خانه
جستجو
Close this search box.
جستجو

اگه ..!

به نام الله
سلام هم محله ای
اگه بمدت 24 ساعت نامرئی بشی چیکار می کنی ؟

۶۴ دیدگاه دربارهٔ «اگه ..!»

بح بح دوست دارم نامرئی باشم اما یه مدت کوتاه
آخه اینجوری خیلی تنها میشم گناه دارم
اما خب حساب چند نفر رو در اولین فرصت میرسم یکیشون دکتر معالجمه
فشار سنجشو میکنم تو مماخش
بعد یه دکتر دیگه ای هم تو کیلینیک نوره که دستگاه لیزرشو با محتویاتش میکنم تو حلقش
بعدش میرم حساب معلم کلاس سوم ابتداییمو میرسم چون خیلی با خطکش ازش کتک خوردم چون جدول ضربو همیشه دستپاچه میشدم یادم میرفت
بعدش بچه ی طبقه بالایی رو یه جور خفش میکردم که اینقده جیغ نزنه نزاره بخوابم
شاید یه بلایی هم سر زن واحد رو به رویی بیارم اینقد از صبح تا شب مداحی گوش نده ساتیصمی ام نکنه
بعدش بانک مرکزی رو میزدم پولاشو ارض میکردم میدادم مجتبی بره فرنگ
شاید یه هواپیما هم برا سیتا سرقت کردم که دیگه خر منو قرض نگیره بره آفریقا تتر
کارای مفید ترانه جونم زیاده اما حب ایشالا بعدن بعدنا

سلام … اولش میرم یه طوری سؤالات اختبارم رو گیر میارم که فعلاً دغدغه ذهنیم همینه بعدش میرم فرودگاه سوار یه هواپیمای با کلاس میشم تازه میرم کنار خلبان میشینم یه دوری تو آسمون می زنم، یه شهر ساحلی پیاده میشم و یکی دو ساعتی هم کنار دریا به امواج نگاه می کنم با خیال راحت و بعد دوباره فرودگاه و هواپیما و بعدش دیگه میام خونه که خستگی در کنم و دیگه بقیه مدت رو بی خیال میشدم.. یا سعی میکردم راه حلیb پیدا کنم که بشه که بشه بیشتر نامرئی بمونم….

سلام ترانه.
فکر کنم که اگه هم چین اتفاقی می افتاد، من اولین کاری که میکردم ثفر با یک کشتی اقیانوس پیما به اقیانوس آرام و جزایر شگفت انگیز اونه.
آخه بی انصاف چرا ۲۴ ساعت پس من بقیه آرزوهامو چه کنم؟ لا اقل وقت شو یه کم بیشتر کن من به هیچ جا نمیرسم.

سلام.
وااااای آخجوووون!!!.
چه رویای شیرینی!
۲۴ساعت!!! آخ که فقط خدا می دونه چقدر به این۲۴ساعت نادیدنی موندن احتیاج دارم!!.

راستش وقتی دور از شوخی و خنده جدی به این سوال فکر می کنم به جواب های وحشتناکی می رسم. بذارید اینجا راست بگم هرچند…
من اگر این۲۴ساعت رو داشتم… واقعا در این۲۴ساعت بد می شدم. بدتر از هر زمانی در تمام عمرم. اجازه بدید باقیش رو دیگه نگم. خدا ببخشدم. از پس خودم بر نمیام. ولی دسته کم تونستم با شما ها صادق باشم و اینجا حقیقت رو بگم.
اصلا خدا می شناختم که نادیدنیم نکرد. همون بهتر که من همیشه دیده بشم تا دنیا همچنان به کشیدن نفس های نسبتا راحت ادامه بده.
پاینده باشید.

