خانه
جستجو
Close this search box.
جستجو

عجیب و غریب!واقعیت یا خیال ؟ 4

به نام نامی الله

مرد بسیار ثروتمند که از نظر علمی هم بسیار موفق بود بطرف مهندس رفت بر سرش داد کشید که چرا نتوانسته است در را در جایی که تعیین کرده است نصب کند مهندس با در ماندگی گفت اما تنها چند میلیمتر با حد تعیین شده فاصله وجود دارد اما مرد ثروتمند که ازین به بعد باختصار او را فایل می نامیم گوشش بدهکار نبود این دهمین مهندسی بود که اخراج می کرد همه می دانستند این خانه بزرگ که شبیه قصر یا یک هتل چند ستاره بود برای او خیلی محبوب است از همان آغاز کار او به سختی کار را شروع کرد و ماهها زمین را برای پیدا کردن استادی بنا معلق گذاشته بود مدتی بعد از اخراج این مهندس مهندسان بسیار دیگری نیز آمدند و رفتند تا بالاخره فایل راضی شد که این هتل باشکوه ارزش قدم گذاشتن را دارد هتل در محله ای بسیار شلوغ قرار داشت و نمای بسیار زیبایی که آن را درشهر یگانه کرده بود سالها از ساخت این هتل می گذشت که روزی در زندان شهر مردی را به دفتر بازپرسی اعزام کردند و از او خواستند اعتراف کند و گر نه حکم حبس ابد را باید تحمل کند مرد اما زیر بار نمی رفت و با نا امیدی هر چه تمام تر گفت او هیچ گناهی ندارد و تمام کلاهبرادری زیر سر فایل است بازپرس که تازه به شعبه آمده بود حقیقت را در چشمان مرد خواند تصمیم گرفت مدتی فایل را زیر نظر بگیرد او هنوز نمی دانست فایل صاحب همان کاخ باشکوه وسط شهر است وقتی از دور فایل را دید کم مانده بود بسراغش برود و بابت این سو تفاهم عذر خواهی کند که متوجه شد فایل بهمراه کسی وارد منزلش شد و در را بست تصمیم گرفت تا بازگشت آنها در کافه روبرو منتظر بماند زیرا محال بود فردی با داشتن مسئولیت های بزرگ مدتی طولانی از صبح را در منزل بماند مدتی گذشت حق با او بود فایل بیرون آمد اما مردی که با او بدرون خانه رفته بود از او اثری نبود متعجب از وضعیت پیش آمده از مرکز خواست برایش نیرو بفرستند و بی آن که فایل متوجه شود به درون منزل برود اما در حین باز کردن در که بسیار بسختی انجام میشد متوجه شد درب خانه فقط از بیرون باز میشود و هیچ راهی برای خروج ندارد این بر شک او افزود و بهمراه نگهبانان وارد منزل شدند درون خانه بسیار عجیب بود اتاق های تو در تو و پیچ در پیچ کمی که جلوتر رفت یک گودال بزرگ را دید بزحمت از پله های باریک کنار گودال گذشتند و متوجه کوره ای بزرگ شدند کوره ای که طوری طراحی شده بود که دود از آن بیرون نرود ! و بزحمت از میان گودال میشد آثار صدها جنازه را کشف کرد !پس مانده جنازه هایی که متعلق به کارمندان همین هتل و برخی میهمانان نگون بخت آن بود.

آیا این داستان خیالیست یا واقعی ؟آیا فرق میان خیال و واقعیت کجاست ؟

۴۵ دیدگاه دربارهٔ «عجیب و غریب!واقعیت یا خیال ؟ 4»

سلام. ممنون از پستت ولی من نفهمیدم شما از این پست های واقعیت یا خیال دقیقا چه هدفی رو دنبال میکنید؟ تحریک حس خلاقیت بچه ها؟ سرگرمی؟ اصن به هدفتون رسیدید تا این لحظه؟ به نظر من هر چیزی میتونه واقعیت پیدا کنه. البته که این داستان، خیلی گاف داره. مثلا اولش حرف از هتل هست بعد از ی خونه صحبت میشه که معلومه وقتی میگه کارمندان و مهمانان نگونبخت، منظورش اینه که خونه همون هتل هستش. چرا نتونه همچین چیزی واقعیت داشته باشه؟ در کل، خیلی خوبه اگه پستهایی که اینطور مبهمند یا هدفشون معلوم نیست را اولش یا آخرش هدف گذاری کنیم. اینطور نیست؟

