خانه
جستجو
Close this search box.
جستجو

وقتی رسیدم به آخر راه

سلام سلام سلام
خوبید
چه خبرها
راستش را بخواهید حال مانور دادن روی مطلب را ندارم و مستقیم میرم سر اصل مطلب.
چند صباحی است که بدجور دست و پای روحیم بسته شده و دارم تو منجلابه عصاب دست و پا میزنم سر یه موضوعی با بهترین کسانم حرفم شده و مجبور شدم برای انجام این کار زشتم خودم را مجازات کنم
یکی نیست بهم بگه بچه تو که 6سال روی عصابت کار کرده بودی و به حد کنترل رسانده بودیش چرا الان باید شبها با 4 تا قرص خواب خودت را آرام کنی
توئی که بخاطر این روحیت تمام اهل فامیل و محل اصلأ باورشان نمیشد که تو نابینا شده باشی
پس چی شده که باید توی 2ماه بزنی به خط آخر و هیچ جوری نتوانی خودت را کنترل کنی
هر راهی بوده بچه ها امتحان کردم از بیخیالی بگیرید تا مشاور تا مصرف قرص خالی کردن خود در جای خالی و بدون حضور کسی منظورم گریه کردن است
دیگه رمقی واسم نمانده درست نزدیک مسابقات کشوری و انتخابی مسابقات اینچوان کره باید اینطور بشم آخه مصلحت کار در چیه هر کی هر چی میدانه بنویسه تا جائی که بتوانم جواب میدم و تا جائی هم که نشد خواهشمندم ازم ناراحت نشید فقط مطمئن باشید روی تک تک نظرات شما کار میکنم و خودم را با هر زحمتی شده به شرایط آرمانی باز میگردانم
منتظر هستم دوستار تک تک شما میلاد.

۲۷ دیدگاه دربارهٔ «وقتی رسیدم به آخر راه»

سلام آقا میلاد
خب من نه مشاورم نه اصلاً از مسأله شما چیزی می‌دونم که بتونم مشاوره بهتون بدم
ازتون هم چیزی نمی‌پرسم چون گمانم اگه می‌خواستید بگید همون تو پستتون گفته بودید
من چندتا راه کار حالا البته اگه اسمشو بشه راه کار گذاشت پیشنهاد می‌دم ببینید کدومشون بکارتون می‌خوره
اگه فکر می کنید در این میان سو تفاهمی شده یا عدم درکی و یا چیزی تو همین مایه ها بهترین بهترین و مؤثرترین راه صحبت رودررو و حتی به قیمت جنگ و جدال هست چون ترس از خود جنگ از اصل جنگ بنظرم بدتر هست و البته تو این موارد رفع سو تفاهم و صحبت برای درک متقابل نود و نه درصدش مسالمت آمیز و نتیجه بخش هست.

خودتون رو مجازات نکنید … برا خودتون تشویقی در نظر بگیرید و هر قدمی پیش رفت کردید یه جایزه بخودتون بدید … همون اشتباهتون رو تا اونجایی که می‌تونید اصلاح کنید و هیچ وقت هیچ وقت از قبول اشتباهتون سرباز نزنید و اگه اشتباهتون عواقبی هم داشته مسؤولیت اون رو بپذیرید و جبران کنید ….. اگه هم اشتباه بنظرتون “البته به صورت منطقی” متوجه شما نیست یا حد اقل شما مسؤول صد درصد اون نیستید …. بزرگ باشید … ببخشید …. و حتی بار مسؤولیت عزیزترین هاتون رو به دوش بکشید …. ایثار شما در ظاهر شاید و گاه حتماً مشخص نیست اما در باطن هر کسی که دخیل در ماجراست از خورشید ظاهر روز هم تابان تر هست …

“همه اینهایی که نوشتم رو مطمئن باشید شعار ندادم …. تا اونجایی که تونستم خودم هم عمل کردم”

دیگه این که به خودتون تلقین نکنید … قرص نخورید …. فوقش نمی‌دونم گل گاو زبونی چیزی بخورید و اصلاً با خوندن کتاب یا گوش دادن به موسیقی و این طور چیزها خودتون رو خواب کنید و به چیز های خوب فکر کنید … فقط خوب …. و ما مدال طلا می‌خوایم ها بی خود بهانه جویی نکنید پذیرفته نیست ها ….

