خانه
جستجو
Close this search box.
جستجو

پنجاه و چهارمین مقالۀ ارائه شده در همایش جامعۀ بینا شهروند نابینا، مقایسۀ رضایت از زندگی افراد نابینا و کم بینا با افراد عادی

دوستان همراه با مقاله ها سلام گرم من رو پذیرا باشید.

 

دانلود

 

مقایسۀ  رضایت  از  زندگی   افراد  نابینا و کم بینا با  افراد  عادی

 

مجید صدوقی[1]

 

چکیده

با توجه به چالش های فراوانی که نابینایان در  زندگی  روزمره با آن مواجه اند و در نتیجه شادکا می و سلامت روانی آنان را به مخاطره  می اندازد  بررسی رضایت از زندگی در میان نابینایان از اهمیت بالایی  برخوردار  است.

هدف پژوهش حاضر بررسی رضایت از زندگی نابینایان و کم بینایان و مقایسۀ آن با  افراد  بینا بود.

روش پژوهش از نوع توصیفی با طرح پس رویدادی بود. تعداد 38 نفر نابینا و کم بینا و 41 نفر بینا (جمعاً 79 نفر) بطور تصادفی و به روش نمونه گیری در دسترس  انتخاب شدند و به پرسشنامه  رضایت  از  زندگی (SWLS) پاسخ دادند.

داده ها با استفاده از روش تحلیل واریانس در نرم افزار SPSS-18 مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت.

نتایج نشان داد که بین رضایت از زندگی گروه نابینایان و کم بینایان با  افراد  عادی (بینا) تفاوت معناداری وجود ندارد.

تلویحات نظری و عملی این یافته در مورد  رضایت  از زندگی نابینایان و کم بینایان مورد بحث و کنکاش قرار گرفته است.

 

واژه های کلیدی  رضایت  از  زندگی   نابینایان و کم بینایان

 

مقدمه

یکی ازبارزترین گروه  افراد  دارای ناتوانی معلولین کم بینا و نابینا  هستند .

نابینایی و کم بینایی دو موضوع مهم سلامتی اقتصادی و اجتماعی در کشورهای توسعه یافته و در حال توسعه به شمار  می آید (رمضانی[2] و همکاران  2012).

طبق تعریف سازمان بهداشت جهانی(2004)  نابینایی عبارت است ازناتوانی دردیدن و یا از دست دادن توانایی بصری یا درک محرک دیداری.

بر طبق بررسی ها و پژوهش های صاحب نظران و کارشناسان آموزش و پرورش استثنایی به طور متوسط 12   درصد از کودکان و دانش آموزان مدارس را دانش آموزان استثنایی تشکیل می دهند .از این تعداد حدود 2   درصد را نابینایان در بر می گیرند(کالاتا تامپکینز و ورتز[3]  2003).

طبق نظر سازمان جهانی بهداشت نزدیک به 38میلیون نفر در سراسر جهان نابینا  هستند  و حدود 110 میلیون نفر در دنیا دارای نقص شدید بینایی  هستند  که تعداد آنها رو به افزایش است (تیلور و همکاران[4]  2001).

بیش از 90   درصد از کل  افراد ی که از لحاظ بینایی ناتوان  هستند در کشورهای  در حال  توسعه  زندگی   می کنند (تابارا  الشیکه و شوافس[5]  2005؛ یانککسو[6]  2002).

شیوع نابینایی در کشورهای آسیایی  در حال  توسعه حدود 3/0 تا 4/4  درصد گزارش شده است (باسانهو[7] و همکاران  1994؛داندونا  داندونا و سرینیواس[8]  2001).

 

بدون بینایی ادراک ما از خودمان و از  افراد  پیرامونمان بسیار متفاوت  خواهد بود.

این ادراک متفاوت ممکن است در افراد مبتلا به اختلال های بینایی سبب بروز مشکلات عاطفی و اجتماعی شود (بیرد  میفیلدوبارکر[9]  1997).

