خانه
جستجو
Close this search box.
جستجو

کارکنان اداره ی آب لنجان، دست مریزاد!

سلام. ممنون. دستتان درد نکند. واقعا زحمت کشیدید. گندی که پیمانکاران برای کندن کانالهای فاضلاب در کوچه ی ما زدند و شاه لوله ای که سوراخ کردند کل خانواده های ساکن اطراف کوچه ی سحر را بیچاره کرده بود. اگر شما نمیرسیدید که با ابزارهایتان به جان شاه لوله ی مصدوم بیفتید، اگر شما نبودید که فشار وحشتناک آبی که خشمگین بیرون میزد را تحمل کنید، اگر شما شبکه ی آب محله ی ما را روانکاوی نمیکردید، اگر شما سر تا پا خیس نمیشدید و در بهمن ماه از سرما به لرزه نمی افتادید، اگر شما از دوی بعد از ظهر تا یازده شب کار نمیکردید، این شاه لوله ی ما شاید سر عقل نمیآمد یا اگر میآمد آنقدر دیر میشد که کثیفی و دربدری تمام محله را برمیداشت و با خودش به منجلاب نابودی میکشید. دست شما درد نکند. فقط خوشحالم که به حرف دیگران گوش ندادم که به من می گویند تو مثل کودکان یا آدمهای الاف و بیکار هستی. چه خوب شد آن روز، طبق معمول همیشه، سر کوچه ی خودمان مثل بیکار ها ایستادم تا ببینم که میرود و که میآید و که با خود چه سوغات دارد. اگر هشت بهمن سر کوچه نبودم، شاید هرگز هیچ کلاغی پیدا نمیشد که از ترکیدن شاه لوله ی عزیز از ضرب تیشه ی پیمانکاران فاضلابی آگاهم کند و من در این جهل برای خودم پای بخاری دست به صفحه کلید مشغول به اینترنت گردی میشدم در حالی که شما داشتید در کوچه با ننه سرمای بیرحم، دست و پنجه نرم میکردید و اصلا به نظر من دست و پنجه ی شما به جای اینکه نرم بشود از آن سرمای سخت، بدتر سفت و سخت و بی حس تر از همیشه میشد. وقتی بوی دود نیمسوز را که از کمی شعله های آتش شما و از خیسی هیزم هایتان خبر میداد استشمام کردم، دیگر هیچ چیز جلودارم نبود. اگر من نزدیک غروب، ژل آتشزا و کیک خامه ای و ده تکه ی چوب خشک ذخیم از مغازه و منزل تهیه کردم و برای شما آوردم، همه و همه در مقابل ناهاری که نخورده بودید و در مقابل زحمتی که شما داشتید میکشیدید، خیلی کم بود چرا که انسان هر چه قدر هم که برایش حق ماموریت منظور کنند، خیلی باید انسان باشد که در چنین شغل شریف و حیاطی و پر دردسری مشغول به خدمت به هموطنانش باشد و هر روز از خیسی و سرماخوردگی و کثیف یا لجنی شدن در حدی غیر قابل وصف، رنج ببرد ولی دم بر نیاورد. الحق که گل کاشتید، گلی که بویش در تمام لوله های آب محله ی ما و در لوله های افکارم پخش است و این نوشته نیز مطمئنا تاثیر عطر همان گلی است که شما هشتم بهمن 92 خورشیدی در کوچه ی سحر ور‌نام‌خواست کاشتید.

کارکنان اداره ی آب لنجان، دست مریزاد!

۵ دیدگاه دربارهٔ «کارکنان اداره ی آب لنجان، دست مریزاد!»

درود به همه بله ممنونیم از عزیزانی که این زحمت را متقبل شده اند و این کار را انجام داده اند از همه کسانی که گرفتن مبلغی پول در مقابل کارهایی که انجام میدهند هیچ هست مثل شغل آتش نشانی عزیزان در اورژانس های سیار و آمبولانس های سطح شهر ماموران نیروی انتظامی و کلی کارهای دیگر که شاید اگر باهاشون سر و کار نداشته باشیم به چشم نیاد.

درود
واقعا دست تمامی افراد زحمت کش که در شرایط متفاوت باز هم برای اندکی حقوق و دستمزد از جان خودشان می گذرند درد نکند .
من در این مجال از آن عده ای که واقعا از این گروه یاد شده بیشتر تلاش می کنند و نتایج کارهایشان از این هم فراتر است تقدیر و تشکر می کنم همانهائی که واقعا فکر می کنند هیچ کاری از دستشان بر نمی آید و الاف و بیکار باید همه روزها را یکنواخت سپری کنند اما وقتی که دقت می شود از همه مفید تر و کارآمدترند بله من از مجتبی عزیز تشکر می کنم این نشانه نشانه خوبی برای بزرگ شدن و مسئولیت های ناشی از بزرگ شدن مجتبی است دوستان و واقعا به داشتن دوستان خوبی همچون شما افتخار می کنم .
اما بعد …
کارکنان اداره آب مسلما افراد مرفع و تنبل هستند که کاری از ایشان در زمان اتفاقات بر نمی آید و مسلما با طی شدن ساعت اداری بر سر منافع خارج از اداره هستند و نشانی از گرفتاری مردم بر ذهنشان نبوده و نیست .و آن عده ای که شما مشاهده کردید کارگران ساده و بیچاره ای هستند که برای تکه نانی در این سرمای بسیار سرد بهمن تن به این مشقات داده اند .اینان افرادی هستند که در عین حالی که اداره آب خصوصی است در شرکت های خصوصی که با این ادارات قرار داد دارند به فعالیت پرداخته اند و اثری هم از ماموریت و اضافه کار و غیره نیست بلکه باید ماه های متمادی سپری شود تا اداره برایشان مخارج در نظر بگیرد بعد به پیمانکار بپردازد و هر موقع که پیمانکار محترم در نظر گرفتند به حقوق دوره ماقبل از … برسند ! دوستان من حداقل در محل ما که اداره کوچکی دارد وظیفه شخص لوله کش حل این بحران است و تلاش برای جلوگیری اما آن شخص حتی وارد گودال هم نمی شود ! بلکه یک کارگر ساده از شرکت خصوصی دارد و آن تمام امورات را انجام می دهد .
دوستان من این مطالب را نوشتم تا روسنگری نمایم که باید بوسه بر دستان کارگری زد که بخاطر قوت روزانه خود و فرزندانش داقدام به این فعالیت های سخت می زند در حالیکه شکم فرزندانش شش ماه بهعد باید سیر شود .نشان به این نشان که مختصر غذای مجتبی در این رایط شخت نعمت بهشتی بوده برایشان اینان حتی ناهار هم نخورده بودند نه بخاطر سختی کارکشان بلکه به خاطر پائین بودن جایگاه اشان و منفعت پرستی یمانکارشان فردی که نهار نخورد و بخواهد با آب سدرد در سرمای بهمن بجنگد قطعا رمقی نخواهد داشت دوستان .
من از تلاش مجتبی و آن کارگران ساده و بی آلایش که در لجن های موجود برای نجات جان هم نوعانشان تلاش می کحنند به همه تالاش هایشان ارج می نهم و بوسه بر دستان پاکشان می زنم .به امید روزی که کاکنان ادارات در مسیر هدف و مسئولیتشان قدم بر دارندو قبل از ترکیدن و وقوع حادثه اقدام به ترمیم نمایند با این امکانات موجود که تمام اتفاقات را می توانند پیش بینی و جلوگیری نماین

دیدگاهتان را بنویسید