خب دوستان رسیدیم به موضوع و مقاله تلخ و شیرین و جانکاه اشتغال. امیدوارم که روزی روزگاری همه افراد بیکار یه کاره شوند و از سرکاری به سر کاری بروند.
پس تا آن زمان با هم مقاله 73 را مطالعه میکنیم و دانلودیها هم از
دانلود کنند تا سر فرصت به حسابش برسند.
بررسی جامعهشناختی موانع اشتغال نابینایان و کمبینایان
بتول محمود مولاییکرمانی [1]
محمدعباسزاده[2]
چکیده
یکی از موارد مهم و مرتبط با هر انسانی مسئله اشتغال است. این نیازی اجتماعی و طبیعی است و هر انسان بالغی این حق را دارد که از آن به فراخور توانایی های خویش از آن بهرهمند شود. نابینایان و کمبینایان به دلیل مشکلات در قوه بصری خود اگرچه از دیدن محروم و یا در دیدن مشکل دارند ؛اما قادر به رفع موانع و معضلات خود هستند.
در این مقاله، به درک و عوامل زمینهسازی عدماشتغال نابینایان و کمبینایان از منظر جامعهشناختی پرداخته شده است. این امر از طریق روش کیفی و با اتخاذ تکنیک مصاحبه انجام پذیرفته است. یافتههای پژوهش از خلال مصاحبه با 5 نفر از نابینایان و کمبینایان شهر کرمان بهدست آمده است.
نتایج نشان میدهد که عدم تحصیلات و مهارت کافی، پایینبودن سرمایه اجتماعی و عادیسالاری جامعه از عوامل عدماشتغال این قشر در بین مصاحبهکنندگان هستند.
واژگان کلیدی:
نابینایان، کمبینایان، عادیسالاری.
مقدمه
پدیده اشتغال و کار از ابتدای زندگی اجتماعی بشری مورد توجه بوده است. هریک از اندیشمندان به نوعی در این باب سخن گفتهاند. جامعهشناسان و روانشناسان در قرون اخیر نظرهای متفاوتی در مورد کار، اعم از نابرابری در کار، رضایت شغلی، انگیزه کار و بالا بردن بهرهوری سازمانهای کاری و … هرکدام به نحوی مورد توجه اندیشمندان و علمای علم مدیریت، جامعهشناسی، اقتصاد و روانشناسی قرار گرفته است (سفیری، 1377: 5). کار نه تنها در استقلال اقتصادی، بلکه در رشد مفهوم خود یا خودانگاره، ارتباط باهم سالان و هویت یک شخص در جامعه نیز نقش مهمی ایفا میکند. کار منبع مهمی برای پاداشهای بیرونی و درونی، رفتارهای متقابل اجتماعی، هویت، عزتنفس و خودشکوفایی است (مرادی و همکاران، 1386: 86). اشتغال نابینایان اگرچه پدیده جدیدی نیست اما به دلیل مسایل مرتبط با این قشر مورد بیمهری قرار گرفته است.
معلولیت از لحاظ اجتماعی است نه از لحاظ سلامتی (Angela, 2015: 979). این بدان معناست که اجتماع شرایط را برای افراد معلول نامناسب میسازد نه اینکه فرد معلول قادر نباشد.
اگرچه برخی معتقدند معلولیت، موقعیتی است که شخص قادر به برآوردن نیازهای ضروری خود نیست (Dursin, 2012: 5568) و یک محدودیت در فعالیت یا مشارکت ایشان و همچنین در ارتباط متقابل فرد با محیط و دیگران میشود (Ettner, 2000). اما ، اولین خواسته یک شخص معلول داشتن یک اجتماع عالی با ارتباط های موفق به خصوص با والدین خود برای بدل شدن به یک شخص نرمال است؛حمایتی که نیاز دارد تا تواناییهای شخصی خود را ارتقا دهد (Janssen, M.J. Riksen-Walraven, J.M., Van Dijk, and J.P., 2003).