نقص بینایی به عنوان یک مانع در تعاملات اجتماعی باعث می شود که نابینایان نسبت به هم سن و سالان خود  ارتباط  اجتماعی کمتری داشته باشند و چون ادراک از خود و برداشت فرد از خود دارای بار قوی اجتماعی است لذا روی بعد عاطفی ارزشیابی خود یا همان  عزت نفس آنان تاثیر میگذارد (افروز  1379).

از جمله مطالعات انجام شده  بر روی ویژگیهای روانی نابینایان به عنوان مثال افسردگی(بهرامیپوروارغنده 1383)عزت نفس (شیرانی 1382) رشد اجتماعی (رستمی 1384)و اعتماد به نفس(برای مثال مستعلمی 1381) گویای آن است که این گروه از افراد نیازمند روشهای کاربردی خاص خود هستند  (به نقل از لطفی و همکاران  1392)

همچنین  انسان به طور طبیعی 80 درصد اطلاعات را از محیط به وسیله مشاهده  و از طریق حس بینایی به دست  می آورد و تنها 20 درصد اطلاعات  را از طریق سایر  حواس  خود کسب  می کند(داورمنشوبراتی 1387).

شخص دیر نابینا با از دست دادن بینایی از کسب 80 درصد اطلاعات محیط پیرامون خود محروم  می شود که این امر فشار روانی بسیاری را برآورد  می سازد. او که قبلا همه چیز را  می دیده مستقل رفت و آمد  می کرده شغل مناسبی داشته و از نعمات بسیاری  برخوردار  بوده اکنون خود را از وجود آنها محروم و در تاریکی محض  می بیند.نمیتواند بیندیشد تصمیم بگیرد دستیابی به اهداف خود را غیر ممکن و آن را از دست رفته  می بیند پس بی هدف و درمانده  می شود. نگرانی لحظه ای از او دور ن می شود. هر حرکت او با استرس زیادی همراه است.افسرده و منزوی  می شود در نتیجه تعاملات اجتماعی او  کاهش  پیدا کرده و محدود  می شود.از دوستان و آشنایان  می گریزد.دوست ندارد آشنایی با وضعیت نابینایی او را ببیند و به او ترحم کند. بدبین و پرخاشگر  می شود. با اعضای خانواده  می جنگد که این نیز فشار روانی وارده بر او و همچنین بر اطرافیان او را افزایش  می دهد و در نتیجه این اضطراب و فشار روانی وارده نمی تواند از شنوایی لامسه بویایی و …خود به نحو مطلوب بهره مند شود. یعنی نمیتواند 20   درصد اطلاعات محیط پیرامون خود را از طریق سایر  حواس  به طور کامل کسب نماید. او همچنین یاد نگرفته چگونه از  حواس  باقیمانده برای جبران نقیصه یا فقدان حس بینایی    استفاده کند یا ممکن است هر یک از  حواس  باقیمانده او به هر علتی نتواند عملکرد خود را به طور کامل انجام دهد.

به نظر  می رسد مسائل  و مشکلاتی که معلولین از جمله  دیر نابینایان  با آن مواجه  هستند ناشی از عدم انگیزه مشکلات عاطفی همراه با معلولیت (خدابخشی 1390) عدم شناخت آنان از واقعیتها و پذیرش معلولیت خود عدم سازگاری با محیط و وضعیت جدید و قالب بودن تفکرات غیر منطقی بر آنان  می باشد.

در مجموع  به نظر  می رسد نابینایی به دلیل محدودیت هایی که در حوزه های اجتماعی  شغلی  مالی و نیز جنبه های روانشناختی زندگی برای نابینایان ایجاد می کند منجر به  کاهش  سلامت روان و  در نهایت  کاهش   رضایت  از  زندگی  آنان شود.

رضایت اززندگی[10]یکی از پیش بینی کننده های سلامت روانی است که امروزه توجه بسیاری از محققان را به خود جلب نموده است (پاوت  دینر و سو[11]  1998).

