خانه
جستجو
Close this search box.
جستجو

این مجتبی چقدر مغروره! خیال کرده کیه!؟

این جمله ایه که هر کس تا به حال دو کلام تلفنی با من صحبت کرده با خودش یا به دیگران گفته.

دیشب یعنی چهارشنبه 22 اسفند ماه 90 یه نفر با توپ پر و کلی بد و بیراه به من زنگ زد و شروع به طلب کاری کرد که این کارش نتیجه مثبتی در بر داشت اونم اینکه من بدون پارسآوا دست به کیبرد بشم و یه چیزایی رو اینجا روشن کنم.

آره. تا حدودی حق هم دارین.

من یک مقداری به ارزش هام به چیز هایی که میدونم به دانشم به توانایی هام و به خودم اعتماد دارم و این اعتماد باعث شده نگذارم هر کسی هر وقت که نیازش بود خلوتمو به هم بزنه.

معمولاً 90 درصد از کسایی که به من ایمیل میدن و یا با من تماس می گیرن مشکلات موبایلی و کامپیوتری و پولی و عاطفی دارند.

اتفاقاً کمترین توجه من به همین 90 درصده!

من هم تو کتابا خوندم و هم خودم به تجربه به این نتیجه رسیدم که دوستی دو نفر بر پایه رفع نیاز های متقابل دو طرف صورت میگیره.

به این نتیجه هم رسیدم که اگه یک نفر به من نیاز داشت و من نه, مشکل خودشه و باید هزینه ش رو پرداخت کنه.

برعکسشم درسته. یعنی اگه من به کسی نیاز داشته باشم و اون نه, مشکل خودمه و باید هزینه ش رو پرداخت کنم.

با این اوصاف عمده توجه من شامل اون 10 درصد میشه!

اگرچه ممکنه اون ها هم مشکل کامپیوتر و ال و بل داشته باشند ولی بیشتر اوقات که با من تماس بر قرار می کنند:

واسه اینه که نیاز های دو طرف بر طرف بشه.

واسه اینه که حالمو بپرسند.

واسه اینه که حالشونو بپرسم.

شما خودتون داور میدون بشید و قضاوت کنید وقتی یه نفر من رو با مرکز پاسخ گویی شبانه روزی به مشکلات کامپیوتری اشتباه میگیره و انتظار داره صبح تا شب در خدمتش باشم و پشت تلفن خم به ابرو نیارم, هنگامی که برخورد خشک و متافوت من رو میبینه, باید متوجه بشه که از 10 درصد دوستای من نیست و باید هزینه پرداخت کنه.

اگه غیر از اینه یا دروغ میگم بگین دروغ میگی!

روحیه م به هیچ وجه ضد اخلاقی یا غیر انسانی نیست.

آدمی نیستم که مثلاً اگه یکی در مونده باشه کمکش نکنم.

بحث من اینه که سو استفاده از انسانیت و مردانگی و محبت بشر شده تفریح برای بعضیا و من در مورد خودم قصد دارم جلوش رو بگیرم.

امیدوارم که درس امروزو خوب یاد گرفته باشین.

اگه یاد نگرفتین سه بار که خوش خط از روش بنویسین یاد میگیرین.

خوش باشین تا همیشه!

۴۸ دیدگاه دربارهٔ «این مجتبی چقدر مغروره! خیال کرده کیه!؟»

