خانه
جستجو
Close this search box.
جستجو

یه شعر دیگه از خودم

با سلام خدمت دوستان

باز هم من اومدم با یه شعر جدید

روزگارم شد سیا بیا دیگه کاری بکن

تو بیا از دل زخمیم پرستاری بکن

مگه من خون کرده بودم که این جوری میکنی

منو پیش نانجیبها تو رسوام میکنی

تو خودت خوب میدونی حسودا نمیذارن

منو تو با هم باشیم یه حرفی در میارن

غروبا وقتی میاد دلم یه هو پر میشه

غم آسمون دل گیر میش اخم هاش میره تو هم

مثل این دیوانه های زنجیری به من میاد

وقتی غم و غصه ها دانه دانه یادم میاد

تقدیم به دوستانه گل خودم

دوستان کامنت یادتون نره

تا پست بعدی بای

۱۰ دیدگاه دربارهٔ «یه شعر دیگه از خودم»

سلام
خیلی خوبه که تو این سن شروع به نوشتن کردید و نوشته هاتون رو با ما به اشتراک میذارید
اگه شعرتون عنوان داشته باشه عالی میشه پس یه عنوان برا شعرهاتون انتخاب کنید
متن شعرهاتون یه کم ابتداییه سعی کنید سطح شعرها رو بالاتر ببرید و لازمۀ این کار مطالعه هستش پس سعی کنید یه کم بیشتر مطالعه کنید تا نوشته هاتون بیشتر به دل بشینن
فعلا همین
باز اگه چیزی به ذهنم رسید میام
موفق باشید

سلام سجاد جان. من چون اینترنت حجمی دارم لذا مثل این پست ترجیح میدم اشعار متنی رو بخونم. و از دانلود صوتیها صرفنظر میکنم. این شعرتم خوندم. جالب بود مرسی. البته درباره شعر من یه اشعاری رو که با موضوعاتی که به آدم انرژی میده رو دوست دارم. اگه بخوام واضحتر مقصودم رو بگم ببین مثالهایی که برات میزنم رو توجه کن.
مخور غم گذشته گذشتهها گذشته هرگز با غصه خوردن گذشته برنگشته.
.
.
بیا با دیده ی خوشبینی به دنیا بنگریم غصه را رها کنیم مژده ی شادی آوریم. بیا به قشنگیهای زندگی نظر کنیم
.
.
اشعاری مثل اینا رو بیشتر دوست دارم و خوشم مییاد اگه از این دست شعرها هم داری بیار که سخت طالبم. بقول خودت سجاد جان: خاک پاتم مرسی.

دیدگاهتان را بنویسید