رضایت  از زندگی به عنوان یکی ازمؤلفه های  بهزیستی درونی شامل نگرش فرد ارزیابی عمومی و نسبت به کلیت زندگی خود و یا برخی از جنبه های زندگی همچون زندگی خانوادگی و تجربه آموزشی است (دینر و همکاران  1999). طبق این تعریف ارزیابی شخص از خود ممکن است به شکل شناختی (قضاوت آگاهانه نسبت به جوانب زندگی)  یا به  صورت عاطفی (تجربه هیجانات و خلقیات ناخوشایند و خوشایند افراد در مواجه با زندگی خود) باشد.

به این نحوکه اگر کسی اغلب  از زندگی خود راضی باشد و خوشی را تجربه کند و گاه گاهی هیجاناتی مثل غمگینی و خشم را تجربه نماید  بهزیستی درونی بالا خواهد داشت. بر عکس اگر از زندگی خود ناراضی باشد و خوشی و علاقه اندکی را تجربه نماید و هیجانات پیوسته منفی مثل خشم  و اضطراب  را احساس نماید دارای  بهزیستی درونی پایینی است(مظفری و هادیانفر[12]  2003).

بنا بر این رضایت از زندگی یک صفت درونی و پایدار در نظر گرفته نمی شود و دیدگاه شخص در مورد  بهزیستی اش از اهمیت برجسته ای   برخوردار  است (سوا می و چاماروپرمیوزیک[13]  2009).

رضایت از زندگی با ارزشها  ارتباط  نزدیک اما پیچیده ای دارد و معیارهایی که  افراد بر پایۀ آن درک ذهنی خود را از خوشبختی ارزیابی می کنند متفاوت است. تجربه شادکامی و رضایت  از زندگی هدف برتر زندگی به  شمار می رود و احساس غم و ناخرسندی اغلب مانعی در راه انجام وظایف فرد شمرده می شوند.

رضایت  از زندگی بازتاب توازن میان آرزوهای شخص و  وضعیت فعلی او می باشد. به بیان دیگر هرچه شکاف میان سطح آرزوهای فردو وضعیت عینی وی بیشتر گردد رضایتمندی او کاهش می یابد (زاکی[14]  2006).

شواهد تجربی حاکی ازآن است که رضایت  از زندگی دارای سه بعد رضایت  از زندگی گذشته حال و آینده است. دیدگاه مثبت و خوشبینانه نسبت به آینده به مقابله بهتر با موقعیتهای فشار زای حال می انجامد.لازاروس گانروفولکمن نشان دادند که دیدگاه امیدوارانه  و خوشبینانه در سنجش سازه رضایت  از زندگی مفید و مناسب می باشند.

تجارب پیشین زندگی رضایت ها و نارضایتی هایی که  افراد درمراحل اولیه زندگی تجربه کرده اند می توانند با تجارب بعدی ایشان متفاوت باشد و پیامدهایی برای سلامت و بیماری فرد به دنبال داشته باشد.

پیشینه موفقیتها و شکستها در انجام تکالیف روانی – اجتماعی حال و آینده فرد انعکاس می یابد و واقعیت او را در زمینه احساسی یکپارچگی و امید  تحت  تأثیر خود قرار می دهد. بدین ترتیب سلامت جسمی و روانی آن  افراد متأثر میسازد (بخشی پور[15]  2008).

با توجه به اهمیت موضوع و نقش تعیین کنندۀ  رضایت  از زندگی در سلامت روانی  افراد   به ویژه  افراد  نابینا و کم بینا که در معرض مخاطرات روانشناختی بیشتری قرار دارند متاسفانه پژوهش چندانی که به این موضوع – به ویژه در جامعه ایران – پرداخته باشد وجود ندارد و خلائ ناشی از کمبود چنین اطلاعاتی به منظور درک صحیح از مسایل نابینایان و برنامه ریزی مناسب به منظور ارتقای کیفیت و  رضایت  از  زندگی  آنان به خوبی حس  می شود.

