خانه
جستجو
Close this search box.
جستجو

پس از یک سال

مجتمع خدمات رودکی یکی از قدیمیترین مراکز تولید فرهنگ برای نابینایان است. چرا باید تعطیل شود؟ چرا سرنوشتش زیر سایه ای از بلاتکلیفی, علاقه مندان نابینا به مطالعه کتابهای گویا و بریل را چشم انتظار میگذارد؟ با چه زبانی باید این پرسشها را پرسید تا گوش شنوایی از مسؤولان بشنود و باور کند که تعطیلی یا کاهش تولید کتاب در این مرکز حیثیت فرهنگی نابینایان را پایین خواهد آورد؟ گلایه مان را تنها از مسؤولان بازگو نمیکنیم, خطابمان با عزیزان نابینا هم هست. از سوی مخاطبان مرکز فرهنگی رودکی شاهد کمترین عکس العمل ممکن بوده ایم. دوستان نابینا, زندگی ما فقط در گرفتن بن ارزاق یا عصا و دیگر وسایل توانبخشی خلاصه نمیشود, زندگی نابینایان سفرهای ارزانقیمت با تورهای ایرانگردی نیست. زندگی با کیفیت در جهت درست, درخواست مستمری چند هزار تومانی از سازمان بهزیستی نیست. عزیزان, سطح توقعات خود را بالا ببرید. چرا که سطح حق شما بالاتر از درخواستهای کنونی شماست. دوستان بدانید چه میخواهید. این گلایه ها را از خودمان کردم, چون شاهد کمترین آگاهی و تعهد در میان نابینایان نسبت به مسئله ی کاهش فعالیت این مرکز فرهنگی هستم. در فضاهای مجازی و روزنامه ی ویژه ی نابینایان جستجو کنید, به مراتب شاهد دغدغه های فراوان تر افراد در مورد چگونگی و مبلغ افزایش حقوق مستمری معلولان از سوی سازمان بهزیستی خواهید بود! من منکر لزوم توجه به حقوق مادی معلولان نیستم, ولی تکلیف حقوق معنوی و فرهنگی شما چه می شود؟ تا ندانید حقوق مادی شما چیست, نمیتوانید آن را تأدیه کنید و همین دانستن خود امری غیر مادی و معنوی است. شما نه تنها مسؤول حقوق خود بلکه مسؤول حقوق فرزندان و خانواده ی خود هم هستید و باید به آنها توجه کنید. وظیفه ی شماست که هم در بعد مادی و هم در بعد معنوی از دولت بخواهید که حقوق شما را استیفا کند. توجه به بخشی از حقوق حقه ی شما نباید شما را از دیگر حقوق ذاتی خود غافل کند. اگر در فضاهای مجازی و روزنامه ی ویژه ی نابینایان جستجو کنید, به مراتب تأکید بیشتری بر اعاده ی حقوق مستمری بهزیستی خواهید دید تا مسئله ای مانند کاهش فعالیت مرکز رودکی که سازمان بهزیستی کماکان پس از یک سال هیچ اطلاع رسانی خاصی در این زمینه نکرده است. همه باید بدانیم که بر طبق روال معمول گذشته, سازمان بهزیستی تا مجبور نشود علاقه ای به پاسخگویی به مددجویان زیر پوشش خود در هیچ زمینه ای ندارد. من نمیخواهم در اینجا راهکار خاصی برای انتقال اعتراضها به این سازمان پیشنهاد کنم, چون آن گونه که به نظر می رسد, فرسنگها دور از این گام اساسی هستیم؛ این جا میخواهم لا اقل از شما خوانندگان گرامی خواهش کنم در صورت امکان این مسئله ی مهم را پیش خود به عنوان دغدغه ای مهم بررسی و طرح نمایید. بعد اگر خواستید میتوانید به هر طریق ممکن که خود صلاح می دانید, فریاد اعتراض بحق خود را به گوش مسؤولان ذیربط برسانید. گوش اگر گوش تو و ناله اگر ناله ی من, آنچه البته به جایی نرسد, فریاد است.
