خانه
جستجو
Close this search box.
جستجو

چرا مشارکت نمیکنیم؟

با دلِ پر‌خون و سر افکنده از عجایب روزگار، سلام و دیگر هیچ…
تا کی خواب و دریغ از تلاش برای بیداری؟

حرف از حقوق معلولین میزنیم ولی در عمل، هیچ…
اینبار از طنز استفاده نمی‌کنم چون تاثیری بر ما ندارد.

کاش مالک سایت بودم، اجازه نمیدادم کسی فقط مصرفکننده باشد و دیگر هیچ…
اگر من مدیر بودم، میگفتم به اندازه ای که از سایت استفاده میکنید، به همان اندازه کمک کنید.
شاید افراط باشه ولی در اطلاعیه ای اعلام میکردم، تمامی افرادی که از مطالب سایت استفاده میکنند به خودشان ارزش گذاشته و کمک کنند.

نمیتوانیم بخاطر متهم کردن مدیر به دزدی، شانه از بار مسئولیت خالی کنیم و قدر خودمان را ندانیم.

دو حالت داره، یا مدیر دزدِ و پول ما رو هاپولی میکنه، یا نیست و برای خودمون خرج میکنه.
دزد بودن یا نبودن شخصی که باهاش زیاد ارتباط نداریم و تنها سایتش را بازدید میکنیم، چندان مهم نیست.
مهم اینِ که اختیار دست خودمونِ.

ما هر روز به سایت سر میزنیم و برامون نفع داره، به مدیرش چکار داریم؟
مشارکت کنیم، نه به احترام مدیر، به احترام اول خودمان بعدا افرادی که منیت را در خود کشته و ما شده اند و بدون انتظار کمک می‌کنند.

ای کاش کمک کردن تنها در پول خلاصه می‌شد، غم چندان زیادی نداشتیم.
تعداد اندکی از ما که دستمون به جیبمون میرسه، با پرداخت حق خودمان و سایرین، جور بقیه را می‌کشیم.
بماند پولی که برای کمک خواسته شد، آنقدر نبود که اکثریت نتوانند پرداخت کنند.

درد اصلی، خساست در انتقال دانش و تجربیاتمان به هم‌نوع است.
درد ما، برداشتن برنامه ها و آموزش ها و مطالب مورد علاقه است، بدون گفتن یک تشکر.

حقیقتش از بیشتر انجمن ها، موسسات، کانونهایی که در سایت حضور دارند جز تبلیغ به نفع خودشان، آبی گرم نمیشه.
من بودم، حساب هاشون رو مسدود میکردم

نتیجه ارزش نذاشتن به خودمان و تنبلی، همان است که با بستن پست ها برای افرادی که وارد نام کاربری نشده اند، بازدید پایین میآید و عجیب این که گله هم میکنیم که چرا نمیذارن بدون وارد شدن، چراغ خاموش کارمون رو انجام بدیم.

اعضای سایت چند نفره؟ چند نفر فعال هستند و چند نفر کمک کردند؟
من یکی از وضعیتی که داریم، خجالت میکشم.

انگار حس هیچ کاری را نداریم.
بیاییم تلاش کنیم تا جامعه نابینایان پیشرفت کنه، نه پسرفت.
بیاییم بجای تحقیر کردن همدیگر، یکدیگر را تکریم کنیم.
مهربان باشیم و فعال.

۵۰ دیدگاه دربارهٔ «چرا مشارکت نمیکنیم؟»

من به سهم خودم تعهدات فراوانی به محله سپردم که متأسفانه از شدت گرفتاری نتونستم بهشون عمل بکنم. واسه همین هم اول از خودم و بعد از تک تک اعضا عذرخواهی می کنم. شاید که نه، قطعا باید توی تعهد سپردن دقت کنم یا وقتی تعهد دادم واسه عمل بهش برنامه ریزی بهتری داشته باشم. درمورد کمک هم اگه اتکامون به یه بینا نبود بهتر بود. مثلا یه شماره کارت میذاشتن که آدم با همراه بانکش و بدون تقاضا از کسی خودش به محله کمک بکنه بهتر بود. درمورد عدم تولید محتوا کاملا با نظرت موافقم، و با وجود اینکه خودم مدتیه محتوایی توی سایت ارائه نکردم، راضی هستم که حساب من و امثال من مسدود بشه بلکه به خودمون بیایم. دیگه چیزی به ذهنم نمیاد که ارزش گفتن و شنفتن داشته باشه. ارادت.