سلام. اینهایی که نوشتید همه درست. اینکه گروهی که متاسفانه خیلی هم هستند ما را به خاطر اطلاعاتمان دوست دارند قبول.
ولی این را هم در نظر داشته باشید که بزرگان گفته اند درخت میوه وقتی بار میاره سرش را پایین میندازه.
من حق ندارم به خاطر اینکه اطلاعاتم زیاده، به خاطر اینکه زحمت کشیدم، به خاطر این که مثلا؛ پول زیادی خرج کردم و خیلی مسایل دیگه دق دلمو سر دیگران خالی کنم.
البته اینایی که مینویسم باور کنید که منظورم این نیست که بگم به قول شما اون ۹۰ درصد درست میگن.
متاسفانه برخی از دوستای ما هستند که نه تنها دانششون رو، بلکه شخصیتشون رو هم به پولهایی که خیلی هم ناچیزه میفروشند.اینکه فرد باید برای یاد گرفتن هزینه کنه درست، ولی من حق ندارم به خاطر اینکه میدونم نیاز داره هر بلایی که خواستم سرش بیارم، هر پولی که مد نظرم بود ازش بخوام.
مجتبای عزیز! بهتره همه بدونیم که در این دوره و زمونه هیچ کسی نمیتونه بگه که من فلان چیز رو میدونم و تا مثلا؛ اگه هزینه مورد نظرم رو نپردازه بهش اطلاعات نمیدم.
و تا من نگم قطعا؛ و به یقین از جای دیگه نمیتونه یاد بگیره.
بهتره به جای این تفکرات دست همدیگه رو بگیریم.
البته باز هم میگم هر کسی سلیقه خودشو در زندگی خودش داره.
این هم تنها مشکل شما و ما و ماهای نوعی نیست.
جوریه که تو کشور ما هرکی فقط با دونستن قطره ای از دریای کامپیوتر یا چیزهای دیگه خودشو استاد میدونه.
تازه! منظورتونو از این جمله آخر که گفته بودین این هم درس جدید حتما؛ یاد بگیرید متوجه نشدم.
مجتبای عزیز! کاش اینجا بودی و میدیدی که من این مطالب رو با لبخندی از سر محبت مینوشتم.
چون اعتقاد دارم بهتره که شما از من و من از شما انتقاد کنم تا اینکه افراد بیرون از گروه ما به ریشمان بخندند.
امیدوارم از گفته های من دلگیر نشده باشی و باور کن که تو رو به خاطر صدای مهربونی که در فایلهای صوتیت داری برای همیشه دوست دارم.
راستی هرچه قدر خودتو به این ور و اون ور بزنی صدات میگه که خیلی مهربونی.
سعی کن همیشه اینطوری بمونی و درسته که سر خودتو مثل یه درخت میوه خوشمزه پایین آوردی. ولی مواظب باش که افراد کجفهمی مثل من بهت پسگردنی نزنن.
خوش باش.

سلام.
کی گفته این هایی که همه این جا نوشتم درست؟ شاید هم اشتباه. من فکر کردم درسته و نوشتم. شاید شما بگی اشتباهه. اصلا سرم درد میکنه واسه انتقاد. که یکی ی چیزی بگه اصلاح بشم ی چیز اضافه که بلده و من بلد نیستم یاد بگیرم. این جا هرکی مثل شما نظرشا بنویسه و قصد توهین نداشته باشه روی سر ما جا داره.
خدا را شکر تا حالا نشده دق دلمو به خاطر هر سختی ای که کشیدم سر کسی خالی کنم. اصلا دق تو دلم انبار نمیکنم که بعد بخوام خالیش کنم.
دقیقا درست میگی. خیلی ها هستند که شخصیتشون را هم میفروشند و راسته که میگند هر کس ی قیمتی داره.
پول گرفتن به خاطر دانش که صد در صد باهاش مخالفم. ممکنه به خاطر تامین هزینه های سایت یا زحمتی که کشیدم از بچه محلی ها پول بگیرم ولی واسه دانش هرگز. چه قدر خوشحالم که حواست به همه جا و همه چیز هست و از این ریز بینیت کیف میکنم حقیقتا.
آره. راست میگی. کسی نمیتونه بگه من تا پول ندی دانشم را بهت نمیدم چون طرف میره از یکی دیگه میپرسه و این جا اونی که دانشش را نداده ضایع میشه. چه قدر کار کثیفیه این کار. اه اه اه.
دست هم دیگه رو بگیریم. واقعا چه جمله قشنگی به کار بردی. دست هم دیگه رو بگیریم. فقط یکی باید جلو حرکت کنه که راه رو بلد باشه چون اگر دست همو بگیریم و پیشآهنگ بره به طرف دره, همه سقوط میکنیم. اگر هم همه کنار هم راه بریم ممکنه از خیلی جا ها رد نشیم و یا اگه بخوایم کنار هم از جایی رد بشیم مجبوریم بزنیم مسیر تنگ را خراب کنیم و ویرانی به بار بیاریم تا رد بشیم.
یکی از سیاست های خود بنده اینه که هر کامپیوتری رو درست میکنم, نرم افزاری روش میریزم که طرف اگر به لج هم بخواد نتونه کامپیوترشا خراب کنه که نخواد همیشه بیاد پیش من.
یک مثلی هست میگه همه چیز را همه گان دانند و همه گان نیز هنوز به دنیا نیامده اند.
منظورم از این هم درس جدید چیزی جز عوض کردن حال و هوای نوشته و کمی طنز و شوخ تبعی و نمک دار کردن قضیه نبود.
لبخندتا عشقه ابراهیم جان.
از حرف هات خوشحال هم شدم. حرف هات ممکنه تاثیر مثبت روی من بگذاره ولی فکر نکنم از مهربونی و مغروریتم چیزی کم کنه!
اتفاقا سعی میکنم مثل گلی باشم که ی کم خار برای دفاع از خودش داشته باشه.

