خانه
جستجو
Close this search box.
جستجو

وبگردی 27 دیماه مجتبی

سلام. ماچ ماچ که دلم واسهتون اینقد شده. خوب من وبگردی زیاد میکنم. اینجوریاست. قشنگاشو واسهتون میگذارم. دوس داشتید بخونید حال کنید. راستی بریده های ایرانسپید هم باید برم تو کارش!

فقر و گرسنگی

این داستان کوتاه را در وبلاگی ایتالیایی چاپ شده است. در ضمن این داستان نمره ۸۲ از ۱۰۰ را گرفته .

لوئیجی دلاپانته تفنگ شکاری همسایشان را قرض گرفت تا به شکار برود تا شاید با شکاری خانواده ۸ نفره گرسنه خود را سیر کند.

از این جمع پسر ۱۰ ساله او آندره آ گفته بود که حاضر است گرسنه بماند و بمیرد ولی از گوشت حیوان شکار شده نخورد و این عقیده خود را دیشب به پدرش گفته بود . ولی لوئیجی چاره ای دیگر نداشت.

از میان انبوه درختان جنگل ، رنگ خوشرنگ قهوه ای گوزنی را دید و گوشه ای کوچک از شاخ سفید او را . پس بیدرنگ نشانه گرفت و شلیک کرد و مطمئن از اینکه شکار را زده سگ پشمالو و تنبل خودش به اسم کاتی را باز کرد تا محل شکار را پیدا کند .

بدنبال سگش راه افتاد نزدیک محل که شد، قطرات خون را دید و نزدیک و نزدیکتر …

اما سگش دیگر جلوتر نمی رفت و لوئیجی از ترس اینکه مبادا اشتباها گراز یا خرسی را زخمی کرده و این دو حیوان اگر زخمی شوند بسیار خطرناکند همانجا ماند تا اینکه صدای ناله ای شنید صدای انسانی زخمی . با شتاب جلوتر رفت و پسرش آندره آ را نیمه جان یافت با کت بلندش به همان رنگ قهوه ای رنگ و کاغذی خون آلود در دستش .

پدر و پسر فرصت رد وبدل کردن حرفی را پیدا نکردند و آندره آ در دم جان سپرد . پسر انگار فقط می خواست فقط یکبار دیگر چهره پدر را ببیند . پس از لحظاتی حزن آلود و معلوم لوئیجی کاغذ را از دست پسرش گرفت . کاغذی رسمی از روزنامه کوریره دلا سرا بدین مضمون جناب آقای لوئیجی دلاپانته نظر به اینکه داستان گوزن سرزمین من پسر شما آندره آ در جشنواره داستان نویسی ناحیه میلان حائز رتبه اول شده و جایزه ۲۰۰۰۰ یورویی این مسابقه را از آن خود کرده خواهشمند است جهت دریافت جایزه به همراه آندره آ در سوم ژوئن در سالن روزنامه در میلان حضور بهم رسانید در ضمن بلیطهای رفت و برگشت برای شما فرستاده شده است .

در ضمن در کنار داستان زیبای پسرتان نامه ای هم بود از وضع بسیار بد مادی خانواده شما که این روزنامه افتخار دارد تا شما را برای دفتر پذیرش آگهی این روزنامه در جنوا استخدام نماید با شرط اینکه تمامی داستانهای آندره آ تا سن بیست سالگی در انحصار روزنامه برای چاپ باشد .

قانون و منطق

دانشجویی پس از اینکه در درس منطق نمره نیاورد

به استادش گفت: قربان، شما واقعا چیزی در مورد موضوع این درس می دانید؟

استاد جواب داد: بله حتما. در غیر اینصورت نمی توانستم یک استاد باشم.

دانشجو ادامه داد: بسیار خوب، من مایلم از شما یک سوال بپرسم، اگر جواب صحیح دادید من نمره ام را قبول می کنم

در غیر اینصورت از شما می خواهم به من نمره کامل این درس را بدهید.

استاد قبول کرد و دانشجو پرسید: آن چیست که قانونی است ولی منطقی نیست،

منطقی است ولی قانونی نیست و نه قانونی است و نه منطقی؟

استاد پس از تاملی طولانی نتوانست جواب بدهد و مجبور شد نمره کامل درس را به آن دانشجو بدهد.

بعد از مدتی استاد با بهترین شاگردش تماس گرفت و همان سوال را پرسید

و شاگردش بلافاصله جواب داد: قربان شما 63 سال دارید و با یک خانم 35 ساله ازدواج کردید

که البته قانونی است ولی منطقی نیست.