سلام.
دقت کنید که نامرعی شدن برای نابیناها خطرناکه.
دیگه نمیتونن از کسی آدرس بپرسن!
قبل از نامرعی شدن، چون آدمای دیگه میدیدنشون، اگه بنا بود بیفتن تو چاه، یا برن زیر ماشین، ممکن بود کسی نجاتشون بده، ولی در این حالت احتمال مرگ‌شون اونم به صورتی بسیار فجیع خیلی بالا میره.
قبل از نامرعی شدن، بعضی وقتا پیش میاد که یه بنده خدایی تو پیاده رو، میزنه زیر عصای نابینا و عصا از دستش در میره و تا کسی بیاد و عصاشو بهش بده یا کورمالی کنه و پیداش کنه، ویلون میمونه.
حالا اگه نامرعی باشه و عصا از دستش بیفته تا بیاد به خودش بجنبه و پیداش کنه، چند نفر میان و همچین پاکوبش میکنن تا دیگه هوس نامرعی شدن به سرش نزنه!
با تفاصیلی که گفتم و اونایی که نگفتم، به نظر میرسه نامرعی شدن برای نابینا فایده ای نداره و ازتون میخوام لطف کنید و دوستان رو هوایی نکنید!

من اگه نامرئی بشم ۲۴ ساعت بعدش عربستان منو اطراف مسجدالحرام جمع می کنه می ندازتم بیرون که با اجازه کی اومدی حج ؟ولی بقول محمد رضا خیلی کمه اخه دلم می خواد یه سفر اقیانوسی هم برم وایییی چه جاهایی که دلم نمی خواد !!!!!!

من اگه نامرئی بشم میرم. روی مثلث برمودا ببینم اونجا چه خبرِ بعدش میرم وزارت علوم نامه_ای با متن کنکور لقو شود خصوصا برآ دوره دکتری میفرستم برآ سازمان سنجش، بعدش میرم دفتر ریاست جمهوری یک نامه به مجلس مینگارم با موضوع سهمیه استخدامی معلولین به ۹۷ درصد افزایش یابد. و دستور اجرای فوری میدهم.بعد به وزارت کشور رفته و یک دستور تخته شدن بهزیستی مینویسم چون دیگه همه شاغل شدین دیگه نیازی به بهزیستی نیست. شکلک خنده، حالا همش باید بُدو بُدو کارامو انجامش بدم آخه وقتم کمه چند تا چی بگم به ترانه میگم خخخخخخخخخ موتور زمانو پیدا و دستکاریش میکنم اصلا نه از کارش میاندازم،یسر بشه میرم برزخ و آخرت و اینا آخه بدونم آنجاها چه خبراست، شکلک کنجکاوی بعدش میرم ساختمان اداری دانشگاهمون برگه ارزیابی از پایان ناممو ببینم که کدوم استاد خان چند صدم ازم کم کرده و یه سر به دبیرخانه رفته و خودم را طی نامه_ای به بورسیه دانشگاه درمیآورم؛ بعدش میرم زیارت اون کسانی که آرزومه، وای از نفس افتادم خوب شد که نامرئی نشدم اونم ۲۴ساعت فقط! اصلا ارزش نداره خخخخخخخخخ شکلک از پا درآمدن
راستی منم یه کار بد هم دارم مثلا به سراغ مادر خواستگارم که پسرش منو دوست داشت میرم تا به حسابش برسم ههههههههههههه بعدش میآم اصفهان یکم گردش کنم خخخخخخخخ شکلک خوشحال بشید.

درود
اصولا به چیزایی که واقعیت نیستن فکر نمیکنم و وقتمو بی خود تلف این چیزا نمیکنم
بعدشم حتی اگه بشه واسه نابینا جماعت هیچ خیری که نداره باعث بدبختی هرچه بیشترشونم میشه با گفته های جناب درفشیان موافقم و صد البته که مشکلات زیاد دیگه هم واسشون پیش میاد که حوصلشو ندارم بگم
کاش ترانه خانم کمی به پستایی که میزارن دقت کنن یاد آوری میکنم که اینجا محله ی نابیناهاست با بیناها اشتباه نگیرید