با درود به تو .من چند وقت پیش با تو تماس گرفتم و یه سری کتاب صوتی میخواستم وتو خیلی محبت کردی وقت گذاشتی لیست اونها رو بهم دادی هرچند من بعلت مشکلاتی علیرغم میل و علاقم نتونستم اونا رو از تو بگیرم . (بخرم) .جالبه بدونی من اصلا نمیدونستم تو نابینایی و چقدر خوب شد که نمیدونستم .چون ممکن بود عواقب این آگاهی دراحساس و ارتباطم تاثیر بذاره ولو اندک (چیزی که احتمالا تو بهش حساسی ) .بنظرم تو یه آدم با انرژی و اهل دانش بودی .از غرور تو من فرکانسی دریافت نکردم با اینکه آدم حساس و نکته سنجی ام. دوست من : با اینکه بعد ها از خوندن سرگذشتت خیلی تحت تاثیر قرار گرفتم نمیخواستم اینها رو برات بنویسم ولی حالا برات مکتوب میکنم چون در یکجا با تو هم احساسم .شاید نپذیری.شاید و شایدهای بسیار ولی بدان تنها تو نیستی که احساس میکنی که باتوجه به توانایی و کوششت در جایگاه واقعی خودت در جامعه نیستی بسیارند از جمله من.و با توجه به مشکلات زندگیت شاید به این موضوع حساس تر هم شده باشی. مجتبی جان جایگاه انسان در واقع زاویه دید آدم به خودش است سخت نگیر یه ذره زاویتو بچرخون
-تو الان خیلی موفقی از جمله اینکه منو مجبور کردی این موقع شب بنشینم برات بنویسم با اینکه خیلی اهل قلم نیستم.!!!! (شوخی)
نمیخواستم نصیحتت کنم ازاین ضرب المثل های بیشمار هفتاد رنگ میوه و سر به زیری درخت و ……هم اصلا خوشم نمیاد. نتیجه اخلاقی فلسفی نمیشود گرفت.بنظرم کلا یجا دوزار شاید دنبال بهونه بودم یه روز چند خطی برات بنویسم وامروز روز بهانه جوئی های من است
لطفا به راهت به کارت و به احساسات مثبتت ادامه بده
برات یه دنیا آرزوهای خوب میکنم
ارادتمند

۹

همین که نوشتی خودش خیلیه.
من یه همچین آدمایی مثل شما ها رو که میبینم لذت میبرم.
رک و صریح هستید در عین حالی که حرمت طرف و باور هاش رو نگه میدارید.
هر کس دیگه هم که بهم گفته باید زاویه دیدم رو تغییر بدم حرفش را رد نکردم و شما هم به همین ترتیب.
هیچکی مطلق نیست و منم استثنا نیستم.
این تغییر زاویه دید را خیلی وقتی نیست ولی چند وقتی میشه که دارم روش کار میکنم.
اصولا آدم شادی بودم و جدیدا شادتر هم شدم.
البته موضع همیشگیم یعنی عدم صمیمیت پذیری و دل نباختن به عشق های لحظه ای را حفظ میکنم.
راستیاتش روزگار خیلی بهم زور گفته و خیلی جاها همین روزگار تا اومدم اعتراض کنم زده تو سرم و بهم گفته خفه شو بشین سر جات.
منم سعی کردم یه چیزی بشم تا بتونم یه مشت کوچیک هم شده این دفعه من بزنم توی دهن روزگار و بهش بگم خفه شو فعلا من لیسانس دارم فوق دیپلم دارم زبان و کامپیوتر میدونم و بهش بگم من کسی هستم چون محبت کردن و دوست داشتن رو خوب بلدم.
همین که علیرغم عدم علاقهت به نوشتن، قلم برداشتی و نوشتی یعنی به من احترام گذاشتی و به خودت و یعنی آدم دلسوزی هستی.
در مورد تحسین هات باید بگم شما به من لطف داری.
حرف هات نصیحت نیست. واقعیته.
از شما ها خوشم میاد و از شما ها یاد میگیرم.
وقت کردی بازم سرم بزن.
خوش باشی حمید عزیز.