افراد دارای معلولیت واقعیتی انکار ناپذیر در جمعیت هر جامعهای هستند؛هر چند بسیاری از مردم و دولت مردان به آنان به دیده شهروندان درجه دوم نگاه کرده و در برخوردها و برنامههای خود اغلب به سادگی از کنار این واقعیت میگذرند. متاسفانه سابقه تاریخی در مورد این افراد نشان میدهد که در جوامع مختلف آنها جایگاه خاصی نداشته و هیچ گاه همردیف با سایرین به آنها توجه نشده است و نگاه ترحمآمیز به آنان همیشه بر نگاه بهحساب آوردن حقوق آنها برتری داشته است. وجود نگرش منفی نسبت به پدیده معلولیت و فقدان آگاهی جامعه از توانمندیهای افراد دارای معلولیت را میتوان از عوامل مهم در تاخیر برای حضور آنان در جامعه دانست. نگاه ترحمآمیز جامعه به این افراد، برخوردهای صرفاً حمایتی و نگهداری از معلولان در خارج از محیط اجتماع، زمینههای حضور فعال آنان را در جامعه از بین برده است (کمالی، 1379: 189).
در ۲۲ ژوئن ۱۹۵۵ کنفرانس بین المللی کار به اتفاق آراء توصیه شماره ۹۹ را که دربرگیرنده توان بخشی حرفهای معلولان بود؛ مورد تصویب قرار داد. تأثیری که این سند در فعالیت های توانمندسازی حرفهای در سراسر جهان داشته و هنوز نیز دارد تاحدی است که ارزش یادآوری تعاریف و مواد اصلی آن را دارد. توان بخشی حرفهای در این سند چنین تعریف شده است :
آن قسمت از مراحل تدریجی، پیوسته و هماهنگ شامل تدارک گروهی از خدمات حرفه ای، یعنی راهنمایی حرفهای، آموزش حرفهای و نیز گزینش حرفهای مناسب که برای یاری رساندن به معلولان به منظور یافتن و حفظ شغل در نظر گرفته شده است .
اهداف اصلی هر فرایند توانمندسازی حرفهای نابینایان براساس حفظ مشی سازمان بین المللی کار میبایست که به شرح زیر باشد :
۱)شناساندن کیفیت کاری نابینایان و تلاش برای بالا بردن این کیفیت.
۲) تاکید بر شایستگی و توانایی های کاری نابینایان، نه بر ناتوانایی های آنان.
۳)ایجاد امکانات بیشتر برای اشتغال نابینایان.
۴) فایق آمدن بر تبعیضهای موجود علیه نابینایان در رابطه با اشتغال(گزارش سازمان بینالمللی کار، توانبخش حرفهای معلولان) .
نابینایی از منظر روانشناسی
درک فضا در هرکس بسته به برخورد او با فضا و میزان استفاده ابزاری از حواس برای درک آن است، تفاوت اصلی بینا و نابینا در درک فضا از تفاوت بهرهبرداری از ابزارهای حسی نشئت میگیرد و از آنجایی که نابینا اجباراً بدون دیدن زندگی میکند، ندیدنش را با بهکارگیری سایر حواس جبران مینماید (فرزین و شیبانی، 1389: 62). توانایی تجسم ذهنی در غیاب توانایی تجسمی و بدون داشتن هیچ کنترل بینایی برای نابینایان از ابتداییترین نیازهای ایشان است، اینکه ایشان چطور قادر به پاسخدهی به اجسامی هستند که قادر به لمسش نیستند (مانند شهرها، حیوانات وحشی و …). درحقیقت این تواناییها در هنگامیکه بینایی ایشان دچار نقص است نقش بسیار مهمی برای ایشان در شناخت محیطشان بازی میکند (Dulin & Serrière, 2009: 549).
نابینایان با جهتیابی میتوانند همانند افراد سالم نیازهای خود را برطرف کنند. وجود علائم مخصوص و رفع موانع باعث حضور پررنگتر آنها در جامعه میشود (گلستانیبخت و همکاران، 1389: 169).
کمبینایی[3] (نقص دید) باعث کاهش توسعه شناخت اجتماعی از کودکی میشود. بهعلاوه، این نقص میتواند توانایی فراگیری اکتسابی را پیچیده کند و هوش شخصی را که نتیجه تاثیر فعالیتهای شخصی است، را توسعه دهد (Dursin, 2012: 5568).
به طور کلی نابینایان در تواناییهای دید به دو دسته اصلی تقسیم میشوند:
- گروه نابینایان مطلق: فاقد هرگونه توانایی دید هستند.