چرا مجتبی مگه این کار مشکلی داره ؟من دقیقا” برنامه ای با همین منوال رو تو صدا سیما دیدم و تو یکی از مجلات هدف خاصی هم نبود فقط دیدم جالبه ببینیم چقدر واقعیت و خیال رو از هم تمیز می دیم وراستی یه سوال هم همینجا بپرسم من یه مسابقه گذاشته بودم ولی حالا اثری ازش نیست حتی تو قسمت نوشته هامم نیستش نمی دونم چه اتفاقی افتاده

خب من خیلی خواستم چیزی نگم
ولی
ترانه خانم دوست دارم دیگه از این مدل پست ها تو محله نبینم
فلسفه قشنگی پشتشون نمی‌بینم
به عقیده من و فقط به عقیده من یه بی هدفی پوچ یا یه پوچی هدف مندی پشت این پست ها هست…..
“شرمنده ها ولی انگار دیگه اصلاً محله رو هم دوست ندارم”

نخودی جان میشه دقیقا بهم بگی منظورت از پوچی هدف مند چیه ؟ و در ضمن چرا به من می گی که محله رو دوست نداری ؟و این که یه پست ساده که برای سرگرمیه اصلا چه نوع فلسفه ای پشتش هست که قشنگ نیست ؟بهر حال من از مجتبی می خوام خودش تصمیم بگیره وبچه ها هم خودشون نظر بدن منم تابع جمع میشم

اقا مصطفی تا اونجا که فرمودین وقت تلف کردنه رو فهمیدم و ممنون شدم که نقد کردی ولی نفهمیدم چیو خدا به خیر کنه !چرا این جوری واکنش نشون می دین خب !والله در این حد هم اتفاق خیلی حادی نیفتاده برادر من !

ترانه ی عزیز، سلام.
اگر کمی صراحت لهجه دارم، منو میبخشی. من فقط و فقط دوست دارم محتوای اینجا دم دستی و کپی کاری نباشه!
ببین، یک وقتی هست، منو تو ی وبلاگی واسه خودمون داریم، اون اوضاعش فرق میکنه. مثلا از شیر مرغ تا جون آدمیزاد میشه توش زد ولی اینی که الان اینجا میبینی، درسته ی زمانی وبلاگ من بوده اما دیگه خیلی وقتی میشه که به غیر از وب من، وب نابیناهای ایران هم شده. بنابرین، کسایی که مییاییم اینجا و پست میخونیم و نظر میدیم و دور هم جمع میشیم، اکثریت نابینا هستیم پس انتظار داریم مطالبی اینجا باشه که به درد ما بخوره.
مثلا اگر کسی آشپزی رو اینجا طوری آموزش بده که طبق اون آموزش بشه بدون چشم، آشپزی کرد، ما استقبال میکنیم. اگه شما طرز تهیه ی نوشیدنی های مختلف رو اینجا میذاری، هم تابستونه و مناسبت داره و هم واقعا این آب میوه گرفتن و مخلوط کردنش کاری هست که از دست ما بر مییاد ولی اینکه شما یا باقی بچه ها از این پست های وقتگیر که تهش پوچه بذارید، خوب ی جور هایی سایت را دم دستی میکنه.
مسابقه ای هم که گذاشته بودید، ۳۰۰۰ تا سؤال برای فقط و فقط ۳۰۰۰۰ هزار تومان؟ خوب هم سؤالها به شدت زیادند و هم مبلغ جایزه کمه. در واقع منظورم اینه که اصن من و شما چند سال که توی این محله باشیم میشه ۳۰۰۰ تا سؤال؟ من اون پستتون را پاک کردم. این یکی و سه تا پست های قبلی واقعیت یا خیال را هم قصد تأیید نداشتم ولی از اونجایی که من واسه همه از جمله شما که شخصیت بسیار محترم و متواضعی دارید احترام قائلم، به خودم اجازه ندادم همه پستهای شما رو حذف کنم.
اگر میبینید مطلبی مربوط به نابینایان هستش و تکراری نیست، اگر خودتون تجربه ای در برخورد با یک نابینا یا کم بینا به دست آوردید، اگر کاری یا مهارتی رو میتونید به نابینایان یاد بدید، همه خوبند و پسندیده ولی من چندین بار تأکید کردم که پست های کپی که از هر جایی میشه به دست آورد را بگذارید برای همان سایتهایی که منتشرشان کرده اند و پست های مربوط به نابینایان یا حد اقل پست هایی که مناسب نابینایان نیز هستند را بگذارید برای این سایت.
این حرفها را فقط برای شما نزدم. تمام بچه هایی که اینجا را میخوانید، اعم از بینا یا نابینا این مطالب را به گوش دوستانتان نیز برسانید.
اینجا باید تا توان داریم تخصصی باشد.
مثلا زندگی نامه ی فلان شاعر یا طرز تهیه ی سماور همه جا پیدا میشود ولی مثلا چگونگی آموزش استفاده ی کودک نابینا از آسانسور، مطلبی نیست که همه جا پیدا بشود و جایش اینجاست.
همچنین، دست نوشته های بچه های محله هم اینجا جا برایش هست.
کمی طولانی شد ولی باید واضح میگفتم و شفاف سازی نیاز بود تا کسی تفسیر به رأی نکند.
از اینکه اینجا هستی ممنونم و بدان که مایه ی دلگرمی من و دیگر بروبکس محله هستی به شدت!