میدونی چرا مشارکت نمیکنیم. میدونی یا نع. من خودم یه پست با همین مضمون زدم, آبروم رفت عزیزم. تو دیگه این کارو نکن.
بیا. اینم عنوان و لینکش.
اگه راست میگی محله رو دوست داری, پس چرا نمیای تو ثابت کنی؟
https://gooshkon.ir/1394/06/%d8%a7%da%af%d9%87-%d8%b1%d8%a7%d8%b3%d8%aa-%d9%85%db%8c%da%af%db%8c-%d9%85%d8%ad%d9%84%d9%87-%d8%b1%d9%88-%d8%af%d9%88%d8%b3%d8%aa-%d8%af%d8%a7%d8%b1%db%8c-%d9%be%d8%b3-%da%86%d8%b1%d8%a7-%d9%86/
حالا اون پست رو با کامنتاش اگه بخونی, حساب کار دستت میاد و متوجه میشی که چه غلطی کردی و شاید دلت بخواد این پست رو حذف کنی.

تعجب میکنم تو چطور این دو پست رو شبیه هم دونستی؟
من نه تعصبی به محله دارم و نه خودم رو سر یا ته پیاز میدونم.
من مثل تو مداحی کسی یا سایتی رو نکردم. کلی حرف زدم و به خودمون حتی خودم هم اشاره کردم.
تو که فکر کردی کارت درسته به بقیه داشتی امر میکردی.
فکر نکنم توی کامنتا بهت چیزی گفته باشند که بهت بر بخوره و به غلط کردن افتاده باشی. مگر این که ظرفیت انتقاد رو در جواب دادن به کامنتا نداشته باشی.
بفهم که این پست خیلی با پست تو فرق داره.
شرایط امسال با دو سال پیش هم بسیار فرق میکنه.
امتحان امسال هم با امتحان اون سال فرق میکنه.
تو فرق بین نظر و تخریب رو نمیفهمی، ممکنه یکی از روی دلدرد بخواد سایت محبوبت رو که مداحیش میکنی رو تخریب کنه، ولی در این پست اگر کسی بخواد پیام بده با من و افکار من طرفِ، نه سایت محبوب من.

خخخخخخخخخخخ اره من یادمه. اخه تو پاتو تو کفش دیگران میکنی و سیریش ملت میشی. البته پستتو من دوست داشتم اما…
ولی کامبیز از نوع دیگری به این مقوله پرداخت و خیلی صریح و کوبنده اعضا رو مورد خطاب قرار داد. البته کار تو هم ارزشمند بود در نوع خودش.ولی پا تو کفش مجتبی کرده بودی.

سلام بنده هیچ نظری ندارم ولی یک نکته میگم و میرم
داستان خیلی از هم نوعان ما مثل داستان همین شعری هست که مینویسم
بعضی از ماها اصولا فقط نق زدن را بلدیم
و مشارکت را بلد نیستیم

داستان خر مش رجب مثل داستان ما میمونه که همه را صاحب قصور میدونیم
ولی خودمون را بیگناه میدونیم
بهتر است دوستان کمی پر انرژیتر بیان تو صحنه
پر انرژی و پر امید همراه با اخلاص که اگر باشه همه مشکلات حل میشند
میریم سراغ داستان
که من میگم شاید داستان بعضی از ما انسان ها هم مثل این باشه
همه را صاحب قصور میدونیم به جز خودمون
.
شنیدم دزدی زبل نیم شب
ربود از طویله خر مش رجب
رجب تا که شصتش خبر دار شد
جهان پیش چشمش شب تار شد
درون طویله دو زانو نشست
زمین و زمان را دم فحش بست
یکی گفت تقسیر از توست که قفل طویله نبستی درست
یکی گفت گیرید معمار را
بنا کرده کوتاه دیوار را
که هر روز بر پا چنین صحنه هاست
یکی گفت: نه، بوده تقصیر خر
چرا ؟ چون که می کرد اگر عر و عر
و یا یک کمی جفتک و گرد و خاک
مسلم که آن دزد می زد به چاک
شنیدم که با غیض مشدی رجب
در آن بین می گفت : یاللعجب
که هر کس به نوعی ست در اشتباه
فقط دزد در این میان بی گناه
.
ولی من قول میدم همین
جوانان ما اگر بیان تو صحنه مشکلات همنوعان خودشون را خودشون حل میکنند
فقط باید بیاریمشون تو میدان
موفق باشید