- گروه نابینایان قانونی (کمبینا): به طور صد در صد نابینا نیستند، اما توانایی دید آنها به اندازهای کم است که میتوان گفت قادر به دیدن نیستند.
در درک افراد نابینای مطلق مادرزاد نسبت به نابینای قانونی و نابینای مطلق غیرقانونی (کسانی که در یک مقطع زمانی به نوعی بینایی را تجربه کردهاند)، تفاوت وجود دارد؛ بدین معنی که نابینایان مطلق مادر زاد به هیچ عنوان با موضوع دیدن و درک موضوعاتی مانند رنگ، نور و تصویر آشنا نیستند و حتی تصویری هم از آن ندارند. درحالیکه نابینایان قانونی و نابینایان مطلق غیرمادرزاد به دلیل تجربهشان از دیدن، تعبیر متفاوت و بهتری از آن دارند (فرزین و شیبانی، 1389: 63).
مطالعات متعدد نشان داده است که نابینایان در پردازش اطلاعات غیربینایی اگر بهتر از همتایان بینای خود نباشند، حداقل مشابه آنها میباشند (نجاتی، 1388: 262). بنابراین این نقص در دید اگرچه مشکلاتی برای ایشان بههمراه دارد اما قادرند تا آن را بهوسیله سایر حواس جبران کنند و موانع را از پیش روی خود بردارند.
پیشینه ادبیات تحقیق:
عباداللهی و همکاران در تحقیق خود در مورد معلولان به این نتیجه رسیدند که این افراد در طول زندگی خود با برچسبها و متلکها و گاهی مسخرهکردنهای گوناگونی در جامعه مواجه میشوند. ترحمهای بیمورد نیز موجب حس بیکفایتی، وابستگی، حقارت و یا حتی عصبانیت شده بود. حرفهای ترحمآمیز همچون آخی و … ، نگاهها و زلزدنهای افراد سالم بیشترین چیزی بود که در محیط بیرون آنها را آزار میدهد (عباداللهی و همکاران، 1390).
بومان و همکارانش در تحقیق خود که افراد معلول را در 6 گروه دستهبندی کردند به این نتیجه رسیدند که بیشترین درصد اشتغال معلولان به ناشنوایان تعلق دارد (با1/89 درصد) و افراد با معلولیت بینایی درصد کمتری از اشتغال معلولان را به خود اختصاص دادهاند (1/78درصد). ایشان متذکر میشوند که سن، اعتماد بهنفس توانایی انجام کار، جنس و تحصیلات در اشتغال افراد تاثیر بهسزایی دارد (Boman et al, 2015).
آنجلیا در تحقیق خود بر روی معلولان در رومانی دریافت که تنها 7/12درصد از افراد معلول بین سنین 18-55 سال یک شغل مناسب دارند، اما روند اشتغال این افراد در بین سالهای 2003-2009 به صورت عددی سه برابر افزایش یافته است. وی معتقد است در یک اقتصاد شکوفا باید معلولان به مدارسی خاص هدایت شوند و مطابق با استعداد ایشان برای مشاغل مناسب آموزش ببیند (Angelia, 2015).
دولین و سریر در پژوهش خود به این نتیجه رسیدند که نابینایان کارشناس (دارای تحصیلات بالا) بسیار بهتر از نابینایان غیرکارشناس عملکرد داشتهاند، بهگونهایی که نابینایان کارشناس با سابقه کاری کمتر حتی از نابینایان با سابقه بالا و غیرکارشناس عملکرد بهتری از خود ارایه کردهاند (Dulin & Serrière, 2009).
نتایج تحقیق لادیتکا و همکارش نشان داد که عدماشتغال معلولان منجر به کاهش امید به زندگی در ایشان میشود (Laditka & Ladikta, 2015 ).
بومبرگ و همکارانش در تحقیق خود اعلام کردند که با قاطعیت نمیتوانند ادعا کنند که شکاف اشتغال (بین افراد سالم و معلولان) مرتبط با معلولیت در انگلستان از سال 1998 کاهش پیدا کرده است (Baumberg et al, 2015).
بروملی و همکارانش در پژوهش خود و مصاحبه با 150 معلول گزارش میکند که بیش از 60درصد این افراد هنوز احساس میکنند که در محیط شهری ناتوان هستند. البته ساختمانهای جدیدی که به عنوان مراکز خرید سرپوشیده ساخته شدهاند. ضوابط را رعایت کردهاند، اما خیابانهای پررفتوآمد و مغازههای حومه شهر مشکل دارند (Bromely et al, 2007).
