خانه
جستجو
Close this search box.
جستجو

خلاقیت و ممارست، راه رسیدن به اهداف بالا

ترجیحش این است که او را با هنرش بشناسند تا وضعیت جسمی. ترانه سرا است و به واسطه داشتن این هنر پر احساس، موفق شده با خوانندگان عصر خودش مرتبط شود و کار را به جایی برساند که با آنها همکاری کند. «عرشیا عشقی» جوانی که نیروی خلاق و احساس نابش، او را وارد وادی صور خیال کرده و به همین واسطه، دارای تجارب جالبی شده است: «بریل را نزد آقای پاشایی آموختم. تا قبل از آن در مدرسه عادی درس میخواندم، اما به علت ابتلا به بیماری rp در دوازده سالگی بیناییم را از دست دادم. به علت علاقه زیاد به تحصیل، مخصوصاً شعر و ادبیات، ظرف دو روز بریل را آموختم. ذهنم از شعر حافظ و اشعار سبک عراقی آکنده بود و بعدها شروع به شعر گفتن کردم، هرچند آن شعرها بسیار ضعیف بودند، اما مسیر فکری مرا به سمت خلق و آفرینشگری هدایت کردند.» در همان سالهای آغازین جوانی به ترانه سرایی رو میآورد: «به موسیقی علاقه مند بودم و آثار خوانندگان پاپ در سالهای آغازین دهه هشتاد را تعقیب میکردم. همین عشق به موسیقی و ادبیات مرا به سمت ترانه سرایی کشاند.» روح پیگیر و در زمان، به او کمک میکند تا نخستین ارتباطات با خوانندگان مطرح پاپ را برقرار کند: از همان مقطع، سلسله روابط عرشیا با آهنگسازان تحکیم میشود: «بعد از آن بود که با بهره گیری از رسانه های مجازی مثل شبکه های اجتماعی، با آقای امیرعباس حسنزاده، یکی از آهنگسازان خوب ایران مرتبط شدم و حاصل این ارتباط، سرودن ترانه های مختلف شد که یکی از آنها، ترانه «مثل یلداهای قبل» با صدای رضا صادقیست که در آلبوم اخیرش منتشر شد.
به نقل از ستون تجربه هایمان را قسمت کنیم، روزنامه ایران سپید شنبه 17 بهمن

۶ دیدگاه دربارهٔ «خلاقیت و ممارست، راه رسیدن به اهداف بالا»

چطوری شوهر تبسم؟ خوبی؟ پست میذاشدی یوخده!!! خخخخ
من چون به شخصه این آقا رو میشناسم سواد و هنر و تواناییهاشون رو واقعاً تحسین میکنم… ای کاش بیشتر راجع بهشون مینوشتید… این که تا اومدم بخونم تموم شد که… خخخخخخخ.. همین؟ خلاقیت میدونی چه دنیای وسیعی داره؟ هنر میدونی چقدر باید خون دل بخوری توش تا بتونی سری تو سرا درآری؟
آفرین و صد آفرین آقای عشقی… انشالله موفق مؤید پیروز و سربلند باشی…

سلام رهگذر. ممنون از لطفت.
چندان خوب نیستم.
چند روزی میشه که زن داییم حالش خوب نبود.
حالا متأسفانه دو سه روزه که بعد از اومدن جواب آزمایش هاش، دکترا گفتن سرطان خون داره. الان هم در بیمارستان بستری هستش و دکترا میخوان زودتر شیمی درمانی رو شروع کنن.
از طرفی چون دو سه روزه تب و لرز داره، نمیتونن شیمی درمانی رو شروع کنن و هر چی این به تعویق بیفته، سرطان به سرعت پیشرفت میکنه.
خلاصه که فعلا زندگی ما تحت تأثیر این شوک بزرگ هستش.
طور خدا شما هم واسش دعا کنید که خدا به به دختر داییم، فاطمه سه سال و نیمه رحم کنه و زودتر زن داییم خوب بشه.
واقعا دنیای بیخودیه.
آدمی که تا همین دیروز مثل من و شما سالمه سالم بود و تا به حال هیچ بیماری نداشت، به یک باره در اوج جوونی با چنین مسئله ای مواجه میشه.

دیدگاهتان را بنویسید