راستش تو یه داستانی خونده بودم که حضرت مسیح یه بچه فلجی رو می بینه می گه خدا چرا این بچه رو فلج آفریدی ، شفاش بده از این وضع درش بیار ، خدا هم می گه من یه چیزی می دونم که تو نمی دونی ، خلاصه به صلاح نیست . حضرت عیسی اونقدر اسرار می کنه که خدا این بچه فلج رو ضفا می ده . روز بعد به محل زندگی همون بچه می ره می بینه که چندتا از بچه ها سر و پاشون شکسته ، می پرسه این بلا رو کی سر این بچه ها آورده ، می گن همون پسری که شفاش دادی .
من از خدا شفای شما رو خواهانم ، اما اینو بدونید ثروتمندتر از شماها و سالم تر از شماها ، از خدا طلبکارن چه برسه به کسایی مثل شما . در ضمن درسته که نابینا هستی ولی با این سختی ها می سازی ، این خیلی خوبه ولی شما هنوز به اون بلوغ نرسیدی ، بیخودی اپهم از این حرف های چرند و پرند نزن . حالم از این آدم های مغرور به هم می خوره .
یعنی تو می گی اگه تو جایی زلزله اومد بگیم اونا باید پول بدن ما بریم کمک ، یا اونا هیچ کاری برای ما نرکدن ، پس ما هیچ ربطی به اونا نداریم .

سلام بچه قرتی!
اون بچه ی فلج هم باید فلج نباشه تا بعد اگر گناه نکرد پاداشش داد. خوب وقتی از خودش اختیار خطا نداره که خطا نکردنش هنری نیست!
منم باید مثل خیلی های دیگه بینا باشم تا در شرایط مساوی سنجیده بشم نه این طوری ناجوانمردانه!
این داستان ها چرت و پرتی بیش نیست و فقط بنزینی هست برای ماشین توجیه هایی که عده ای از مذهبی ها بر اون سوارند!
اینی که از من حالت به هم میخوره را هم کاریش نمیتونم بکنم و اینی که به بلوغ نرسیدم را هم از نظر تو خوب حتما همین طوره ولی نظر تو، نظر خودته و فقط محترمه، همین.
من میگم اگه زلزله اومد، کسایی که آواره شدند، نباید به بهانه ی آوارگی کمک هایی بیش از حد نیازشون از ما بخواهند که حق دیگران ضایع بشه، همین.
وگرنه که انسان دوستی، مکتب اول و آخر منه!
از این که هستی و نظر میدی، ممنون!

سلام مجتبی جان من میام بازم میام نت بخاطر حضور شماهم که شده میام ولی خدامیدونه چقدر خوشحالم کردی بهم سر زدی خواهش میکنم زود زود بهم سر بزن از این که دوستایی مثل شما داشته باشمو همش باهاتون در ارتباط باشم خیلی خوشحالم البته اگه لایق دوستی با شما باشم/در باره ی پست بالایی بگم هر بلای سر من اومد از همین دلسوزیم بود واسه همه هر کاری از دستم برمی اومد میکردم جای تشکر باور کن حتی نیاز به تشکرم نداشتم فکر میکردن وظیفه امه ،خلاصه من منتظر حضور همیشگیتون هستم آقا مجتبی بازم یادت نره سربزنیا

سلاااااام!
شما جا نزن, من رو چش میذارم و میام اینقد میمونم که خودت بیرونم کنی.
راستی بیماری آلبینیسم رو نمیدونم توی وب خودت بود یا جای دیگه خوندم و فکر کنم منم آلبینیسم دارم.
در مورد دلسوزی که من دیگه در عین مهربونی, سنگ شدم, سنگ!
راستی ببخشید وبم یه کمی شلوغه, اول مال خودم و شخصی بود بعد یه دفه این جوری شد که میبینی!
تا باشی, هستم!