در خصوص تولید محتوا یک چیز بگم محتوا های من متاسفانه در مورد اقتصاد و سیاست و جنگ نرم و این چیز هاست
با قوانین سازگار نیست
قوانین محله انتشار مباحث سیاسی را منع کرده
و همچنین مباحث اقتصادی را هم نمیشه طرح کرد
پست مضهبی هم انتشار نمیدن
که مثلا ما اینجا کلاس بگذاریم و یک معلم اخلاق بیاریم برای بچه ها کمی صحبت کنه و پست بنویسه
من بیشتر به مباحث سیاسی علاقمندم عاشق اقتصاد هم هستم
ولی اینجا نمیشه پست بدم
در خصوص آموزش هم چیزی بلد نیستم که آموزشش بدم

من کامنت میدم تا بچه ها دل گرم بشند تولید محتوا کنند
بعضی وقت ها بی انصافی هست ما کامنت ندیم
حتی اگر پستی را هم دوست نداریم باید از نویسنده تشکر کنیم
چون نویسنده زحمت کشیده برای ما تولید کرده
اصلا کسی حق نداره تو پستی نق بزنه

اصلا کسی حق نداره ساز ناکوک کوک بکنه
آخه چرا دوستان از یک کامنت دریغ میکنند

مگه چه اشکالی داره شما با دادن کامنت به رفیقت انگیزه بدی تا بیشتر محتوا تولید کنه
پس اگر آموزشی دان کردیم
حد اقلش یک کامنت تشکر بدیم

مگه نمیدونیم, تشکر از بنده ی خدا یعنی تشکر از خود خدا
پس منظور کامبیز از مشارکت شاید پست نباشه
منظور هر نوع مشارکت است
از دید من
کامنت دادن یعنی مشارکت
پست دادن مشارکت هست

کمک مالی یک نوع مشارکت حساب میشه

حتی دعا کردن برای این که مدیران سالم باشند تا سایت بچرخه را مشارکت میدونم
نق نزدن یک نوع مشارکت هست

انتقاد کردن یعنی مشارکت به شرطی که از انصاف فراتر نره و از روی دوستی باشه
پس این بحث معنایش شاید پست نباشه به صورت کلی مطرح شد و منظور تو همه چیز بود

دوستان این بی انصافی هست یک نفر پست میده بعد شما براش کامنت های نامناسب بنویسی
خب طرف دیگه پست نمیده و این یعنی کم شدن محتوا

ببخش همه کامنتت رو بخاطر طولانی بودنش نخوندم.
متون اقتصادی بذار اما به کسیتوهین نکن.
تو به دولت توهین کردی و من مجبور شدم یکی از کامنت هاتو حذف کنم.
راستی اینبار نگفتی نظری ندارم، شاید هم گفتی ولی من نخوندم

سلااام کامی. چطوری؟ خوبی؟ قرار بود بیای پیشم چ شد نیومدی؟
دمت گرم. پستت عالی بود. کیف کردم و تحت تاثیر قرار گرفتم. از تک تک کلماتت لذت بردم و استفاده کردم. عاشق صراحت کلامتم رفیق. دمت گرم خیلی لذت بردم و روم تاثیر گذاشت. راستش خیلی تصمیما داشتم برا محله. خیلی آموزشها میخواستم بذارم. ولی کوتاهی کردم. همین الان تصمیم گرفتم که حتما هفته ای ده روز یه بار مطالبی که مدتها قراره بذارم تو سایت رو آماده کنم و بفرستم. مرسی که کمک کردی. قربونت.
امیدوارم زود ببینمت.

سلام کامی جونم
من نمیدونم باید چی بگم
ولی دیدم که پوریا بانگ تکبیر سر داد اومدم اینجا تا بهت یاد آوری کنم که مخلصیم فراوان
راستی رضا قراره تو مرداد بیاد اگه بدقولی نکرد با هم بیایید اگه هم کرد که دَرَکک خاک تو سرش که آدم بد قولیِ خودت پاشو بیا
ارادت فراوان

سلام من به سهم خودم نتونستم به لحاظ مالی به محله کمک کنم چون واقعا در شرایطی نیستم که به محله کمک کنم. اما هیچ موقع با وجود اینکه با مدیران محله ارتباط نداشتم به خودم اجازه ندادم که پشت سرشون جایی حرف بزنم. خب بالاخره در هر جایی نقاط ضعف و نقاط قوت هست. به نظرم با همه کم و کاستیهایی که این محله داره نقاط قوتش بیشتر از نقاط ضعفش هست. امیدوارم تنها سایت محبوب نابینایان هیچ وقت طعتیل نشه. موفق باشید.

