خانه
جستجو
Close this search box.
جستجو

یه شعر دیگه از خودم بنام در به در

با سلام خدمت دوستان گلم باز با یه شعر جدید اومدم خدمتتون

چند روزه حال خراب تو کوچتون در به درم یاد تو میفتم و اشگ میاد از چشای ترم

چطوری دلت آمد بری منو جا بذاری بری با یکی دیگه رو دل من پا بذاری

سجاد بمیره دختره چقدر عوض شدی گلم نگا سرم چه آمده باحام چه کردی خوشگلم

هرکی منو میبیندم میگه سرت چه آمده چطور بگم که عشق من رفته و قیدمو زده

تو کنارم نباشی دیگه از زندگی سیرم بی تو طاقت ندارم میرم یه گوشه میمیرم

اون چشای ناز تو منو داره زجرم میده چه کردی باحام خدا حقمو بگیره

تقدیم به دوستان عزیزم

توی پست قبلیم یکی از دوستان گفته بود راه ارتباط با تو چیه دوستان من نه اسکایپ دارم و نه واتساب تنحا راه ارتباط با من شمارم هست از دوستان عزیز ویرایشگر یه خواهش کوچولو دارم شمارمو توی پست قرار میدم پاکش نکنید تا دوستانی که میخوان با من در ارتباط باشن راحت بتونن با من تماس بگیرن ممنون میشم 09184735597

۲۳ دیدگاه دربارهٔ «یه شعر دیگه از خودم بنام در به در»

سلام سجاد. ۱سؤال. اگر۱کسی فقط گاهی۱گوشه هایی از شعرت رو به نظر خودش اصلاح کنه، مثلا بگه به نظر من اگر فلان کلمه رو اینجا می گفتی بهتر می شد، یا بیاد داخل کامنتش بگه مثلا فلان بیت رو اگر این شکلی می نوشتی به نظر من بهتر می شد تو دلگیر میشی آیا؟ راستش من۱جا های کوچولویی نوک انگشت هام می خارید واسه۱ناخنک های کوچیک روی کلماتت ولی از اونجایی که معمولا شاعر ها روی نوشته هاشون غیرت دارن، چون نوشته هاشون از دلشون میاد، گفتم ازت بپرسم که اجازه دارم همچین نظراتی اینجا بدم یا نه. اگر اجازه دارم بگو اگر هم موافق نیستی باز هم بگو و اگر هم سختته جواب منفی بدی اصلا در مورد این سؤالم چیزی نگو می فهمم موافق نیستی. و این رو هم بگم که نظرت هرچی که باشه خودت و نظرت واسه من محترم هستید و در هر صورت من همچنان پست هات رو می خونم و برات کامنت می زنم.
موفق باشی!

واقعیتش نوشتن رو به حرف زدن ترجیح میدم. بذار امتحان کنم اگر کار کردن با سیستم پیام های خصوصیه محله رو بلد بشم در بخش خصوصی دستکاری های خودم رو برات می فرستم.
ادامه بده! هرچی بیشتر بپری بالاتر میری. خسته نشو!
موفق باشی!