مجتبی جان سلام
کجایی چند سال ندیدیمت
داشتم در مورد راه های خوب گوش کردن توی این موترهای جستجوی انترنتی جست و جو میکرم که یه دفه زد و یه سایتی با این آدرس تو نتیجه ها آوردhttps://gooshkon.ir/ وقتی بازش کردم و یه کمی از مطالبشو خوندم و به اسم و رسمت برخوردم فهمیدم که مدیرشی
خلاصه کلام که سایت پر پیمونی داری بهت تبریک و خسته نباشید میگم.

سلام مجتبی جان ازسایتت ارادت وپشتکارت خی…لی خوشم اومد من خیلی خوش اقبال بودم که توی جستجوی گوگل به سایت تو برخوردم
چند ساله دارم روی یه طرحی برای نابینایان کار میکنم خوشحال میشم اگه به مشکلی برخوردم بعنوان ی نابینا با تحصیلات عالی راهنماییم کنی

سلام آقای خادمی امروز شما رو در برنامه بروز دیدم .شما رو انسان توانمندی دیدم.
وقتی که کارایی که شما برای بچه های نابینا انجام داده بودید هم لذت هم حسرت بردم که من چه کاری برای بچه های بینا انجام دادم.
به خودتون افتخار کنید ما هم به شما افتخار میکنیم براتون روزگار خوش توام با موفقیتی رو آرزومندم.

سلام سرکار خانم مریم عزیز.
شما با این حرفهاتون به من دلگرمی و امیدواری میدید.
مطمئنم که شما هم شکسته نفسی کردید وگرنه که واسه بیناها خیلی کار باید انجام داده باشید و یا الان یادتون نیست یا هم میگم همون شکسته نفسیه که دارید.
خیلی خوشحالم میکنید وقتی به وبم سر میزنید.
خوش باشید تا همیشه و امیدوار به حضور گرم شما در محله هستم.

با سلام .
غرور بخشی از وجود آدمی است . این خصیصه در بسیاری از موارد مانع از تخریب توانایی های ذاتی دیگر انسان می شود . هرچند بسیارند کسانی که از فهم غرور و معنای آن عاجزند و آنرا با کبر یکسان می دانند . بسیارند کسانی که به هر چیز ناچیز سر می سپارند و بسیارند کسانی که به ناچیزی سر مغروری را می برند .
به گفته کسانی که غرور معنایی برایشان ندارد وقعی ننهید . چرا که بدون غرور عزت نفسی درکار نیست و تنها جهل است و تاری و تاریکی .
موفق باشید .

سلام مجتبی جان بعد از چندین وقت دوباره اومدم البته بیشتر بخاطر این موضوع که یه سایتی رو بهت معرفی کنم البته شاید بدونی ولی خبر دادنش ضرر نداره .مثل اون دفعه که سایت رادیو نمایش رو بهت گفتم .مجتبی جان برو رادیو تهران قسمت آرشیو کتاب گویا چیزهای بسیار جالب داره که جای دیگه تقریبا نیست جالبه بدونی بعد از این همه مدت چند روز پیش که بطور اتفاقی این سایت رو دیدم همون اول بیادت افتادم تا بهت بگم البته شاید هم خودت رفته باشی. راستی یه مطلبی رو تازه تو این صفحه ات دیدم .اونی که یه کاربری باسم (یه بچه قرتی) نوشته بود. با تفکرات فعلی ام به شدت با او و اینطور ادله مخالفم برام مهم هم نیست که از دهان چه آدمی با چه وزن و جایگاهی بیرون میاد و بشدت با پاسخت موافقم . من با اصل این مواضع مشکل دارم نه با وضعیت بطور مثال اون بچه در این دنیا یا اینجا چه رسد به اینکه بگیم اگر فلج نمیشد ادم بدی میشد اگر فلسفی بگویم اینجا حق را به اگزیستانسیالیست ها میدهم و می گویم: وجود مقدم بر ماهیت است .ونمیدانم عقایدت چیست مجتبی جان ولی هرگز دوست ندارم الکی با دلخوشکونک های بی پایه و اساس به آدم های مثل تو دلداری کور بدهم . شاید اینطوری بارها بشکنی اما محکم تر میشوی که با چیزهایی که ازت میدونم یقینا همینطور هستی . نه من و نه او و نه هیچ کس دیگری نمیتوانیم کاملا تو درک کنیم چون هرگز در جای تو نبودیم ولی میتوانیم با خرد و دانش و احساسمان به تو بیشتر نزدیک شویم. مجتبی جان البته من زیادی عقل گرا هستم ولی بنظر من زندگی مثل شطرنج نیست که امکانات دو طرف کاملا مساوی باشد. بلکه شبیه بازی حکم (نوعی بازی ورق ) است یکسری برگ هایی به دستت میاید و تو باید بهترین بازی روبا این ورق ها انجام بدی. هرچند میدانم بازی زندگی تو خیلی خیلی سخت است اما جسارت و پایداریت حداقل از دید من بسیار قابل تقدیر است . دوست تو حمید