سلام بر محسن تخیل هم آقا محسن بخشی از وجود هر آدمه بینا و نا بینا هم نداره اتفاقا همین تخیل کمک می کنه جسارتمون کمی بیشتر بشه تا اما و اگرا رو کنار بذاریم و بدون فکر باین که چه و چجوری هستیم بگیم چی می خوایم درسته تو بعضی مسایل واقعا نمیشه بدون امکانات کاری کرد ولی تو خیلی مسائل ما ندونسته داریم نبود امکانات رو بهونه می کنیم چون از مز مزه کردن آرزومون دور افتادیم وگرنه کسی که آرزوشو و مزه رسیدن بهشو با تموم وجودش حس می کنه کمتر چیزی جلودارش هست و بازم تاکید می کنم این مساله بینا و نا بینا نداره اگه به پستی جنبه تفریحی می دیم دلیل بر اون نیست که اون پست اهمیت واقعیش فراموش شده من می تونستم اینجور مطرح کنم واقعا چی دلتون می خواد و براش چیکار کردین ولی خودتون قضاوت کنین این همه جواب واقعی بدست می آوردیم؟اونزمان اگه جواب میدادیم هر کدوم اول می دیدیم که من فلان مشکلو دارم و نمیشه بهش حتی فکر کنم!لازمه ما به آرزوامون فکر کنیم حتی اگه دست نیافتنی ان

سلام یکی بیاد به من بگه که نامرعی شدن چه ارتباطی به نابینایی یا بینایی داره؟
آخه بچهها نامرعی شدن یک تخیل هست که ما اون رو در ذهن مون پرورش میدیم و ربطی به اینکه نمیبینیم نداره
پس با این تفاسیر ما چون نمیبینیم نباید فکر کنیم و خیال پردازی بکنیم.
ترانه جونم واقعا نانازی نوشتی
خیلی خوبه که این رو درک میکنی که چه در تخیل و چه در واقعیت فرقی بین بینا و نابینا نیست. بوس بوس بوس بوس بوس بوس بوس
با بایییییییی

درود! اگه من…شدم،‏ ‏۱-میرم کامپیوتر بچه هایی که اسکایپمو ویروسی کردند را چنان ویروسی و خراب میکنم که ‏۱۰تا مهندس هم نتونند درستش کنند و مجبور بشند از خیرش بگذرند و یه کامپیوتر دیگه بخرند! ‏۲-در کوچه و خیابان و محل کارشون کاری میکنم که شلوارشون را خیس کنند و بی آبرو شوند! ‏۳-کاری میکنم که ازدواج کنند و همسرشون بلایی سرشون بیاره که مرغان هوا به حالشون گریه کنند!‏

سلام .بچها من نگرفتم نامرئی شدن چربطی به این داره هرکاررو انجام دادن ؟!!!؟همه میگن میریم اینجا اونجا اینکار اونکار .یه نگاه بندازید شما فقط دارین ارزوهاتونو میگین سفر با کشتی رفتن به مسجدلحرام با نامرئی شدن ارتباطش چیه؟اقایه درفشیان حرفاتون جالب بود منم قبول دارم .اما محسن جان نامرئیشدن به بینا نابینا ارتباط نداره .

سلام حمزه جان.
برخی آرزوها در حالت مرئی برای آدم محقق نمیشه.
به طور مثال: سفر با کشتی اقیانوس پیما به اقیانوس آرام در حال حاضر برای من غیر ممکنه، بنا بر این با نامرئی شدن شاید بتونم به این آرزوم برسم، البته کل این ماجرا و طرحش جز یه رویای دست نیافتنی چیزی نیست.
بعضی از دوستان اعتراض کردن که چرا ترانه این مطلب بی معنی و غیر واقعی رو گذاشته؟ به نظر من هر مطلبی ارزش خاص خودش رو داره، این همه در سال میلیاردها دلار صرف ساختن فیلمهای تخیلی و بازیهای رایانه ای تخیلی میشه و ملیونها نفر با علاقه به دیدن و استفاده از اونها مشغولند، پس ما بیایم بگیم که چرا اینها ساخته میشه و این همه پول و سرمایه به هدر میره؟ هر چیزی در موقه خودش جایگاه خودش رو داره.