سلام مجتبی خیلی ممنونم و می دونی که دوس دارم کارمو نقد کنین و باز ممنونم که نقد کردی اگه منظورت کپی پیست هست که من نمی دونم این مطلب فعلی یعنی شماره ۴ تو نت فارسی هست یا نه چون من اینو خودم ترجمه کردم و حدود یک ساعت طول کشید البته کمی با کمک گوگل ترنسلیت
اما اگه بحث اینه اینجا تخصصی فقط مطلب درباره نا بینایان باشه می گم چشم و همین جا متوقفش می کنم چون خودمم مثل شما می دونم این فقط جهت سرگرمیه
و اما درباره ی اون تاپیک فقط یه توضیح می دم اون همه سوال دلیلش فقط یه چیز بود اونم این که هم چیزای بیشتری یاد بگیریم هم عده بیشتری جذب سایت بشن مدت طولانی تری اینجا بگذرونن وگر نه هدف مادی نبود و بخش مادی فقط برای هیجان بیشتر و رقابت بیشتر بود همین همین بهر حال بازم ممنونم و جای افتخار داره برام که در عین محبتت باهام صادقی ان شالله بتونم اونجوری که باید و شاید به سایت و محله ای که خودمو بخشی ازون می دونم خدمت کنم و عذر می خوام اگر ندونسته راهو اشتباه رفتم .

بازم سلام ترانه خانم من هم واقعا نمیدونم چرا بچه ها این قدر حساسیت به خرج میدن به عقیده من این داستانها اشکالی نداره و ما با خوندنشون یه خورده سرگرم میشیم
همچنین ذهنمون هم به کار میفته برای تمیز دادن خیال از واقعیت
البته با نظر آقا مجتبی ی عزیز هم موافقم که سایت تخصصی بسیار مفیده برای این که ما نابیناها یه چیزی یاد بگیریم و توی زندگیمون به موفقیتهای بیشتری دست پیدا کنیم ولی یه کم هم اگه طنز و سرگرمی توی سایت باشه از نظر این بنده ی حقیر متنوع و خوبه

از اون بالا لایک زدم تا اینجا
نمی دونم چرا دنیای نابینا ها اینجوریه
چرا اکثر نابیناها همیشه اینقدر رک و بی پروا حرف می زنن
چقدر دم دست ترین کلمات ممکن رو استفاده می کنند
چرا تو کامنت هاشون اینقدر تند و خشک می نویسن
چرا دوستاشونو اینجور سریح سرد می کنند
چرا نابیناها اینجوری ان
اصلا خوشم نمیاد وقتی کسیو نقد می کنیم . با خاک توی گلدون یکیش کنیم . بهتره همه زوایا رو بسنجیم بعد حرف بزنیم . نقد چقدر می ارزه . نقد اصلا برا چیه . دوست یعنی چی . نقد رو میشه با لحن بهتری نوشت . چرا مثل یک عالم از اون بالا به بقیه باید نگاه کنیم . چرا باید خودمون رو یه فیلسوف بدونیم . .
توصیه می کنم این نابیناهای عزیز یکمی لحنشون رو بهتر کنن بعد این چند ماه که میام اینجا زیاد از این مدل نقد های تند خوندم
کلا دنیای تاریک نابیناها خیلی تو رفتارشون با بقیه اثر کرده . ندیدن نباید باعث بشه خشک و بی تفاوت و بی حدو حریم بشیم
یه سری از بچه ها با نوع کامنتشون جدا روحم رو خسته و درگیر انرژی منفی می کنن
بابا تو زندگیمون کم مشکلات نداریم
یکمی منطقی باشین
چقدر الان حرصی ام . بعدشم که لطفا اونایی که اینجا نقد نوشتن به من نیان بتوپن که فلان کلمه تو کامنتت دقیقا توهین به من یا فلان بوده . نه . اینجا فرصتی پیش آورد تا حرفای چند ماهمو بنویسم

