خانه
جستجو
Close this search box.
جستجو

عیدی من: آغاز شمایید و سر انجام شمایید

سلام عزیزان و گرانمایگان محله.

کوتاه و مختصر شادباش نوروزی من پیشکش شما باد.

امیدوارم از این شعر لذت ببرید.

به زودی تلاش می کنم تا بیشتر اینجا فعالیت کنم. به کمک شما نازنینان نیاز فراوان دارم.

نوروز بمانید که ایّام شمایید
آغاز شمایید و سرانجام شمایید.
آن صبح نخستین بهاری که ز شادی
می آورد از چلچله پیغام، شمایید.
آن دشت طراوت زده آن جنگل هشیار
آن گنبد گردنده ی آرام شمایید.
خورشید گر از بام فلک عشق فشاند،
خورشید شما، عشق شما، بام شمایید.
نوروز کهنسال کجا غیر شما بود؟
اسطوره ی جمشید و جم و جام شمایید.
عشق از نفس گرم شما تازه کند جان
افسانه ی بهرام و گل اندام شمایید.
هم آینه ی مهر و هم آتشکده ی عشق،
هم صاعقه ی خشم ِ بهنگام شمایید.
امروز اگر می چمد ابلیس، غمی نیست
در فنّ کمین حوصله ی دام شمایید.
گیرم که سحر رفته و شب دور و دراز است،
در کوچه ی خاموش زمان، گام شمایید
ایّام ز دیدار شمایند مبارک
نوروز بمانید که ایّام شمایید!

 

(پیرایه یغمایی)

۲۶ دیدگاه دربارهٔ «عیدی من: آغاز شمایید و سر انجام شمایید»

سلام
شعر جالبی بود.
فقط لطف کنید شناسنامه تون رو تکمیل کنید و بعد به فعالیتتون ادامه بدید.
این اولین پستتون در سال ۹۵ بود و عیدی هم بود به همون دلیل من منتشرش کردم اما پستهای بدون شناسنامه نباید منتشر بشن.
حالا علی الحساب بیایید یه معرفی کوچولو از خودتون بنویسید تا دوستان تازه وارد شما رو بیشتر بشناسند.
بازم ممنون از شعر.
منتظر پستهای بعدیتون هستیم.
عیدتونم مبارک.
شاد و موفق باشید.

درود بر شما پریسیما! پوزش می خواهم. ظاهراً از سالیان گذشته که اینجا کوله بارم را رها کرده بودم، فراموش شده بود که مختصرم را بنویسم. آیا اکنون کفایت می کند؟ ما ارادتمند همه ضوابط محله هم هستیم در بست از راه آهن تا تجریش.

سلام و درود بر شما, مرسی بابت پستتان واقعاً که چه شعر زیبایی و چه قدر خوب بیانگر حال و هوای این روزهای خوب نوروز بود بازم مرسی بابت شعرتان راستی سروده کی بود شاعرش خودتان بودید آیا؟ یا کسی دیگر منم به نوبه خودم فرا رسیدن عید سعید باستانی نوروز رو به شما تبریک میگم و امیدوارم سالی سرشار از خیر برکت و موفقیت داشته باشید در پناه حق بدرود و خدا نگه دار

سلام آقای عبدالرحمانی
سال نو را به شما تبریک می‌گویم
و همچنین اولین پست و ورودتان را به این محله نیز تبریک می‌گویم.
امیدوارم با توجه به تحصیلات و تجربه‌های دوران تحصیل در خارج از کشور
پستهای آموزنده و تجربی زیادی از شما ببینیم.
موفق باشید

سلام مرد اردیبهشت. پیشتر از کجا برادر جان تعریف من را شنیده بودی؟ خیلی جالب شد. البته من دو سه سالی هستم میام یواشکی توی محله سرک می کشم و میرم. اما تا حالا سعادت نداشتم با رفقا اینجا صفایی بکنم.