همسر شما یک معشوقه 22 ساله دارد که منطقی است ولی قانونی نیست

و این حقیقت که شما به معشوقه همسرتان نمره کامل دادید در صورتیکه باید آن درس را رد می شد

نه قانونی است و نه منطقی !!!!

حرفهای صدتایه غاز

مامانم تا یه جایی بیشتر ساعتو بلد نیست وقتی میرم بیرون

از یه ساعتی به بعد هی زنگ میزنه میگه میدونی ساعت چنده؟؟؟

در مقابل دو گروه از آدم‌ها همیشه سکوت کردم :

اونایی که بیش از حد معمول دوست‌شون دارم!

اونایی که بیش از حد معمول بی‌شعور هستن.

تا حالا دقت کردین … قبلاً هر چی موبایل کوچکتر بود با کلاس تر بود …

الان هر چی بزرگتر باشه … برگشتیم به 15 سال قبل

تا حالا دقت کردین … تو فیلما وقتی پلیسه دنبال مجرمه س یا مجرمه دنبال پلیسه …

همیشه هم میگه من اونو میخوام … زنده

تا حالا دقت کردین … دو ساعت درس میخونی ساعتو نگاه میکنی میبینی نیم ساعت گذشته …

نیم ساعت میای پای کامپیوتر ساعتو نگاه میکنی میبینی دو ساعت گذشته؟

اگه آدم به معجزه معتقد نبود روزی ده بار نمیرفت سر یخچال تا چیزی که می خوادو پیدا کنه!!

دقت کردین تعداد خواننده های ایران، از شنونده ها داره بیشتر میشه؟

آیا میدانستید : در بیمارستان های ایران مریض را (بیدار) میکنند تا قرص خوابشو بخوره !

واقعا چرا راننده تاکسیا فکر می کنن اگه ما خورد داشتیم، نمیدادیم؟!

گاج منتشرکرد : اولی ها،دومی ها،سومی ها،کنکوری ها …

خــــــاک بر سرتــون با این وضع درس خوندنتون …

شهر هرت جایی است که مردم سوار تاکسی می شن

زود برسن سر کار تا کار کنن و پول تاکسیشونو در بیارن!!

یه مرغ دارم روزی دو تا تخم میذاره

معاوضه با زمین یا مغازه

زن ها اصن پیچیده نیستن!!!

فقط یه کم محبت میخوان

یکمی هم عشق

و یکمی هم پول

و یه کمی هم تعریف

و چندتا چیز دیگه

که ما مردا سر درنمیاریم …

عشق اون آدامسه نیست که بوی دهنتو عوض کنه،

عشق همون پیازیه که موقع خوردنش میگی گور بابای بقیه …

سخت ترین مرحله در درمان و ترک بیشعوری،

همان مرحله ی نخست است؛

یعنی پذیرفتن بیشعور بودن…!

به بابام میگم مامانمو اولین بار کجا دیدی؟

میگه با دوست دخترم تو یه عروسی بودم دیدمش عاشقش شدم !

نمی دونم این دخترا چرا انقدر شکاکن ؟!؟ هر هفت تا دوست دخترامم این طورین!!!

نقطه؟ چین

خوشه؟ چین

پاور؟ چین

گل؟ چین

دست؟ چین

مو؟ چین

عرق؟ چین

ته؟ چین

دامن؟ چین چین !

ببین چین تا کجای زندگیمون نفوذ کرده ! چی بگم والا …

هنوزم که هنوزه، هستند کسایی که وقتی میخوای بری بیرون میپرسن: ” کجا؟ “

و بلافاصله بعد از شنیدن جواب ” میرم بیرون “

از جانب شما قانع شده و به آرامش خاصی میرسند …!

به خدا اگه این کیسه‌های هوایی که به اسم چیپس میندازن به ملت رو

تو صنعت اتومبیل‌سازی استفاده کنن، چقدر جلو این کشت وکشتار تو جاده‌ها رو می‌گیره!!!

از حموم اومدم بیرون … اومدم برقو خاموش کنم برق گرفتم …

واسه مادر بزرگم تعریف کردم … یه دقیقه فکر کرده بعد میگه : برقم برقای قدیم …

میگرفت درجا طرفو خشک میکرد …!!!

یه پسر خاله دارم به باباش میگه پدر به مامانشم میگه مادر …

میریم خونش انگار داریم فیلم هندی میبینیم!!!

امروز مثلا می خواستم سر برادر زادمو گرم کنم.

نشوندمش براش عمو زنجیر باف خوندم.

