خانه
جستجو
Close this search box.
جستجو

رنگه احساس

باز دلم در باد چون پری به این سو و آن سو میرود و آتش را چون سیلی در جانم می کوبد و دردی از نوع نیاز را در آسمان دلم گلریزان می کند باز چه شده باز هم مانند همیشه دردی بی انتها که جز صبر چیزی نمی طلبد و عمق سیاه دلم رو با چراغی تیره تاریکتر می کند مگه نه این که کار چراغ روشنایی هست چرا این چراغ مرا از تاریک هم تاریکتر می کند و تمام احساسم رو چون موج ثونامی بر ساحل احساسم می کوبد و احساس و احساس در هم می شکند همانند سنگانی که در رود خروشان در هم می تنند و عاقبت سنگ ریزه شده و از بین می روند یعنی احساس من هم چنین شده و از بین خواهد رفت چیکار کنم که همیشه دردی هست چیکار کنم که همیشه غمی هست چیکار کنم که همیشه نیازی هست چیکار کنم که همیشه جز صبر کاری نیست مگه نه این که صبر از برای زفر هست مگه نه این که صبر برای موفقیت هست پس کو کجاست باز هر چه خوبیست پشت کوهی مخفی شده مگه ما بدا دل نداریم چرا خدا ها چرا

راستش دلم گرفته هیچ دردی به فکرم نمی رسد که بگویم می دانی چرا از بس با آن در هم تنیده شده ام که دیگر خودم هم از دردهایم غافل شده ام و با تمام وجود بی خیالی رو پیشه کردم آیا امیدی هست آیا جهان گشایی هست آیا فریاد رسی هست آیا و آیا های دیگر فقط می دانم هر چه درد غم باشد حتما که درمانی هم هست ولی چون جویندگان طلا من هم خود را به آب و آتش می زنم ولی نمی دانم می یابم یا نه و اگر یافتم دزدی به سراغش می آید یا نه البته به یقین می دانم که مرگ حتمیست و هیچ کسی چه گدا چه غنی حتی یک لنگه جوراب سوراخ رو هم با خود نخواهند برد ولی در عجبم که چرا چنین به دنیا دل بسته اند و همه را می کوبند تا خود را بزرگتر کنند و همیشه حق را باطل می کنند باشد باشد ما هم صبر می کنیم ای کاش که زود تر نتیجه بگیریم و همیشه و همیشه با خودش باشیم و جز خودش کسی را نخوانیم چون هر چه بامش بیش برفش بیش پس خدا بامی بزرگ از صبر را به ما داده که چنین هست شاید نه حتما که او بهتر می داند و هر چه درد و غم هست را به هر کس بگویی انگار نمی شنوند و دلیل آنکه درد را اهل درد می شناسد و گوهر را گوهر شناس پس چه خوب که درد مان را جز خودش به کس نگوییم و با خودش نغمه کنیم بسا که بهترین کار این هست خدا دوستت دارم مرا و دردمندان را تنها نگزار

۱۵ دیدگاه دربارهٔ «رنگه احساس»

بسلامتی اونیکه تنهاست و تنهایی رو آفرید تا کسی تنها نباشه . تنهایی شرف داره تا با هر بی سرو پایی بشینی .. میگن صبر تلخه ولی آخرش شیرینی با خودش میاره
. میگن خدا کمترین چیزی که به بندش داده صبره و بیشترین چیزی که از بندش میخواد همون صبره .
میگن انتظار سخته واسه منتظر ولی مولا علی فرموده : در صبر نهفته ای است به بزرگی خداوند .
.بسلامتی هرچی آدم صبوره