سلام داداشی
راستشو بخوای من امروز۲۵/۹/۹۲ با سایت تو آشنا شدم و خیلی هم خوشم اومد از سایتت، از نوشته های زیبات ، میخوام باهات صادق باشم شاید خیلی ها اینطوری نباشن ولی من رک هستم و میگم ، هم ممکنه جزو اون دسته ۱۰ درصد باشم و هم ممکنه جزو دسته ۹۰ درصد باقی مونده ولی بدون اگه خودمو جزو اون ۹۰ درصد بدونم اینطور که بخوام ازت سواستفاده کنم که نیست ، فقط میخوام از نوشته های زیبات کسب تجربه کنم البته اگه اجازه بدی واینم بگم که من آدمی هستم که واسه دشمنانمم ارزش قائلم چه برسه به دوست خوبی مثل تو که تازه پیداش کردم واگه مایل بودی دوستیمونو مثل دوتا داداش ادامه بدیم

حمید جون سلام.
با تکتک کلماتت مبنی بر عدم دلداری بیخود به آدمهایی که شرایط سخت دارند موافقم.
رادیو تهرانم مرسی که گفتی. خیلی وقته اونجاها پلاسم.
همین که میدونم اینجایی کلی روحیه میگیرم. شوخی هم نمیکنم. تعارف هم تیکه پاره نمیکنم. جدی جدی میگم.

منم چند وقتِ احساس میکنم دارم به عااااالم و آدم سواری میدم .. (البته شما به خودت نگیر با توجه به نوشتت)
از داداشم گرفته تا دوستام .. اصلا قیافم و رفتارم به خرا نمیخوره هااااا اما نمیدونم چی تو من دیدن که این کارارو می کنن ..
——————
حق با توئه .. میگن ذکات علم رو هم باید داد .. اما دیگه نه اینجوری که میگی .. :))
یجوری رفتار کن حساب و کتاب دستشون بیاد .. فکر نکنن خبریه

سلام
من این نوشته رو الآن خوندم نمیخواستم چیزی بنویسم تا از گروه کسایی باشم که با نظراتش اذیتتون میکنه فقط وقتی نظرای بقیرو میخوندم با خودم گفتم اگر شما مغرورید چرا به همه ی دیدگاهها محترمانه جواب دادین
نمیدونم اسم این احساسی که دارید غروره یا هر چیز دیگه اما نشونه ی محکم بودنه و خیلی لازمه خیلیم لازمه واسه آدمایی که فقط به فکر منفعت خودشونن
باز هم عذرخواهی میکنم اگر با حرفام اذیتتون کردم

سلام
به نظرم مغرور نیستی اما دوست داری بهت بگن مغروری شاید به این دلیل باشه که یک شخصیت رو میشناسی که با غرور شناخته میشه مدیر جان
دیدگاههای دیگه که باب میلت نبودند کجاند که از ۳۰، ۴۰تا نظر فقط چندتا!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!

