با تقدیم بهترین درود ها خدمت شما گرامیان. خوشحالم که پس از مدت ها غیبت, باز هم در خدمت شما هستم. این دفعه اومدم با تقدیم یکی از بهترین رمانهایی که خوندم. زوربای یونانی. نویسنده نیکوس کازانتزاکیس,
مترجم محمد قاضی. امیدوارم لذت ببرید
مختصری از کتاب را در زیر بخوانید
راوی، یک روشنفکر جوان یونانی است که می‌خواهد برای مدتی کتابهایش را کنار بگذارد. او برای راه‌اندازی مجدد یک معدن
زغال سنگ به جزیره کرت
سفر می کند. درست قبل از مسافرت با مرد ۶۵ ساله راز آمیزی آشنا می شود به نام آلکسیس زوربا. این مرد او را قانع میکند که او را به عنوان سرکارگر معدن استخدام
کند. آنها وقتی که به جزیره کرت می رسند در مسافرخانه یک فاحشه فرانسوی به نام مادام هورتنس سکونت میکنند. بعد از آن شروع به کار روی معدن می کنند. با این حال
راوی نمی‌تواند بر وسوسه‌اش برای کار بر روی دستنوشته های ناتمامش در باره زندگی و اندیشه بودا خودداری کند. در طول ماههای بعد زوربا تاثیر بسیار عمیقی بر مرد می گذارد و راوی در پایان به درک تازه ای از زندگی و لذت های آن می رسد.
برگرفته از ویکی پدیای همین کتاب
واقعا این کتاب منو یاد رباعیات خیام و نگرش خیام میندازه. شاد زیستن به هر طریق ممکن.
یک جمله در این کتاب تأثیر عمیقی بر من گذاشت. ده ها بار و صد ها بار در ذهن خودم مرور کردم و سعی کردم به کار ببرم این پیام رو. نمیونم تا چه حد موفق شدم. و این جمله چنین است
خدای مهربان نه در هفت طبقه آسمان میگنجد و نه در هفت طبقه زمین. ولی در دل آدمیزاد می گنجد. پس زینهار که هیچگاه دل کسی را نشکنی.
از شما خواهش میکنم این کتاب را از
اینجا
دانلود بفرمایید
با سپاس