من شخصا پست های ترانه رو دوست دارم . همینم اینجا نباشه . اخمای رو پیشونی ی بچه ها دیگه قلبمونو می ترکونه
مجتبی جان اینم بگم به شما که . من منی که یه خانم خانه دارم . شوهرم قبل از اینکه ازم یه سفره ی رنگی بخواد یه روی خوش . یه روحیه شاد و یه لب خندون می خواد
هر چی هم اینجا تخصصی باشه بازم نیازه گاهن مطالبی گذاشته بشه که از روزمرگی ها نجاتمون بده
یکمی دلمون تخیل . لبخند و غیره می خواد خب . گناه داریم
کسبو کارمون رو رونق میدی . روحمونم شیک شیکان کن خب
میدونم دیگه الان میگی می خوای یلدا روحت شاد شه برو یکم سرچ کن بخند بعد بیا اینجا از ما تخصص ببر . نخیرم نخیرم . خب این حرفت مثل اینه که به مرده بگیم خب ببین زنت برات تو پختو پز و غیره سنگ تموم میزاره خب ایراد نداره بی ریخته تو روزی سه ساعت برو بشین سر چهار راه زنای قشنگو خوشگل رو دید بزن . الان این به نظرت درسته آیا
نه چیو درسته . عجبا …
دستم شکست اوف خسته شدم اینقدر با حرص تایپ کردم
شکلک با من دعوا نکنین . غصه می خورم . گناه دارم

خیلی ازتون ممنونم یلدا و وحید و شهاب عزیز واقعا” ممنونم که بمن دلگرمی می دین همونطور که یلدای عزیزم به بهترین لحن اینو گفتن اینجا محله مونه و تو هر محله ای سوتفاهماتی پیش میاد دقیقا” حرف منم اینه که سو تفاهم به خودی خود اشکالی نداره تازه گاهی بعدش خیلی بهتر از اول میشه چون باعث شناختمون از هم میشه ولی تو سوتفاهمات نباید هر حرفی رو بزنیم به همدیگه من از مجتبی ممنونم که سعی کرد با روش بهتری قانعم کنه و فعلا” هم سه رای در مقابل سه رای داریم مگر این که کلا” اینجا قانون این باشه که مسائل تخصصی بذاریم خواهش می کنم مجتبی دوباره بیاد و بگه آیا این یه قانونه که فقط تخصصیا باشن یا نه ؟و اگه جواب مثبت بود خب تاپیکو می بندیم وگر نه به رای میذاریمش که ادامه بدیم یا نه ؟

خب مجتبی که مهربون توضیح داد
تازشم اون مدیره
بقیه نباید دستشون به دهن مدیر باشه . اگه اون تند بنویسه نباید بقیه جو گیر بشن . این رو کلی گفتم ها . به جان جدم اصلا منظورم این پست و کامنت ها نبود
یه چند تا کامنت تو پست های قبلی خوندم که دقیقا جو گیر شده بودن
اینو باید درک کننیم که اون مدیره . یه وقتی هم قاطی می کنه .
هه مجتبی بیا منو بزن
شکلک گستاخم

هر جور که گفتی قشنگ گفتی یلدا جون راستی یادم رفت بگم این داستان واقعی بود ! و این فردهنری هولمز که یک پزشک آمریکایی هم بود دویست نفر رو کشته و برای در از یه روزنه ی غار مانندی برای بیرون اومدن و داخل شدنش استفاده می کرده این هم خونه ش بود تو شیکاگو تحت عنوان هتل هم ازش استفاده می کرد نهایتا” هم دارش زدن