ممنونم محمد رضا اگر چه من هدف خاصی از طرحش داشتم و اون این بود که جدای از امکانات اول فکر کنیم چی می خوایم و این که اگه کسی چیزی بخواد تازه مورچه میشه مورچه ای که چون دونه رو می خواد بار چند برابر خودش رو به مقصد می رسونه ما به حکم ادم بودن فراتر از مورچه ایم حیفه بخاطر فکر به امکانات ارزوامونو از دست بدیم ما انقدر به امکانات فکر می کنیم که فکر به ارزوا رو از دست دادیم و انقدر ارزوا برامون ارزشمند نیستن که حداقل براشون تلاشی بکنیم فرقی نداره بینا و نابینا همه همین جوریم

سلام ترانه.
من اگه یه کمی داغ کردم به دلیل این که اعتقاد دارم که هر چی امکانات و فنآوری در امروز هست از تخیلات ماشی میشه.
در زمان انسانهای اولیه فقط تخیلاتی که آن زمان بیهوده بود بر ذهن مردم حاکم بود.
بعد از مدتی آرزو به تخیل اضافه شد و بعد همت و کمی بعد انگیزه و تلاش و آزنون و خطا و سماجت هم بهش افزوده شد تا این که همه جنبه های زندگی با تکنولوژی شکل گرفت، که همه اینها نتیجه همون تخیلات بیهوده و ظاهرا بی معنی به حساب میاد.

لایک آقا لایک
من نمیدونم این بچه های نابینا چرا اینقده جدی ان
خبوقتی ما در مورد یک موضوع محال حرف میزنیم دیگه عقل و منطق مثقالی چند است برادر های انضباطی
وقتی میگیم نامرئی یعنی آقا محالی انجام میخوایم بدیم بعد چرا می آین از عصای سفیدو ندیدنو اینا میگین
خب شما ها که خوشتون نمیاد نامرئی بشید بزارید ما پست رو داغ کنیم
چرا با لگد میرین تو ذوق بچه ها
منو محمد رضا و سیتا و ترانه و نخودیو عدسو بقیه هم بلد بودیم فلسفی نطق کنیم
نزارید این بیناها که میان از سایت دیدن میکنن ازمون نا امید بشن و بگن بابا اینارو باش انگاری عصا قورت دادن
هان چیه چرا اخم میکنین اینجا یک پست محاله لطفا قانون رو رعایت کن و محال بنویس

لطفا از حرفهای من استفاده‌ی ابزاری نکنید.
اینم نیاید بگید که استفاده‌ی ابزاری نکردید!
هدف من از دیدگاهی که اون بالا نوشتم، صرفا و صرفا و صرفا و صرفا و صرفا و صرفا شوخی بود و بازم صرفا برای خندیدن به هم! ببخشید با هم!

جناب آقای سعید خان، تاکید میکنم که فقط فقط فقط فقط فقط در اینجا به اصطلاح به اعضای محله میگن: بچه های محله.
اینو هیچ وقط فراموش نکن، ضمنا از کلمه ابزار بر علیه دیگران استفاده ابزاری نکن، این کار بسیار کار غلطیه.

خب من امروز بنا به دلایلی دچار حس شدید انسان دوستانه شدم
تصمیمم عوض شد
نامرئی که شدم میرم سراغ سردمداران دولت های ظلم ستیز به جان خودم همشونو به درک واصل میکنم
راه نداره نظرمم عوض نمیکنم ترانه جون اصلا اصرار نکن
خشونت خونم زده بالا فراون

ضمن درود فراوان و عرض ادب! بنده اگه نامرعی بشم سراغ بچه های محله میرم و آنان که خارج از موضوع پست حرف میزنند یا پست را از مسیر اصلی منحرف میکنندرا در جایی مانند طالار اندیشه زندانی میکنم تا دیگه جرإت نکنند با بنده دربیفتند!‏

ضمن درود فراوان و عرض ادب! قابل توجه افرادی که با اسم مستعار وارد محله سده اند و هویتشون برای بنده که پلیس نامحسوس محله هستم آشکار نشدهاست،آماده باشند در حالت نامرعی میام سراغشون و با دندانهای مصنوعی چنان گازشون میگیرم که فریادشون به افق برسد!‏