کامبیز مرگ خودت تا حالا غیر از چرت و پرت گفتن چی کار کردی که این طوری به همه حمله می کنی؟ البته منم مثل خودت همین کار را می کنم ولی کاری به کسی ندارم نکنید آقا بد رسمی را این جا باب کردید مجتبی خادمی تو یه کار بزرگ را شروع کردی خرابش نکن اگه نمی خوای هم ادامه بدی اون دیگه میل خودت هست می تونی ادامه ندی چرا هر از گاهی باید روان ما را به بازی بگیرید من با هیچ کس خصومت شخصی ندارم فکرم نکنید از کامبیز یا شخص دیگه بدم میاد
والا محمد میرقاسمی که تا حالا این قدر آموزش های ارزشمندی را بدون هیچ چشم داشتی به بچه ها تقدیم کرده تا حالا هیچ ادعایی نکرده
نکن کامبیز شیطونی نکن عدسی ول کرد تو جاش را گرفتی

سلام عزیزم. سوال اول من اینه که چرا مجتبی رو به من ربط دادی؟
من از طرف خودم پست دادم و به محله هم کاری نداشتم.
سوال دوم اینه که از کدوم رسم حرف میزنی؟
سوم. من چه ادعایی داشتم؟ مگه نگفتم ما باید فعال باشیم, مهربان باشیم و تجربیاتمون رو به هم انتقال بدیم؟ یک جمله یا کلمه از من که نشون داده ادعا داشتم رو اینجا کپی کن.
و اما جواب سوالت, من علاوه بر چرت و پرت گفتن کارهای دیگه ای هم انجام دادم.
ی آموزش گذاشتم, یه پست از دعوای بین دوستان, خاطره, معرفی نرگس کلباسی به بعضی از دوستان, آپلود فایل های ذهن آگاهی, مذهبی, چندین متن روانشناسی و کار های طنزم که دوستان لطف داشتن و استقبال کردن,
پست تولد دوستان برای خوشحال کردنشون, انتشار یک پست برای انتقاد از خودم, انتشار چندین پست درباره اختراعات جدید و تکنولوژی برای معلولین, انتشار خبر سقوط یک نابینا از پل, نظر شخصیم درباره یادگیری زبان دیگر,
انتشار خبر های در رابطه با کتابخونه و نظر خواهی در رابطه با ازدواج بینا نابینا, و فنآوری شرکت سامسونگ.
و اما خودت پست های با ارزشی گذاشتی که من فکر نکنم چرت و پرت باشه. از تجربیاتت, خاطره گفتی, مجموعه ای از تصاویر برای والدین نابینایی که دوست دارن به کودکان خود حرف زدن بیاموزند.
سوال بعدیم! تو معلم هستی, از نظرت کدام یک از حرف های من بد بود؟
به کی حمله کردم؟ از مجتبی و کارهای سایتیش خبر ندارم ولی فکر نکنم تو برای مشارکت پول نداده باشی, اگر هم داده یا نداده باشی, به من ربطی نداره ولی من میگم همه باید در تولید محتوا کمک کنیم, کجای این حمله به دوستان هست؟
چرا بهت برخورده استاد من؟
میر قاسمی زحمت میکشه و پست آموزشی میذاره, دمش گرم, من و تو هم پست هایی دیگر میذاریم که ارزشش کمتر از پست ایشون نیست و ادعایی هم نداریم.
از نظر تو که بزرگتر از من و تجربه بیشتری هم داری, چکار باید کنیم که تولید سایت بالاتر بره و فقط مصرفکننده نباشیم؟
با روان کی بازی شده, کمی مهربان باش.
من رو به عدسی, مجتبی یا هیچ کسی دیگه ربط نده. اگر مشکلی از من هست فقط خودم رو مثال بزن و بگو.
یک خواهش ازت دارم که دوستانه اینجا مطرحش میکنم, تو معلم هستی و باید برای دانشآموزانت الگو باشی.
سعی کن زیاد احساساتی نباش و قبل از گفتن هر چیزی اول فکر کن.
مثال میارم, از خودت مثال میزنم, نه به عدسی, نه به مجتبی ربط میدم,
یک دعوا بین دوستان شروع شد که مسعود رو بدون اطلاع مورد حمله قرار دادی, حرفی هم که زدی خوب نبود, آخرش هم با شهامت زیاد ازش معذرت خواستی, اگر عجول و احساساتی نبودی, این اتفاق نمی افتاد.
توی یک پست دیگر هم بدون این که کسی باهات طرف باشه خودتو انداختی وسط کار, اسم امید صالحی رو میارم که توی اون پست ازش حمایت کردی, من اگر توی اون پست کامنت دادم و انتقاد کردم, بخاطر این بود که نویسنده که الآن دوست عزیز خودم هم هست درباره من حرف زده بود که خواستم شفاف سازی کنم.
ولی تو فقط از روی احساسات حرف زدی.
من ارادت قلبی دارم بهت و ازت میخوام منطقی فکر کن و بنویس.

