جستجو
Close this search box.
جستجو

مستند صوتی سفر مجتبی خادمی به شمال در مرداد 92 بخش پنجم

درود خدمت همه ی گوش کنی ها، هم محلیهای عزیز و در ضمن خدمت رهگذران گرامی!

امروز در خدمت شما هستم با پنجمین بخش از سفر صوتی مستندم به شمال.

در این بخش، اتفاقهای خنده داری می افتد ولی شما یواشکی گوشش بدهید و آرام بخندید. کلاس اینترنت به سرپرستی من در اتوبوس شاه رضاییها برگزار میشود و چه کلاسی. ما اینترنت را با شعرهای شاد، تدریس میکنیم، از کف برای درک بهتر مطالب استفاده میکنیم و تازه چنانچه تعداد متقاضیان کلاسهایمان به حد کافی نرسید، پولها را پس میدهیم. ما حتی از اتومبیلهایی مانند ژیان برای درک عمیقتر مطالب، استفاده میکنیم. البته موفقیت این کلاسها را مدیون مهندس رضایی هستم و هر گونه کم و کاستی در این ماجرا تقصیر من است چرا که ایشان تبلیغ درخوری از بنده نمودند.

در نهایت، معلوم نیست چه میشود که من مجبور به جلو نشینی یعنی همان عقب نشینی، منتها به صورت معکوس میشوم.

راستی از صاحب تق تقی هم یک تق تقی میگیریم ولی نمیدانم آیا یک نابینا قادر به استفاده از تق تقی هست یا خیر؟ شاید ما بتوانیم تق تقی را در دست بگیریم، ولی زدنش را چه! یعنی آیا به راستی از پس انجام این مهم برمیآییم؟

راستیاتش در تاریخ 26 مرداد سال 92 خورشیدی، کاروانی بیش از صد نفر از اصفهان به سرپرستی فرهاد ناطقی، به سمت شمال به راه افتاد. در این سفر، تجربیات زیادی کسب کردم و همچنین از تجربیات پیشینم استفاده کردم. لطفا در صورتی که مایل به کنجکاوی بیشتری هستید، بخشهای مختلفی که اینجا قرار می گیرد را به دقت و با یک عدد هدفون بشنوید. بعضی از لحظات بوده که من فراموش کرده ام شرح ماجرا را بگویم یا بعضی از مواقع، شرایط، اجازه صحبت نمیداده است. پس این کاستی را نیز به بزرگواری خود نادیده بگیرید. با من همراه باشید با پنجمین بخش از سفرم به شمال.

دریافت بخش پنجم سفر مجتبی خادمی به شمال در مرداد 92 از همینجا با حجم پانزده مگابایت

نظر هم که حتما یادتان میرود، طبق معمول!

خوش باشید تا همیشه!

۲۱ دیدگاه دربارهٔ «مستند صوتی سفر مجتبی خادمی به شمال در مرداد 92 بخش پنجم»

بابا خدایی حذف کن این صداها رو حد اقل من یکیو فاکتور بگیر
ولی بعد همشو بدون حذف ازت میگیرم
راستی اینطور که شما قسمت بندی کردی تا سال دیگه که میبرن شمال باید مستند بذاری
سفرنامه ناصر خسرو!!!!!
آهوهوهوهو
حد اقل قسمتهای مهم و با حالشو بذار البته این قسمتش با حال بود
سال دیگه فکر کنم سکوت پیشه کنم

واقعاً عالیه دوست جوان من، راستی اگه مجتبی پر شر و شور و انرژیک باشه، خیلی هم عجیب نیست چرا که جوونه و هنوز انرژی نهفته زیاد داره، ولی واقعاً دم مهندس گرم، مهندس رضایی با این که سنی ازش گذشته پا به پای جوونا میومد حتی در مواردی از اونا جلو هم بود، احسنت مهندس، یه جاهایی مجتبی بیخیال می شد ولی مهندس عمراً. راستی زهره جان باید بگم اگه فایل صوتی ملاقات شما در پارکو نمی شنیدم اصلاً نمی تونستم بشناسمت، راستش صدات خیلیم خوبه، اصلاً هم نباید حذف بشه. ولی اگه اونجا نشناخته بودمت فکر می کردم این صدای یه زن سی چهل ساله است، شوخی کردم، صدات خیلیم خوبه، شجاعت و جسارت ازش می باره.