سلام ترانه عزیزم.
اول نظرم رو درباره این پست بیان میکنم:این ماجرا بجز گودال و تنوری که طوری طراحی شده باشه, که دودی ازش بیرون نیاد، میتونه واقعی باشه.
اما در مورد اصل پستهای اینچنینی: تمام حرف های یلدا رو تایید میکنم و لایک میزنم.
دوستان من چرا با قضایای اینچنینی اینقدر محدود و بعضی وقتها جهتگیرانه برخورد میکنید؟
چرا سعی دارید جامعه نابینا رو از تمامی چیزهای واقعی و غیر واقعی که خواهی نخواهی در دنیا وجود دارن جدا نگه دارید؟
چرا اینقدر سرد و بی مهرانه با شخصی که همونطور که قبلا هم در یه جای دیگه گفته بودم یکی از ستونها، ارزشها و افتخارات این محله محسوب میشه برخورد ناشایست میکنید؟
انتقاد جایز و خوبه، ولی روش خاص خودش رو میطلبه، این همه پستهای سرگرم کننده، آموزشهای عمومی، مسابقاتی که باعث به چالش کشیده شدن افکار میشه چه اشکالی داره؟
این یک تخریب آشکار روحیه و انگیزهست، این کار درست نیست.
اگه شماها بلدترید چرا خودتون به میدون نمیاید؟ فقط بلدید به روشهای غیر اصولی انتقاد کنید، فقط کافیه یک ماه، فقط یک ماه پستهای ترانه منتشر نشه، مطمین باشید اثرات منفی این ماجرا رو حس خواهید کرد.
و اما میایم سراغ مدیر محترم.
مجتبی جان من و شما بارها در این مورد تخصصی بودن صرف مطالب این محله با هم صحبت کردیم یا از طریق کامنتها با همدیگه گفت و گو کردیم.
چرا همهش وجود اطلاعات عمومی و مطالب سرگرم کننده و متنوع در محله رو زیر سوال میبری، و اصرار به تخصصی بودن این سایت میکنی؟ هر چیز بجای خودش ارزشهای مخصوص به خودش رو داره، یک سایت اینچنینی که این همه مخاطب از هر سن و سال و از هر نوع سلیقه رو در بر میگیره نباید اون جور خشک و بیروح بشه.
اگه واقعا این نوع مطالب یا به تعبیر شهروز انتشار مجله علمی محله به نوعی آزارت میده، یا فکر میکنی دوستان مون رو اذیت میکنه، جدی جلوی این کار رو بگیر، من که شخصا بیشتر از این بلد نیستم و همین هم که بلدم با عشق به بچه محلهای عزیزم انجام میدم، اگه کسی بهتر بلده: این گوی و این میدان.
طرف صحبت من بیشتر اونهایی هستن که فقط هنر شون کامنت خوندن و ضد حال زدنه که ظاهرا این براشون سرگرمی بهتری محسوب میشه نه یاد گرفتن و استفاده از مطالب مفید.
ببخشید اولین درد دل جدی من بود و قصد توهین به هیچ کسی رو بطور مشخص نداشتم.به قول پریسای عزیز: ایام به کام.

لایک لایک لایک
خوب منم تا اینجا همه رو لایک کردم اما اینکه نمیشه همیشه آموزش و از اینجور چیزای خشک و بی روح گذاشته بشه
به هر حال باید تفریح و سرگرمی هم اینجا باشه یا نه؟؟؟؟؟؟
من پستهای ترانه جون رو دوست دارم و این پستش هم از نظر روانشناسی به دلیل تفکر و تعمل در روحیه ماها تاثیر مثبت داره و باعث میشه که ذهن بر و بچ باز بشه چون همین که کمی باید در مورد یک چیز به تفکر بشینیم خودش کلی تاثیر مثبت در بازسازی ذهن داره
بعدشم تازه بعضی از بچه ها خیلی تند حرف میزنن که این اصلا درخور شخصیت اونا نیست
بعدشم که من کلی گفتم کسی نیاد و بگه که فلان هست و بهمان هست
بعدشم که ترانه جان درسته تاپیک رو بسته بودی اما من هر چه کردم نتونستم با خودم کنار بیام و ساکت از کنار این قضیه رد بشم
بخدا من همه شماها رو دوست دارم و امیدوارم کسی از دست من ناراحت نشه