در مطالعهای که اوسیل در سال 2009 در استانبول انجام داده، بیان میکند: در شهری که به لقب «پایتخت فرهنگی اروپا در سال 2010» انتخاب شده هنوز مشکلات زیادی برای معلولان وجود دارد. مشکل 79درصد افراد استفاده کننده از ویلچر عبور از درهای ورودی بود (Evcil, 2009).
چارچوب نظری
به نظر گافمن، افراد، واقعیتها را غیرمستقیم و از طریق نهادها میبینند؛ یعنی اعمال خود و دیگران را تعبیر و تفسیر میکنند. دنیای اجتماعی به خودی خود، دارای نظم و ترتیب نیست و معانی ذاتاً در رفتار وجود ندارد؛ بلکه معانی را مردم به آن نسبت میدهند. بنابراین هر موقعیتی که افراد خود را در آن مییابند توسط آنان تعریف و از نو ساخته شده است. درک افراد از موقعیتها حاصل هنجارهای فرهنگی و توقعات و انتظارات (دیگران) جامعه است (توسلی، 1386: 326). جامعه ابزارهایی برای دستهبندی کردن افراد و خصیصههایی که احساس شده برای اعضای هریک از این دستهها عادی و طبیعی است، ایجاد میکند … در حالی که غریبه قبل از ما حضور دارد؛گناه متفاوت بودن و به نوعی نامطلوب تر بودن او از دیگران میتواند به خاطر خصیصهای که او دارای آن است باشد … حتی در حالت افراطیتر او فردی کاملاً بد، یا خطرناک و یا ضعیف جلوه خواهد کرد. بنابراین او در ذهن ما از یک فرد کامل و عادی به فردی ناقص و کمارزش تنزل مییابد. چنین خصیصهای یک داغ ننگ است؛ بهویژه وقتیکه تاثیر بدنامکننده آن بسیار شدید باشد؛ گاهی اوقات نیز آن خصیصه یک عیب، نقص یا معلولیت نامیده میشود (Ablon, 2002: 2). جامعهای که افراد خود را به دو گروه «عادی» و «داغخورده» تقسیم کند، خصیصهای «عادی سالار» پیدا میکند. ضمن آنکه مستعد وسیعتر کردن قلمرو داغخوردگان نیز میگردد. از این رو «داغ» میتواند هر آن چیزی باشد که با معیارهای مسلط جامعه به مثابه استانداردهای هنجارمند هم خوانی نداشته باشد. گافمن از طریق نمونههای مثالی فراوانی که ارایه میدهد، فهرست بلند بالایی از انواع داغ ننگ، پیش روی مخاطب میگذارد: انواع معلولیتهای جسمانی، ذهنی، دارندگان مشکلات روحی ـ روانی، بیماری های حاد جسمی (هموفیلی، دیابت،… ) … (گافمن، 1386: 231).
نظریهپردازان سرمایهاجتماعی نیز با طرح انواع منابع سرمایههای اجتماعی و دستهبندی آنها، راههای ایجاد آنها را نیز مطرح کردهاند. اندیشمندانی چون فوکویاما، پاتنام و بوردیو از تاثیرگذارترین روشنفکران این دسته در قرن بیستم به شمار میروند که با انجام مطالعات بنیادی، کاربردهای این واژه را بیان کردهاند. از نظر بوردیو سرمایه به هر نوع قابلیت، مهارت و توانایی اطلاق میشود که فرد میتواند در جامعه به صورت انتسابی یا اکتسابی به آن دست یابد و از آن در روابطش با سایر افراد و گروهها برای پیش برد موقعیت خود بهره ببرد. وی سرمایه را به چهار نوع دستهبندی میکند:
- سرمایه اقتصادی: پول یا ابزارهای مادی که جهت تولید کالا و خدمات قابل استفاده است.
- سرمایه اجتماعی: موقعیتها و روابط در گروهها و شبکه اجتماعی.
- سرمایه فرهنگی: مهارتهای بین شخصی غیررسمی؛ مثل عادتها، رفتارها، سَبکهای کلامی، ذایقهها و شیوههای زندگی.