سلام.
همیشه دردی هست.
بله هست. همیشه دردی هست. ولی یادمون باشه که پشت هر دردی درمانی هم هست. هرچند من هنوز مال خودم رو پیدا نکردم ولی هنوز معتقدم که هست. همیشه گفتم و باز هم میگم. هر در بسته ای۱کلیدی داره. من مدت هاست که پشت در بسته گیر کردم ولی می دونم کلیدش۱جایی باید باشه. امیدوارم زود تر پیداش کنم!
این ها رو نگفتم که درد دل کنم و بگم من درد دارم و از این چیز ها. گفتم که مطمئن باشید از سر بی دردی شعار نمیدم که ای بابا توکل کن و امیدوار باش و خدا بزرگه…
نمی دونم چطور بگم. من وقتی حالم اینطوری قاطی میشه اگر کسی که دردیش نیست بیاد بهم بگه خدا بزرگه و درست میشه و صبر کن و از این چیز ها بد عصبانی میشم که آخه مگه مجبورت کردن بیایی حرف بزنی؟ ولی زمان هایی که می بینم۱اهل درد بهم همین ها رو میگه انگار آروم تر میشم. چون حس می کنم اون هرچی باشه بی درد نیست. حالش شاید شبیه من نباشه ولی نفسش از جای گرم بالا نمیاد. این بود که گفتم بذار خودم رو برای شما توضیح بدم تا اگر مثل من از هم دردی همینطوری خوشت نمیاد بدونی بی درد نیستم.
وای که چقدر من حرف می زنم!
نوشتن خوبه. بنویسید. کمک می کنه سبک تر بشید.
ایام به کام.

یعنی میشه اینجا بنویسم
یعنی بنویسم؟
یعنی بنویسم که چقدر دلم پره, یعنی بنویسم که چققققققدر اعصابم خرده
بنویسم دیگه کاسه ی صبرم که هیچ, دیگ و قابلمه ی صبرم هم لبریز شده, یعنی بگم که چقدر خسته شدم, یعنی بگم که پس این آسونی بعد از سختی کو, کو, کوووو, یعنی بگم که تا کی باید تحمل کنم, یعنی بگم که خدایا به خودت قسم دیگه نمیکشم, یعنی بگم که دیگه باید چه شکلی دعا کنم که مستجاب بشه, یعنی بگم چرا یه سری اینقدر باید مرفه بی دررررد باشن, چرا یه سری باید اینقد خوش شانس و بی غم باشن,
فقط دعام کنید

سلام آقای شکاری خیلی دوست دارم این شکستن مرزی که تو نوشته شما موج میزنه از هر ادبیاتی توش هست یه حالی شبیه پست مدرن ها البته من چون این بر آمده از دلتون هست سبک پست مدرن رو خیلی کمتر از اونی میبینم که ارتباطش بدم به نوشته شما سبک این سبک دل هست سبک زندگی تجربه شده و….
صبر خیلیییییییییییییییییی خوب میشناسمش بی نهایت بیشتر سنم کاش آدما گاهی بعضی چیزا رو یاد نگیرن ولی همواره این شعار لحظه های سخت من هست یه نفس عمیق و استارت دوباره زندگی چون میدونم دنیا پای من صبر نمیکنه

سلام سلااااام سلام
میگم تا بوده همین بوده……
هیچ کس بی غم و غصه نیست اونایی که خیلی مرفه هم هستن یه جا هایی واقعا غم و غصه،،،، درد و ناراحتی دارن این برا همه هست هیچ کس ازش مستثنا نیست
بله صبر باید پیشه کرد فقط صبر هست که همه چیز رو به مرور زمان مشخص میکنه…..
بای بایییییٱیییییی

سلام زهره جونم میدونم حالت خوبه فقط یه ری استارت روحی لازم داری امیدوارم این اطلاع ثانوی هرچه زودتر به پایان برسه خواستم بگم مهمیا خیلی زیاد شرمنده من قلم خوبی ندارم تو گفتار بهتر میتونم احساساتم رو بیان کنم

