خانه
جستجو
Close this search box.
جستجو

ویژه نامه (23 مهر ) بخش نهم

مفهوم نابینا: دانشجوی نابینا (رویکردهای علمی)

پرسپکتیو 1 (منظر)

در این بخش، دانشجویان نابینا، از خلال تخصصشان مفهوم نابینا را به تحلیل میکشند.

 

واقعیتهای زندگی افراد نابینا

نویسنده:مسعود  طاهریان

دانشجوی کارشناسی ارشد روان شناسی و آموزش کودکان استثنایی دانشگاه تهران

 

تاریخ تا کنون نشان داده است که اقلیت‌ها در گذشته در بیشتر موارد مورد ظلم و تبعیض قرار گرفته اند. مثال این تبعیض‌ها از افراد چپ دست گرفته (یکی از گروه های اقلیتی است که کمترین تفاوت را با جامعه اکثریت یا عادی دارند) تا رنگین پوستان، زنان، تیز‌هوشان، نابینایان ، ناشنوایان ، معلولین حسی حرکتی ، عقب ماندگان ذهنی و … که دچار تبعیض شده اند. تاریخ نشان می‌دهد که جوامع در بیشتر اوقات متناسب اکثریت ساخته شده و اقلیت معمولا در تنهایی و رنج خود رها شده است. اما سیر تاریخی نشان می‌دهد که در ابتدا گروه‌های اقلیت، نادیده گرفته می‌شدند ولی کم کم حمایت از این گروه‌ها به طور حرفی نه عملی شروع شد که این شرایط به دلیل عدم شناخت درست اقلیت‌ها بوده است. امروزه می‌توان دید که کم کم شناخت اقلیت‌ها افزایش یافته و متناسب آن شرایط آنان بهبود یافته است ولی تا حد آرمانی یعنی برابری فرصت‌ها فاصله ی بسیار بسیار زیادی وجود دارد. برای بهبود شرایط و حرکت به حد آرمانی باید تمامی گروه‌های اقلیت و مشکلات، نیازها  و توانایی هایشان را شناخت.

من این باور را دارم که اقلیت و اکثریت جامعه هر دو حق زندگی در جامعه را دارند و باید هر دویشان فرصت های برابر در تمامی ضمینه ها داشته باشند. باید محیط جامعه هم متناسب اکثریت جامعه باشد و هم متناسب اقلیت آن و اگر این گونه جامعه ساخته شود توانایی و پیشرفت و کار آیی اکثریت جامعه با اقلیت جامعه برابر میشود که این امر هم برای اعضای جامعه و هم برای خود جامعه بسیار مفید است. عدم رسیدگی به بخشی از جامعه پیامدهایی به وجود می‌آورد که شاید در آینده جبران ناپذیر باشد. باید در نظر بگیریم که ناتوانی, عدم استقلال, بهبود نیافتن و سودمند نبودن قرار دادی است و بر اساس دانش کنونی میباشد. در نتیجه با گذشت زمان, پیشرفت علم و انجام پژوهشها امکان دارد که محدودیتها کم کم کاهش و حتی به طور کامل رفع گردد. همچنین با فرض باقی ماندن تفاوت‌ها ( که هم محدودیت‌ها را در بر می‌گیرد و هم توانایی‌های ویژه گروه‌های اقلیت ) ناهمگونی جامعه باعث پیشرفت آن میشود. پژوهش بر روی افراد استثنایی و اقلیت‌ها گاها دست آورده هایی داشته که در جامعه اکثریت یا به عبارت دیگر عادی نیز مورد استفاده قرار گرفته. همچنین گروه‌های اقلیت توانایی‌های ویژه ای متناسب شرایطشان دارند که حتی گروه اکثریت ندارند. برای مثال افراد ناشنوا می‌توانند کنار ماشین آلات صنعتی پر سر و صدا کار کنند در حالی که فعالیت در همین شرایط برای افراد عادی و شنوا امکان پذیر نیست.