ددددددددررررررووووود! اگه کسی نیست چیزی بهت بگه-من بهت میگم:‏ تو که کارمندی-‏ چیکار داری کارتو ول کنی و دائما اینور و اونور بری؟! عزیزم کارتو سفت بچسب و زندگیتو بوکون و شاد و خوشحال باش و بخند و خندان باش و دیگران را بخندان و بجای خوردن قرص برای اموات فاتحه بخون تا خوابت ببره! در روزهای تعطیل به تفریح برو و بخند که دنیا ارزش غم را نداره! شاید اگه به مسابقه بری ضربه ای بخوری که دردی دیگر به نابیناییت افزوده بشه که خدا با نرفتنت از آن پیشگیری میکنه! بگذار نابینایان و افراد بیکار و بیشغل بروند و برنده شوند! چند سال پیش خانمی که در شرکتی کارمند بود و نابینا هم بود برای رفتن به زیارت مشهد درخاست مرخصی کرد،‏ رئیس اجازه نداد و خانم گفت:‏ امام رضا مرا طلبیده و بدون اجازه رئیس به خراسان رفت،‏ وقتی برگشت یکی از دوستانش بجایش مشغول کار شده بودو دیگه نتوانست به آن شرکت برود،‏ آیا امام رضا باعث بیکاری وی شده بود؟! نه عزیزم -بی احترامی به قانون و نظر مافوق باعث بیکاری وی گردید! دوست عزیز-از اتفاقات درس بگیر و خود را دچار احساسات و بیماری ها نکن تا موفق تر گردی!‏

میلاد سلام خوبی ؟مدتها پیش وقتی دیدمت تو محله هیجان زده شدم یادته که چی تو پروفایلم نوشته بودم راستش خیلی کسل بودم و خیلی هم ناراحت دوست داشتم با کسانی باشم که اساس قضاوتشون دلشون باشه و عقلشون نه فقط چشمشون بزحمت خودمو قانع کردم بیام اینجا یه چیزی تو دلم می گفت ادما یه جورن و هیچی باعث نمیشه بر اساس واقعیت طرف قضاوت کنن دیده نباشه بر اساس شنیده ها و دلشون قضاوت می کنن نه بر اساس واقعیتی که هست تو این جمع وقتی دیدمت یه جور خاصی بود و من برای ساختن تصویری ازت به چیزی که بودی قانع شدم اون تصور اینه میلاد شجاعترین و برنده ترین آدم روزگارمونه چون تقدیر و دنیاشو دور زد ازون به بعد یه جورایی دنبال نوشته هات بودم تا باهاشون انرژی بگیرم مهم نیست اگه ازین انرژی بمن نرسه و بخوای جمش کنی ولی اون واقعیت قشنگ رو از خودت نگیر تا لحظه ای که زنده ای همیشه سر پا بمون و ثابت کن که در شان تو ضعف و کسالت و قرص و شکست نیست میلاد اینو بهم قول می دی داداشی ؟