با سلام و هزاران امید به دوستان عزیزم از تک تک شما کمال تشکر رو دارم راستش وقتی شروع به نوشتن می کنم همه دنیا سرم خراب می شود و وقتی به پایان نوشته میرسم همه دنیا از نوع به پا می شود و امیدم بیشتر و بیشتر شده و از این که احساسم در من غلبه نکرده و فقط در قلمم غلبه کرده خورسند می شوم و دوست دارم همه دوستانم همه و همه همیشه خوشحال و شاد و بهروز باشند من هیچ سر رشته ی از نوشتن رو بلد نیستم فقط حرف دلم رو می نویسم و بدانید که نا امیدی همان شیطان هست و باید که در آن هم دنبال امید گشت و سکوی پرتابی از نا امیدی ساخت چون خدا خیلی بنده هاشو دوست داره حتی بیشتر از پدر و مادر ولی چیزی که او می داند ما نمی دانیم پس صبری که دوست عزیزما فرامرز گفت کمترین چیزی هست که خدا از ما می خواهد پس صبر و صبر

لطفی کن و سر به راهمان کن یا رب, رحمی به دل سیاهمان کن یا رب. در روز حساب دستهایمان خالیست, با رحمت خود نگاهمان کن یا رب. سلام. با اینکه دلتون پر از درده اما خیلی خوبه که همیشه در پایان نوشته هاتون امیدوارین. امیدوارم که هیچ وقت هیچ کس از لطف خدا نا امید نشه.

درود! دوستان عزیز:‏ بنده از زمانی که خود را درختی در طبیعت فرض کردم و بیخیال مشکلات و بعضی از مسائل شدم،‏ خیلی راحت و آسوده زندگی میکنم،‏ من با طبیعت زندگی میکنم،من اول به خودم که با طبیعت پیش میروم ایمان دارم،به نظر من ما باید از وابستگی خود به بعضی از مسائل بکاهیم و طبیعت و تقدیر خود را بپذیریم تا افسرده نشویم،‏ انتظار کشیدن در زندگی باعث افزایش مشکلات میشود،‏ مثلا اگر کسی نذر کند که فلان کار را انجام دهد و انتظار بکشد که به خواسته اش برسد بیشتر عصبی و افسرده میشود،‏ به نظر من نذر کردن یک سرگرمی است که بعضی افراد با آن خود و دیگران را سرگرم میکنندو وقتی به خواسته ی خود نرسیدند عصبی و افسرده میشوند،‏ پس بهتر است با طبیعت زندگی کنیم و از طبیعت دور نشویم و خود را با بعضی مسائل سرگرم نکنیم و خود را گول نزنیم،‏ ما باید سعی کنیم بیشتر به طبیعت بیندیشیم و آنچه هستیم را بپذیریم و بهتر زندگی کنیم،‏ به بود و نبودها خرده نگیریم تا راحت تر زندگی کنیم!‏

سلام
رنگ احساس تون همیشه سفید … همیشه روشن …. همیش امیدوار …. و این نیز بگذرد …. مثل خیلی چیز های خوب و بد دیگه که گذشت و الآن همش خاطره شده …. پس باید بلند شیم و راه رو ادامه بدیم و ادامه بدیم و فقط امیدوار باشیم و البته توکل به خدا کنیم …

“راستی زهرا خانم قاسمی اسمتون دقیقاً مثل اسم مامان من هست …. جالبه ها فقط مامان من اینترنت عمراً بلد نیست خخخ ندیده بودمتون تو محله ولی از حضورتون خوشحالم …. امیدوارم بازم ببینمتون ….
همگی همیشه سربلند باشید و التماس دعا

سلام نخودی چه جالب یکی پیدا شد که هم اسم من باشه. آره درسته. من تازه به این محله اومدم. شاید منم همیشه تو این محله موندگار بشم. آخه دارم تو محل های دیگه هم یه سری میزنم. تا اینجا که این محله و اهالیش به دلم نشسته. ببینیم تا چی پیش مییاد.

ببین همینجا بهتره …. بمون همین جا …. محله های دیگه هم خوبه ها … ولی هیچ‌جا اینجا نمی‌شه …. به مدیر نگی جو بگیردش ها … راستی غیر مامانم که زهرا قاسمی هست دوتا دختر عمو دارم که هر دوتاشون هم زهرا قاسمی هستند …. یکی از تقریباً دوستهام هم زهرا قاسمی هست و ببین چقدر هم اسم برات پیدا کردم ….

دیدگاهتان را بنویسید