در نتیجه باید امکانات ، فرصتها و به طور کلی محیط جامعه به نسبت اکثریت جامعه (که افراد نرمال و معمولی جامعه را تشکیل میدهند ) و اقلیت جامعه تقسیم شود و این محیط باید متناسب هر فرد شکل گیرد تا فرد در آن محیط هیچ مشکلی نداشته باشد. همچنین وظیفه ی مسئولین جوامع است که از تواناییهای ویژه گروه‌های اقلیت استفاده کنند که هم برای گروه‌های اقلیت مفید است و هم برای خود جوامع.به عنوان مثال  اگر در یک کلاس دو چپ دست و هجده راست دست وجود دارد باید ما در آن کلاس دو صندلی با میز چپ و هجده صندلی با میز راست داشته باشیم. نه بیشتر و نه کمتر. چون اگر چنین محیط فراهم شود بین چپ دستها و راست دستها هیچ تفاوتی وجود نخواهد آمد و کلاس هم از تواناییهای افراد چپ دست و هم راست دست استفاده می‌کند و همچنین از مشکلات ناشی از عدم توجه به گروه چپ دستان نجات می‌یابد.

اما ………………………

در آن که بین اقلیتها  نیز افراد توانا وجود دارد و اگر امکانات ، شرایط و فرصتهای مناسب به آنها داده شود می توانند با اکثریت برابری کنند و یا حتی از آنها نیز بالاتر بروند شکی نیست . نوشته ی من تا این جا، نقش جامعه و حکومت گروه های اقلیت را در ایجاد این امکانات ، فرصتها و شرایط نشان می دهد اما این جا هم نقش خود این گروه های اقلیت بسیار مهم است . در نتیجه دوست دارم ادامه نوشته ام را که در آن به طور اختصاصی در باره نابینایان بحث کردم بخوانید.

می دانید بعضی وقتها ندیدن خیلی اذیتم میکند. شاید بپرسید که آیا دوست دارم روزی بیناییم برگردد . ولی …

نمی دانم..دوست دارم زیباییهای دنیا را ببینم اما بیشتر دوست دارم مشکلات ناشی از ندیدنم رفع شود .تبعیضی که حاصل تفکر غلط دیگران است از بین برود . تبعیضی که در فکر همه انسانها وجود دارد و باعث می شود تا هر کس برای اولین بار نابینایی را می بیند یا توانای های او را نمی شناسد آن نابینا را نا توان تلقی کند .

در نتیجه باید اول نابینای توانا کلی تلاش بکند تا تازه دیگران او را درست بشناسند.این جوری که برایش  یک فضای برابری فراهم می شود .برای رفع این تبعیض نیاز به تغییر نگرش جامعه نسبت به نابینایان داریم اما عملی کردن این کار خیلی سخت است . معتقد هستم که این نگرش نا درست جامعه نسبت به نابینایان هم به دلیل عدم شناخت توانایی‌ها و نیازهای گروه نابینایان است و هم حاصل عمل کرده بد و ناشایست دسته ای از نابینایان می‌باشد. نابینایانی که دست از تلاش برداشته اند و دیگر وبال گردن جامعه شده اند . اما با آمدن نابینایان توانا به صحنه و نشان دادن تواناییهای نابینا به جامعه کم کم این نگرش تغییر خواهد کرد تا کنون نیز تغییر کرده است. نابینایان توانا هستند که باید امکانات و شرایط پیشرفت خود را ایجاد کنند . وقتی جامعه تلاش ، تواناییها و سودمندیهای نابینایان را ببیند نگرشش دگرگون می شود و فضا را برای پیشرفت نابینایان فراهم می کند. ما مسئول هستیم که در جوامع کوچک خودمان تغییر نگرش ایجاد کنیم. کم کم با تغییر نگرش جوامع کوچک، جامعه بزرگتر اصلاح خواهد شد.

الآن ما گندمی را که گذشتگان ما کاشته اند، می‌خوریم پس ما نیز باید برای آیندگانمان گندم بکاریم و باید تلاش کنیم که محصول بیشتر و بهتری را به آنان برسانیم. امید دارم که در این تغییر نگرش سهیم باشم اما خب بعضی وقتها آدم کم می آورد.ولی دوستانی که درکنار من بودند تصدیق کرده اند که تا کنون در این کار نسبتا توانا بوده ام و این امر مایه ی خوشحالی من است .