میگم:”عمو زنجیر باف، بله… زنجیر منو بافتی، بله … پشت کوه انداختی، بله…

بابا اومده، چی چی آورده، نخودو کیش میش،با صدای چی؟”

میگه:”با صدای علی عبدالمالکی”!!!

بر اثر تجربه بهم ثابت شده که از یه سنی به بعد دیگه نباید در پیشگاه والدین گرامی از افعال پرسشی استفاده کرد!

برای مثال: میشه من امشب با دوستام برم بیرون؟ (شکل غلط)

من رفتم بیرون! (شکل صحیح)

دقت کردید … تمام چیزهای خواستنـــــــی توی دنیا

یا غیرقانونین، یا گرونن، یا چاق کنندن !!

جمله‌ای که هر خانم به طور غریزی

هربار هنگام دیدنِ عکسای قدیمی‌ به کار میبره: “چه قد لاغر بودم اینجـــــ‌ا!!!

یکی بهتون گفت : ” ببخشید، اشتباه کردم ” بهتره قبول کنید،

چون ” اصلاً دلم خواست، حالا چی می گی ” گزینه بعدیه که بهتون می گه!

هنوزم با این که 20 سالمه از تاریکی میترسم!

بعد برادر زاده ی 7 ساله م توی تاریکی نشسته، بهش میگم : تو تاریکی چه کار میکنی؟

میگه دارم با روحِ اجسام ارتباط برقرار میکنم !! اینا بچه نیستن دایناسورن !!!

ببین …

هم خونه ی ما تو تهرانه٬ هم خونه ی شما.

فقط ما منطقه ۱۸ میشینیم٬ شما منطقه ۱ !

هم بابای تو کارمنده هم بابای من .

فقط بابای من ماهی ۶۰۰ تومان حقوق میگیره٬ بابای تو ماهی ۶ میلیون تومان !

هم تو موبایل داری٬ هم من.

فقط تو iphone 4 داری٬ من نوکیا 1100 !

هم تو از بابات پول تو جیبی میگیری٬ هم من.

فقط من ماهی ۶ هزار تومان میگیرم٬ تو ماهی ۶۰۰ هزار تومان !

هم ما آپارتمان نشینیم٬ هم شما .

فقط ما طبقه سومیم٬ شما طبقه سی و سوم !

هم شما ماشین دارین٬ هم ما.

فقط ماشین ما پرایده٬ ماشین شما پرادو !

هم ما تابستونا مسافرت میریم٬ هم شما .

فقط ما میریم شمال٬ شما میرین قطب شمال !!

پس دیگه واسه چی هی میگی ما دو تا به درد هم نمیخوریم ؟؟!!!!!!

۱۳ دیدگاه دربارهٔ «وبگردی 27 دیماه مجتبی»

با سلام و وقت به خیر حضور استاد گرامی و تمومی دوستان. ماجرای اول حال من رو مثل بقیه ی دوستان گرفت ولی در مورد داستان دومتون میخوام خاطره ای که اخوی بنده از دوران مدرسه نقل کرده رو خدمتتون عارض باشم البته خودتعریفی نباشه ایشون علامه ی دهر نیستن توسط داییم این مسأله رو تحقیق کرده بود میگه یه روزی معلم نیومد به عوض اون یه روحانی فرستاده بودن برامون درس احکام بده برادرم گفته جناب فلانی شما احکام رو بیشتر از ما میدونی ایشون فرموده صد در صد اگه نمیدونستم که روحانی نمیشدم. برادرم گفت میتونم از شما یه سؤال بپرسم روحانی فرمود بفرمایید برادرم گفته چرا مشروب حرامه؟ روحانیه مونده چی بگه فرموده اسلام گفته حرامه برادرم گفت آیا مدرک دستتون هست؟ بدون مدرک نمیشه حرف شما رو قبول کرد. حالا سؤال دوم: چرا روزی پنجبار نماز میخونیم؟ هر روز پنج بار همون حرفای تکراری. آیا به پدرت پنج بار بگی برام فلان چیز رو تهیه کن پدرت اولین بار چیزی نمیگه دومین بار چیزی نمیگه سومین بار میگه برو گم شو میگیرم حالا. چرا ما هر روز پنج بار همون حرفای تکراری رو به خدا میزنیم؟ روحانی با عصبانیت فرموده تو مرتدی بیا دفتر همه چی ثابت بشه برادرم میگه رفتم دفتر مدیر گفت فتوحی چی گفتی این آقا ازت شاکیه برادرم گفت والّاه من دو تا از ایشون سؤال پرسیدم ایشون میفرمایند تو مرتدی. روحانی پرسیده آیا خودت مدرک داری یا به چه لحاظ این سؤالا رو پرسیدی؟ برادرم گفته جواب سؤال اولی رو برین از نهج البلاغه خطبه ی شماره ی فلان جست و جو کن و اما جواب سؤال دومی: ما روزی پنج بار با خدا صحبت میکنیم یا به قول خودمون نماز میخونیم برای اینه که اگه یه موقع بمیریم وضو گرفته و پاک بریم پیش خدا. میگه دو سه روز بعد منو صدا زدن بیا از آموزش و پرورش برات جایزه اومده به خاطر چی؟ روحانیه رفته گفته تو مدرسه ی فلان یه دانشآموز از من یه سؤالایی پرسید من موندم چی بگم. البته این رو هم نگم در حق پدربزرگم بی انصافی کردم پدربزرگم ظاهراً عالم ربانی بی عمامه بوده و ظاهراً بدش میومده عمامه ببنده و داییم هم با مطالعه ی کتابهای ایشون این اطلاعات رو کسب کردن. به ارواح همه ی از دنیا رفتگانمون چه نویسنده و چه خوننده صلوات بفرستیم.