میلاد جان، من هر وقت از چیزی ناراحت میشم، باید احساسات و نگرانی ها و ناامنی های ذهن خودمو ی جا خالی کنم. این وب رو هم واسه همین زدم. من همین که اینجا مینویسم، خالی میشم، راحت میشم. همین که بدونم یکی حرفهامو میخونه حتی اگه نظر نده ولی میخونه. نمیدونم تو هم این حسو داری یا نه. به هر حال، احساس میکنم وقتی میبینی هم محلی هایی هر چند مجازی که در واقع، وجود خارجی دارند باهاتند، میتونی انرژی مثبت بگیری. بدونی که هر کدام از ما که نابیناییم، مشکلات خاص خودمان را داریم. دقیقا مشکل تو رو نداریم ولی مطمئن باش، مشکلاتی بین ما هست که کمتر و گاهی بیشتر از مشکلی هست که الان تجربهش کردی. پس هر کسی ی آسونی ها و ی سختیهایی داره، هر کسی ی نقاط قوت و ی نقاط ضعفی داره. مهم اینه که راه حل رو توی خودت جستجو کنی. حرفهای من و ایکس و وای، در حد همدردی هست ولی راه حل اصلی، پیش خودته.
بشین قشنگ فکر کن. منطقی و از بالا، بیطرفانه به قضیه نگاه کن. فکر کن اگه میخواستی میلاد را به راه درست برگردونی، به میلاد چی میگفتی! چه راههایی به میلاد پیشنهاد میدادی. به نظرت، اشتباههای میلاد، کجا و چیا بودند و چطور میشه اونا رو جبران کرد؟!

درود بر میلاد دوست داشتنی
نمیدونم چی بگم
تنها حرفی که به ذهنم میرسه اینه محکم باش قوی و استوار
همون جوری که تا به حال بودی
نزار مشکلات کمرتو خم کنه که اگر خم شد راست کردنش پیرت میکنه
پس استوار باش
دمت گرم
موفق باش

میلاد جان، سلام، من به داشتن همنوعی چون تو افتخار میکنم. مطالب همه ی دوستان را لایک میکنم ضمن این که بعضی وقتها تغییر زاویه ی دید نسبت به موقعیت پیش آمده میتونه بهترین راه حل باشه، خوب دقت کن، رسیدن به آخر راه به کدام یک از این دو موقعیت نزدیک تره، میلادی که بر اثر تصادف رفت تو کما و هیچکس به زنده بودنش امید نداشت، یا میلاد توانایی که حالا همه هنری داره، پس تو به آخر راه نرسیدی، حتی اون موقع هم به آخر راه نرسیده بودی، حالا که شاید یک قدم اشتباه برداشتی،این قدر خودت را سرزنش نکن، اول خودت را ببخش. بعد از کسانی که باهاشون مشکل داشتی اگر باعث ناراحتیشون شدی معذرت خواهی کن. بعد هم بزن بر طبل بی خیالی و امید و توکل بر خدا کن که گذر زمان خیلی چیزها را حل می کنه. موفق باشید.

به نظرم یه نیم ساعت بمون زیر آب حله!!
دیگه رااااحت میشی هاهاهاهاها
فقط میتونم بگم نذار مشکلات برت غلبه کنن
و موقعیت به این خوبی که اینقدر واسش تلاش کردیرو ازت بگیرن
امیدوارم هرچه زودتر برگردی به شرایط روحی مناسب

با سلام خدمت همه دوستان و سروران گرامی از آقای پژوهنده،مجتبی جان،علی اکبر،شهاب ،یلدا،ترانه،آریاجان،و زهره خانم،نخودی و بقیه دوستان از این همه انرژی که بهم دادید و راه کارهائی که بهم معرفی نمودید کمال تشکر را دارم و از اینکه میبینم بعد از خدا شما عزیزترین کسانم در این محله با چه دلسوزی حمایتم میکنید دلیلی دیگه نمیبینم که بخواهم به این شرایط لعنتی ادامه بدهم و در اینجا به تک تک دوستان عزیز قول میدهم که هرچه سریعتر از این اوضاع پیش آمده بیرون بیام و به مسیر اصلی که موفقیت تک تک همه دوستان است برگردم .وقتی دیدم مجتبی اینجا حضور داره خجالت کشیدم بخوام دلایلی برای این کارم بیارم پس درصدد بر آمدم هرطور شده به شرایط آرمانی برگردم با لطف خدا و حمایت شما .تشکر فراوان