بنابر این   پژوهش حاضر در پی آن است که به بررسی  رضایت  از زندگی  افراد نابینا و کم بینا و مقایسه آن با  افراد  بینا بپردازد تا از این رهگذر به درک بهتری از این مولفه کلیدی در نابینایان و کم بینایان  دست یابد.

 

روش

پژوهش حاضر از نوع توصیفی با طرح علی مقایسه ای (گذشته نگر) است. جامعه ی پژوهش حاضر شامل کلیه ی مردان و زنان نابینا و کم بینا و همچنین کلیه ی زنان و مردان عادی شهرستان کاشان بود. نمونه ی پژوهش حاضر عبارتست از تعداد 38 نفر از مردان و زنان نابینای شهرستان کاشان و همچنین 41 نفر از مردان و زنان عادی (غیر نابینا و کم بینای) شهرستان کاشان که به صورت تصادفی و با روش نمونه در دسترس انتخاب شده اند.

 

ابزار پژوهش

به منظور سنجش  رضایت  از زندگی آزمودنی ها  از پرسشنامه ی  رضایت  از زندگی (SWLS) استفاده شد. این مقیاس  یک پرسشنامه ی 5 سوالی می باشد که در یک طیف لیکرت به بررسی میزان رضایت از زندگی فرد می پردازد. این پرسشنامه که در پژوهش های بسیاری مورد استفاده قرار گرفته است  در ایران هنجار یابی شده است. اعتبار این پرسشنامه از طریق ضریب هماهنگی درونی و بازآزمایی به ترتیب87/0 و82/0 گزارش شده است. همچنین روایی این پرسشنامه از طریق روایی همگرا و واگرا محاسبه شده است. به این صورت که نمرات این پرسشنامه با پرسشنامه ی شادکامی آکسفورد و پرسشنامه ی افسردگی بک محاسبه شد که ضریب همبستگی آن به ترتیب 73/0 و 63/0 به دست آمده است. بنابراین این پرسشنامه  از اعتبار و روایی مورد نظر  برخوردار  است (هومن  شیخی  احدی و سپاه منصور  1389).

 

نتایج

جدول 1 شاخص های توصیفی مربوط به مولفه های  رضایت  از زندگی در نابینایان و کم بینایان و  افراد  بینا

متغیر گروه میانگین انحراف استاندارد حداقل حداکثر
 رضایت  از زندگی نابینا 36/16 07/4 7 23
بینا 92/15 64/4 5 25

 

همانگونه که در جدول 1 مشاهده می شود   رضایت  از  زندگی   افراد  نابینا و کم بینا  برابر با 36/16 و  رضایت  از  زندگی   افراد  بینا برابر با 92/15  می باشد. به عبارت دیگر   رضایت  از  زندگی   افراد  نابینا و کم بینا اندکی بالاتر از جمعیت بیناست. آزمون معناداری این تفاوت در جدول 2 بررسی شده است.

 

جدول 2 نتایج تحلیل واریانس بمنظور مقایسه میانگین های  رضایت  از زندگی در نابینایان و  افراد  بینا

متغیر منبع تغییرات مجموع مجذورات میانگین    مجموع مجذورات F سطح معناداری
 رضایت  از  زندگی بین گروهی 84/3 84/3 00/2 65/0
درون گروهی 62/1477 19/19

 

همانگونه که در جدول 2 مشاهده می شود بین گروه  افراد  نابینا و کم بینا با گروه  افراد  عادی در  رضایت  از  زندگی  تفاوت معناداری وجود ندارد.

 

بحث و نتیجه گیری

نتایج پژوهش حاضر نشان داد که میزان  رضایت  از  زندگی  در  افراد  نابینا و عادی تفاوت معناداری ندارد. و نابینایی به  رضایت  از  زندگی  پایین تر در  افراد  نابینا و کم بینا نی انجامیده است.  رضایت  از زندگی  ازمولفه های نگرش مثبت  افراد نسبت به جهانی است که درآن  زندگی   می کنند.