یا پیغمبر یکی گفت سه چهار سال بزرگتر میزنی
آهوهوهوهوهاهاهاها فکر کنم همه میرن دماغ عمل میکنن من باید برم حنجرمو عمل کنم

ولی من واسه صدام که چه شکلیه نگفتم واسهچیز دیگه ای گفتم شاید هم من حساس شدم
نه زیاد مهم نیست ولی آخه اینقدر آدمای شرور هستن که بخان آتو بگیرن
منم راستش حوصله این چیزهارو ندارم

سلاااااام!!!!
من با اینکه اینترنتم محدوده ولی تا الآن همه قسمتاییرو که گذاشتی رو دانلود کردم!!!!
این قسمتم دانلود کردمو گوش دادم!!!!!
کلیم خندیدم!!!!
در باره این تقتقی هم بگم که:
ما اینجا یه دوستی داریم به نام آقای هادی حیدری
یکی از دوستای صمیمی خودم
این هادی نابینای متلقه ها!!!!!
اصلا ۱% هم بینایی نداره!!!!!
ولی اون دفعه تایم گرفتیم یک دقیقه و نیم این تقتقی رو بکوب زد!!!!!
هممون سنگکوب کرده بودیم!!!!!
بعدشم مجتبی جون بگرد قسمت های باحالشو بزار!!!!
به قول ظهره اگه اینجوری پیش بری تا سال دیگه طول میکشه وا!!!!!
حتما ادامه بده که با این اینترنت محدودم همشو دانلود خواهم کرد!!!!!
دوست دارم هوارتا!!!!!

سلااااااااام
میدونم منم ناراحت نشده بودم
راست میگی آقای قنبری
اصلن بابا همشو بذار
راستی حسن آقآ من زهره هستم
البته راحت باشین اشکال نداره
حالا ظهره ضهره ذهره یا زهره فرقی نداره

دوباره اومدی چشمک راحت بودیما
آهوهوهوهوهاهاهاهاها
اگه بودی که اینقدر به ما خوش نمیگذشت
با اون اتوبوستون مثل شهر ارواح میموند من یه یبار سوار شدم تا مقصد جیک نزدم
راستی شما یه مستند از شیراز بذار ضبط نکردی چیزی

وااااااااااااای چشمک!!!!!
این اعتماد به نفست منو کشته!!!!!!
میدونی پپسی هم گرون شده؟؟؟
شوخی کردما!!!!
به خودت نگیر!!!!
اصلا من چرا قاتی میشم؟؟؟؟
من که اصفهانی نیستم که!!!!!
اصلا خودتون میدونید به من مربوط نیست!!!!!

سلام سلام سلام سلام همینطور تا بی نهایت
بابا این یکی خیلی خوش بود ایول ذره ذره و ناقص نذارید البته هر طور خودتون صلاح میدونین ولی به نظر من بهتره که زود تر بیشتر و از تمام صحنه های جالب به دستمون برسه مرسی این و اون قبلی جالب بود آفرین به آقای مهندس به شما و به هر کی تو مسافرت سعی داشت ملت رو شاد کنه وجود زهره هم یکی دیگه از عوامل خوشحال شدن من بود در گوش دادن این مستند تاریخییی

هسن جان چرا خودت قاطی می کنی بعد خودت ماست مالیش می کنی بعد خودت چلن و چار میگی
اما در کل خیلی باحال گفتی از خود پست باحالتر بود به جان چشمک
اتبوس ما از شما باحالتر بود قدم نحس تو زهره بوده که مثل ارواح شده بوده است. ببین اصلا اگه سال دیگه هم اومدم نمی آیم توی اتوبوسی که تو هستی
صدایت هم مثل یک مرد شست ساله خیلی زایع است

عجب جوش اوردیا آقای روانشناس
حقته آهوهوهو
ببین فکر نکن من یه ذره هم ناراحت بشم
اصلن راهت نمیدیم داخل اتوبوسمون
افتخار نمیدیم تو با ما همسفر باشی

فعلن اینجا پایانش بده
تسلیم شو
دستا بالا
زود زود زود

دیدگاهتان را بنویسید