کامبیز سایتا ول کن. تو چرا در امر تولید کتب گویا مشارکت نمیکنی؟ فک نمیکنی اگر تو همون زمینه شغلیت اگر کار کنی خیلی خیلی خیلی بسیار بسیار بسیار زیاد زیاد زیاد مفید خواهد بود؟ گوینده نداری؟ از گوینده های کتابخونه های دیگه کمک بگیر. بودجه نداری؟ تو شرو کن کار هم بهت رجوع میشه. خیلی از بچا خودشون هزینه کتابهاشونا میدن. اص از کتابای خیلی کوچیک شرو کن. وردار کتابای جیبی گویا کن. خیلیاشون مفیده. هزینه هم براد برنمیداره. تو چرا در جمع کتابدارا که تو اصفهان جلسه داشتن نبودی؟ سایت روال خودش رو طی میکنه. بچه ها هستن. پستای مفید کماکان میاد و بچا استفاده میکنن. تو برو بچسب به کتابداریت. سایت برات نون و آب نمیشه. اونجا خیلی میتونی مثمر ثمر باشی. از ما گفتن از تو نشنیدن.

ظاهرا باید توضیحات کامل بدم. راستش در مورد جزء به جزء این پست حرف دارم.
از اونجا که نوشتید کاش مالک سایت بودم تا آخر پاراگراف: آیا کل فضای مجازی تو همین یه سایت خلاصه میشه؟ یاد یه جوک افتادم که بی سواده میگه کاش با سواد بودم روی این درخت یادگاری مینوشتم خخخخ. به نظر من مشارکت نکنندگان به چند دسته تقسیم میشند. افرادی هستند که یا به دلیل مشغله یا بی انگیزه شدن یا دلخوری اصلا به سایت سر نمیزنند. افرادی هم هستند که مثل من واقعا دانش و تجربه ای ندارند که بخوان مطرحش کنند. از خودم میگم: پست زدن من تو این سایت به نوعی زیره بردن به کرمون محسوب میشه. ولی اگه هر کدوم از همنوعان چه تو این سایت چه بیرون سایت ازم کمک بخوان و بتونم قطعا دریغ نمیکنم. اینه که میخوام بگم: صرف پست یا کامنت ندادن خساست در انتقال دانش و تجربه محسوب نمیشه. برخی از ما از جمله خود من: تو این سایت حکم دانشآموز یا دانشجو رو داریم. این منطقیه که گفته بشه دانشجو یا دانشآموز هم باید به اساتید تعلیم بدند وگرنه از بقیه خدمات محروم خواهند شد؟
در مورد بی انگیزگی حتی برای کامنت نوشتن هم اندازۀ مثنوی هفتاد من کاغذ حرف دارم که فعلا بگذریم.
اون مصرع هم که تو اولین کامنتم نوشتم بیشتر به قسمت آخر پست مربوط میشه که شاید خصوصی به خودتون بگم.

من به اساتید کار دارم نازنین.
تو هم استادی, به دیگران کامپیوتر آموزش میدی.
من شاگردت بودم.
دانشجو و دانش آموز هم نباید تکلیفشو بنویسه؟
من اگر یک سایت داشتم این کار ها رو انجام میدادم و نظر خودم رو گفتم.
سایت که زیاده اما سایت های نابینایان که تخصصی باشه, در ایران اندک است.
بی سواده حرفش درست بوده و اتفاقا آرزوش هم بسیار زیباست.
به کسانی هم که سر نمیزنند نمیگن مشارکت کننده, از خروس چه خبر؟