- سرمایه نمادین: استفاده از نمادها جهت مشروعیتبخشیدن به برخورداری از سطوح متنوع و اشکال دیگر سرمایه (ترنر، 1379). انواع سرمایههای فوق در زندگی اجتماعی، موقعیت هر فرد را مشخص میکند.
روششناسی
پژوهش کیفی به عنوان یک راه اکتشافی میتواند اطلاعاتی غنی برای پژوهشگران فراهم سازد. با استفاده از تحقیق کیفی میتوان پیچیدگی مسایل اجتماعی را شناسایی کرد و از شرایط تصنعی و غیرواقعی فاصله گرفت (مارشال و راسمن،1377: 218).
جامعه مورد مطالعه و نمونه گیری
جامعهی مورد مطالعه در این پژوهش، 5 نفر از افراد نابینا و کمبینای شهر کرمان که محدوده سنی آنها بین 25تا 39 سال و بودند در مجموع تعداد پاسخگویان 3نفر زن و 2 نفر آقا بودهاند.. معمولاً نمونهی مورد مطالعه در تحقیقات کیفی کاملا مشخص و از پیش تعیین شده نیست و حجم نمونه به شدت با سطح اشباعپذیری ارتباط دارد. این تحقیق به صورت گلوله برفی اجرا شده است و مصاحبهها هرکدام بین 20تا 30دقیقه صورت گرفته است.
پرسشهای تحقیق
با توجه به اینکه تحقیق حاضر یک تحقیق کیفی است و جنبه اکتشافی دارد؛نظریات موجود یا فرضیه های خاصی که مستخرج از تئوریهای موجود و مشتمل بر روابط معینی باشد اساس کار قرار نگرفته است؛بلکه تحقیق درصد پاسخگویی به سئوالات مشخص از علل عدم اشتغال نابینایان و کمبینایان است و در نهایت، رابطهی متغیرها با آن تحلیل میشود. اگرچه نویسندگان با توجه به ادبیات نظری موضوع دارای طرح نظری بودهاند؛اما به هیچوجه قصد تحمیل آن را بر پاسخ گویان نداشتهاند و کلیهی اطلاعات بدست آمده یا روابط شناسایی شده بین متغیرها جنبهی اکتشافی دارد. در مرحلهی تحلیل دادهها، ادبیات نظری موجود به عنوان چارچوبهای ارجاعی و انتقادی ملاحظه شدهاند و هدف از طرح آنها در این مقاله به همین دلیل است.
یافتههای تحقیق
براساس مصاحبههای صورت گرفته نتایج در دو بخش توصیفی و تحلیلی به شرح زیر ارایه میشود.
نتایج توصیفی تحقیق
ویژگیهای اجتماعی- اقتصادی پاسخگویان: به لحاظ تحصیلات 1 نفر سیکل، 2نفر دیپلم، 2نفر کارشناسی بودهاند. همگی مجرد بودند.
به لحاظ پایگاه اجتماعی- اقتصادی خانواده، پدر 1 نفر کارگر (پایگاه اجتماعی پایین)[4]، 2نفر بازاری خرده (پایگاه اجتماعی متوسط)، 1 نفر کارمند (پایگاه اجتماعی متوسط)و1نفر بازنشسته (پایگاه اجتماعی پایین) بودهاند (این تقسیمبندی صرفاً جنبهی قراردادی دارد و بنابر عرف اجتماعی صورت پذیرفته است). میزان درآمد خانوادهها 1نفر با حقوق1 میلیون تومان درماه، 2نفر با حقوق 1میلیون و پانصدهزار تومان در ماه، 1نفر با حقوق 1میلیون و هشتصد هزار تومان در ماه و 1نفر با حقوق دو میلیون در ماه بودند.
یافتههای تحلیلی
در تحقیقات کیفی رابطهای متقابل بین جمعآوری دادهها و تحلیل آن وجود دارد. به این معنا که تحلیل دادهها در تحقیق کیفی، یک مرحلهی جدا و مستقل نیست که بتوان آنرا در یک فرصت مناسب، مثلاً بعد از جمعآوری دادهها انجام داد. در تحقیقات کیفی، تحلیل دادهها از ابتدای تحقیق آغاز میشود و یک امر دایمی است که در طول تحقیق از مفهوم سازی گرفته تا تفسیر و نوشتن صورت میگیرد(Silvrman,2000: 137).
