که فرمودید. حتی برای خرید خانه باید سه نفر رو به عنوان شاهد با خودت ببری بانک, تا اینکه آنها موافقت کنند که شما وام مسکن بگیرید. ممنون بابت نظر خوبتون!
راستی فراموش کردم که از این نوع مطالب با ارزشی که باعث شناخت هرچه بیشتر دوستان از شرایط اجتماعی و فرهنگی کشور های غربی میشه هم تشکر کنم.
و از شما خواهش کنم چنانچه براتون امکان داشت از شرایط اشتغال نابینا ها هم مطالبی بنویسید.
چون من تا جایی که خودم مطلع هستم و اکثر نابینا های ایرانی رو که از ایران مهاجرت کردند رو دیدم عموما بیکار هستند و فقط از همون کمک های اجتماعی و حق نابینایی که دولت ها بهشون میدن اموراتشون رو میگذرونند.
و بنظر من چون بچه های داخل ایران از تمامی حقیقت بی خبر می مونند گمان عموم اونها بر اینه که اونجا ها وضع نابینا ها خیلی بهتر از اینجاست.
در حالی که فقط یه سری امکانات بیشتره نه شرایط عمومی نابینا ها.
نابینا های اونجا ها هم مشکلات و مسائلی دارند که باید خوب شناختشون و بعد از فهمیدن همه چیز تصمیم به مهاجرت گرفت.
پس این کار شما از نظر من قابل احترام و قدردانی هست.
لطفا به این کار ادامه بدین و هرچه که مفید می دونید به ما هم انتقال بدین.
درود مجدد بر شما! من در پستی که روز جمعه اینجا منتشر کردم یه سری حقایق رو در خصوص شرایط نابینایان رمانی نوشتم. در خصوص محاجرین نابینایان ایرانی باید بگویم که حرف شما کاملً درسته, من قبلً هم عرز کردم که زندگی در کشورهای اروپایی مشکلات خودش را دارد, فقط اینجا یه سری امکانات بیشتر هست. در اینجا نابیناها یا بیکار هستند یا در شغل ماساژوری, معلمی و یا مترجمی مشغول به کار هستند. خود من هم به زودی شاغل خواهم شد. ببینید اگر کسی واقعً بخواهد کار کند به دنبالش میرود, من در پست قبلی هم گفتم که استخدام شدن در شرکتهای مختلف برای نابینایان کمی مشکل است, اما یک فرد نابینا میتواند خودش کار آفرینی کند. اگر هم کسی بیکار هست و میخواهد با همان کمکهای دولتی سر کند دلیلش این است که یا استخدامش نمیکنند یا خودش نمیخواهد کار کند. اما من همیشه با این قضیه مخالف بوده و هستم و میخواهم کار کنم, حتی اگر دولت به مقدار زیادی کمکم کند. موفق باشید!
درود. مرسی از مطلب, در همه جای دنیا افراد نا آگاه وجود دارند و شکی هم توش نیست, ولی مهم جَو عمومی هست که خوشبختانه تو اون کشورها مثبته و هر روز هم به سمت مثبتتر شدن پیش میره.
مثلاً تو همین حادثه سقوط حجت به مترو, جای اینکه به مأمورین بگند رفتارشونو با نابیناها عوض کنند, بهشون میگند بیشتر مراقبشون باشین و حتی امکانش هم هست در آینده نابینا رو از حضور تو مترو منع کنند.
یعنی اینجا عبرتاشون به جای اینکه علمی باشه, جهلی هست خَخ.
امان از این جهل و جهالت.
ادامه بدید. منتظر پستهای بعدی هم هستیم.
جناب کریمی عزیز، یعنی مأمور باید چکار می کرده دقیقا؟ طرف با بینایی ناچیز و بدون عصا به سرعت خودشو واسه سوار شدن به قطار انداخته توی چاله مترو! مأمور دقیقا کدوم رفتارشو باید عوض کنه؟ پس خودمون کی باید آدم بشیم؟ پس سهم خودمون چی میشه؟ با این نظرتون منو بر اون داشتید که مطلبی مستقل در همین زمینه بنویسم که انشا الله توی یکی دو روز آینده منتشر خواهم کرد. مرسی از اینکه با نظراتتون بهم ایده میدین.
