با سلام به همه ی هم محّلیهای گل و دوست داشتنی
حال و احوالتون چه طوره امیدوارم که شاد و سرحال باشین
دیدم بد نیس لهجمون رو بهتون معرفی کنم البته ممکنه صفحه خوانها بد بخونه اما اگه بد خوند از یک بینا کمک بگیرین
لازم به ذکره که ممکنه بعضی از کلماتمون با اصفهانیها یکی باشه و سعی میکنیم تو این پست از اونا استفاده نکنیم
واسه شروع یه داستان واستون می نویسم
داستان کلاغ و روباه نجف آبادی :
یه قلاق جارک رو درخ کاجا نبشی باغ ملی (بزرگترین میدان شهرمونه گفتم بدونید ) نشسه بود پِنیر می خورد
یه شاغال مث روبا داش رد می شد اومد گف: مث کو رختا عیدُ بردکرده ی! چه مالی شُدِه ی یخده مث گونجیشدا بوخون بینیم صداد چه جوریس ؟
قلاقه پنیرو هشت زیر بغلش آ گف : برو سوزه داغی زده ،مَ خودم اِز طایفه قِلاقیام ،حالا تو اومدِی می خوای کالا سرم بزاری
:))
حالا چند تا کلمه می نویسم هر کی تونس معنی کنه:
دِقز
سوکولی
دلنگون
چایده
چلنجولی
یه زه
یخده
چومدونم
انگولی
واسه این دفه بسه بقیش واسه بعد
۱۸ دیدگاه دربارهٔ «معرفی لهجه ی نجف آبادی»
هاهاهاهاهاهاهاهاهاههاها…خیلی خندیدم…ما یه دوستِ نجف آبادی داریم وقتی با لهجه حرف میزنه، میزنیمش…هاهاهاهاهاهاهاهاهاهاها…خیلی با لهجه اصفهانی فاصله نداره ها…از یه ریشه ان…
سلام باحال بود
چایده
یعنی سرد شده یا سرد شدن یا سرما خوردن.
یه زه
یعنی یه ذره. یخده اینم یعنی یه خورده یه کمی.
چومدونم یعنی چه میدونم یا نمیدونم.
انگولی یعنی انگشت.
درود! عمو یهزه یعنی خیلی زیاد، موزولی و قوزولی و یه چسچی و یه خیردهچی یعنی خیلی کم!
یا خدا، یکی از صاحاباش سر رسید!
روحالله، لهجهدونا را نیمبرم!
خادمی…یه لطف میکنی در حق من و خانم کاظمیان؟ اون مصاحبه ت با شبکه سه رو خانم کاظمیان میخواد، از من خواس بجورمش… من نجستمش…لینکش رو لطف میکنی بذاری تو پست رعد تا بیاد گوشش بده…
خدا عوضت بده…یک در دنیا صد در آخرت خدا حاجتتا بده…ابولفضل نگهدارت مادر…
ببین از بس ازت خواستیم محل نذاشتی، باید گریه کنیم تا به حرفمون گوش کنی…خدا هدایتت کنه…
خخخخ نمیری معصوم تو بالاخره ی چیزیت یا هست یا میشه.خخخ
تازه امشب مگه نمیریم کوچه گردی،
سلام،باحال بود،کالا یعنی همون کلاه،مگه نه آیا،در هر حال من که نفهمیدم، لی لی لی لی لی من لفتم خدافسی
درود! یک در دنیا.. سگ در آخرش پاچتو بگیره!
سلام
بعضی کلماتتون به لهجه ما نزدیکه
دِقز فکر کنم همون باشه که ما میگیم دَقَز یه چیزی تو مایه ها شکاف و همینا!
سوکولی یعنی گوشه!
دلنگون فکر کنم به معنی آویزون باشه!
خب ما میگیم اُوَنگون!
یخده هم که همون یه ذره!
حالا جایزه این مسابقه چیچیه! خخخ. شکلک شوخی!
سلام دقز-شکاف دلنگون-آویزان انگولی-انگشت سوکولی-کنج یا گوشه چنجولی-تاب بازی.
سلام خدمت خمه ی دوستان که لطف کردین کامنت فرستادین از شما ممنونم و شرمنده که دیر جوابتون رو دادم دیروز دستم بند بود و نتونستم جوابتون رو بدم شما به بزرگی ی خودتون ببخشید معنی ی کلمات رو درست گفتین فقط عمو حسین یه اشتباهی کرد که اون رو هم ادسی گفت و بقیه دیگه درست بود جایزه ی این مسابقه هم صفر به نجفآباد با هزینه ی شرکت کنندگان میباشد … البّته شوخی کردم ببخشید کامتم طولانی شد
سلام. وای یعنی قشنگ منو بردی به هشت سال پیش! سال اول دانشگاه. خوابگاه. اتاق رو به رویی یه دوست خیلی گل نجفآبادی داشتم که الآنم به نظرم باید تو همون نجفآباد دادیاری چیزی باشه. یه روز که واسه ناهار دوتایی پیش هم بودیم راجع به لهجهش و تفاوتش با لهجه اصفهانی برام گفت. مثلا همین یِخده و یُخده!
هر جا که هست براش بهترینها رو میخوام.
چقد حرف زدم واااااای!
ای بابا . این که لهجه نیست .
اینا که گفتی انگار از زبون چینی سختره خخخ
حالا ی جایی نزدیک ابیانه مردم به آبشار کوچیکی که کنار کوه بود میگفتن دُلومبویه هاهاها خلاصه کلی خندیدم.
کردهای اصیل هم به خروس میگن کَلَشیر. یعنی کلش مثل شیره . واقعا هم ی جورایی کله خروس با اون پرای روی سرش مثل کله ی شیر نر با یالو کوپالش میمونه
به ویرایشگر این پست احسنت میگم .
راستشو بگید کی این پستو ویرایش کرده . من دیدم که ابتدا لهجه غلط با ح نوشته شده بود . الان درست شده .
راسیتش این کلمه ازون کلمه های سخته که بیشتر بیناهای با سواد هم غلط مینویسن.
خیلی کیف کردم.
ویرایشگر این لغت بگو کیستی ؟
هوم هوم هوم،کالی داستی بابا بژلگی،خلاشه که من حاضر….
درود! اینجا در زمینهای کشاورزی که به صورت پله ای است و جوی آب پله ای عبور میکند یعنی آب از آبشارهای کوچک پایین میریزد به آن آبشارهای کوچک نل یا نعل یا نإل میگویند، راستی در نجف آباد به یه جایی هفت لتی میگفتند، آنجا مکانی بود که یه کانال آب بود که از سمت تیران و کرون به نجف آباد وارد میشد و در آن جایگاه آب با هفت سکو یا پله یا نإل به هفت جوی تبدیل میشد و هر جوی به سمتی از شهر میرفت!