بنابراین در تحقیق کیفی، تولید مفاهیم، مقولهها و طرح و برنامه یک پروسه تعاملی است. به عبارت دیگر؛ جمعآوری دادهها و نظم عینی و تحلیل آنها یک فرایند مرتبط بههم و مستمر است. نتایج تجزیه و تحلیل مصاحبههای کیفی دراین تحقیق نشان میدهد که متغیرهایی نظیر تحصیلات و پایگاه اجتماعی -اقتصادی برروی اشتغال این افراد تاثیر میگذارد.به گونهایی که دو نفر از پاسخ گویان این گونه اشاره میکنند:
بهطور کلی با توجه به پاسخ های پاسخ گویان موانع عمده را میتوان به شرح ذیل دستهبندی کرد:
- عدمتحصیلات و مهارت کافی: اگرچه این قشر به اندازه کافی مشکلات خود را دارند اما همان گونه که خود نیز به آن اشاره میکنند؛گاهی داشتن تحصیلات کافی،کمک شایانی به ایشان در اشتغال است. همان طور که مریم[5] 30 ساله ذکر میکند:
« کاش درس میخوندم شاید حداقل الان یه کاری داشتم»
- عدم سرمایه اجتماعی: 4نفر از پاسخگویان نیز نداشتن پارتی و عدم سرمایه اجتماعی در خانوادههای خود را عامل اصلی عدم اشتغال خود ذکر کردهاند. علی 25 ساله ذکر میکند :
«پدر و مادرم پارتی نداشتن وگرنه شاید منم الان کار داشتم»
- عادیسالاری: همان طور که در بخش چارچوب نظریه بدان اشاره شد؛گاهی به دلیل هنجارهای جامعه و اینکه اشتغال را تنها به افراد سالم مختص میدانند؛افراد دارای معلولیت بیشتر از بعضی امتیازهای گروههای همسن خود باز میمانند. در این حالت گافمن آن را جامعه عادیسالار ذکر میکند. هر 5 نفر مصاحبهشوندگان اظهار داشتند که مردم جامعه بهگونهایی متفاوت با ایشان برخورد میکنند و ایشان را قشری متفاوت میدانند بعضی افراد از روی ترحم به ایشان نگاه میکنند و متاسفانه گاهی بعضی افراد با اذیتکردن کلامی و حتی جسمی موجبات آزار ایشان را فراهم میکنند. 4نفر از پاسخگویان 3درصد سهمیه استخدامی را کم دانستهاند و معتقدند که از این 3درصد کمتر از 1 درصد به نابینایان تعلق میگیرد.
لیلا 33ساله عامل بیکاری خود را جامعه میداند:
«کی حاضره به من که نمی تونم ببینم کار بده؟ هرجا که رفتم گفتن اگر بینایی داشتم کار داشتم. این همه درس خوندم الکی بود. وقتی شهر رو جوری میسازن که امثال من به سختی میتونیم بریم بیرون توقع کار پیدا کردن الکیه »
جمعبندی و نتیجهگیری:
نابینایان و کمبینایان بهعنوان افرادی از جامعه هستند که در زمینههای مختلف ثابت کردهاند در صورت فراهم بودن زمینه، از بینایان عقب نیستند. این قشر اگرچه گاهی با بیمهری مردم و یا مسئولین در سالیان مختلف عمر خود مواجه میشوند، اما همیشه سعی کردهاند تا این فاصله را کم کنند.
اشتغال امروزه به یک معضل اساسی در جامعه بدل شده است. جوانانی که هرکدام به امیدی درس خواندهاند اما عوامل اقتصادی آنها را از رسیدن به آرزوهای خود مأیوس کرده است. این معضل به خصوص وقتی به نابینایان میرسد خود را بیشتر نشان میدهد همان طور که آمار نشان میدهد درصد بیکاری بین نابینایان بسیار بالاتر از بینایان است.
نتایج توصیفی تحقیق نشان داد که مصاحبهشوندگان اکثراً به قشر متوسط و پایین جامعه تعلق داشتند. 20درصد از پاسخ گویان زیر دیپلم بودهاند، 40درصد دیپلم و 40درصد پاسخ گویان لیسانس داشتهاند.
