خانه
جستجو
Close this search box.
جستجو

مذهبی: گذری کوتاه از سفر به مشهد

به نام خدا
سلام دوستان
امیدوارم حالتون خوب باشه.
همون طور که گفته بودم راهی مشهد شدم. با هواپیما رفتم و با هواپیما هم برگشتم.
با حس و حال خوبی رفتم و با حس و حال خیلی بهتری برگشتم.
تو این سفر به آرزوم که خوندن یه دعای کمیل توی حرم بود بالاخره رسیدم.
آخه دفعه های قبل هیچ وقت نشده بود که پنجشنبه شب ها حرم باشم.
دعا رو حاج محمود کریمی خوند.
حس و حالش قابل وصف نیست برام ولی خداییش همه شما دوستان با معرفتم رو خیلی خیلی دعا کردم.
اتفاقا آقای کریمی هم یه خاطره از یه نابینا توی دعا خوندنش گفت که براش خیلی جالب بوده و گفت که فکر نکنه که به این زودی ها یادش بره.
به گفته خودش توی گفت و گویی که با یه دختر نابینای 18 ساله داشته اون دختر با یه حال عجیبی از آقای کریمی میپرسه که حاج آقا یه سوال ازتون دارم و اونم اینه که کربلا چه شکلی هست؟
اینو که گفت جمعیت همه به گریه افتادند.
من همونجا به فکر افتادم که چرا این جمعیت با این شدت به صحبت حاج محمود واکنش نشون دادند؟

چرا انقد سوال یه دختر نابینا روی حاج محمود و زائرین امام رضا تاثیر گذار بود؟ خیلی دلم میخواست ازشون بپرسم چرا گریه میکنید؟ وقتی این صحبت رو شنیدی دلیل گریه تون چی بود؟ آیا به حال اون دختر نابینا گریه کردید یا به حال خودتون؟
بعد با خودم گفتم چرا این حرف روی خودت اثر گذاشت؟ چرا خودت گریه کردی؟
بهتره این سوال رو از خودت بپرسی؟
من جواب خودم رو گرفتم. جواب این سوال واسه هرکی میتونه متفاوت باشه. به هر حال شما هم اگه دوست داشتید از نگاه خودتون به این سوال جواب بدید.
تنها چیزی که میتونم اینجا بگم اینه که اون دختر با صداقت تمام و با تموم احساسش اون سوال رو پرسیده و دلیل تاثیر گذاریش روی جمعیت همین صداقت و اعتقاد قلبیش بوده.

از این بحث که بگذریم در کل سفر خوبی بود.
واسه بار سوم هم رفتم موج های خروشان. اما به محض ورودم به سالن مامور حراست گفت آقا شما نمیتونی بری داخل. واسه نابینا ممنوع هست.
بهش گفتم من دو دفعه دیگه هم اومدم اینجا. چرا قبلا ممنوع نبود؟
گفت تنها راهش اینه اگه میخوای بری داخل باید تعهد بدی که با رضایت خودت وارد میشی و ما هیچ مسئولیتی نداریم.
من هم جوگیر. گفتم خب کجا باید تعهد بدم؟
اونم ما رو تا اتاق مدیریت راهنمایی کرد و تعهد رو مثل آب خوردن از من گرفتند و واسه بار سوم وارد موج های خروشان شدم.
اینکه توی تبلیغاتش میگفتند
تپش
تپش هیجان
سقوط آزاد
واقعا درسته.
تصور کنید که میرید توی یکی از سرسره های بی شمارش و سوار یه تیوپ دو نفره میشید.
به امید اینکه خیلی ساده میایید پایین. درست همون لحظه که فک میکنی این چیه من سوار شدم یهویی به اندازه دو متر زیر پات خالی میشه و بعد از کلی این ور اون ور شدن توی سرسره با همون سرعت سرسام آور پرت بشی توی آب.
خیلی وحشتناکه و البته عالی. به طوری که پس از چند لحظه که کاملا گیج هستی بدون هیچ فکری به سمت سرسره بعدی میری.
اگه هوس کردید برید حتما یه همراه مطمئن همراهتون باید باشه وگرنه کلاهتون پس معرکه هست.
اینم خلاصه ای از سفر من به مشهد بود.
ایشاالله به زودی پست های سفر به مشهد تک تکتون رو اینجا بخونم.
یا علی

۲۳ دیدگاه دربارهٔ «مذهبی: گذری کوتاه از سفر به مشهد»

