خانه
جستجو
Close this search box.
جستجو

امشب نوشت

کودکان و نونهالان لطفا این مطلب را نخوانید چرا که مسئولیتش با شما یا خانواده محترمتان خواهد بود:

تجربه های قشنگی که با تو داشتم، محبت هایی که به هم میکردیم و لذتی که من از بودنت بردم، همه و همه بد عادتم کرده است. از وقتی زندگی را از دید عشق بازی های تو نگریسته ام، دیگر نمیتوانم هر کسی را به عنوان شریک خوشی هایم انتخاب کنم یا بپذیرم.

چند نفر هنر به اشتراک گزاری گرمای تنشان با من را به این شدت دارند؟

چند نفر مثل توند که همیشه لباس هایت را در میآوردی و بعد میآمدی سراغ لباسهای من؟

چند نفر میتوانند در حالت حرکت آهسته مثل تو تنم را از اسارت پارچه های بی معنی خلاص کنند؟

چند نفر مثل تو آنقدر متواضعند که پوست همیشه لطیفشان را اسباب بازی انگشتانم کنند؟

چند نفر قادرند چشمهای وحشیشان را به چراغهای سوخته ی صورتم بدوزند و گرمای وجودشان را چون اشعه در سرتاسر تنم تزریق کنند؟

چند نفر میان آن همه نگاه های نیش دار، به خود میبینند که جسارت بی لباس بغل گرفتنم را داشته باشند؟

چند نفر حاضرند لخت، دستم را بگیرند و با من در آب استخر در میان آن همه سوت و جیغ و هیاهو شیرجه بزنند؟

چند نفر پا میدهند بی تکلف مال من بمانند؟

با اینکه رفتی، هنوز توی سبک زندگیم جریان داری، هم لذت است و هم شکنجه!

افسوس که دیگر هرگز برنمیگردی!

۲۷ دیدگاه دربارهٔ «امشب نوشت»

سپاس! مجتبی جون من مدتی است که تصمیم کبری گرفتم که در بعضی از پستها از قبیل پست آقای مدیر،‏ یعنی همون مدیر جون محله نظر نگذارم،اما فکر کنم کبری بیمار شد و با بنده همکاری نکرد،‏ منم صغری متوسل شدم و از او کمک خواستم! راستی مدیر جون یه روز برای یکی از گلهای باغچه ی حیاط منزلتون جشن تولد گرفتی ،‏ اکنون هم در باره ی یه وسیله ی سفید ‏۴یا۵تیکه که از دست دادیش سخن راندی،‏ درست حدس زدم،‏ مدیر جون تورو خدا برای پاسخ صحیح جایزه بده،‏ ولی نه مثل نعید مدیر!‏

یا تو حالت خوب نیست
یا ما خنگیم نمیفهمیم
یا محله میخونه شده ما نمیدونیم
میگم چطوری منم از فردا بیام لخت تو محله بگردم ها
قصد برهم زنی محله ندارم ولی منم از این حرفا خوب بلدم بنویسم نه اینکه به قول خانم جرات ندارم یا بی شعورم ادب میگه نباید توی محله لخت بگردم که
شاید یکی یه چیزی دلش بخواد من نمیدونم تو منظورت از درک چیه ولی اصلا ولش کن
زیاد حرف بزنم میگی محله ی خودمه دلم میخواد
هر طور راحتی داداش هر چه میخواهد دل تنگت بگو هر کی نخواد نمیخونه ولی وای به حال کسی که نا غافل بخونه
ولی رو فیلم توضیح دار حتما فکر کن تو که مینویسی حد اقل تکمیلش کن

لایک میکنم.
یه جا خوندم تا شقایق هست زندگی باید کرد. ولی نمیدونم چرا این جمله به دلم نمیشینه. به نظر من باید میگفت: تا شقایقو داری باید باهاش زندگی کنی. من شقایق میخوااااااااااممممممممممم.
دعا میکنم سانسور نشم.

سپاس مجتبی جون یه جایی نوشتی اگه غلت نکنم-بجای غلت-اگه بنویسی اشتباه-‏ هم متن زیباتر میشه هم مؤدبانه تر صحبت میکنی-و صحبتت بیشتر به دل مینشینه-شنیدی میگن-بفرما و بشین و بطمرگ هر سه یه مفهوم داره-‏ پس ما باید سعی کنیم در نوشته های خود از کلمات مؤدبانه استفاده کنیم-مانند-بفرما!‏

سلام مدیر عزیز
من یه فیلم آمریکایی به نام گناه اصلی دارم که خیلی با حرف های تو جور هست. احتمالاً مرد که تو باشی آنتونیو باندوراس و زنی که هم پیشت خوابیده بود نیکول کیدمن بود.
تو رو به خدا در نوشته هات تجدید نظر کن. آدم باورش نمیشه که تو نوشته باشی. با این کاری که کردی انتظار نداشته باش که بچه ها رعایت کنند. در ضمن بترس از فیلترینگ. اگه میخای خجالت نکش یه موضوع جدید تو محله ایجاد کن به نام داستانهای سکسی اتفاقاً بازارشم خیلی داغ هست. آبرویی که زرزره بدست آوردی رو یک شبه به باد ندی؟
شب سکسی خوبی داشته باشید

سلام مجی جان
چه ربطی به مدرس زبان بودن داشت. در ضمن اون چیزها رو هم به خاطر این که دوست داشتم گفتم وگرنه برای من فرقی نمی کنه که چی بنویسی. چون بعضی ها جنبه ندارند و اگه یه روز بیان چنین داستان هایی رو بدون در نظر گرفتن خط مشی ها بنویسند اون موقع شما نمیتونی سرزنششون کنی چون به اندازه ی کافی حرف برای گفتن و توجیه کردن دارند
پیروز باشی.
ولی جدی اگه خواستی بگو گناه اصلی رو برات بزارم شاید تخلیه شدی

سلام داوود جون.
ببین، همین که مییایی سر میزنی میخونی نظر میدی یعنی ارزش قائل شدی دیگه. دمت گرم.
درست میگی. منم سایتم شخصی بوده ببین چه به روزش آوردم.
دیگه نمیتونم دست نوشته توش بذارم.
به نظرت اگه به جای گوشکن ی وب شخصی شخصی به زبان انگلیسی بزنم راحت میشم آیا؟
راستی اون فیلمی که میگی توضیح دارش اگه هست بذار. البته نیاز به تخلیه شدن ندارم من همین جوری هم خالی خالیم.
صحنه ای که توصیفش کردم از اولش تا آخرش کنار ی استخر بود.
خوش باشی.

دیدگاهتان را بنویسید