سلام مگه چقدر باید این محله بزرگ بشه ،بله خیلی بیشتر هم باید بزرگ بشه اما به تدریج باید بزرگ بشه .بزرگ شدن این محله هم باید از ریشه به میوه باشد .آقای فتوحی مطلب جالبی داشت که نوشت من دیروز امتحان ضمن خدمت داشتم یعنی در جریان کار باید یک سری آموزش ها را ببینیم وخوب معلومه که تربیت قرآنی بود و این را گفته بود که در احکام دین اگر مستقیما به موضوع اشاره کنیم و پاسخ دهیم قطعا بی دینی بسیار می شود و همین ابزار برای اینها است تا مسئله ای را ندانند یا به عقلشان جا نیاید فورا ارتداد را می چسبانند .
حالا اینمحله همه اش نباید نویسنده باشند که بعضی باید تماشاچی باشند و برخی باید استفاده کننده باشند من هم جزء دو گروه هستم گروه بعدی را شما مدیریت نمائید .
سایت خوبی دارید .خوشحالم که خدمت قابل توجهی به این قشر محروم می کنید .
سئوالی دارم که بصورت ایمیل از شما استاد گرامی خواهم پرسید در خصوص نخواندن جاز برخی از علامت ها و صفحه سایت ها را .فعلا بای .
به امید اینکه میوه های خوب و شیرین را نابینایان از این سایت ارزشمند دریافت نمایند .

با سلام و وقت به خیر حضور جناب استاد و تمومی دوستان. دیشب با عجله نوشتم و دلیل حروم بودن مشروب رو ننوشتم. دلیل حروم بودنش اینه که وقتی یه قطره مشروب به وجود میاد ۳۲۹ نوع میکروب توش وجود داره و قطره ی دومی که به وجود میاد ۳۲۹ میکروب قطره ی اولی با ۳۲۹ میکروب قطره ی دومی فرق میکنه این مسأله رو حضرت علی تو اون زمون یعنی زمون خودش ثابت کرده حالا دانشمندان ما هنوز الآن میان ببینن این حرف حضرت درسته یا غلط. اگه بریم خود قران رو بخونیم میتونیم جواب خیلی سؤالا رو به دست بیاریم. همون قرآنی که بیشتر مردم میگیرن برای گذاشتن تو طاقچه. از اینکه پر حرفی میکنم عذر میخوام.

با سلام و وقت به خیر مجدد. جناب استاد که میفرماین درسته انگور از میوه های بهشتی محسوب میشه وقتی میان این انگور رو میجوشونن انگور که باد میکنه آب اون انگور باد کرده رو میکشن و با اضافه کردن الکل سفید مشروب رو تولید میکنن. درسته برای بیماریهای کبد و کلیه و شاید برای بیماری بیشتر اجزای بدن مناسبه و دکترا هم تأکید میکنن به بیمارانشون ولی من تو قرآن ندیدم که از مشروب تعریف بشه و فکر هم نمیکنم که از نفعهای اون تو قرآن نام برده بشه. یادمون بمونه خداوند متعال هیچ چیزی رو بدون دلیل حلال یا حروم نکرده اون چیزایی که فرموده مصرف نکنید شاید که نه حتماً ضرراش از منفعتش بیشتره.

دیدگاهتان را بنویسید