سلام بر آقای صالحی گرامی
زیارتتون قبول باشه ان شا الله
خب اول جواب من که خب من فکر کنم در این مورد گریه م نگیره و خب شاید هم بگیره و اگه گریه م گرفت گمانم به خاطر این هست که نتونستم کربلا رو اون طوری که شاید و باید ببینم هم از نظر ظاهر هم از نظر باطن البته ممکن هست غیر از این دو حالت یه کم هم حرص بخورم که چرا این ملت الکی از خودشون خاطره و ماجرا تهیه و تولید و توزیع میکننند که بگذریم….
و اما برم ادامه پست:
خب نه من علت گریه مردم رو مثل شما تفسیر نمی کنم و البته هرکس برای خودش دلیلی برای گریستن داره ….
موج های آبی هم که ما هم یه خاطره نیم مشابه داریم منهای حس هیجان سوار شدن وسایلش …..
و الاااهی به زودی پست سفر مشهد بعدیم رو براتون بزنم الاااهی و ان شا الله که بقیه دوستان هم به زودی قسمت شون بشه برند پابوس امام مهربانی ها و همیشه شاد و سربلند باشید.

یه کم هم حرص بخورم که چرا این ملت الکی از خودشون خاطره و ماجرا تهیه و تولید و توزیع میکنند
همۀ کامنت بانو جان یه طرف که لایک داره و این قسمتش هم یه طرف. به شدت موافقم. متأسفانه زیاد پیش میاد و متوجه شدیم که از هر وسیله ای از جمله همین خاطره سازی و همینا برای گریوندن مردم استفاده بشه.

ببخشید محمود کریمی همون آقایی بود که دنگ دونگ هفت تیر میکشید ؟مردم ما الکی اشکشون دم مشکشونه .
بهتره به جای گریه و زاری الکی برن ی فکری به حال خودشون و گناهاشون کنن. والله .در ضمن بیشتر مردهایی که توی نوحه دیدم ادا و صدای گریه رو در میارن . چه مداح و چه مردم . البته زنها واقعا گریه میکنن که اکثریت اونا یاد مشکلات و بدبختیای خودشون میفتن .
راستی زیارت قبول .

آره رعد شک نکن

بخدا اگه این سوال توسط شما پرسیده نشده بود، کاملا بیخیال از کنارش میگذشتم

رعد؟ محمود کاری رو انجام داد که اگه پهلوان ورزشی ما روحالله داداشی انجامش میداد الآن به جای خوابیدن زیر کلی خاک توی میدون مسابقه بود و افتخار آفرینی میکرد

سلام
تشکر میکنم از بانو و محمد ملکی و نازنین و رعد بزرگ
جالب بود نظراتتون.
تقریبا نظراتمون شباهت داره.
اگه دقت کرده باشید من فقط یه اشاره کوچیک کردم و نخواستم بحث رو باز کنم و البته تفاوتهایی هم بین این نظرات دارم ولی ممنونم ازتون.
محمد هم که کلا راجع به یه چیز صحبت کرد.
حداقل یه زیارت قبول بهمون میگفتی.والا.
شوخی کردم.همینکه اینجا کامنت گذاشتی ممنونم
موفق باشید.

درود بر تو محسن عزیز. امیدوارم حالت خوب باشه. ایول به تو که خیلی با کلاس رفتی و اومدی. من که این جا از دم در خوابگاه با اتوبوس می برن حرم نمی رم، چون معتقدم کسایی جاشون تو این طور محیط هاست که واقعاً اعتقاد داشته باشن، در مورد محمود کریمی هم باید با احترام تمام به نظر محمد، نظر رعد رو تمام و کمال تأیید کنم.
از موج های خروشان گفتی کردی کبابم!
من ۲ سال پیش به همراه چند تن از دوستان از طرف دانشگاه رفتیم موج ساحلی آفتاب، اون دوستانی که چشمشون از نظر ظاهری مشکلی نداشت، راحت رفتن و حالشون رو بردن اما من با چشمایی گریون و دلی پر از غم و غصه و حسرت برگشتم خوابگاه. چون هر چی خودم و دوستانم صحبت کردیم با مسؤولانش، قبول نکردن و اجازه ندادن من برم داخل.
خوش به حالت که با تعهد گذاشتن بری داخل این موج های خروشان.
دم موج های آبی گرم که به هیچ وجه از این مسخره بازیا نداره و تازه، خیلی هم برخورد مسؤولانه ای با نابینایان دارن.
وای سرسره های آبی، ای جوووووووونم، چه قدر اون سرسره های آبیش من رو می ترسوند، اما بسیار برام دل نشین بود.
راستی اون روزی که من و دوستم رفتیم موج های آبی، یه نفر از حال رفت بعد از سوار شدن به سرسره، اهل تهران بود.
چه قدر تو رود خونش خوش گذشت، تویوپ دزدی و ویراژ دادن.
بَهبَه!
فقط وقتی می خوای بری داخل، یه طور ناجوری می گردنت!
خخخخخخخخخخ.شاد و همیشه سالم باشی گل پسر