امیدوار هستم که بتوانم این مسیر سنگلاخی تغییر نگرش را با موفقیت ادامه بدهم. بزرگ و موفق و مفید شدن بستگی به تلاش و توانایی فرد دارد و اگر فرد بخواهد، تلاش کند و تواناییش را بالا ب‌برد حتمأ فرد بزرگ ، موفق و مفیدی در حیته خودش خواهد شد. نابینا نباید نا‌امید شود و از تلاش دست بردارد. توانایی‌های خود را افزایش دهد و آن‌ها را به دیگران نشان دهد و اثبات کند. نابینا باید با اثبات کردن توانایی‌های خود کانال‌ها و آشنایان خود را گسترش دهد تا با استفاده از این کانال‌ها و آشنایان به هدف خود برسد چون این آشنایان که توانایی نابینا را دیده و باور کرده اند می‌توانند در این راه‌پیمایی به نابینا کمک کنند.  شک نکنید. مگر بتهوون نا‌شنوا نبود اما یک آهنگ ساز بزرگ جهانی شد. آیا هلن کلر  نابینا، ناشنوا و بدون توانایی تکلم نبود ولی یکی از زنان موثر آمریکا شد. آیا بیشترین دستمزد رسمی وکالت را در ایران علی صابری نابینا در پرونده افراد آلوده شده به  خونهای آلوده وزارت بهداشت نگرفته ? آیا پروفسور هاوکینگ  کل بدنش فلج نیست? آیا تنها جای بدنش چشم‌هایش نیست که تکان می‌خورد? این دانشمند فلج جهان را تکان داده. مگر انیشتین یک نارسا خوان نبود ؟ موانع زیادی وجود دارد اما آن‌ها نباید مانع حرکت انسان شود.

تازه امکانات و شرایط کنونی که برای نابینایان فراهم شده است مشکلات آن‌ها را کمتر می‌کند. بزرگترین امکاناتی که امروزه برای نابینایان فراهم شده شرایط استفاده کردن از رایانه، اینترنت، گوشیهای هوشمند، دستگاه‌های ضبط و پخش صدا و هزاران چیز دیگر است که همین امکانات می‌تواند منجر به انجام دادن بسیاری از کارها شود. پیش رفت تکنولوژی بهترین یار و یاور ما افراد نابینا است.

در پایان لازم به ذکر می‌دانم که نابینایی محدودیت‌ها و مشکلات زیادی برای فرد نابینا ایجاد می‌کند اما نابینایی هم مانند دیگر پدیده‌های این دنیای خاکی خاکستری است. نابینایی مانند یک لیوان آب است که یک بخشی از آن پر از آب و بخش دیگر از آن خالی است. بسیاری از نابینایی‌های حال حاضر خوب شدنی نیست ( طبق علم و تکنولوژی روز ) در نتیجه بهتر است به جای فکر کردن به بخش خالی لیوان، به بخش پر لیوان نگاه و فکر کرد حتی اگر این بخش پر بسیار کوچک باشد. آسیبی که خوب شدنی نیست چرا باید علاوه بر محدودیت‌هایی که ایجاد می‌کند مایه ناراحتی و افسردگی ما شود. آش کشک خاله‌ته،  بخوری پاته نخوری پاته. پس نابینا به جای ناراحت شدن از نابینا شدنش باید از آن لذت ببرد. تازه همان طور که گفتم، با پیش‌رفت علم و تکنولوژی مشکلات نابینایان کم و کمتر می‌شود. نابینایی تنها توانایی‌ها، استعدادها، علایق و مشاغل فرد نابینا را تغییر می‌دهد و اگر فرد نابینا مسیر خود را درست انتخاب کند می‌تواند به راهتی در آن مسیر و رشته موفقیت‌های زیادی به دست آورد. شاید شما بگویید نابینایی مگر خوبی و حسن هم دارد؟ بله دارد. بخشی از حسن‌ها و خوبی‌های نابینایی عبارت اند از :