عجب!
“این تاپیک بسته شده”
من این رو قانون یا اصل نمی‌دونم که بهش پایبند باشم پس حرف هام رو می‌زنم:
ترانه خانم شما برای من قابل احترام هستید …. نمی‌خوام بگم محله مهمتر هست یا شما …. ولی زیبایی محله و هدفش برام خیلی مهم هست خیلی … قبل از این که کامنت بذارم کامنت های قبلی رو نخونده بودم ولی الآن هم که چک کردم کامنت من قبل از کامنت آقای خادمی هست و تحت تأثیر صحبت های ایشون نظرم رو ندادم … البته هم که آقای خادمی با این که مدیر این محله هستند برای من یه هم محله ای هستند و هیچ دلیلی نمی‌بینم که نظرات ایشون رو کلاً قبول کنم و ببینم چی میگند منم همون رو بگم … هیچ وقت هیچ جا این مدل نبودم هیچ وقت …. در ضمن شادی خوب هست ولی وقتی فقط شاد کنه …. تفریح خوب هست … من اصلاً فقط طرف دار شادی و تفریح و سرگرمی هستم ولی سالمش “بحثم این نیست که این سالم هست یا نه” ولی نظرم رو گفتم برای این که برای خودم دوستام و محله ارزش و اهمیت قائل بودم و هستم …
یلدا خانم دنیای نابینا ها این مدل نیست ما رک هستیم ولی محبت داریم و مهربون هستیم …. نقد و انتقاد هم نمی‌شه نباشه و این که گاهی طرف رو با خاک گلدون یکسان می‌کنند فقط مخصوص نابیناها نیست عزیزم …. این نابیناها …. خیلی متأسفند که دیگران صحبت های اونها رو درست متوجه نمی شند …. بازم متأسفند که باید همیشه بگند به به و چه چه و گاهی یادشون می‌ره که بگند …. خشک و بی تفاوت و بی حد و حریم هم باشه در دنیای ما نابیناها … شما جاییش هستید یا نه؟! …. من وسط وسط این دنیای خشک و تاریک و بی حد و حریم هستم وسطش و شرمنده که مطابق عقاید شما نیستم یعنی نه خشکم نه تاریکم نه غم انگیزم و نه و نه و نه …. من بازم متأسفم برای خودم که همیشه مجبورم طنز بنویسم تا درست نوشته باشم ….
آقای چشمه من قبلاً ها یعنی تقریباً چهار پنج ماه قبل مرتب پست می‌ذاشتم تو محله ولی کم کم ورژن امکانات محله بالا و بالاتر رفت و سیستم من کماکان در همون حد اکسپی و اینترنت اکسپلورر۶ باقی موند و به عللی امکان تعویض ویندوز و … رو نداشتم …. و ببخشید که فقط کامنت می‌خونم و گاهی حرفام ضد حال هم می‌گیره …. راستی … ستون ارزش و افتخار محله …. عجب …. ببخشید شرمنده نمی دونستم در مقابل ستون ارزش و افتخار محله فقط باید تشکر کنم و همین و ممنون و مرسی و همین …..

“در پایان هم شخصاً برای خودم متأسف هستم …”
و از دیگر دوستان جدی معضرت می‌خوام که این حرفها رو اینجا زدم …. بذارید روی بی تجربیگی من … و …..