سلام پوریا.
ممنونم از نظراتت.
درباره موج های خروشان میتونم بگم که میشه با نابینا ها بهتر برخورد بشه.
من رو بگو که چقدر راحت با عصا داشتم میرفتم داخل.
پسر داییم هم گفت عصات رو جمع کن ولی من گفتم اگه میخوان راه بِدن داخل باید با این شرایط راه بِدن.
خوش باشی ایشاالله.

سلام محسن! وایی خدا چه قدر عقبم این روز ها خیلی کم زمان اینترنتی گیرم میاد کلی پست و کامنت عقبم! ولی این رو باید حتما می اومدم!
زیارتت قبول محسن! ایشالا سفر بعدیت به همین زودی ها البته اگر خودت بخوایی!
آخ خدا سفر! مشهد! خدایا من هم می خوام۱کوچولو این پایین رو نگاه کن ببین من اینجام اینجا!
حال و هوای پستت هواییم کرد اگر بیشتر از اینکه بودم ممکن باشه اومدم فقط زیارت قبول بگم و۱خورده هم نق سفر خواهیه خودم رو بزنم برم!
همیشه شاد باشی!

سلام زیارتتون قبول باشه انشاءالله

راجع به خاطره ای هم که کریمی گفتتش .و تاثیرش البته بهتره بگم تاثیر آنیش رو مردم

بنظرم ما مردم عاطفی هستیم .کلا زود گریه میکنیم خخخ همون مردمی که با یه خاطره ه زدن زیر گریه .وقتی همون دختر نابینا رو ببینن با رفتاراشون از زندگی سیرش میکنن کلا جدی نگیریدش

موجهای خروشان وااای چقدر عالی

سلااام و درود بر داش محسن میبینم که سفر مشهد خیلی بهت ساخته به هر حال از این که این سفر به تو خوش گذشته خیلی هم عالی هستش ای خدا چی میشه منم یه سفر تپل یه همسفر خوب و با حال گیرم بیاد یه یه هفتهی برم یه آب و هوایی عوض کنم به هر حال مرسی بابت این پست روزت بخیر و خدا نگهدار

سلام آقای صالحی بزرگوار.
زیارتتون قبول باشه و امیدوارم قسمت ما هم بشه.
در رابطه با کریمیو خاطره هاش ترجیح میدم نظری ندم چون عقاید با هم متفاوته، فقط همینو میگم که من به هیچکدوم از این مداح ها به هیچ وجح اعتماد ندارم، گریه هاشون همش اداست.
ولی در مورد موجهای خوروشان خوش به سعادتتون. کاش میشد دوباره منم میرفتم، الحق که اوج خوش گذرونیو هیجان رو اونجا میشه تجربه کرد.
اتفاقا منو همسرم هم که رفتیم از هردومون تعهد گرفتن، واقعا جای تعصف داره این قوانینشون.
موجهای آبی ظاهرا این طور نیستش، همسرم میگفتن که قبلا رفته اینجور گیری بهش ندادن.
به هر حال مرسی از پست.
موفق باشید.

سلام خانم رضایی نیا
ممنونم از حضورتون.
خروشان هم تا سال قبل اینطور نبود.حداقل واسه من.این سری تعهد گرفتند.
احتمال هم میدم که به خاطر اتفاقی بوده که حدود چند وقت پیش توی سرسره چهار نفره اش افتاد و منجر به آسیب دیدگی
اون چهار نفر بوده.
شاد باشید.

در ضمن یه بار دیگه از بانو, نازنین , محمد ملکی و رعد بزرگ عذرخواهی میکنم که نشد به کامنت هاشون به طور جداگانه جواب بدم.آخه داشتم با گوشی کامنت ها رو میخوندم و نتونستم تک تک جواب بدم.
بی ادبی من رو ببخشید.ممنونم از حضورتون.
دیگه هم زشت بود بعد از اون کامنت که به صورت کلی جواب دادم, بخوام کامنت جداگانه بذارم.

دیدگاهتان را بنویسید