1-      در حال حاضر حرفی یا عملا قانون، دولت و جامعه از معلولان، زنان و … حمایت می‌کند. 2- نابینایی مانند یک ذره بین است. نابینا اگر بد باشد ( از نظر فرهنگی، اخلاقی، اجتماعی، علمی، تلاش شخصی و … ) بدیش صد برابر می‌شود و این بد بودن به شدت نمایان می‌گردد. این نمایان شدن بدی یا باعث بر‌انگیختگی ترحم دیگران می‌شود یا باعث دور شدن دیگران از نابینا می‌گردد. در این حالت نابینایی حسنی ندارد و حتی یک عیب بزرگ است چون اگر فرد نابینا نبود در این شرایط بهتر بود. اما … اما اگر نابینا قصد کند که خوب باشد و برای خوب شدن تلاش کند این خوب بودن صد برابر می‌شود. جلب توجه دیگران و مهم بودن در نگاه دیگران یک نیاز درونی است که کلیه انسان‌ها به دنبال طعمین آن هستند. اگر نابینا بخواهد که خوب باشد و برای خوب شدن تلاش کند می‌تواند به راهتی این نیاز خود را طعمین کند. ( اولا خواستن خالی فایده ندارد و فرد باید برای خوب شدن تمام تلاش خود را به کار گیرد. دوما این صد برابر شدن خوبی بی دلیل نیست چون یک فرد نابینا با وجود موانع فراوان که در مسیر موفق شدنش وجود دارد به این موفقیت و خوبی رسیده. ) 3- نابینا اگر خوب باشد در روابط اجتماعی موفقتر از فرد بینا است. طرف مقابل نابینا در رابطه مقاومت کمتری برای ایجاد رابطه یا انجام خواسته نابینا از خود نشان می‌دهد. ( اما این را باید گفت که شاید نابینا در صمیمی کردن رابطه بیشتر از فرد بینا دچار مشکل است چون طرف مقابل نابینا مقاومت بیشتری برای صمیمی شدن با نابینا از خود نشان می‌دهد. چرا که احساس تفاوت می‌کند و تفاوتها باعث دور شدن انسانها می‌شود. اما حتی این رابطه صمیمی بین افراد بینا هم کم است و نابینا هم با اثبات تواناییهای خود میتواند در این امر موفق بشود تنها مسیر سختتر است و می‌توان افرادی را مشخص کرد که از عهده این امر برآمده اند. )

 

نابینا:نمای نزدیک (دوستان صمیمی)

پرسپکتیو 2 (منظر)

در این بخش، دوستان صمیمی بینای  افراد نابینا، تجربه دوستی خود را در رابطه با دوستان نابینایشان در میان گذاشته اند.

 

برای تویی که میشناسمت…..

نویسنده:مریم  ایثاری

 

از زمانی که او را میشناسم تصور دیگری از نابینایی دارم. این تصویرِ جدید هم شیرین است و هم تلخ اما واقعی است… برای اینکه همچو او نابینای موفقی باشی باید از انواع موانع فرهنگی،‌ اجتماعی و ساختاری بگذری،‌ اما موفق بودن یک نابینا آن هم در جامعه ای مثل ما نشان از توانایی های بالقوه تمام نابینایان دارد. تمام آنهایی که می­خواهند،‌ تلاش می کنند و بنابراین می­توانند.

پیش از آشنایی نزدیک با نابینایان تصور روشنی از زندگی آنها نداشتم. نه به میزان بالای توانایی های شان واقف بودم و نه دشواری های بسیاری که در جامعه ممکن است گریبان­گیرشان گردد. پیش از آن گمان می کردم نابینایی مساوی است با انفعال و وابستگی. اما امروز نیک می دانم که اگرچه زندگی یک نابینا با دشواری های زیادی همراه است اما این سختی ها و موانع با تلاش آنها می تواند بهبود یابد و در صورت وجود شبکه­های حمایتی اجتماعی و تغییر نگاه­ در جامعه می تواند به میزان بسیار زیادی برطرف شود.

پیامدهای اجتماعی نابینایی در جامعه ای که شناخت درست و روشنی از نابینایی ندارد به مراتب بیش از پیامدهای فیزیکی آن برای یک روشندل است. در جامعه ایران بسیاری از موانع پیشرفت برای نابینایان از سوی جامعه است نه به دلیل شرایط خاص شخص نابینا. در حالی که در بسیاری از جوامع توسعه یافته بدلیل تفاوت نگاه اجتماعی به این افراد و وجود امکانات لازم برای زیست آن­ها، زندگی نابینایان مشابهت بسیاری با سایر افراد جامعه دارد. به نظر می رسد فرهنگ سازی گسترده ای برای تغییر شرایط فعلی در جامعه ایران لازم است. ذهنیت بسیاری از ما اینگونه است که نابینایان را بدلیل فقدان قدرت بینایی ناتوان می پنداریم. اما مطالعه وضعیت نابینایان در کشورهای توسعه یافته و شناخت نابینایان موفق در ایران نشان از آن دارد که در صورت توجه به مسایل نابینایان و رفع موانع اجتماعی حضور آن­ها، وضعیت به طرز فاحشی می تواند متفاوت گردد.