زیاد غصه نخور و تو فکر فرو نرو پسرم!
یه وقت تو فکر گم میشی اون وقت پیدا کردنت میشه مثل پیدا کردن سوسک تو انبار کاه!
حسم میگه یه جای این ضرب المثل ایراد داره ولی حال ندارم فکر کنم کجاشه!
چون اگه زیاد فکر کنم منم تو فکر گم میشم و بعدش چون از سوسک میترسم اوضاع بغرنج میشه!
اما حالا که تا اینجا اومدم بذار بهت بگم که تولید محتوا کاریست ذوقی و در وهله اول آدم باید ذوق تولید محتوا رو داشته باشه.
مثلا خود من هیچ وقت یا زیر بار تولید محتوای سفارشی نمیرم، یا اگرم برم زیر بار میمونم خخخ!
یعنی کاری که به سفارش کسی یا به خاطر قول به کسی کرده باشم چنان افتضاح در میاد که افتضاحتر از اون ممکن نیست.
ولی یه وقتایی هم میشه که ذوقم میزنه بالا و محتوا میپاشه بیرون!
مشکل اینجاس که ذوق من چند سال یه بار ممکنه بزنه بالا و تازه وقتی هم ذوقی میشم ممکنه وقتشو نداشته باشم که به محتوای تولید شده رسیدگی کنم!
یه کسایی هم میبینی با این که حد اکثر تلاششونو میکنن چیزی بیش از این ازشون بر نمیاد!
مثلا همین صادق خودمون!
بنده خدا قبلا فقط میومد بدون خوندن پست یه تشکر از نویسنده میکرد و میرفت!
امثال من و تو افتادیم به جونش که یعنی چی بدون خوندن میای تشکر میکنی! شاید نویسنده تو پستش به خودت فحش داده باشه!
حالا پیشرفت کرده میاد بازم تقریبا بدون خوندن پست و صرفا شاید با دیدن عنوانش یه مشت بی ربط سر هم میکنه و به خوردمون میده!
به نظرت اگه کاریش نداشتیم بهتر نبود که حالا مجبور نباشیم از محتوای تولیدیش اجبارا بهره مند بشیم؟
در عوض یه آدم با ذوق مثل محسن صالحی هست که چون ذوق داره، در به در میره فلان خواننده، فلان دوبلور و فلان هنرمند رو پیدا میکنه و باهاشون ترتیب مصاحبه رو میده.
کلی وقت و انرژی برای تهیه آیتمهای هات گوش کن میذاره و با این که تا حالا هزار بار گفته هر کی میتونه بهش کمک کنه غیر از چند نفر که اونا هم گذری میان و میرن مشارکتی دریافت نکرده.
با این حال فعلا که داره محکم به کارش ادامه میده” چون کاری رو که میکنه دوست داره، ذوقشو داره و ازش لذت میبره.
پس کس نخارد پشت من جز بی کسی!
حسم میگه این ضرب المثل ایرادش از قبلی بیشتره ولی به دلایل مزبور و مذکور از پرداختن به حسم معذورم!
قبلا هر وقت مجتبی حرف از تعطیل کردن سایت میزد، شاید تنها کسی بین اطرافیانش بودم که موافق بودم و میگفتم وقتی مشارکتی نیست یا اگرم هست به قول خودت عده ای جور بقیه رو میکشن، خب تعطیل هم شد بشه!
ولی حالا به این فکر میکنم که فلان نابینا تو یه شهر محروم با کلی شوق از شنیده هایی که میگه تو هم میتونی از گوشیهای لمسی استفاده کنی میره و با قرض و غله یه گوشی میخره و آدمای دور و برش تو سایتها میگردن ببینن این که نابیناها میتونن با گوشی لمسی کار کنن قضیهش چیه!
به نظرم اگه فقط همین یه نفر هم از قِبَل آموزشها و برنامه های این سایت بتونه کم کم از گوشیش استفاده کنه ما به هدفمون رسیدیم!
خلاصه که باید خوشحال باشیم از این که هر از گاهی یکی از ما بیاد و چیزایی رو که گفتی به یادمون بیاره.
در عین حال به تو و هر کسی که دغدغه ای داره پیشنهاد میکنم اگه کاری از دستتون بر میاد با کمک دوستاتون وگرنه بی چشم داشت کمک انجام بدید، که تا بوده همین بوده و تا هست همین است!

