خانه
جستجو
Close this search box.
جستجو

یه شعر جدید از خودم به نام علی و زری

با سلام خدمت دوستان گلم. باز اومدم خدمتتون با یه شعر جدید بنام علی و زری. فارسی رایج مینویسم:

یکی بود یکی نبود.

زیر گنبد کبود،
یه ناقلا خودشو یه عاشق جا زده بود.

هی چپ و راست، دور و ور دخترک چاره سیا،
هی میپلکید و میگفت: تک پرتم من به خدا.

با چرب زبونی هی میگفت: یه جفت چش ناقابلم،
فدای اون چشات بشم، بی اونا من کجا برم.

قسم میدم تورو به اون، خدایی که منت گذاشت،
به جز فکر کردن به من، به فکر هیچ کسی نباش.

داستانه ما ادامه داشت، علی زری رو دوست میداشت،
زری طفلک بی نوا، از هیچی خبر نداشت.

یه روز دست علی رو شد، پیش زری بی آبرو شد،
مردک هر چی پنبه بافته بود، دست برق از رشته شد.

حالا باید چی کار میکرد، نامرد ناجنس دورو،
زری ازش فرار میکرد، انگار که دیده بود لولو.

قصه ی ما به سر رسید، علی به زری نرسید،
فایده نداره چون دیگه، زری خانم ما پرید.

تقدیم به دوستان گلم. دوستان این شعرو دیروز درست کردم. کامنت یادهتون نره. تا پست بعدی همتونو به خدای بزرگ میسپارم.

۱۲ دیدگاه دربارهٔ «یه شعر جدید از خودم به نام علی و زری»

سلام
خوب بود ولی تمرین
خیلی وقت داری
قبل از اینکه اینجا به اشتراک بذاریش,
چند بار مرورش کن؛
شاید بشه بهتر بنویسی
من خودم نه نویسنده ی خوبی هستم و نه شاعر خوبی,
اما میدونم که بهتر از اینم میشه بنویسی.
آفرین دلسرد نشو و ادامه بده.

دیدگاهتان را بنویسید