سلام… چیزهایی که در اینجا تحتِ عنوانِ قابلِ احترامِ «شعر» منتشر می نمایید، در خوشبینانه ترین حالتِ ممکن می توانند تلاش های یک انسان برای نوشتنِ شعر و یا سیاه مشق نامیده شوند… گذشته از آن که اغلب اشکالاتِ فاحشی در وزن، قافیه و دیگر اصولِ ابتداییِ نوعی از شعر که قصدِ نوشتنش را دارید وجود دارد، در بسیاری مواقع به لحاظِ صرف و نحو نیز خلل های بزرگی در آن ها موجود است… برای نوشتنِ شعر نخست باید به کاربردِ صحیحِ زبان تسلط داشته باشید، اگر قصدِ نوشتنِ شعری موزون، مقفا و دارای ردیف دارید با قوانینِ ابتداییِ هر یک از این موارد آشنایی داشته باشید، گذشته از این ها عنصرِ بسیار مهم در شعر تخیل است و اندیشه… اگر چیزی بنویسید که به لحاظِ قوانینِ ادبی و دستوری صحیح باشد اما از حیثِ تخیل و اندیشه و نوعِ نگاه حرفِ تازه ای نداشته باشد به لحاظِ هنری و ادبی فاقدِ ارزش است و تکرارِ آنچه پیشینیان نوشته و سروده اند… اگر می خواهید شاعر شوید باید سال های سال به شکلِ جدی به مطالعه بپردازید… باید به اندازه ی هر سطر و هر واژه ای که می نویسید ده ها و صد ها صفحه از آثارِ بزرگانِ ادب و هنرِ ایران و جهان را بخوانید… منتشر نمودن نخستین تلاش ها در زمینه ی نوشتن و یا آفرینشگری در هر هنرِ دیگری اشتباهی است بزرگ… چرا که با دریافتِ بازخوردهایی نامطلوب از جانبِ برخی مخاطبان امکان دارد به کلی دست از نوشتن بکشید یا با دریافتِ بازخوردهایی مثبت از جانبِ افرادی که دانشی در این حوزه ندارند تصور کنید گام هایی درست برداشته اید و به پیمودن مسیرِ نادرستِ خود ادامه دهید… در پاسخِ دیدگاه های دیگران هم می نویسید با من تماس بگیرید… بگذارید نظراتشان را همینجا با دقت و حوصله بنویسند تا شما هم بهره مند شوید… هیچگاه در پاسخِ کسی که به اشکالاتِ شما در نوشته هایتان اشاره کرده، حرفی در جهتِ توجیه نزنید… شما حتی در استفاده ی صحیح از واژگان و افعال هنگامِ گفتگو با دیگران نیز تسلطِ کافی ندارید… به عنوانِ مثال «کامنت را نمی زنند» کامنت را می نویسند… می نگارند و یا در شکلِ عامیانه می گذارند… امکان دارد شما به گویشِ زیبا و قابلِ احترامی که به شهرتان تعلق دارد سخن بگویید و یا حتی زبانی دیگر مانندِ زبانِ کردی، آذری، بلوچی و… اما هنگامی که قصد دارید به شاعری به زبانِ فارسیِ معیار بپردازید باید زبانِ شما از سلامت برخوردار باشد… به عنوانِ مثال شهریار شاعرِ مشهورِ معاصر که آذری زبان بود و به زبانِ آذری هم اشعارِ ارزنده ای چون حیدربابا را سرود، هنگامِ نوشتنِ شعر به زبانِ فارسی می کوشید از قواعد زبانِ فارسی پیروی کند… پس تفاوت گویش شما توجیهِ خوبی نیست برای چشمپوشی بر خطاهایتان… می توانید با مطالعه ی کتاب های ادبیات، دستور زبان، زبان فارسی، آرایه های ادبی، دبیرستان و پیشدانشگاهی نکاتِ اولیه را مرور نمایید و برای آموختنِ نکاتِ بیشتر به کتاب های دانشگاهی که در این حوزه نوشته شده اند مراجعه نمایید… مطالعه ی شعرِ برجستگانِ عرصه ی ادبیات نیز می تواند یاریگرِ شما باشد به این ترتیب که به شکلِ ناخودآگاه طرزِ صحیحِ کارکردِ کلام را از آن ها خواهید آموخت… دوستِ عزیز و ارجمندم… من تمامِ عمرم را به خواندن و نوشتن شعر، ترانه و… پرداخته ام و سال ها تحصیلِ دانشِ ادبی در دانشگاه… نتوانستم بی تفاوت عبور کنم از کنارِ پست های شما و گفتم این سطرها را بنویسم تا شاید شما را به سمت و سویی درست هدایت کند… آرزو دارم روزی بتوانید به معنای واقعیِ کلمه شعر بنویسید و شاعر شوید…

