خانه
جستجو
Close this search box.
جستجو

بفرمایید داخل کافه ببینید چه خبره

سلام به همه ی شما دوستان و هم محله ای های عزیزم

خداییش دلم براتون تنگ شده بود گفتم به بهانه ی تعریف یه خاطره و به دنبال اون نوشتن یه ترانه بییام یه گپ و گفتی با هم داشته باشیم

خیلی حاشیه نرم چند ماه پیش ترانه سرا های بندر عباس تصمیم گرفتیم که با هماهنگی که یکی از دوستان ترانه سرا انجام داده بود

یه دور همی و ترانه خونی با عنوان شبی با ترانه توی یکی از کافه های بندر عباس داشته باشیم

خلاصه من به اتفاق یکی از دوستام رفتم و اتفاقا بعد از این که من ترانمو خوندم و در پایان مراسم مشغول عکس گرفتن با دوستان بودیم یه اتفاق جالب برام افتاد

یه نفر که نمیشناختمش منو صدا کرد و باهم سلام علیک کردیم و بعد از این که از ترانه ی من تعریف و تمجید کرد یه جمله گفت که فکر کنم تا عمر دارم یادم نره

بهم گفت آقای انصاری ترانه ی شما منو برد به پونزده سال پیش و بعد ماجرا رو برام تعریف کرد و اونجا بود که حس کردم دارم به حدفم میرسم و اون این که ترانه هایی بگم که حرف مردم باشه و لاعقل یک نفر با شنیدنش حس همزاد پنداری بهش دست بده

خوب حالا میریم سر خود ترانه و این که چی بوده

راحت کنم خیالتو , بین ما هیچی دیگه نیست

بیشتر نکن عذابمو , برو دیگه اینجا نایست

نگو که مجبور بودی و , اینجوری اشکاتو نریز

یادت نره وقتی میری , حلقه رو وردار از رو میز

اون عکس یادگاریو , بدون که باید ببری

آخه میخوام تو این خونه , از تو نمونه اثری

تو کافه ی همیشگی , جای قرارمون نرو

که حتی اتفاقیم , باز نبینیم همدیگه رو

نخواستی این زندگی رو , یه روز نفس بودی برام

اما حالا با دیدنت , سیاهی میرن این چشام

به حرمت گذشته ها , حرفی رو پیش نمیکشم

اما فقط یه کاری کن , که با تو چش تو چش نشم

تو کافه ی همیشگی , جای قرارمون نرو

که حتی اتفاقیم , باز نبینیم همدیگه رو

۲۶ دیدگاه دربارهٔ «بفرمایید داخل کافه ببینید چه خبره»

مرسی چه وجه تشابهی این کارو شنیدم ولی حیف و صد حیف که این کار رضا صادقی دوتا اشکال قافیه داره و برای یه خواننده در این سطح خوب نیست و چیزی که منو همیشه آذار داده همینه که چرا اکثر خوانندگان ما دقت روی انتخاب ترانشون ندارن البته در مورد رضا صادقی این اتفاق شاید سالی یک بار بیفته

قلب های زخمی به صدا در می آیند وقتی از حلقه
عکس
نفس
و
عشقی بی وفا
صحبت به میان می آید
آهی جان سوز تمام هستی ام را می سوزانَد
آیا فراق معشوق فراموش شدنی است
آیا یاده او پاک شدنی هست
رضای عزیز کلامم قاصر است از گفتن
بدرود
شادمهر

سلام بر جناب انصاری فرد گرامی
چقدر جالب بوده اون کافه نشینی شما
یه شب شعر ترانه ای
و به حرمت گذشته ها , حرفی رو پیش نمیکشم

اما فقط یه کاری کن , که با تو چش تو چش نشم

خداییش این بیتش بنظرم خییلی جالب اومد…..
همیشه شاد و موفق و پایدار باشید

شما به بنده لطف داری من صد در صد متن هایی رو که تو کامنت هام می نویسم همه آنی هستن
حرف دلم را دل گوید
با رقس کلمات شعر گوید
از زخمی عمیق از بهار تا دی گوید
با این درد ها از سال بعد گوید
ای شادمهر مهر تو تا کی گوید
که شادیه بدون مهر از چه گوید

دیدگاهتان را بنویسید