خانه
جستجو
Close this search box.
جستجو

یک شعر از روزبه

من با همه‌ی دردِ جهان ساختم اما
با دردِ تو هر ثانیه در حال نبردم
تو دور شدی از من و با این همه یک عمر
من غیرِ تو حتی به کسی فکر نکردم
من خسته‌ام از این همه تاوانِ جدایی
اِی بی‌خبر از حالِ من،امروز کجایی
من صبر نکردم که به این روز بیفتم
اِنقدر نگو صبر کنم تا تو بیایی….
اِنقدر که راحت به خودم سخت گرفتم
از عشق شده باورِ من درد کشیدن
گیرم همه آینده‌ی من پاک شد از تو
با خاطره‌های تو چه باید بکنم من
روزبه بمانی🌹

۸ دیدگاه دربارهٔ «یک شعر از روزبه»

دیدگاهتان را بنویسید