خانه
جستجو
Close this search box.
جستجو

یادداشت آخر شب شانزده اردیبهشت 96

۲۹ دیدگاه دربارهٔ «یادداشت آخر شب شانزده اردیبهشت 96»

هِی,
سلااااام
چه کم پیدا شدی؛
من که هر کس را که دوست دارم برای خودش دوست دارم
نه برای نیاز هام
اُه, خیلی نوشتی نمیتونم در مورد همه بنویسم,
اما تو خیلی واردی من اینقدر بلد نیستم
نمیدونم چی بگم, پس خداحافظی میکنم
راستی تسلیت
ببخشید نتونستیم بیاییم مراسم خیلی گرفتار بودیم
اما تو فکر تو زهرا بودیم
اما باید تماس میگرفتیم که نشد.
شرمنده.

سلام
خیلی عالی بود مخصوصا اون وسیله که انگار میشه باهاش بریل هم بنویسی که انگار خیلی هم سَبُک هم هست
راستی من هم هرکی را که دوست دارم برای خودش دوست دارم
الکی به بعضی ها دل میبندم و بعد میفهمم که اون بعضی ها بعضی هاشون اصلا من را دوست نداشتند
اما من متاسفانه خیلی زود وابسته میشم
خب دیگه اینم تو ذات من هست نمیتونم ترکش کنم
خیلی وقت ها؛
.
.
.
.
.
اصلا ولش کن هیچی
موفق باشی.

من عدسی رو برای خودش و قلب پاکش دوست دارم.
تاک بک هم ورژن ۴ خوب بود اما ۵ که شد خراب شده.
مثلا وقتی میخوام اس ام اس بفرستم بخشی از کیبرد کاملا فلج میشه و نمیخونه بعد خودش الکی چندتا حرف رو مینویسه.
از این جهان میخوام تو را در کام خودش فرو ببرِ تا بیشتر از این مرتکب خلاف نشی.

اوه ببین کی اینجاست.
سلام.
خبر که زیاده.
بذار منم یه دونش رو بگم اونم از نوع هات گوش کن.
مهمونهای برنامه دارن زیاد و زیادتر میشن و خبرهای درجه یکی توی راهه.
فقط نکته ای که هست بچه های خودمون خیلی کم مشارکت میکنند و کمتر آیتم میرسونند.

کاش بیشتر باشند از جمله خود تو که جای خالیت حسابی توی قسمت قبل احساس شد.
حسااااااابی دوسِت داریم.
یادداشتت هم عااااالی بود.