برخی عزیزان در موردِ شاعرِ شعری که جنابِ عبدالرحمانی قرار داده اند و احتمالِ قریب به یقین فراموش نمودند نامِ سراینده را ذکر نمایند پرسیده بودند.
باید عرض کنم، این شعر را خانمِ «پیرایه یغمایی» از شاعرانِ معاصر سروده اند… البته این شعر متاسفانه به اشتباه با ذکرِ نامِ مولانا به عنوانِ شاعر در برخی پیامرسان های تلفنِ همراه به شکلِ گسترده پخش شده که موجبِ ناراحتیِ این شاعر هم گشته امر… چرا که اگرچه اهالیِ ادبیات با ایشان و اشعارشان آشنایی داشته اند اما تنها یک شعر از ایشان پس از سال ها این اقبال را یافته در میانِ عامه ی مردم خوانده و شنیده شود و می توانید تصور نمایید اگر آن شعر هم با نامِ شخصِ دیگری حتی اگر آن شخص مولانا باشد منتشر شود چه قدر می تواند دردناک باشد برای مولفِ آن… لطفا بزرگوارانی که زحمتِ ویرایشِ پست ها را بر عهده دارند نامِ شاعر را بیفزایند…

پسرم نوشته هاتو در سال نودو دو خوندم. چقدر با ادبیاتی . نکنه همیشه اینجوری زبون به قلم با افراد اختلاط میکنی ؟
*********
یک سئوال :
حالا بهم بگو که از پس عصا زدن برومدی ؟
اگه خوب یاد گرفتی ، بی زحمت پستش کن که همه نبین ها بدونن که دیر نشده .
فرمایش دیگه ای ندارم. هههههه
پاورقی :
من درین محله شخصیتی شوخ و رک دارم. هاهاها در این سایت همچون باران جاری هستم. و رکو پوست کننده حرفامو میزنم. هاهاها
تهران هوا بارونیه . بهبه

رعد عزیز، نه بابا لفظ قلم کدوم بود. من گاهی اون طوریم و گاهی این طوری داداش. شما از کجا قصه عصا زدن من یادت هست. نکنه رفتی پست سال ۹۲ من رو خوندی شیطون برق آسا. قصه خیلی طولانی داره. حتماً واستون یک پست مشتی شاید هم صوتی توپ می گذارم. الان که اینجا هستم، بدک نیست از پس راه خونه و دانشگاه دارم باهاش بر میام. از همه مهمتر اینه که باید بهش اعتماد می کردم که دارم می کنم و یک جورهایی باهم رفیق جون جونی بازو به بازو یا دست تو دست هستیم.به قول خودت هاه ها

رععد بزرگ عصا به دست سرشو از پنجره وارد اتاق میکنه و با صداااایی به خشونت رعد میگه :

علی ی چیزی بگم ؟
خیلی از نبین ها چنین قولی منظورم قول پُستکی، به رععد بزرگ دادن، ولی رفتنو پشت سرشونو کوتاه کردن خخخ
پس تو زیر قولت نزن. حالا سوتی و صوتیش هم نکردی مهم نیست . البته اگه بلدی هم سوت بزن و هم صوت بذار هاهاهاها هو هو هو
به عنوان پدربزرگ سایت ازت میخوام که نمیخوااد زیاد رنگو لعابدارش کنی . میدونی چرا میگم ساده بگیر ؟
چون وقتی بخوای آرا و ویراش کنی ، رهاش میکنی .
من میخوام پستتو به خیلی از نبین ها نشون بدم و ترغیبشون کنم به عصا زنی .
راستی به نظرم عصا پرستیژ نبین هاست . خیلی با کلاس و خاصه .
هاها هم نداریم . چون این جمله شوخی بردار نیست
_______

سلام بر پریسیمای ارجمند و سپاسِ فراوان… ممنون می شوم اگر دیدگاهی که در موردِ همین مسأله نوشتم را نیز ویرایش نمایید… جایی فعل از قلم افتاده است… به این شکل تغییر کند: «برخی عزیزان در موردِ شاعرِ شعری که جنابِ عبدالرحمانی قرار داده اند و احتمالِ قریب به یقین فراموش نمودند نامِ سراینده را ذکر نمایند پرسیده بودند، باید عرض کنم…… » یعنی «پرسیده بودند،» در محلِ موردِ نظر قرار بگیرد… سپاس و خسته نباشید بزرگوار…

دیدگاهتان را بنویسید