عذرخواهی میکنم؟
من یه چیزی رو نفهمیدم.
به قول همزه، آخه نامرئی شدن چه ربطی به کشتی سواری یا کشتن مستکبرین و ازین جور کارا داره؟ والا تا اونجایی که من میدونم آدم نامرئی یعنی آدمی که بقیه نمیبیننش، همین. نه از دیوار رد میشه، نه پرواز میکنه، نه قدرتش زیاد میشه.
جدی اگه یه نابینا نامرئی بشه هیچ فکر کردین چه بلاهای دهشتناکی ممکنه سرش بیاد؟ مثلا، به این سناریو توجه کنید:
مرد نابینا که به تازگی نامرئی نیز شده بود تصمیم گرفت از خانه خارج شود. مانند همیشه عصای سفیدش رو برداشت و به راه افتاد. هنوز چند قدمی بیشتر برنداشته بود که با صدای جیغ و فریاد رهگذرها از جا پرید. با خودش گفت: “اینا چرا اینطوری میکنن؟ یعنی از چی انقدر ترسیدن؟” هرچی جلوتر میرفت صر و صداها بیشتر میشد. مردم موقع فرار از عصای سفیدی حرف میزدن که سر خود شده بود و راه افتاده بود بدون اینکه کسی اونو دستش گرفته باشه تو کوچه و خیابون این طرف و اون طرف میرفت!

و یا به این سناریو:
به کنار یک خیابون شلوغ رسید. حالا باید چی کار میکرد؟ از کسی نمیتوانست کمک بگیرد. چون هیچ کس او را نمیدید. دلش رو به دریا زد: “هر چیزی یه نقطه شروع داره، باید به ترسم غلبه کنم و خودم از عرض خیابون عبور کنم” این رو گفت و به راه افتاد. هنوز به نیمه های خیابون نرسیده بود که به شدت یه ماشین خورد بهش و به هوا پرتابش کرد! بیچاره راننده مونده بود که این دیگه چی بود، توهم بود؟ پس اگه توهم بود چرا ماشینش داغون شد؟

اصولا من به نابیناهای نامرئی شده برادرانه توصیه میکنم اگر جونشون رو دوست دارن در مدتی که نامرئی هستن بیخودی فکر و خیال نزنه ب سرشون، بهترین کار اینه که بشینن تو خونه، بیان تو گوشکن و صبر کنن تا بیست و چهار ساعتشون تموم شه.

میخوام کمی بیشتر از یه دیدگاه حرف بزنم و همین اولش از صاحب پست و سایرین عذر میخوام.
ببینید! من واقعا نمیدونم تو این پست از طرف من چه اتفاقی افتاد و چی شد که کشید به اونجا که یکی دو نفر داغ نموده، و توپیدن به من!
یه کم خوددار باشید بچه‌ها!
این دیدگاه اول من بود.

سلام.
دقت کنید که نامرعی شدن برای نابیناها خطرناکه.
دیگه نمیتونن از کسی آدرس بپرسن!
قبل از نامرعی شدن، چون آدمای دیگه میدیدنشون، اگه بنا بود بیفتن تو چاه، یا برن زیر ماشین، ممکن بود کسی نجاتشون بده، ولی در این حالت احتمال مرگ‌شون اونم به صورتی بسیار فجیع خیلی بالا میره.
قبل از نامرعی شدن، بعضی وقتا پیش میاد که یه بنده خدایی تو پیاده رو، میزنه زیر عصای نابینا و عصا از دستش در میره و تا کسی بیاد و عصاشو بهش بده یا کورمالی کنه و پیداش کنه، ویلون میمونه.
حالا اگه نامرعی باشه و عصا از دستش بیفته تا بیاد به خودش بجنبه و پیداش کنه، چند نفر میان و همچین پاکوبش میکنن تا دیگه هوس نامرعی شدن به سرش نزنه!
با تفاصیلی که گفتم و اونایی که نگفتم، به نظر میرسه نامرعی شدن برای نابینا فایده ای نداره و ازتون میخوام لطف کنید و دوستان رو هوایی نکنید!