سلام مدیر! شکلک۱سلام جیغی داخل۱قیف کاغذی. به من چه که خوابی دلم جیغ خواست! میگم که! ببین! اگر تقاضا کنم چند تا از اون شسته نشسته هاش رو بهم میدی آیا؟ اگر التماس کنم چی؟ اگر خودم رو خونی خاکی کنم چی؟ عه خوب بده دیگه عجب گیری کردم ها! دسته کم مارکش رو بده برم گیر بیارم. کلا ملت خسیسی هستیم ها! نه چیزه با خودم داشتم با صدای بلند فکر می کردم اهم هوا چه خوبه!
خوب شد گفتی امروز باید بگردم۱لیست از ملتی که میشه نیاز های رنگی رنگیم رو جفت و جور کنن بنویسم۱خورده دوستشون داشته باشم کار راه بی افته قبلی ها دیگه چیز شدن یعنی این شدن یعنی هیچ چی ولش کن باید تعویض بشن دیگه و از این چیز ها.
آخ میگم چند وقته من به خود دوست داری دچار شدم بعدش شدید شد و به خود عاشقی رسید الان هم خیلی زیاد شده به مرحله خود قربون روی رسیدم نمی دونم چیکار کنم شدید تر نشه. آخ قربون خودم برم الهی! کلا من۲۴ساعته۲۶ساعتش رو دارم قربون خودم میرم از بس خودم رو دوستم دارم. فقط مشکل اینجاست که حالم۱جور هایی خوش نیست از بس مایعات می خورم. واسه چی چشم گرد می کنی نه بابا درست گفتم از بس در جریان رفتن به قربون خودم واسه خودم دوغ و نوشابه و آب زرشک باز می کنم۱خورده همچین بگی نگی۱جور هایی خیلی افتضاح شدم.
اون کوچولوی همه کاره هم بهش بگو بیاد اینجا ببینم۱کباب برگ با سالاد۲فصل می تونه بزنه واسمون بچینه روی میز یا نه. اگر تونست که افتخار پذیرشش رو میدم البته شاید. اگر نتونست هم منتظر ورژن بعدی میشم چیکار کنم صبورم دیگه.
بقیهش خاطرم نیست پستت رو هم زمان نیست دوباره بخونم تا ظهر هم نمیشه کامنتم رو نگه دارم الان کامنت نفرستم امروز سر کار تا ظهر پس می افتم. درضمن تا همین جاش هم به نظرم حسابی مزارم رو گل کاری کردم باقیش باشه واسه نمی دونم کی!
آخیش دلم خنک شد تا تو باشی۱زمانی در گوشه کنار ذهنت خیال نکنی فقط خودت انشا نوشتن از مدل آسمونی ریسمونیش بلدی!
بچه ها میگم به نظر شما الان من خودم به زبون آدمیزاد با روح و جسم پرواز کنم آسمون بهتره یا خودم به زبون آدمیزاد با همون روح و جسم فرو برم داخل زمین بهتره یا اوخ به جان خودم اینکه داره میاد نه چماقه نه جارو خود نارنجکه ما رفتیم تا در رفته باشیم!
مدیر! راستی! نق زدنم میاد! بزنم آیا؟ اوخ این دیگه انتهای ماجرا بود به جان خودم من رفتم خودم نیست بشم!
مدیر راستی! شاد باشی به حد انفجاااااار من در رفتم!

درود. یعنی چی آخه؟
؟؟؟؟
سرم رفت خَخ.
ولی لذت بردم. خبر خاصی هم که به درد بخوره واست ندارم.
امیدوارم بتونم به زودی خبر مرگ کامبز رو تو محله پست کنم. خیلی دوست دارم این خبرو خودم پست کنم. قطعاً خبر خوشی خواهد بود.
از اخبار مرسی. جالب بودند. منتظر بعدیهاش هم هستیم.

درود دوستان من تو یه سمسابقه ای ناخواسته افتادم که نمیتونم تا نصفه هم برم باید تا آخرشو برم از شما دوستان یه کمک میخام با اینکه میدونم ما نابیناها با تلگرام مشکل داریم ولی اگر یه لطفی کنید در تلگرام یه لایک برای من بزنید که لایکام از رقیبم بره بالا خیلی ممنون میشم حتی اگه برا خودتون مشکل بود حتی من حاضرم با شماره شما وارد بشم لایک بزنم و حتی براتون دیلیت اکانت کنم مخصوصا به یاری تو نیاز دارم مجی میدونی رقابتم با کیه با علیرضا پسرعموم باور کن من این کاره نبودم که به این چیزا اهمیت بدم اما دیگه مسابقه ایه که شرکت کردم و شصت هفتادتا لایکم کم دارم حالا اگه یه لطفی کنی تو واتس پیامم بدی تا لینکو بهت بدم برام لایک بزنی به دوستان بزرگ و کوچیکم بگی لایکم کنن بی اندازه سپاسگذارم

سلام مجی. نه اینجوری خوب نیست.
سلااام موجی.
چقدر زیبا و خلاقانه اخبار رو دستچین کردی و به خورد مخاطبت دادی.
اینجوری اگه حتی چندین صفحه خبر هم باشه، مخاطب از خوندنش خسته نمیشه.
خوشحالم که دوباره پر انرژی برگشتی.
پیش به سوی فردا هایی بهتر و نیم نگاهی عمیقتر به آینده.