بانوی پرتقالی ی من
من چندین دفعه تاکید کردم منظورم شخص مشخصی نیست
من همه رو دوست دارم . بهشون احترام میزارم . همون طور که خودت هم گفتی
گفتی که نظر شخصیتو نوشتی . منم عزیزم نظر شخصیمو نوشتم .گفتی که رکی . منم یه ونوسی ی رکم . از نقد اگر که با لحن محبت آمیز و منصفانه باشه ناراحت نمیشم . اما تعجبم اینه . خیلی از بچه های اینجا که همه رو نقد می کنن و از دیگران جنبه می طلبن چرا خودشون زودی بهشون بر می خوره . چرا زودی غمگین میشن . من تو کامنتم کوچک ترین اشاره ای به اسمت نکردم . ون تفکرم اینه خلاف اخلاقه . درست نیست اسمی ذکر بشه . یا حتی با گوشه و کنایه هم چیزی نگفتم که بخواد کسی به خودش بگیره . موندم چرا تو کامنتت از من نوشتی و فکر کردی مخاطب حرفام مشخصا بانوی پرتقالی ی.
یه درصد دوست ندارم ازم دلخور بشی
الانشم اخم نکن . ببین بیریخت شدی . من بانوی پرتقالی ی مهربون می خوام . ازت می ترسم خب . یکمی منو دعوا زدی . شکلک بغض
اما جان جدت منصف باش . ببین به ترانه گفتی از این به بعد از این پست ها نبینم تو محله . خب داد زدی . خب با اخم گفتی . واییی اگه خودت جای ترانه بودی موهای طرف رو با ناخونات میکندی ها . مثل من که موهامو کندی . شکلک کچل
اینکه گفتم نابیناها گاهن رک بودن رو با بی پروا بودن اشتباه میگیرن . اینکه بعضیا خشکو بی تفاوت به یک سری از مسائل اخلاقی هستند . دقیقا درست گفتم . درسته که یه سری مسائل در مورد بیناها هم صدق می کنه . اما شدتش در بین نابینا ها بیشتره .

سلام. شاید ترانه خانم ناراحت شده باشن که توی پستشون این بحث بازم داره مطرح میشه که امیدوارم اینطور نباشه چون من خیلی خوب میدونم که مجتبی به نوعی بخاطر این که میدونسته ایشون پذیرششو دارن و حتما برای پستهای بعدیشون بیشتر هدف سایت رو در نظر میگیرن این بحثو مطرح کرد و همونطور که خودش گفت این موضوع کلی رو باید همه نویسنده ها در نظر بگیرن. خیلی زیادن پستای این چنینی. من شخصا چنین پستی رو می خونم و شایدم نظر بدم و البته که دوست دارم ولی حق میدم به مجتبی که شاکی بشه از این که توی سایتی که خودش با هدف نابینا راه اندازی کرده پر بشه از مطالبی که اکثرا از جایی کپی شدن و هیچ ارتباط مستقیمی هم با نابینا ندارن. حالا دلمون خوشه که ترانه خانم مثلا اینو ترجمه کردن و گذاشتن. من فکر می کنم اگه این سایت تخصصی بشه اتفاق بزرگی می افته و اونم اینه که ماها بیشتر به نکاتی که ممکنه به درد نابینا های دیگه بخوره توی زندگی خودمون دقت می کنیم و قطعا نوشتن اون موارد نتیجه خیلی خوبی خواهد داشت.

سلام محمد رضا خوبی نه چرا باید ناراحت بشم ازین که اینجوری نقدم کنی ؟خیلی هم خوشحال میشم و ممنون منتها من فکر می کردم نبایستی یه خط بکشیم و بگیم تا اینجا مرز سرزمین نا بینایان هستش و اینور خط مال بینایان اگه اینجا درست شده که تخصصی باشه خیلی هم خوبه ولی خب باید از همون اول این مطلب گفته بشه چون مثلا” من نوعی از کجا متوجه بشم اینجا چجور جاییه و چی درست یا اشتباهه؟از طرف دیگه اینجا سر درش محله بود خب همین باعث میشه فکر کنیم اینجا میشه صمیمیت و گپ و گفتای خودمونی تر رو هم گذاشت از طرف دیگه اگه فقط مسائل تخصصی مد نظرن خب مثلا” من نوعی چی از دستم بر میاد؟چه تخصصی در این زمینه دارم ؟من حتی نمی دونم بچه ها چجوری اینجا متنا رو مطالعه می کنن پس کاری برام نمی مونه جز کامنت گذاشتن برسم ادب منظورم فقط خودم نیستم خود نوعی مو می گم
می دونی محمد رضا یه چیزی باعث شده خیلی غریبگی زیاد بشه بین نابینایان و بینایان و اونم کشیدن خط مرزهای پر رنگه تا جایی که هر روز بیشتر از دیروز از هم دور میشیم وقتی بیشتر با هم بپلکیم حتما دنیای هممون با هم بهتر میشه و من پیشنهاد می دم که مجتبی یه بخش تخصصی و یه بخش عمومی بذاره که تو بخش عمومی بشه مطالب مختلف گذاشت و یا که یه سایت جداگونه بزنه واسه این نزدیکتر شدن به هم اگه تو نت با هم بودن و با هم موندنو تمرین کنیم خیلی بیشتر تو دنیای بیرون موفق خواهیم بود این یه نیازه تو مملکت ما بازم ممنونم