دوباره سلام.
مرد اردیبهشت عزیز این عبارت غلط کامنت بزن که سجاد اینجا نوشت تقصیر من بود. من اول گفتمش این بنده خدا هم گفتش. خدا نکنه من به۱چیزی ذهنم گیر بده ول کنش نیست. ۱دفعه۱کسی این مدلی گفت انگار رفت داخل سرم پاک هم نشد حالا با اینکه می دونم پست رو می زنن نه کامنت رو، باز این عبارت لعنتی رو میگم یا می نویسمش و بعدش یادم میاد که ای بابا باز این مدلی نوشتم!
خلاصه این۱مورد رو من خرابش کردم.
هیچی دیگه اومدم اعتراف به تقصیر کنم برم.
ایام همگی به کام.

سلام سجاد ایامت به کام.
اصلاح که نمیشه اسمش رو گذاشت آخه من هم شاعر نیستم. فقط اعمال نظر کردم و۱خورده کلمه ها رو این طرف و اون طرف بردم و به نظر خودم۱خورده روون تر شد. البته شاید.
ولی با عرض معذرت زنگ بهت نمی زنم.
سجاد! اینجا اینترنته. اینترنت خیلی مثبته اما باید بین اینترنت و جهان واقعی مرز باشه. من با خیلی ها داخل اینترنت دوستم. دوست های نزدیک و شاید صمیمی. اگر۱مدتی داخل کامنت های اینجا بچرخی شاید متوجهش بشی. ولی این صمیمیت بین ما هم از نظر من صمیمیت اینترنتیه و با دوستی های جهان واقعی متفاوته. مدلش فرق می کنه. این ها۲تا جریان کاملا جدا از هم هستن و من به شدت ترجیح میدم که روابط اینترنتیم رو از جهان واقعیه اطرافم جدا نگه دارم. تو و من۲تا آدم اینترنتی هستیم. اگر لازم باشه داخل کامنت های اینجا با هم حرف می زنیم و اگر خیلی لازم تر باشه که خصوصی تر حرف بزنیم این سایت بخش پیام های خصوصی داره می تونیم یادش بگیریم و اونجا صحبت کنیم. ولی تماس تلفنی از جهان اینترنت فراتره و من مایل نیستم اینترنت و افرادش حتی اگر هم خیلی برام عزیز و صمیمی باشن از مرز های اینترنتی این طرف تر بیان و وارد دنیای واقعیم بشن. و به همین شدت هم اصرار دارم که من هم واسه اون ها همچنان۱دوست اینترنتی باقی بمونم و از مرز های اینترنت فراتر نرم و قدم در دنیای واقعیه غیر اینترنتیشون نذارم. خلاصه اینکه تمایل شخصیه من اینه که روابط اینترنتیم در محدوده اینترنت باقی بمونه حتی با افراد بسیار نزدیک، بسیار عزیز و بسیار صمیمی.
در نتیجه، من در نوشته هات اعمال نظر نمی کنم ولی همون طور که گفتم پست هات رو همچنان می خونم و همچنان بهت توصیه می کنم مطالعه و تمرینت رو بیشتر کنی و همچنان ادامهش بدی. بیشتر بخون، بیشتر بنویس، بیشتر به پیشنهاد ها و انتقاد ها گوش بده و بهتر به خاطر بسپار تا بهتر و بهتر بشی. از جمله توصیه های پادشاه و مرد اردیبهشت که نکته های کلیدیه مثبت داخلشون کم نیست رو جدی بگیر و بهشون بیشتر توجه کن.
موفق باشی!