درود بر شما آقای کریمی عزیز! ممنون بابت این نظر خوبتان! من هم قبل از اینکه از ایران مهاجرت کنم با چنین مشکلاتی مواجه بودم. راستش من تقریبً نصف بیشتر عمرم رو اینجا گذروندم. من بچه بودم که اومدم اینجا! ممنون که پستهای من رو دنبال میکنید.
با سلام و عرض ادب خدمت هاجر عزیز و یک سلام ویژه خدمت مدیر عزیز محله و عزیزانی که این پست رو لطف میکنن میخونن دوست عزیز اتفاقاً من پست شما رو مطالعه کردم بسیار جالب و قابل تامل بودند متشکرم از اینکه برای دوستان به وقت گذاشتید و برای ماها پست می نویسید اتفاقاً من خودم مثل هاجر خارج از ایران هستم من در کشور امارات زندگی می کنم دوبی همانطور که میدونید این کشور در بلند پروازی مشهور است اینجا هم برای معلولین و نابینایان امکانات خوبی دارد برای مثال اینجا ماشین رو به طور رایگان شست و شو می دهند برای نابینایان مکالمات تلفنی نصف قیمت مروج می باشد هزینه اینترنت نصف قیمت میباشد و همینطور تمامی پارک های شیک برای نابینایان رایگان می باشد اتوبوس مترو �ای نابینایان کاملاً رایگان میباشد باید به عرض برسونم اکثر بانکهای اینجا سیستم صوتی دارند اکثر آسانسورها سیستم خط بریل دارند متشکرم اگر اشتباهاتی در تایپ وجود دارد خواهش می کنم می بخشید مارو
سلام خانم اورنگ اولین بار هست که در محله نابینایان با اسم شما آشنا شدم. خوشحالم از اینکه یکی از هم نوعانم در یک کشور اروپایی به موفقیت رسیده و همچنان داره برای رسیدن به موفقیتهای بیشتر تلاش میکنه. برای شما آرزوی موفقیت و سربلندی میکنم. ای کاش شرایط مهیا بشه تا شما این تجربیاتتون را در کشور خودمون هم به ما و بقیه مسؤولین انتقال بدید. موفق باشید.
با سلام از پستی که گذاشتین ممنونن فقط یه سوال اگه یه معلول در رمانی حقوق معلولیت دریافت کنه و همزمان در جای هم مشغول به کار باشه دولت حقوقشو قطع نمی کنه ؟
درود بر هاجر گرامی.
این خیلی بده که با نابیناها اینجوری برخورد میشه! این کجاش انسانیه! کار بانکی که نمیتونی بکنی! وام که بهت نمیدند چون نابینایی! برای وام مسکن هم که باید سه تا امین داشته باشی! حتما ازدواجم که مشکلات خودشو داره و راحت به آدم زن نمیدند! نه، نه، نه، اصلا خوشم نیومد. پس مگه به کنوانسیون حقوق معلولین نپیوسته اند مگه تو کنوانسیون نمیگه معلولین شهروند جامعه هستند و نباید مورد تبعیض و تحقیر قرار بگیرند! البته شایدم نگفته من دارم خودم میبافم خخخخ. خلاصه که فعالیتهامون باید بین المللی بشه و این باور را از خودمون دور کنیم که تو اروپا هر کاری میشه خوبه و تو جاهای دیگه بد. پس هاجر گرامی بشتاب بسوی دفاع از حقوق شهروندی نابینایان رمانی.
پیروز باشی
درود بر شما دوست خوبم! راستش من تقریبً ۲ سال هست که در محله ثبت نام کردم, ولی به دلیل مشغله هایی که داشتم نمیتونستم پست بزنم. به هر حال خوشحالم که پست رو دنبال کردید. سعی میکنم تجربیاتم رو در اختیار عزیزانمان در داخل ایران قرار دهم. موفق و سربلند باشید!
درود بر شما جناب فریبرز! در این مورد باید بگم که به هیچ وجه حقوق معلولین قطع نمیشود. مستمری که معلولین از دولت دریافت میکنند هیچ ربطی به داشتن شغل ندارد. شما اگر یک سرمایگذار بزرگ هم باشی مستمری به شما تعلق میگیرد. در مورد سؤالی که دوستمان راجع بهش پرسیده بودند باید بگم که حق با شماست! ما سعی میکنیم که هرطور شده مشکل بانک رو حل کنیم. درمورد مسأله ازدواج باید بگم که اینجا رسم ازدواج با ایران کاملً متفاوط است! بعدً مفصل راجع به این قضیه صحبت خواهم کرد. موفق باشید!