سلام. مشکل اینه که ما جای عمومی نیاز نداریم. اینجا هم تخصصیه هم عمومی ولی تا ی حدی. همینجا شما کلی کار واسه بچه ها میتونی بکنی! گویا کردن بروشور ها و کاتالوگ های کوچکولویی که مال دستگاه های الکترونیکی هستند (بچه ها عکسشو بدن شما صوتی بخونی)، راهنمایی بچه های محله که نابینا هستند در انجام درست کارهای روزمره (مثلا با ساختار چرخ گوشت یا بخارپز آشناشون کنی)، همین ترجمهت که خیلی خوبه (میتونید مقالات مربوط به نابینایان که من زیاد دارم و توی سایتهای زیادی انگلیسیش هست رو ترجمه کنید بزنید)، دیگه کلی کار هست که من اگه توی جلد شما و توی همچین محله ای بودم به عنوان یک فرد بینا انجام میدادم.

واااااااااااااای چقد کامنتای این پست بااااااحاااااااااله.
ای ول ای ول پیاز داغشو بیشتر تر کنید.
من اینجا رو ندیده بودم.
چی چیو بسته شد بابا.
بدو بدو تازه گرم شده.
مجتبی بیا قاتیتر از همیشه ثابت کن که چه مدیر قاطعی هستی.
جون من یه خورده دیگه ادامش بدید.
به خدا خیلی حااااااال میده لامصب.
وااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااای که چقد پستایی که این تیریپی میشن به من میچسسسسسسسبه.
ببینم چند چندینااااااااااااا.
حیف که بلد نیستم شکلک درارم وگرنه داشتم براتون.
شکلک زبون درازی به همه.

سلام. من میخواستم یه سری چیزها رو بگم که ترانه توی جوابش به محمدرضا قنبری گفت. فقط من از موافقان تخصصی شدن محله میخوام که بیان پیشنهاد بدن. بگن ترانه به عنوان یه بینا که شناخت چندانی از نابیناها به جز همین مدت حضورش در محله نداره و از طرفی علاقه مند به حضور و فعالیت مفید و مؤثر در این محله هست چه طور میتونه در تخصصی شدن محله به ما کمک کنه؟ چه پستی بذاره خوبه؟ ما که حتا از یه سری از پستهاش تقلید هم کردیم. چه طور وقتی پست ترانه رو که عیده ی خودش بوده کپی میکنیم و ۲۰۰ ۳۰۰ تا کامنت هم زیرش میاد ترانه خیلی خوبه. خیلی پستای جذابی میذاره. ولی الآن کارش به جایی رسیده که از خدا کمک میخوایم؟ خدا چی رو باید به خیر کنه که ما ازش بیخبریم؟ چرا یه سری از ما احساس میکنیم وحی منزله که باید توی همه ی پستها کامنت بذاریم. هر کس علایق خاص خودش رو داره. شاید شما پست ترانه رو دوست نداشته باشی. خب نخون. کامنت هم نده. مثل من که شاید خیلی از پستها رو نمیخونم. حتا پستهایی که دوستای خودم میذارن. بیایید یه کم اجتماعی باشیم. به هم احترام بذاریم. بفرما و بشین و بتمرگ یه معنی میدن. ولی تأثیرشون روی فرد مقابل متفاوته. من این پستهای اینچنینی رو دوست ندارم، با به اینگونه پستها علاقه ندارم و دیگه از این پستها نمیخوام اینجا ببینم هم یه معنی میدن. ولی کدومش محترمانه تره به نظر خودتون؟
بیشتر از این نمینویسم. فقط در آخر از طرف تمام بچه ها از ترانه اگر کدورتی براش پیش اومده معذرت میخوام. ترانه ما منتظر تو هستیم. احساس میکنیم که دلخور شدی که کمپیدا شدی. ما منتظر همون ترانه ی پر انرژی هستیم.
راستی ما برنامه ی زندگی ادامه داره ی این هفتمون رو به تو تقدیم کردیم. امیدواریم هدیمون به دستت رسیده باشه.
موفق باشید.

دیدگاهتان را بنویسید