درود
ای ول که از پشت ابرا بیرون اومدی buddy. خیلی مطلبت عالی بود. یعنی تو چطور حل نمی‌شی وقتی دوش می‌گیری، اونقدر که نمک داری. در مورد اون دوس موس داشتن، والا من که همه رو واسه‌ی خودشون دوست دارم، ولی شک دارم آدمای زیادی منو به خاطر خودم دوس داشته باشن.
اون دستگاه هم خیلی باحاله، ولی متاسفانه من باید ۱۲ سال بردگی بکشم تا پول چنین محصولاتی رو در بیارم. من بیشتر منتظر Blitab هستم که خیلی باحال به نظر می‌رسه و قیمتش قراره حدود ۵۰۰ دلار باشه. راستی خرگوش داری؟ چه کیوت. من دلم می‌خواد یه جوجه تیغی بگیرم. خیلی با نمکن.
خوش باشی تا همیشه.

درود بر مجتبی و خبرای ریز و درشتش
ممنون بابت اطلاعات و صحبتهای دلچسبت.
در مورد پرده ی شماره چهار می خواستم عرض کنم که خیلی موافق هستم که ابزاری به همدیگر نگاه نکنیم و بدتر از آن یکدیگر را نردبان طرقی خویش نسازیم.
اما تسری منطق بازار به دلهای انسان هم باعث شده است که تلخترین پرده ی سناریوی زندگی انسان هم به نمایش در بیاید و آن هم چیزی نیست جزء گدایی محبت و بدتر از آن خرید و فروش این سرمایه ی انسانی و خدایی.
اما به نظر من از آنجا که انسان یک موجود اجتماعی است و زندگی وی در کنار دیگران به معنای تامین نیازهای یکدیگر است. ناگزیر هر کسی که با دیگری پیوند می یابد به خاطر تامین یکی از نیازهای مادی، روانی، اجتماعی، عاطفی، و یا هر نیاز دیگری است که ممکن است مشهود یا غیر ملموس باشد.

یعنی شاید ذات انسان به گونه ای است که خودخواهی در آن بیشتر از دگر خواهی موج می زند و حتی آن کسی که خود را فدای دیگری می کند، قبل از فنای خود یکی از مهمترین نیازهای خود یعنی ارضائ روانی خود را تامین ساخته است.
منظورم این است اگر من کسی را هم به خاطر خودش دوست داشته باشم به این معنی است که در شخصیت این فرد صفات و ویژگیهایی وجود دارد که بخشی از نیازهای روانی من مانند دوست داشتن را تامین می کند.
ببخشید حرف زیاد است و مجال کم اگر طولانی شد صمیمانه عذر می خوام

خخخخخخ مجتبی دو سه جمله اول رو که خوندم، تعجب کردم. گفتم مجتبی چش شده اینجوری حرف میزنه. نکنه یکی حکش کرده و رمزشو پیدا کرده و به اسمش پست زده. جملههای بعدیتو که خوندم فهمیدم خود خودتی.
خب راستش به نظر من بهترین ماموریت قبول نکردن ماموریته.
اما بخش جدی ماجرا: من فکر میکنم هیچوقت نمیشه که کسی کسی رو بیدلیل دوست داشته باشه. فقط ممکنه دلیلش رو ندونه. بنظرم ما باید افراد رو با توجه به ویژگیهای شخصیتیشون دوست داشته باشیم. این یعنی دوست داشتن کسی بخاطر خودش.
راستی منم یه خبر دارم. صبح رفته بودم حموم. دیدم از دوش آب نمیاد. از شیر پایین هم خیلی کم میاد. گفتم یه شامپو بزنم و لگن پر کنم بریزم رو سرم و برم. یهو صدای فیشششششششششش شنیدم. چشبسته اومدم بیرون دیدم شلنگی که آبو به روشویی میرسونه کنده شده و آب فواره میزنه بیرون. کلی دنبال فلکه گشتم پیداش نکردم چشامم خیلی میسوخت. شامپو رفته بود توش. بیخیالش شدم و رفتم سرم رو شستم و اومدم بیرون دیدم کل راهرو رو آب گرفته. خخخخخخخ هیچی رفتم لگن اوردم با خاک انداز. سه تا لگن پر کردم ریختم تو حموم. مفصله. یه جاهاییشم نمیتونم اینجا بگم. خلاصه خیلی باحال بود. کلی لذت بردم. هیجان انگیز بود. قبلا هم یه بار که تو دسشویی بودم این اتفاق افتاد و یه دوش حسابی گرفتم.

دیدگاهتان را بنویسید