سلام دادا مجتبی.
من فکر میکنم در شرایط موجود و با توجه به کمبود امکانات برای آموزش و در مواردی مسائل مالی بعضی دوستان، اگر از این حرف و حدیثها کم بشه و دنبال راهکارهای اساسی برای کمک به همدیگه باشیم خیلی بهتره، شاید من نوعی از نظر بار مالی و یا بار علمی در حدی نباشم که بتونم مراودات تکنیکی با شما و دوستان دیگه داشته باشم، اما تشنه یادگیری و بروز رسانی اطلاعاتم هرچند اندک هستم، بنا بر این اگر از طریق ایمیل یا طرق دیگه با شما تماسی گرفته میشه و سؤال و یا خواسته ای مطرح میشه به خاطر علاقه به سایت شما و مسلما خود شماست، ما دوست داریم به هر نحو در روند ادامه کار محله، نقشی هرچند کوچک داشته باشیم، و خدایی ناکرده قصد سوء استفاده و یا خودنمایی نداریم، ای کاش من هم دانش و همت شمارو داشتم و میتومستم تعامل بیشتری با هم داشته باشیم، این بحث غرور و اینطور مسائل که این یکی دو سال اخیر مطرح میشه رو هم بذاریم کنار و به موضوعات مهمتر بپردازیم،
آقا مجتبی شما برای ما عزیز، مهم، و قابل احترام هستی، برای ما خیلی زحمت کشیدی و همه ما قدر زحمت های شما رو میدونیم،
سایت تون همواره پر بازدیدتر و وجود تو

به نظر من که گذاشتن برچسب مغرور رو مجتبی خیلی بی انصافیه
اینکه از دیگران انتظار داشته باشیم مث یه رباط در جواب خواسته های ما بله چشم قربان بگن یه تفکرغیرانسانیست
اتفاقا خوشم از اونایی میاد که به خودشون ارزش میدنو به دیگران هم ارزش گذاری رو یاد میدن

سلام جناب خادمی امیدوارم که همیشه خوب باشید از اینکه اسمم رو ننوشتم ببخشید دیگه عادت کردم. حرف شما را قبول دارم و معتقدم که شما حق دارید که به هر کس بخواهید پاسخ بدهید یا ندهید و کسی این اجازه رو نداره که به شما بگه مغرورید. ولی بعنوان یه همنوع که هیچ چیز از شما نپرسیدم و شاید هیچ وقت هم نیازی به پرسیدن نداشته باشم و نپرسم مگر اینکه روزی رفیق فابریک هم باشیم از شما یه خواهش دارم و اون این که سعی کنید تا جایی که امکانش هست به هر کسی که از شما می پرسد جواب دهید چون ممکن است روزی خودتان نیاز به پاسخ کسی داشته باشید. فایلهای آموزشی شما رو گوش کردم پسر بسیار مهربانی هستید و فکر می کنم خودتان سعی می کنید که مغرور باشید اما نیستید. من شما رو ندیده دوست دارم. به دنبال بینا شدن نباشید چون نابینایی نعمت بسیار بزرگی است من هیچ وقت از خدا بینایی نخواستم و فقط آرزویم موفقیت همنوعانم است امیدوارم از من ناراحت نشده باشید ببخشید طولانی شد خوش باشید.

با سلام
بنده فارق التحصیل مهندسی مکانیک از دانشگاه علم و صنعت تهران هستم، یک طرح برای نابینایان دارم که در نتیجه ی تولید انبوه به قیمتی معادل یک بیستم سیستم های معمول نابینایان می تواند عرضه شود، این طرح در رابطه با استفاده از کامپیوتر برای افراد نابینا می باشد و برای اولین بار در دنیا در آمریکا و در داخل کشور ثبت شده است، اگر کسی را می شناسید که حاضر به همکاری و سرمایه گذاری در این طرح بزرگ است لطفا معرفی کنید. شماره تلفنم: ۰۹۳۸۹۱۰۶۲۴۹

سلام خدمت دوستان عزیز و گرامی طاعاتتون در این ماه مبارک قبول باشد برای ما هم دعا بفرمایید به نظر من انسان باید به همنوعانش کمک کنه تا جایی که طرف مقابلت احساس نکنه که وظیفه ی تو هست اگر هدف ما خدمت به دیگران باشه و دیگران خدمت ما را وظیفه ی ما تلقی نکنند این همون چیزیه که باید باشه اما اگه بنا باشه که عده ای کار و خدمت به دیگران کنند و دیگران خدمت آنها را وظیفه شان بدانند نظر آقا مجتبی راجع به این قضیه درسته من هم قبول دارم خداقوت به همهتون و آقا مجتبی عزیز موفق باشید

دیدگاهتان را بنویسید