سلام.
مطالب جالبتون رو دنبال می کنم و ازتون ممنونم که تجربیات خود را با ما به اشتراک میزارین.
منتظر پست های بعدی و جذابتون هستم.
شاد و پیروز باشید.
درود بر شما وحید عزیز! ممنون که پستهای من رو دنبال میکنید. شاد و سرزنده باشید!
سلام!
از اینکه واقعیتها رو با همه شیرینیها و تلخیهاش بیان میکنید بسیار سپاسگزارم.
فقط یه نکته: اگر جواب هر دیدگاه رو زیر همون دیدگاه بنویسید و نه در دیدگاهی مستقل، بهتره.
سلام! ممنون که پستهای من رو دنبال میکنید! چطور باید این کار رو بکنم؟ راستش بلد نیستم. ممنون میشوم اگر بهم یاد بدید.
پایین هر دیدگاه، گزینهای هست با عنوان «پاسخ به فلان»؛ مثل همین دیدگاه که پایینش «پاسخ به علاءالدین» یا «پاسخ به هاجر اورنگ» هست. روی اون گزینه که کلید «فاصله» یا «اینتر» رو بزنید، یه کادر ویرایش نمایش داده میشه مثل همین کادر ویرایشی پیشفرضی که شما داخلش مینویسید. برای مراحل هم که همونیه که انجام میدید.
حدس زدم که شاید از چطور انجام دادنش آگاه نیستید، ولی خودمو مجاز به توضیح بدون درخواست ندونستم.
ممنون! الآن متوجه شدم. لطف کردید!
سلام. فقط خوشبحالتان که تو این خرابشده و لجنزار نیستید. همین.
سلام! ممنون که این پست رو دنبال کردید. لطفً اینطوری حرف نزنید, درسته که اینجا از لحاظی بهتر است, ولی خوب نیست که درمورد کشورمان اینطوری صحبت کنید. من امیدوارم که روزی شرایط ایران هم بهتر بشه! موفق و سربلند باشید!
سلام بسیار هم عالی، خب به نظر من سخت هست اما محال نیست؛
با داشتن شرایط خاص طبیعی به نظر نمیاد که بشه طبیعی زندگی کرد. اما ما انجامش می دیم . البته اگر بخوایم. و انگاری شما خواستید .
این جمله هم جالب به نظر رسید
یک نمونه افسانهای از یک نابینای ایران، جوانی در رمانی که روانشناس شده است.
البته از روزنامه و مجله بعید نیست از ادبیات خاص اینچنینی استفاده کنن.
ترحم که همه جاییه و البته مشکلات بانکی.
من خودم با چنین مشکلاتی همیشه مواجهمیشم که زیاد باج نمی دم از در پشتی وارد میشم. یعنی باید یه وقت هایی دور زد مسیر رو،
مرسی که زندگی در رومانی رو پست می کنی .
سبز باشی و استوار.
سلام بر یلدای عزیز! خوشحالم که این پست مورد توجهت قرار گرفته! درسته, واقعً از ادبیات جالبی استفاده میکنند. موفق باشی!
سلام. باز که یادتون رفت پاسخ رو زیر کامنت ها بنویسید.
عالی بود.
سلام به کامبیز گرامی! ببخشید که یادم رفت! خوب به هر حال تازه واردم. ممنون که یاد آوری کردید. پیروز باشید!
سلام برشما.احوال شما ؟
خانم بنده به احترام شما ایستادم.به خاطر این جمله شما در جواب آقای حسینی
« خوب نیست که درمورد کشورمان اینطوری صحبت
کنید.»
خیلی خیلی از شما سپاس گزارم.
صحبتهای شما در مورد امکانات و رفتارها باعث آگاهی می شود به خصوص برای افرادی که فکر می کنند در کشورهای خارج خبر خاصی است.
خوشحال و شاد باشید.
سلام! ببخشید که دیر جواب میدهم! ممنون که این پست را دنبال کردید, خوب من هم به همین دلیل اطلاع رسانی میکنم, تا عزیزان از آنچه در کشورهای دیگر میگذرد آگاهی کامل داشته باشند. پیروز باشید!