یه سی پی یو توی کله پوکت جاسازی شده،
آخه حرف از فکر کردن میزنی. تو و اندیشه دو نقیض فاحش هستید.
من هم برای طرح خودم نگفتم، اصلا هر کسی هرچی عشقش کشید برای خودش بذاره.
افتضاحتر از اون کار، وجود مبارکتِ خخخ.
وای چقدر با‌ذوق! آمریکا قصد داره عملیات ربایش رو بر نوابغی مثل تو انجام بده. از خونه که اومدی بیرون یه آژیر خطر رو خودت نصب و فعال کن.
محتوای سخیف با محتوای با ارزش فرق فوکوله، البته صادق استثناست و در هر قرن یکی مثل صادق به دنیا میاد.
بهت قول شرف میدم تا صال دو هزار و صد لنگه اش پیدا نمیشه، فکر کردی کم الکیِ؟
راست میگی هاااا، پس باید بگیم ای آدم هایی که ذوق دارید، محتوا تولید کنید، البته صادق هم فکر میکنه صاحب ذوقِ.
یعنی تو حس هم داری؟ چه خوب!
خب بیا سایت رو تعطیل کنیم ولی بذاریم از آرشیو استفاده کنن خخخ.
خودت میدونی که من بدون انتظار در راه نابینایان جونمو میدم و شهادت را قبول میکنم.
قبلا گفتم الآن هم میگم، کاش میدونستم سوختت چیه که با وجود این که مخ نداری حرف های خوشگل میزنی

منظورم انجام ندادن تکلیف نیست. راستی اینم یادم رفت بگم که: جامعۀ نابینایی هم تو همین سایت خلاصه نمیشه. فکر میکنم شما سایت رو به عنوان نمونه ذکر کردید که چرا مشارکت توش کمه. به نظر میرسه منظورتون کلی باشه. قبول دارم برخی افراد هستند که متأسفانه نگاهشون
از بالا هست. کلا ارتباط با همنوع رو واسه خودشون کسر شأن میدونند. که اگه اینطور باشه، چه توی سایت نوشتن و چه در جاهای دیگه مطرح کردن اینطور مباحث فکر نمیکنم فایده ای داشته باشه. چون معمولا نیستند که بخونند یا به گوششون برسه. خود من گاهی وقتا هست که از جمعهای نابینایی به خاطر یه سری حرف و حدیثا فاصله بگیرم. ولی هیچ وقت اینطور نبوده که با همه قطع رابطه کنم و لزومی هم نداره که اگه جایی کمکی کرده باشم برم جار بزنم.
اون بی سواده هم: اشکال حرفش اینجاست که وقتی با سواد بشه متوجه میشه روی درخت جای یادگاری نوشتن نیست.
خروس هم گفتم که: فعلا تو صحرا داره خوش میگذرونه.

سلام! با این‌که هر کس به اندازه استفاده‌اش تولید هم داشته باشد، مخالفم. بعضی افراد واقعاً حرفی برای نوشتن نداشته باشند. اما مسلماً اگر خودمان در به اشتراک گذاشتن اطلاعاتمان خست کنیم، دیگر چه انتظاری از فلان شخصیت حقیقی و حقوقی می‌توانیم داشته باشیم. بیایید با هم بسازیم، با هم بهره ببریم.

من اون بار اشتباه کردم و عذر خواستم توی اون پست هم خودم را به خاطر امید صالحی وسط ننداختم اصلا عادت ندارم فدایی کسی بشم فقط نظرم را گفتم الآن هم هیچ احساساتی نشدم خواهش می کنم اون طوری که با بقیه حرف می زنی با من حرف نزن احساساتی یعنی چی مرد حسابی؟ اگر همه می تونستن محتوا تولید کنن که دیگه نیازی به سایت گوشکن نبود باید این وسط یه عده زیادی مثل من باشن که هیچی نمی دونن تا یه عده کم واسه اون ها محتوا تولید کنن ای بابا غلطی کردیم توی پست کامبیز نظر دادیم ها

سلام مجدد دوست عزیزم. به یکی میگن چرا فحش میدی، میگه هر فلان فلان شده ای میگه من فحش دادم اشتباه میکنه!
حالا جریان تو هم مثل جواب اون آقاست، میگی احساساتی یعنی چی ولی کامنتت احساسیست. دور از جونت، نگو غلط کردم. تو معلم عزیز و بزرگ ما هستی. خداییش من به بقیه بد جواب میدم؟
شکسته نفسی هم نکن، تو تا حالا پست های خوبی منتشر کردی و الآن هم میبینم که پستی مفید گذاشتی.
به قول استاد عزیز علاء الدین، زود رنج نباش، من مخلصتم