سلام میلاد
منم مشکلات زیادی داشتم درکت میکنم گاهی اونقد مشکل و غم داری که هیچ فرمول روانشناسی یا جامعه شناسی قادر به برطرفکردنش نیست فقط باید تحمل کنی تا گذر زمان برطرفش کنه گاهی لازم میشه که بسوزی تا بتونی بسازی متوجه میشی که…
موفق باشی دوست من

سلام میلاد.
میدونی که من بیشتر از خیلی از دوستان هم محله ای از گذشته ها و انگیزه هات و جسارته هات با خبرم، به همین دلیل برای من خیلی مشکل و عجیبه که این ناامیدیها رو در تو احساس کنم و نمیتونم به خودم بقبولونم که این همون داداش میلاد خودمخ که این حرف هارو میزنه.
تو که محکمتر از این حرف هایی!! من در مدت آشنایی با تو بدون اغراق هر وقت به شکست فکر میکنم و کارهام یک جایی گره میخوره، یاد انگیزه های تو می افتم و یه جوری رفع مشکل میکنم.
بلند شو، محکم باش، با مشکلات بجنگ و به آینده روشن اطمینان کن.
تو همیشه قهرمانی و قهرمان میمونی.
ما رو از خودت ناامید نکن، یک کم همت میخواد و مثل همیشه جسارت که من در تو به وفور سراغ دارم.
به امید شنیدن خبرای خوب از همون میلاد شجاع همیشگی.

سلام محمدرضا جان و علی جان مرسی مطمئن باشید از امروز شروع کردم و دارم با دستور و نسخه ای که مجتبی واسم پیچیده با مشکلات مبارزه میکنم هرچند سخته اما کوتاه دیگه نمیام و باید هرچه سریعتر به تمرینات بازگردم که از دست دادن وقت جایز نیست

سلام آقا میلاد
من زمان زیادی نیست که اینجا میام و شناخت زیادی از شما ندارم.
اما از کامنت آقای حاتمی متوجه جزءیات بیشتری از زندگی شما شدم
من این دومین پست شما هست که میخونمش.
از کامنتای شما تو پستای دیگه متوجه شدم شما جوون شاد و پر انرژی و با همتی هستید.
خوب وقتی میبینم دوستان محله واقعاً شاد باشند منم خیلی خوشحال میشم.
اما اگه فقط برا یک نفر چه اینجا چه هر جای دیگه مشکلی پیش بیاد خدا میدونه چقدر ناراحت میشم بیشتر از ناراحتی خودتون نباشه کمتر نیست
امیدوارم دیگه نه شما و نه هیچ کس دیگه ای کارش به قرص اعصاب و اینجور چیزا نکشه.
خیلی وقتا سکوت میکنم چون گفتنیا را دوستان میگند منم از تکرار مکررات خوشم نمیاد.
شما فقط توکلت به خدا باشه
امیدوارم دیگه نه شما نه هیچ کسی را ناراحت و غمگین نبینیم
راستی تا یادم نرفته پیشاپیش فردا را به همه تبریک بگم.
پیشاپیش عید مبعث بر همگان مبارک.
تبریک تبریک تبریک تبریک تبریک تبریک تبریک تبریک تبریک
اینم قضای مواردی که باید تبریک میگفتم و یادم میرفت.

سلام به شما میلاد عزیز امید که هر چه زودتر شاد ببینیمت راجع به دیر نابینا شدن من هم مثل خودتم تو ۲۶ سالگی تو بیکاری مثل خیلی های دیگه بودیم تو نداری هم همین طور تو خیلی چیزهای دیگه هم هم تراز با بقیه امروز اوضاع شُکر خدا بد نیست تنها چیزی که نتونسته به من غلبه کنه نا امیدی هست و خوش بینم به آینده با همه تلخی ها نا ملایمت ها باش و بجنگ رو در رو با قدرت مطمئنم که پیروز میشی

