خانه
جستجو
Close this search box.
جستجو

دانلود فصلهای 33 و 34 از جلد 4 آنه شرلی و کمی حرف با دوستان

سلااااام به همه

خوبین؟؟؟

تابستون بهتون خوش میگذره؟؟؟؟

من که خیییلی عالیم. دیگه رسما از امتحانها و اومدن نمره و ثبت معدل خیالم راحت شد

آخه امتحانهای من دیرتر از  همه شروع شد و طبیعتا دیرتر از همه تموم شد. با این استادهای تنبلی هم که داشتیم تا همین امروز منتظر اومدن نمره و ثبت معدل نهایی مون بودیم

وای خیلی خسته کننده بود. اما خدارو شکر پایان خوشی داشت. خیلی سختی کشیدم اما به لطف خدا تونستم اون نتیجه ای که دنبالش بودم رو به دست بیارم.

تعجب نکنین که من با آنه شرلی اومدم. این پستهای سارا جانه. اما این هفته افتخار انتشار این سری پستها نصیب من شده

خب قبل از اینکه لینک دانلود رو بذارم یه کم باهاتون حرف بزنم

بچه ها! من این تابستون به یکی از آرزوهام که تقریبا به دست آوردنش برام جز محالات شده بود رسیدم. البته هنوز کامل نه. اونهایی که من رو می شناسن می دونن چه قدر به نوازندگی و کلا موسیقی علاقه دارم. واقعا من عاشق کارهای هنری خصوصا موسیقی هستم. خیلی دوست داشتم برم دنبالش و از یه جایی شروع کنم. خودم خیلی به گیتار علاقه داشتم. اما خب نخواستم نشناخته واردش بشم و وسط راه بفهمم این اونی نبود که تو ذهن منه و کلا زده بشم. نزدیکهای 1ماه تحقیق کردم. با افرادی که می دونستم تو این زمینه حرفه ای هستن صحبت کردم و نظرشونو پرسیدم. و از خوبی و بدی این ساز اطلاع پیدا کردم. بعضیها بهم پیانو رو پیشنهاد دادن و با دلیل بهم گفتن که خیلی بهتر و کاملتره. من هم آدمی نبودم که بگم یا گیتار یا هیچی.چون دوست دارم موسیقی رو حرفه ای دنبال کنم میخواستم تصمیم درستی بگیرم. با تعریفهایی که شنیده بودم خیلی دوست داشتم پیانو رو شروع کنم. اما یه سری محدودیتها براش داشتم. اصلا شرایطم جور نشد که این ساز رو شروع کنم. فعلا تصمیم گرفتم گیتار رو شروع کنم. و وقتی این رو به مرحله ی حرفه ایش رسوندم سراغ پیانو هم برم. اما الآن خوشحالم که با شناخت وارد این کلاسها میشم. میدونم خوبی و بدیش چیه و چه چیزی در انتظارمه. واقعا حس خوبی دارم. جلسه ی اول کلاسم رو رفتم. استادی که میخواد برام کلاس بذاره تا به حال هیچ هنرجوی نابینایی نداشت. و داشت با منشی آموزشگاه حرف میزد که سخته و من تا به حال با این شرایط تدریس نکردم. طوری حرف میزد که مثلا من متوجه نشم. خودم رو آماده کرده بودم که از حقوق نابینایان پیش یه نفر دیگه دفاع کنم!میخواستم از مهارتها و توانمندیهامون بگم. یعنی وقتی منشی گفت شما بفرمایید,خودم رو آماده کرده بودم با روحیه ی محکمی از حقمون دفاع کنم. میگم حقمون چون تو این دنیا باز هم نابینای دیگه ای هست و امکان داره این فرد باز هم جای دیگه با یه نابینای دیگه این رو به رو شه. خلاصه رفتم تو کلاس. و منتظر بودم با مخالفت مواجه شم!!!

اما رفتار استادم دقیقا خلاف اون چیزی بود که انتظار داشتم. بهم گفت قبل اینکه درس رو شروع کنم باید یه سری صحبتها باهاتون داشته باشم و از شما هم انتظار دارم واقعبین باشید. تعجب کردم که از من میخواست واقعبین باشم. گفت من تا حالا هنرجوی نابینا نداشتم. افراد دیگه با شرایط دیگه بودن و من بهشون درس دادم. اما اونها مشکل بینایی نداشتن. من خوشحالم شما تو این کلاس هستین و این تجربه برای خودم میشه. ولی باید قبول کنید که روال کلاس ما یه مقدار کندتر پیش میره. من هم حرفی نداشتم و بهش توضیح دادم که کلاس رو باید ضبط کنم و اون هم مشکلی نداشت.

خوشحالم انسانهایی هستن که توانایی ما رو باور دارن و اجازه میدن ما به فعالیتهای خودمون ادامه بدیم. ولی واقعا نمی دونم باید خوشحال باشم یا ناراحت که من رو به چشم یه تجربه میبینه؟؟؟ شاید این حرفی که زدم خندهدار به نظر برسه

دوست ندارم فکر کنه چون نابینام تواناییم برای یادگیری پایینه که گفته روال کار ما یه مقدار کندتر پیش میره

باید همه ی تلاشم رو بکنم تا اگر ذهنیت بدی نسبت به یادگیری ما داره عوض شه

بچه ها برام دعا کنید. من هیچ تجربه ای تو موسیقی ندارم و واقعا میترسم

وای سارااااا منو میکشه انقد تو پستش حرف زدم. ببخشید سارااااا خخخخخ

از اونجایی که مشکل اینترنت سارا جان هنوز درست نشده من این هفته پست آنه شرلی رو زدم

فقط فکر کنم سارا یه بلایی سرم بیاره تو پستش انقدر پر حرفی کردم خخخخ

نهههه سارا تو مهربونی. مگه نه؟؟؟؟ ما دوستیم دیگه خخخخ

خب دوستان شما میتونید فصل های 33 و 34 از جلد چهارم رو از

 اینجا

دانلود کنید

زندگیتون سرشار از حضور خدا….

********************

هرگاه میخواهی بدانی که چقدر محبوب و غنی هستی

هرگز تعداد دوستان و اطرافیانت به حساب نمیآیند

فقط یک قطره اشک کافیست

تا ببینی چه تعداد دست برای پاک کردن اشکهای تو میآید…..