رضایت  از زندگی  یک مفهوم ذهنی و منحصر به فرد برای هر انسان است که به همراه هیجان مثبت و منفی سه جزء اساسی به زیستی ذهنی را تشکیل  میدهد. به عبارت دیگر  رضایت  از زندگی  قضاوت کلی فرد از زندگی  است که از نظر برخی پژوهشگران (زکی 1386)بازتاب توازن میان آرزوهای شخص و وضعیت فعلی او است. هرچه شکاف میان سطح آرزوهای فرد و وضعیت عینی وی بیشتر شود  رضایت  او کاهش   می یابد. رضایت  درونی انسانها از رشد فردی اجتماعی و منابع سازشی نشات  می گیرد (فانک هوبنرووالویس  2006).

با توجه به اینکه نابینایان در پژوهش حاضر عمدتا از اعضای جامعه نابینایی بوده و یا شاغل بوده اند و بنابراین از شبکه گسترده روابط اجتماعی  برخوردار  بوده اند از این رو احتمالا به دلیل داشتن خود پنداره مثبت و منابع حمایت اجتماعی از سر زندگی   و نشاط بیشتری  برخوردار  بوده و توانسته اند به نحو مناسب تری با چالش های  زندگی  حاصل از نابینایی مقابله نموده و بنابراین از  رضایت  از  زندگی  بالاتری  برخوردار  باشند.

عوامل متعددی با رضایت  از زندگی  رابطه داردکه ازآن جمله  می توان به ادراک ازحمایت والدین ازخودپیروی (حجازی صادقیوشیرزادی فرد 1392؛دیستوسامدال 2014)وضعیت اجتماعی- اقتصادی(کامفیلدواسپوسیتو 2014) اهداف پیشرفت وحمایت ازنیازهای بنیادین روانشناختی(دیست دانیلسنوسامدال 2012) حمایت ازاهداف پیشرفت (دیستوسامدال 2014) اشاره کرد.

همچنین  پژوهش حاضر نشان  می دهد که صرف وجود یک نقص حسی و محدودیت ها و مشکلات ناشی از آن  بهزیستی و  رضایت  از  زندگی  فرد با مخاطره جدی مواجه ن می شود و نحوۀ مقابله آن از جمله عوامل مهم تعیین کننده در پیامدهایی است که  افراد  آن را تجربه خواهند کرد. به عبارت دیگر  عوامل واسطه ای فراوانی وجود دارند که در کیفیت واکنش های فرد به چالش های عمده  زندگی  نظیر نابینایی نقش ایفا  می کنند. برای مثال  می توان به نقش خود پنداره اشاره کرد. رفتاری که هر فرد در موقعیت های مختلف و از جمله در مقابله با مشکلات و کاستی ها از خود نشان می دهد به طور مستقیم  تحت  تأثیر تصور و پنداری است که وی از کل وجود خود دارد.

اگر فرد به کل وجود خود اعم از ویژگیهای ظاهری و تواناییهای ذهنی و جسمی تصور منفی داشته باشد این برداشت منفی در مجموعۀ اعمال و رفتارش منعکس و موجب می شود وی در تعامل با دیگران یا در رویارویی با موقعیتهای محروم کننده نتواند سازگاری لازم را از خود نشان دهد. تحقیقات نشان می دهند افرادی که  خود پنداری پایینی دارند احساس بی کفایتی و بی ارزشی می کنند به طوری که خود را عضو مؤثر و مورد قبول جامعه نمی دانند و دارای منابع درونی برای تحمل یا کاهش اضطراب و استرس در زندگی روزمره نیستند (شولتز  1386).

عوامل متعدد دیگری نیز وجود دارند که در میزان  تأثیر پذیری فرد از معلولیت یا نقص بدنی موثرند که پرداختن به همه آنها از حوصله این مجال خارج است و مستلزم انجام پژوهشهای مستقل  می باشد.