یکی از عمده موانعی که نابینایان ایرانی با آن مواجهند مسایل اقتصادی است. موانع استخدام و اشتغال برای این افراد از عمده مسایلی است که امکان پیشرفت و حضور اجتماعی را از نابینایان سلب می نماید. اگر تسهیلاتی نیز در قانون لحاظ شود، در مرحله اجرا عموماً با موانع بسیاری همراه است. بعنوان مثال بی توجهی به قانون سه درصد استخدام معلولین و نابینایان از جمله این موارد است. باید پرسید که این قانون به واقع چگونه و در کجا اجرا شده است که اگر اجرا می شد شاید بسیاری از روشندلان از وضعیت اجتماعی بهتری برخوردار بودند. بنظر می رسد نظارتی جدی بر نحوه اجرای این قانون ضروری باشد. از این رو، در صورتی که نابینایان و معلولان می­توانستند نماینده ای در مجلس داشته باشند با سهولت بیشتری امکان پیگیری حقوق شهروندی خود را داشتند. علاوه بر موانع اقتصادی که مانع خودشکوفایی و تأمین نیازهای زندگی این افراد می شود، موانع کالبدی در فضای شهری نیز در این زمینه حائز اهمیت است. همه ما هر از چندگاهی خبرهایی از گوشه  کنار شهرها درباره حادثه دیدگی یکی از نابینایان می شنویم. به عنوان مثال مرگ یک نابینا در مترو، سقوط یک نابینا در شبکه فاضلاب و مانند آن… این اخبار دلخراش ضرورت مناسب سازی اماکن و معابر شهری را برای ما بیش از پیش روشن می سازد. از سویی علاوه بر عدم امنیت فضاهای شهری برای نابینایان، عدم امنیت اخلاقی و اجتماعی نیز جان و مال این افراد را بطور روزانه تهدید می کند. بارها خبرهایی شنیده ام که از یک نابینا سرقتی صورت گرفته است. گویی زوال اخلاقی در جامعه ایران به حدی رسیده است که اولین و سهل ترین هدف سارقان برای دزدی نابینایان هستند. در چنین وضعیتی اعتماد اجتماعی نابینایان دچار خدشه می گردد و ترس و بی پناهی از حضور در معابر عمومی آن ها را بیش از پیش دچار انزوای اجتماعی می نماید. بنظر می رسد مداخلات قانونی و مداخلات گوناگون در شیوه خدمت رسانی به این افراد در هنگام تردد در فضاهای شهری لازم و ضروری است.

علاوه بر موارد مذکور، نابینایان در روابط میان فردی نیز با موانعی مواجهند. در این میان وضعیت دختران و زنان نابینا به مراتب دشوارتر از مردان نابینا است. مشاهدات حاکی از آن است که مردان نابینا گرایش بیشتری به ازدواج با زنان بینا دارند و همچون همتایان بینایشان فرصت و آزادی عمل بیشتری برای ازدواج دارند. اما در مجموع مسئله ازدواج برای تمام نابینایان کم و بیش وجود دارد. از این رو، مسئله تامین نیازهای عاطفی و جنسی این افراد از عمده امور مغفول مانده در جامعه ایران است. علاوه بر این موانع تحصیلی و حضور در دانشگاه ها برای نابینایان و عدم وجود امکانات کافی برای شرکت آنها در آزمون­های سراسری مانند کنکور یا فقدان امکانات در تردد آنها و یا استفاده از تسهیلات دانشگاهی و کتابخانه ای از دیگر عوامل تبعیض بر آنهاست.

بر این اساس، باید بپذیریم که تا نگاه اجتماعی و فرهنگی به نابینایی تغییر نکند و تا آنها را به مانند سایر شهروندان از حقوق شهری برابر برخوردار نگردانیم نمی توانیم انتظار یک زندگی معمولی و سالم را برای آنها داشته باشیم. وضعیتی که نیازمند عزم جدی برای تغییر از سوی دولت، نهادهای جامعه مدنی و همه ما بعنوان هم نوعان این عزیزان است.

نابینا:نمای دور (منظر)

پرسپکتیو 3 (منظر)

در این بخش، کسانی که با افراد نابینا رابطه نداشته اند تصور و درک خویش را از نابینا و نابینایی در میان گذاشته اند.