بچه ها. من هر وقت بخوام حرف بزنم، نه علی کریمی، نه کامبیز، و نه هیچ شخص یا گروه دیگه ای رو نماینده ی خودم نمی کنم. خودم زنده ام، یه زبون به شدت درااااااااز دارم اگه پاش بیفته، و از یک سالگی به این یقین رسیدم که خودم بلدم حرف بزنم.
ضمن اینکه کامبیز و هر شخص دیگه ای آزادی داره توی محله مطلب بفرسته و من از این آزادی حمایت می کنم، خدمت شما عرض می کنم که حرف های کامبیز رو صرفا حرف های خودش بدونید و به خودش جواب بدید و حرفاشو از طرف من ندونید.
همین.
اینکه بیایید بنویسید مجتبی چرا فلان و بهمان، منو به این نتیجه می رسونه که مثلا من این حرفا رو به کامبیز دیکته کرده باشم اون اینجا نوشته باشه.
نه قربون چشمای عسلی همه‌تون برم من.
من خودم بخوام حرف بزنم، دویست صفحه حرف می زنم و کمم نمیارم.
پس تأکید می کنم پست هر شخصی رو پست خودش بدونید و نه پست من.
من هر وقت حرف داشته باشم، خودم مثل همین حالا یا کامنت میدم یا پست.
دمتون هم گرم.

پولشو بده.
بخاطر تو با مردم دعوا کردم خخخخ.
به قول صادق، دعا کردن برای مدیران سایت هم مشارکتِ.
دعا میکنم قرصاتو سر وقت بخوری.
فکر نکنم چیزی گفته باشم که از سایت تو طرفداری کرده باشم.
میگم ما توی هر سایتی که هستیم، قدر خودمونو با مشارکت کردن بدونیم.
ای مدیر ای آلبالو…ای شفتالو….ای هلو …ای باقلوا…ای به قربانت بگرده کامبیز.
درست فرمودید

راستی اینم یادم رفت بگم. گفتم مشارکت نکنندگان نگفتم مشارکت کنندگان!
چرا خودمو بندازم پایین؟ هی میتوضیحم آخرشم یه جاش ناقص میشه خخخخ. اینکه نوشتم جواب سؤالم نبودااااا! باز نگید خودت میگی خودتم جواب میدی خخخخخ.
به هر حال نظرم همینه که توی این چندتا کامنت نوشتم.
موفق باشید.

سلام مجدد خدمت بانو نازنین.
میدونی چیِ، من قرصامو نخورده بودم، شوخی کردم که شاید ناراحتت کرده باشم.
معذرت میخوام، من نباید در سایت صددرصد کامبیز باشم.
از خدا نخواه که کسی صددرصد کامبیز بشه.
میدونی این یعنی چی؟ یعنی فاجعه به توان منفی ۳ دهم.
ظاهرا بنا به اخباری که به دستم رسیده به علت این که ظرفیت شوخی کردن با خانما رو ندارم، نرگس کلباسی هم از طنزی که براش نوشتم ناراحت شده و ازم شکایت کرده.
من قرصامو تازه خوردم ولی فکر کنم، کسی که اخبار مربوط به کلباسی رو بهم داده دو سه روزِ یادش رفته قرصاشو بخوره.
وقتی من صددرصد کامبیز نباشم، باید یه کم خودمو باب میل یکی دیگه پیش ببرم، کسی که قدرتش از من بیشترِ.
فکر کن اولش راضی بشه نود درصد خودم باشم، بعد بخاطر خودخواهی انتظار کاهش مقدار رو داشته باشه.
هشتاد، هفتاد و و و در نهایت کامبیز ۰ میشه و به دیگری تبدیل میشه.
آن وقت از شغل شریف کتابداری دست میکشم و مداح معبود میشوم.

سلام کامبیز.
راستش من بیشتر تو وبم می نویسم ولی مطالب وبم چندان ارزش گذاشتن تو محله رو ندارند. مثلا خاطراتی که در وبم می نویسم اصلا به نابینایان ربطی ندارند و بیشتر جنبه شخصی و رفقای خودمونی رو داره تا اینکه بخواهد برای جامعه هدف اهمیتی داشته باشه. به همین خاطر توی وبم دوستان شخصی ام هستند و بعضی افرادی که به علت به روز شدن وبم منو دنبال می کنند.
پس نه اینکه نخوام مشارکت کنم. دوست دارم مشارکتی داشته باشم ولی مطالبم چندان ارزش و اهمیتی ندارند. امیدوارم متوجه منظورم شده باشی و اگه نشدی هم برو قرصاتو خارجی بخور تا بفهمی خخخخخخخخخخخخخخخ.
دوستت دارم عزیزم.
شاد باشی.

دیدگاهتان را بنویسید