نکته قابل توجه دیگر این پژوهش آن است که اگرچه انتظار  می رفت  افراد  نابینا و کم بینا به دلیل محدودیت ها و چالش های فراوان ناشی از نقص حسی خود از میزان  رضایت  از  زندگی  کمتری نسبت به  افراد  عادی  برخوردار  باشند اما پژوهش حاضر چنین تفاوتی را نشان نداد. این یافته این نکته را خاطرنشان  می سازد که قضاوت در مورد مسائل صرفا بر مبنای عقل سلیم و بدون وجود  شواهد  تجربی  می تواند گمراه کننده بوده و به نتیجه گیری غلط و برنامه ریزی نامناسب و ناکارامد بیانجامد. همچنانکه اغلب مردم براین باورند که نابینایان  افراد ی نیازمند و مستحق ترحم  هستند و به طور کلی نتیجه گیری های خود را بر اساس تصور ذهنی خویش از نابینایی دشواریها کاستیها و سرخوردگی هایی که  افراد نابینا با آن رو به رو می شوند نامینهند.

البته نباید منکر دشواریها و محدودیتهایی شد که محرومیت از این حس برای زندگی روزمره تحصیل حالات روانی اشتغال و به  طور کلی زندگی نابینایان ایجاد می کند. با توجه به موفقیتهای چشمگیری که نابینایان درحیطه های گوناگون علمی آموزشی فرهنگی هنری و ورزشی به دست آورده اند نابینایی باید به عنوان یک ویژگی خصیصه بهنجار پذیرفته شود آنگاه میتوانیم نیازهای واقعی نابینایان را درک کنیم وآنها را از نیازهای غیرواقعی یا ساختگی که اغلب ساخته و پرداخته ذهن ما هستند  تمیز دهیم.

 

[1] استادیار روانشناسی دانشگاه کاشان

 

 

[2]Ramezani

[3]Culatta Tompkins,&Werts

[4]Taylor

[5]Tabbara, El sheikh, & Shawafs

[6]Yankexu

[7]Baasanhu

[8]Dandona, Dandona, Srinivas

[9]Baird, S. M, Mayfield, P. & Barker

[10]life satisfaction

[11]Pavot, Diener, Suh

[12]Mozafari, Hadianfar

[13]Swami V, Chamorro-Premuzic

[14]Zaki

[15]Bakhshipour

۱۱ دیدگاه دربارهٔ «پنجاه و چهارمین مقالۀ ارائه شده در همایش جامعۀ بینا شهروند نابینا، مقایسۀ رضایت از زندگی افراد نابینا و کم بینا با افراد عادی»