سلام
هیچ وقت تو شعر سر رشته نداشتم اما متوجه میشم که شما برای نوشتن شعرهای بهتر احتیاج به مطالعه دارید
کامنت مرد اردیبهشت رو میلایکم و ازتون میخوام که تک تک کلمات کامنت ایشون رو یه بار نه صدها بار بخونید و توصیه هاشون رو انجام بدید
کتاب بخونید و باز هم کتاب بخونید تا موفق بشید

درود! گل گفتی و گل گفتی… بله اینجا دنیای مجازی است و تلفن و موبایل برای خانواده و دوستان دنیای واقعی است… دوستان دنیای مجازی با کیبردهای مختلف با یکدیگر سخن میگویند و لزومی نداره صدای یکدیگر را بشنوند…!

سلام سجاد جان
ترانه ی شما رو خوندم و نکاتی که به ذهنم رسیده رو خدمتتون عرض میکنم من احساس میکنم که شما ذوق و قریحه ی لازم رو برای ترانه سرایی داری اما در حال حاضر به دو چیز مهم نیازمند هستی یکی اینکه مطالعه داشته باشی و دوم این که ترانه های موفق و ماندگار موسیقی کشور مون رو گوش بدی و در این زمینه انتخاب های درستی داشته باشی و نکته ای که به ذهنم میرسه اینه که شما در حال حاضر در مرحله ی تقلید از یک نمونه ترانه قرار داری و اون هم ترانه هایی هستند که به قول معروف به درد عروسی ها میخورند دوست من اولین چیزی که بعد از مطالعه و گوش دادن به ترانه های خوب باید توی خودت به وجود بییاری اینه که خودت باشی و از کسی تقلید نکنی درواقع اطلاعات خودت رو در خمیر مایه ی احساساتت بریزی و با استقلال کلامیه خودت یک محصول خوب ارائه بدی در آخر هم بهت توصیه میکنم که به انجمن شعر شهری که توش زندگی میکنی مراجعه کن و بدون که من به عنوان کسی که هشت ساله توی انجمن شعر بندر عباس هستم ندیدم کسی بدون حضور توی این انجمن ها بتونه پیشرفت قابل ملاحظه ای بکنه و اینو بدون که انجمن شعر هم دیدت رو به شعر و ترانه عوض میکنه و تو رو با یه دنیای جدید آشنا میکنه هم قوه ی نقد پذیری تو رو قدرتمند می کنه که در نهایت کسی که سود میکنه خود تو هستی موفق باشی

سلااام سلااام و درووود بر آقا سجاد واقعاً که شعر خوب و عاااالیییی بودا و من از خوندنش لذت بردم باید ببخشید که تازه این پستتان رو دیدم به هر حال مرسی بابت این شعر در پناه حق بدرود و خدا نگه دار

