خانه
جستجو
Close this search box.
جستجو

اردوی اتفاقی عدسی!

ضمن درود فراوان و عرض ادب! دیروز صبح به اداره رفتم، ساعت ده و نیم بود که به سمت اصفهان حرکت کردم و به خیابان سپاه به اداره مرکزی خودمان رسیدم و پس از انجام کارهای اداری ساعت بیست دقیقه به سیزده به سمت اروپا حرکت کردم، ساعت حدود 14 بود که به مقصد رسیدم و ناهار را با دوستان که چلو قورمه سبزی بود زدیم به بدن، عصر در حال استراحت بودیم که گفتند فردا یه اتوبوس به مارکده میرود و صبح ساعت هفت از خواب ناز پروندندم و پیاده بیست دقیقه در خیابان سرگردان بودم که سوار اتوبوس مربوطه شدم، ساعت حدود ده بود که به جایگاه رسیدیم و پس از صرف صبحانه به کنار رودخانه و داخل آب رفتیم و حسابی آب بازی و آب پاشی به یکدیگر کردیم، من که لباس اضافه همراه نداشتم با طرفند خاصی همینجا پیراهن و زیر پیراهن و زیرشلواری و شرتم را روی نخی که به سه درخت بستم پهن کردم تا خشک شود و هم اکنون با پوشیدن فقط کت و شلوار کنار سفره ی ناهار نشسته ام و مشغول نوشتن هستم، جای همگی خالی خیلی خوش گذشته و خوش میگذره!

۱۱ دیدگاه دربارهٔ «اردوی اتفاقی عدسی!»

رععععد بزرگ این مطلبو لایک کرد و پسندید ولی در عجبم چرا یکی ازین مارهای بی عرضه ی مارستان و مارخونه و مارکده شما رو نبلعید و ننیشید هاهاها
یعنی اونقدر گوشت تلخ هستید که مارها و اژدهاها هم سمتتون نیومدن خخخخ

سلام گزارش اردوی این دفعه چقدر کوتاه بود… حالا این مارکده کجای اصفهان هست ؟ مگر در ایران محلی پیدا میشه مار نداشته باشه! مثل همیشه گزارش شاد و زیبایی بود جای بزرگمهر خالی …شادتر از همیشه باشید

ضمن درود فراوان و عرض ادب! با عرض پوزش از دوستان که به بنده لطف میکنند و مطالب مرا میخوانند و نظر میدهند یا سؤال میپرسند و در کل با من هم صحبت میشوند، حالا بریم سر اصل مطلب: بنده ظهر جمعه که از تفریح آب پاشی کنار رودخانه به جایگاه برگشته بودم و لباسم را عوض کرده بودم زیادی خوش خوشانم شده بود تصمیم گرفتم شما را هم در شادیم شریک کنم که باتری مبایلم ضعیف بود مجبور شدم خلاصه نویسی کنم و پست را کوتاه بنویسم، حالا در کامنت بعدی جزئیات بیشتر را از این اردو توضیح خواهم داد، با تشکر فراوان!

دیدگاهتان را بنویسید