خانه
جستجو
Close this search box.
جستجو
دسته‌ها
صحبت های خودمونی

نیت

ادامه از پست قبلی حرف رضا خیلی خوب در ذهن آرش نشست. چند روز گذشت. آرش در راه مدرسه، دوستش سعید را دید. سعید جلو آمد و سلام داد و با هم دست دادند. هنوز احوال پرسی شان ادامه داشت که سعید، دست راستش را بالا برد و با کف دستش محکم به پشت کتف آرش کوبید. آرش خیلی دردش گرفت. کتفش می سوخت. ولی خم به ابرو نیاورد و حالت طبیعی اش را حفظ کرد. بعد دوتایی راهی شدند و به مدرسه رفتند. آرش خوشحال بود که توانسته، حرف دوستش را به کار بگیرد و به آن عمل کند. فردای آن روز هم باز آرش سعید را دید
دسته‌ها
روانشناسی

نقطه ضعف :

آرش، از سر شوخی، رگ سر شانه ی دوستش را با انگشتانش محکم گرفت و فشار داد و مستقیما زل زد به او تا واکنشش را ببیند. اما دوستش، خیلی خونسرد ایستاده، لبخندی بر لبانش بود و نگاه می کرد. آرش با تعجب پرسید: دردت نمیاد؟! دوستش با همان لبخند جواب داد: چرا. (به نشانه تایید) آرش: پس چرا هیچ عکس العملی نشون نمیدی؟! دوستش توضیح داد که: من این یه بار رو به روی خودم نمیارم و تحمل می کنم و تو فکر می کنی که این کارت تاثیری روی اعصاب من نداره. پس دفه ی بعدی دیگه این کار رو انجام نمیدی چون به خیالت، کاری که
دسته‌ها
کتاب متنی

داستان متنی مسافر

درود به شما در این پست یک داستان کوتاه متنی به نام مسافر را برای شما گذاشته‌ام. برای برخی تکراری است (چون قبلا در سایتم قرار داده بودم) ولی خیلی‌ها هم شاید نخوانده باشند. نویسنده‌ی این اثر مشخص نیست. این داستان در ژانر جنایی قرار می‌گیرد. می‌توانید داستان را با فرمت pdf از اینجا دانلود کنید. موفق باشید.