سلام و درود بر پریسیما خانم, اول مرسی بابت این مقاله خوب و عالی
ببین در این خصوص درسته که ما نابیناها در یه سری از موارد کمبودهایی داریم اما این دلیل نمیشه که ما برای هدفمان و زندگیمان و برای به ثمر نشستن این هدف نجنگیم و پیروز نشیم
در مورد رضایت مندی از زندگی من در مورد خودم فقط صحبت میکنم نه کسی دیگر من اول شاکر خدایم که منُ در جایی که خونواده خوبی هست قرارم داده
ببین وقتی آدم یه مادری مثل مادر من داشته باشه که با وجود اینکه من نابینایم وکمی هم گوشام مشکل داره اما بهم داره افتخار میکنه که من به این جا رسیدم پس چرا من نباید از زندگیم راضی باشم یا وقتی که خواهرم به من امید میده و میگه احمد هر چی توی چنته داری رو رو کن و با تمامی محدودیتها بجنگ که موفق میشی یا وقتی خواهر بزرگت با تو در مورد فلان مطلب مشورت میکنه پس من نابینا باید از زندگیم راضی باشم یا وقتی که پدر عزیزم که از همین طریق دستان و پاهایش رو میبوسم که داره در سن ۷۰ سالگی که باید بازنشسته بشه میگه من فقط به عشق تو و برای اینکه تو در زندگیت موفق بشی کار میکنم پس من دیگه حق ندارم افسرده بشم و باید از زندگیم لذت ببرم و راضی باشم وقتی برادرت مثل کوه پشتت هست باید شاکر خدا باشی و راضی باشی به رضای او آره منم میدونم یه چیایی رو ندارم یا مشکل دارم یا بعضی مواقع میگم خدا آخه چرا این طور شد ولی بعد که یه کم آروم شدم میگم حتماً خدا یه خیری بوده که این طوری شده درسته که من وقتی که عاشق شدم و طرف به هر دلیل بهم جواب رد داد و منم کمی ناراحت شدم ولی ناراضی نبودم از زندگیم و نگفتم چون نابینایم اون منُ انتخاب نکرد بلکه یه جواب قانع کننده بهم داد که منُ بیشتر از زندگیم راضی کرد وقتی دوست بینایم به من رو میندازه و ازم فلان فایل صوتی استاد رو میگیره یا اصلاً کتاب گویای فلان درس رو میگیره من هم به خودم میبالم که یه کاری برای یه کسی کردم و هم راضیم از زندگیم که دوست بینایم داره این درخواست رو از من میکنه و وقتی اعضای فامیل منُ پذیرفتند و خانواده ام هیچ وقت منُ از کسی قایم نکرد من حتماً که از زندگیم راضی هستم و حالم خوبه و کلی چیایی دیگه که به دلیل اینکه الآن ساعت حدود ۲۰ دقیقه به ۳ هست من یادم نمیاد ولی در کل میخوام بگم با وجود تمامی اتفاقاتی که چه در طول این ده یازده سالی که من به طور کامل نابینا شدم و در طول ۱۵ یا ۱۶ سالی که نیمه بینا بودم باعث نشد که من از زندگیم ناراضی باشم و بگم من ناراضیم درسته بعضی مواقع خسته شدم کم آوردم ناراحت شدم اعصابم خرد شده سر خدا غر زدم که چرا این طور شد یا چرا نباید این اتفاق می افتاد و خیلی چیایی دیگه ولی ناراضی نبودم بازم به خدا میگم خدایا شکرت بخاطر این نعمات خوب که بهم دادی خدایا شکرت بخاطر این خانواده خوب که بهم دادی خدایا شکرت که منُ در این مسیر قرار دادی و خدایا برای همه چی شکرت
اگه بازم بیمربوط با موضوع حرف زدم و سرتان را درد آوردم ببخشید و امیدوارم که خدا لطفش را از سر هیچ کس از جمله منِ کمترین بر نداره بازم مرسی بابت این پست شبتان خوش و به خیر در پناه حق بدرود و خدا نگه دار

سلام آقای عبد الله پور
بازم مثل همیشه کامل و درست توضیح دادید.
بله شاید بعضی وقتها اتفاقایی بیفته که بعضیهامون لحظه ای ناراضی باشیم ولی حس منم اینه که اکثر بچه های هم نوع از زندگیشون حد اقل رضایت نسبی دارن و ناراضی مطلق هم شاید کمتر داشته باشیم.
میگم ساعت ۳ نصفه شب شما بیدار بودین آیا؟
عجب! دلم برای شب بیداریهام تنگ شده واقعا.
ممنون از نظر کاملتون.
موفق باشید.

سلام پریسیما خانم
واقعا مقاله جالبی بود و از خواندنش لذت بردم. دست شما درد نکند.
من هم معتقدم خانواده نقش بسیار مهمی می تواند در زندگی نابینایان داشته باشد و از طرفی نیز نابینایان می توانند با استفاده از تکنولوژی ها و امکانات خودشان رضایت بهتری از زندگی داشته باشند و از سویی نیز جامعه هم نقش تأثیر گذاری در این امر دارد.
شاد باشید.

سلاااام فرزانه جون
اونو خودم حلش میکنم عزیزم.
پس گفتی که اگه اون حل بشه راضی میشی دیگه؟ خودت گفتیااا خخخ.
زیرش نزنی بعدا.
همه چیز فرزانه رو ازش بگیرین دیگه حق نداره حتی یه قطره آب بخوره خخخ خودش راضیه.

دیدگاهتان را بنویسید