نتایج تحقیق نشان داد که 20درصد از جامعه مصاحبهشوندگان نداشتن مهارت و تحصیلات کافی را دلیل بیکاری خود برشمردند. همان طور که تحقیقات بومان، آنجلیا، دولین و سریر، نیز نشان داد نابینایان با تحصیلات و مهارت بالا، برتری بیشتری نسبت به نابینایان غیرکارشناس دارند و آنجلیا نیز در تحقیق خود متذکر شد که بایستی نابینایان را به مدارس مهارتآموزی هدایت کرد تا مطابق با استعدادشان به مشاغل مرتبط هدایت شوند.
80 درصد از پاسخگویان نیز بر روابط اجتماعی و سرمایه اجتماعی خانوادگی تاکید داشتند که بهعنوان یکی از موانع اصلی عدماشتغال ایشان بوده است. مطابق نظریه سرمایه اجتماعی بوردیو، سرمایه به هر نوع قابلیت، مهارت و توانایی است که فرد میتواند در جامعه به صورت انتسابی یا اکتسابی به آن دست یابد و از آن در روابطش با سایر افراد و گروهها برای پیش برد موقعیت خود بهره ببرد. بنابراین افراد با پایگاه اجتماعی متوسط و پایین به دلیل پایین بودن سرمایه اجتماعی، امکان فراهم کردن زمینه اشتغال را ندارند.
90 درصد از پاسخگویان به عادیسالاری در جامعه اشاره داشتهاند و آن را یکی از موانع اصلی عدماشتغال خود دانستهاند. عادیسالاری که مطابق نظریه گافمن اشاره میکند که مردم عادی به نابینایان داغ معلولیت و ناتوانی میزنند و بین خود و آنان خطی میکشند. گاه با ترحم گاه با حرفهایشان به آنان بارها و بارها، نقصشان را یادآوری میکنند.
درنتیجه با فراهمآوردن فرایند توانمندسازی حرفهای و شغلی نابینایان امکان اشتغال این قشر از جامعه را نیز میتوان فراهم کرد. درحقیقت هدف از این فرایند، جلب اعتماد افراد جامعه به تواناییهای نابینایان است و در حقیقت این اعتماد نتیجه کلی این فرآیند است. هرچه قدر ما، در جلب اعتماد جامعه و کار فرمایان موفقتر باشیم نشاندهنده این است که فرایند توانمندسازی کاراتر است. نکته مهم این است که قدمهای دیگر ما برای توانمندسازی حرفهای نابینایان در جهتی باشد که باعث افزایش این اعتماد عمومی گردد زیرا که به دست آوردن این اعتماد عمومی کاری بس بزرگ و دشوار است و حفظ این اعتماد نیز به تلاش آگاهانه و گستردهای نیاز دارد و کوچکترین سهلانگاریها موجب از دست رفتن این اعتماد خواهد شد .
[1] – کارشناسارشد مطالعات زنان b.mmolaie@gmail.com
[2] دانشیار جامعهشناسی و عضو هیئتعلمی دانشگاه تبریز m.abbaszadeh2014@gmail.com
[3] – Visual impairment
[4] – پایگاه اجتماعی بالا: بازاری عمده فروش، وکلا، پزشکان و کارمندان عالی رتبه دولتیپایگاه اجتماعی متوسط: کارمندان متخصص، بازاریان خرده فروش
پایگاه اجتماعی پایین: کارگر، راننده، بازنشسته.
[5] – همه اسامی مستعار است.
۳ دیدگاه دربارهٔ «هفتاد و سومین مقاله ارائه شده در جامعه بینا شهروند نابینا بررسی جامعهشناختی موانع اشتغال نابینایان و کمبینایان»
سلام از انتشار این پست ارزشمند بی نهایت سپاسگزارم موفق باشید .
سلاام و درود بر عمو حسین عزیز مرسی از بابت این مقاله دانلود شد تا بعد به حسابش چی ببخشید یعنی بعداً خونده بشه بازم مرسی از این پست در پناه حق بدرود و خدا نگه دار
سلام . خوندم . ولی نصفه نیمه . آخه آقای محقق و پژوهشگر خیلی زیاده و با گوشی خوندن کار سختیه .
میگم این احمد خان مگه این مقاله ها هم دان میکنه . من که هر وقت دلم بخواد میام همین جا میخونمش .
دست شما هم مرررسی . هههه
ولی انصافا این موضوعات گنجینه با ارزشیه .