شاید دوستانی بعد از من اومدن و حرفای مشابهی رو البته کاملا جدی مطرح کردن که هر انسان عاقلی با خوندن دیدگاه من میتونه به این نتیجه برسه که هدف من کاملا شوخی بوده، مثل خیلیای دیگه که شوخی کردن!
اما دیدگاه دوم من.

لطفا از حرفهای من استفاده‌ی ابزاری نکنید.
اینم نیاید بگید که استفاده‌ی ابزاری نکردید!
هدف من از دیدگاهی که اون بالا نوشتم، صرفا و صرفا و صرفا و صرفا و صرفا و صرفا شوخی بود و بازم صرفا برای خندیدن به هم! ببخشید با هم!

اینم شوخی بود و اتفاقا اگرم اشاره ای داشت، در تأیید صحبتهای دوست عزیزمون جناب چشمه که معلوم نیست به چه علتی خیلی دلش میخواد سر به تن من نباشه بود و بس!
و دیدگاه سوم من، به خاطر یه سری اتفاقایی بود که دور و بر خودم افتاده بود و اصلا هیچ ربطی به این پست نداشت.

یه چند نفری به تازگی رفتن رو اعصاب من که اگه تو همین چند ساعت آینده نامرعی بشم، میرم همچین از ته دل به هر کدوم یه جفت کشیده‌ی ملث میزنم، که زبونشون تا آخر عمر بین دو تا لپ‌شون به طور منظم در رفت و برگشت باشه!

چه جوریه که اگه اشخاص دیگه بکش بکش راه بندازن اشکالی نداره و جزء شوخی جات محسوب میشه، اون وقت به ما که رسید آسمون تپید!
نهایتش جناب محمدرضا خان! برو از اونایی که منو میشناسن بپرس ببین همچین آدمی که تو فکر میکنی هستم یا نه؟!
اگه بودم که حقم بوده هر چی گفتی و اگه نبودم، به خاطر روشنگری نکردن در مورد خودم و توضیح ندادن واو به واو این که منظورم از فلان کلمه یا جمله ای که به کار میبرم چیه، مقصر بودن خودم رو میپذیرم و همین‌جا از شما و سایرین عذرخواهی میکنم.

بخدا از نظر من اینجا چیز خاصی اتفاق نیفتاد و نمی دونم چرا بسرعت باینجا رسید بهتره همونجور که گفتم همه صلوات بفرستیم و اصلا نیازی به عذر خواهی هم از من نبود حتی اگه انتقاد هم بشه هر کسی نظری داره و این اصلا بد نیست اگه انتقاد سازنده داشته باشیم و بهم جواب انتقاد رو بدیم و بتونیم همدیگه رو قانع کنیم همفکری یعنی همین دیگه از همه شما ممنونم که تو این پست نظر دادین چه موافق چه مخالف چه ممتنع!دلشاد باشین و در پناه حضرت حق

ضمن درود فراوان و عرض ادب! بنده اگه نامرعی شدم،‏ میرم سراغ مجتبی و رمز محله را کش میرم و کامنتهای جنجالی و خارج از موضوع پستها را پاک میکنم! سپس میرم سراغ بچه های خشن و سوسول و نازکنارنجی و به ظاهر شوخطبع و جدی و به ظاهر جدی ولی شوخطبع و با شوخی های ناجورم حالشونو میگیرم! سعید جان عزیزم دستش نزن بدتر میشه،‏ این دستش نزن بدتر میشه یه جوکه که بعدا برات تعریف میکنم!خخخخخ

می خواستم بگم شاید می رفتم یه جا می نشستم به تماشای جهان ولی واقعیت در این لحظه هیچ کاری که دلم بخواد انجام بدم به ذهنم نرسید و اما وقتی نخودی بانو بودم چه ناقولا بودما خخخ شکلک همون کارا فکر کنم خوب باشه منهای سوالات اختبار که گذشت و الپآن خاطره شد رفت داخل کتاب تاریخ زندگی ما

دیدگاهتان را بنویسید