آقا سجاد دوباره درود بر تو. گل پسر، من چند توصیه ای که قبلاً بهت کردم رو دوباره نمی نویسم، چون تکرار مکرراته، اما بابت اصرارت به زنگ زدن دیگران فقط می خوام ازت خواهش کنم که دیگه نکنی این کار رو. خانم پریسا کاملاً درست گفتند، جهان مجازی با جهان حقیقی خیلی فرق می کنه، مثلاً من این جا ممکنه از سر صمیمیت به خیلی ها بگم تو، مثل رعد بارانی، اما مسلماً تو دنیای حقیقی هرگز این حق رو به خودم نمی تونم بدم که به کسی که حدود ۱۳ سال ازم بزرگ تره و جنسیتشم زن هست بگم تو، حتی به آقایون. چون خیلی طول می کشه تا با یه نفر انس بگیری و باهاش صمیمی بشی. پس به نظر من بین دنیای حقیقی و دنیای مجازیت مرز بندی کن، ضمن اینکه اصرارت بر زنگ زدن دیگران ممکنه تأثیر بسیار بسیار منفی بر افکار هم محله ای ها بذاره و منجر به قضاوتهای سوء اون ها در مورد تو بشه. فقط حیفم میاد که دوباره این رو نگم، هر چیزی که به ذهنت رسید و نوشتی رو این جا منتشر نکن آقا سجاد، قوی ترین کارات رو بنویس، این جا جاییه که خیلی ها ازش بازدید می کنن و این طور پست ها ممکنه دید افراد غریبه که به این محله سر می زنند رو هم نسبت به نابینایان منفی کنه، یا اگرم منفی هست این پست ها کمکی به تغییر نگرش دیگران نسبت به ما نابینایان نمی کنه. ضمن اینکه تو می تونی مثل خیلی از ما، راههای ارتباطی با خودت رو تو قسمت شناس نامت بنویسی و نه اینکه تو پستت خواهش کنی که دیگران بهت زنگ بزنن. ببخش منو، به خدا قسم من خیر و صلاحت رو می خوام، نه قصد توهین دارم، نه تحقیر و نه می خوام ادای آدمهای ناصح رو در بیارم. صحبت های آقا رضا انصاری فرد رو هم تا حدی تأیید می کنم. هر چند که خودم عضو هیچ انجمنی نیستم اما با گوش دادن و همچنین مطالعه ی خیلی از ترانه های قوی، به جایی رسیدم که می تونم یه کار قابل تحمل رو بنویسم، هنوز هم که هنوزه معتقدم جای پیشرفت دارم و خیلی مونده تا در زمینه ی ترانه سرایی حرفی برا گفتن داشته باشم. عذر می خوام که رک نوشتم عزیز دل. امیدوارم صحبتهای ما ناراحتت نکنه، بلکه راهنماییت کنه همین. زنده و پاینده باشی

درود بر شما پسر جان من هم مثل شما لر هستم به نظر میاد انتقاد پذیر نیستید و این بسیار بد هست من رفتار شما را شدیدا تقبیح می کنم باید پاسخ مناسبی به مرد اردیبهشت می دادید بنده ایشون را نمی شناسم ولی با توجه به صحبت هاشون ایشون را به استادی پذیرفتم اگر بخواید همین طور ادامه بدید این ره که می روید به ترکستان است به هر حال این بدونید ما این جا همه دوست هستیم خصوصا شما را بیشتر از بقیه دوست داریم چون با توجه به سن کم به سرگرمی خوبی پرداختید بنده از این نظر واقعا شما را ستایش می کنم هر چند می دونم که چندان واسه شما مهم نیست ولی به عنوان یه دوست تشخیص دادم که باید این مطالب را متذکر بشم موفق باشید و سپاس

درود بر شما با توجه به دانش اندکم می خوام چند تا انتقاد داشته باشم
۱ قالب این شعر مشخص نبود اگر می خواهید مثنوی بود که درست نیست چون معمولا مثنوی برای اشعار طولانی به کار میرود شما اگر می خواهید اشعار کوتاه بسرایید بهتر هست از قالب هایی مثل غزل استفاده کنید
۲ این شعر کلا از نظر وزن مشکل داشت یعنی وزنش دقیقا مشخص نبود و وزن باری به هر جهت داشت
۳ یکی از عناصری که در زیبا سازی شعر بسیار دخیل هست وجود تشبیه یا استعاره یا دیگر صناعات ادبی است که در این شعر خبری از هیچ یک از این ها نبود

دوباره سلام
در مورد قالب ترانه این طور قضاوت نکنید سجاد جان نخواسته کلاسیک بنویسه و قصدش نوشتن ترانه هست و توی ترانه ترانه سرا دستش برای انتخاب قالب باز هست و میتونه از چاهار پاره یا به قول شما مثنوی یا حتی غزل استفاده کنه و حتی دست ترانه سرا برای انتخاب وزن هم باز هست و این نیست که مثلا بگیم نباید از وزن دو بیتی یا رباعی و یا از وزن اشعار حماسی استفاده بکنه پس ترانه چه در وزن و چه در قالب دسته بندی نداره و همین هم هست که مخاطب ترانه رو از خاص به آم رسونده موفق باشید

دیدگاهتان را بنویسید