 

تصور و درک از نابینا و نابینایی

نویسنده:مریم هدا میرزایی

 

عصای سفید. اولین چیزی که از یک نابینا به ذهنم خطور می کنه عصای سفیده. و قلب سفید…به نظرم نابیناها قلب های سفیدی دارن؛ مهربونن. راستش آدمای نابینای زیادی رو از دور دیدم ولی فقط با یکیشون صحبت کردم. وقتی یک نابینا رو می بینم اول یاد خودم می افتم که مراقب چشمام نیستم، خدا نعمت بزرگی به من داده و مراقبشون نیستم، از جهات مختلف. بعد تو دلم میگم یعنی این آقا یا خانم نابینا چه حسی داره؟ خیلی ناراحته یعنی؟ یا خدا رو شاکره که حداقل از چشماش در روز حساب مؤاخذه ای به عمل نمیآد. نمی دونم. یعنی ممکنه کسی به خاطر نداشتن بینایی مورد تمسخر و آزار دیگران واقع بشه؟ اینم نمی دونم؛ ولی اگر بشه وای بر ما. شده نابینایی رو دیدم تو دانشگاه که آروم و با احتیاط قدم برمی داشته، خواستم خدمتی بهش بکنم، اما دیدم خودش خیلی خوب با استفاده از عصاش راه رو پیدا می کنه؛ یعنی از این جهت هیچ وقت دلم نسوخته. ولی از این که نمی تونن زیبایی های مخلوقات خدارو ببینن دلم میگیره، از این که نمی تونن رنگای زیبای گل‌ها رو ببینن…یا صورت معصوم بچه هارو؛ اما بنظرم خیلی بهتر میتونن لطافت و عطر زیبای یک گل رو حس کنن، احتمالا اون ها به درک دیگه ای از موجودات و اشیاء می رسن…بازم نمی دونم دقیقن چطور…

تنها نابینایی که دلم خیلی براش میسوزه پیرمرد فال فروشی هست که نزدیک حرم حضرت عبدالعظیم (ع) میشینه، خیلی مهربونه، همیشه میگم خودش برام فال برداره، آخه اون یک طور دیگه انتخاب میکنه، من به رنگ پاکتا نگاه میکنم، اما اون نمیدونم به چی نگاه میکنه و چطور انتخاب میکنه. به من اعتماد میکنه یا می دونه چه اسکناسی بهش دادم. اینم دقیقن نمی دونم. خلاصه بنظرم درسته که اون ها از قوه بینایی محرومن، اما بصیرت دارن، اونها چیزی میبینن که ما نمیبینیم…شاید نور دیده نداشته باشن، اما نور قلب که دارن و همون برای پیدا کردن راه کافیه…

۶ دیدگاه دربارهٔ «ویژه نامه (23 مهر ) بخش نهم»

سلام
فقط میتونم بگم امون از بیفرهنگی و پایین بودن فرهنگ که هرچی ظلم انجام میشه از فقر فرهنگیه.
ممنون از پست
پست دیشبی هم عالی بود منتشر کردم ولی نتونستم کامنت بذارم.
دوست دارم نظرهای مردم رو درباره خودمون بدونم مخصوصا نظر کسایی که با ما آشنا نیستن و ما رو اون طوری که هستیم نمیشناسن.
موفق باشید.

وقتی من با اطرافیانم درباره ی نابینایان حرف می زنم اولین حرفایی که ازشون می شنوم اظهار تاسفه !آخی ..گناه داره که !بعدش به حال پدر و مادرشون دل سوزوندن بعدش می پرسم خب نابینایان چی کار می تونن بکنن ؟تقریبا” هیچی !باید کسی باشه ازشون نگهداری کنن یکی با ذوق می گه : نههههه من نابینا دیدم دانشجوه!!…اینا منو وادار می کنم با صدایی فریاد گونه !بگم بچه ها دست بجنبونید برید و بیشتر برید تو جامعه جامعه رو تغییر بدین یادگیری یعنی ایجاد تغییر و اگه شما تغییری در روش فکر مردم درباره ی نا بینا ایجاد کنین اونوقت هستش که اونا یاد می گیرن معنی نابینای توانمند رو وخیلی از مشکلاتی که تو جامعه برای نابینای امروز و نسل های بعدی هستن خیلی مرتفع تر خواهند شد حیفه جامعه نسبت به توانایی های نابینا ، نابینا بمونه

سلام
امیدوارم که حالتون خوب باشه
خسته نباشید جدی خیلی زحمت میکشید
من همیشه وقتی با یه بینا اولین بار برخورد میکنم سعی میکنم توانایی های همنوعان خودم را براشون توضیح بدم
اما واقعا به قول پریسیمای عزیزم امان و الامان از بی فرهنگی یا فرهنگ پایین داشتن
بعضی از نابینایان حتی تو خانواده ی خودشون هم بی فرهنگی را حس میکنند واقعا متاسفم.

دیدگاهتان را بنویسید