سلام قهرمان. ای بابا، پسر الان تو باید تو استخر باشی که.
کمتر از یک ماهه دیگه تو تهران، رکورد گیری داریم برای اینچئون.
میلاد جان. تو دیگه صرفا برای خودت نیستی. چشم جامعه ی ورزش نابینایان ایران به تو و امثال تو هستش برای افتخار آفرینی در عرصه های جهانی.
پس به خاطر همه ی ما هم که شده، ناملایمات روزگار رو کنار بذار، و به تمرینات برگرد.
همه ی ما در مراحل مختلف زندگیمون با فراز و نشیب هایی رو به رو هستیم و خواهیم بود. اما به هر حال، بدترین اتفاق ممکن هم که باشه، با گذر زمان یا رفع میشه و یا کمرنگ.
پس بمون، محکم به تمرینات برگرد که اوایل تیر ماه کنار استخر میخوام بعد از این که سهمیه اینچئون رو به دست آوردی باهات مصاحبه کنم برای رادیو و روزنامه. شب پایان رکوردگیری هم بیام، خبر راه یابیت به مسابقات پارا آسیایی رو به بچه های محله بدم تا همه با هم جشن بگیریم و به حضورت یک بار دیگه افتخار کنیم.
پس تا اون روز.

سلام امیر جان برگشتم س ر تمیرین با اینکه یک هفته است تمیرین نکردم افت بدنی شدید داشتم اما با فشار و قدرت زیاد پا به پای بچه ها تمیرین کردم امید به خدا امیدوارم بتوانم ورودی های مسابقات آسیائی را بزنم و تمام دوستان را شاد کنم مرسی از حضورت

با دورود فراوان به همگان میلاد تو کجای کاری پسر تو هنوز اول راهی کی بتو گفته که آخر راهی اگه خواب دیدی خیر باشه پا شو دست و صورتت رو آبی بزن به یکی از دو رو وریات خواهش کن یک سیلی آبدار بنوازند تا بخودت بیایی امید وارم که دلخور نشده باشی با امید کامیابی و بهروزی روز افزون برای میلاد قهرمان

سلام بچه ها. بازم دیر آمدم. اما از خوندن کامنتهای سرشار از محبت و صفا حال کردم. واقعا چه بچه هایی نازنین و دوستداشتنی دارم. یادتون باشه همهتون خوبید همهتون شایسته ی بهترینهایید. چه میلاد نازنین و چه تکتک شماها. پس بهتون بخاطر این همه خلوص و صمیمیتی که بینتون وجود داره تبریک میگم. و این شعر سعدی بزرگ را یادآور میشوم که:
بنی آدم اعضای یک پیکرند, که در آفرینش ز یک گوهرند.
چو عضوی بدرد آورد روزگار, دگر عضوها را نماند قرار.
تو کز محنت دیگران بی غمی, نشاید که نامت نهند آدمی.
از اینکه از رنجور بودن یکی از اعضای این محله دیگران هم به درد آمدند و بپا خاستند تا شادابی و نشاط را به این عضو گرانمایه باز گردانند, بخود میبالم.
همه پاینده, برقرار, شادان, پر توان پر انگیزه باشید.

آقای میلاد عزیز، دوست داشتم زود_تر آمده بودم و به عنوان مثلا یک روانشناس به این پستت جواب بدم اما دیر آمدم و این روزها نمیتوانم حتی به خودم هم جواب بدم که باید چها بود و کجا رفت
اما کامنت دوستان رو خوندم و میگم ۲باره برین کامنت آقای سرمدی را بخونین و بدونین که ما به جز طلا رو قبول نداریمآ پس وقتی برم هند بیام باید مدال_تون این محله باشه.
برآتون دعا دارم که حتما طلا بگیرین هم برآ شنا و هم برآ خانم_تون شکلک مدال طلا.
اما واقعا من که کنار تلویزیون منتظر شما و مدالتون هستم

دیدگاهتان را بنویسید