سخن آخرم با مسؤولانی است که اگر چه گوش شنوایی ندارند, اما احتمالاً وجدان آگاهی برای آنها باقی مانده است. برگشتن از راه غلط هیچ گاه دیر نیست, هر اندازه هم که از آن راه به اشتباه طی شده باشد. این سخن اگر از روی امید نباشد از روی احساس مسؤولیت و علاقه ای است که امثال ما دوستداران مطالعه به سرنوشت مرکز رودکی دارند. نخستین گام پذیرش این واقعیت است که خصوصی سازی در مورد مراکز کمبازده علمی و فرهنگی معلولان کار خطایی بوده است, یعنی همان عدم تشخیص مصادیق اصل نود. اصل نود خصوصیسازی را در جهت کاهش دخالت دولت در اقتصاد و گشودن دست کار آفرینان و سرمایه گذارانی تجویز می کند که با ورود امکانات و مهارتهای خود زمینه ی شکوفایی شغلی و اقتصادی را فراهم می کنند, نه این که به بهانه ی عدم دخالت دولت باعث کاهش رونق در فعالیتهایی شوند که یک سرمایه گزار یا کار آفرین علی القاعده میلی به فعالیت در آن عرصه ندارد. بدون این که زمینه ی تشویقی فعالیتهای اقتصادی در بخشهای فرهنگی فراهم شود دولت از کار آفرین و سرمایه گزار میخواهد در بخشهای کم بازده اقتصادی فعالیت کند و نتیجه اش همین بلاتکلیفی مرکز خدمات رودکی است. پس از مدتی وقتی استفاده ی تبلیغاتی از مرکز رودکی توسط فلان مؤسسه ی خیریه به سر آمد و صرفه ی اقتصادی هم برای مرکز ذیربط متصور نبود, خیر محترم از ادامه ی فعالیت این مرکز سودی دریافت نمیکند و به بهانه های واهی از تأمین بودجه ی این مرکز خودداری میکند, نتیجه ای که در صورت خردمندی مسؤولان پیشین سازمان بهزیستی که مصادیق خصوصیسازی کار آمد را تشخیص نداده اند, قابل پیشگیری بود. منتهای مراتب مسئله بر سر این است که مسؤولان ما هر عملی که انجام می دهند, کارشناسی شده است و آنان کارشناسان بالذات؛ چنانکه معیار کارشناسی هم آنانند و بس. ده سال پیش معاونت توانبخشی سازمان بهزیستی جهت توجیه واگذاری مرکز رودکی به بخش خصوصی اظهار می کرد: «واگذاری به بخش خصوصی باعث شکوفایی فعالیتهای این مرکز خواهد شد. چرا باید از سیستان و بلوچستان به واسطه ی دوری راه, درخواست تولید کتاب به تهران منتقل شود؟» حال پاسخ این است که به جای خصوصی کردن مرکز رودکی راه حل این بوده و هست که در تمام استانهای ایران یک و بلکه بیشتر از یک مرکز رودکی ایجاد شود تا احتیاجهای هر منطقه با توجه به نیازهای خدمات گیرندگان برآورده شود.
در هر حال پرداختن مراکز دانشگاهی و برخی کتابخانه های عمومی به تهیه ی کتابهای گویا که این روزها فراوان به آن بر می خوریم, این آسیبشناسی خاص را داراست که توجه این نهادها به تهیه ی منابع مطالعاتی برای نابینایان وظیفه ی ذاتی این نهادها نیست و اگر محصول توجه مقطعی یا خواست رؤسای این نهادها باشد, هر آن امکان توقف این قسمت از تولید کتاب هستیم. نهایتاً در کشور ما که ثبات اقتصادی و برنامه ریزیهای بلندمدت جای چندان مهمی در تصمیمگیریهای دولتی و حتی خصوصی ندارد, ترک حوزه ی فرهنگی معلولان از سوی دولت, آن هم این چنین شتابزده و غیر کارشناسی نه به صلاح نابینایان است, نه به صلاح سیاستگزاریهای عقلانی و خردمندانه ی دولتی دانشبنیان. از امید سخن نمیگویم, آرزو دارم این صدای ضعیف در غوغای شتابزدگی ها گوش شنوایی بیابد!
من آن چه شرط بلاغ است با تو میگویم, تو خواه از سخنم پند گیر و خواه ملال.

۱۷ دیدگاه دربارهٔ «پس از یک سال»

سلام.
من واقعا نمیدونم باید چی کار کنم و به کی اعتراض کنم وگرنه خوشحال میشم برای خودم و همنوعانم کاری کنم.
منم همیشه با خصوصی شدنش مخالف بودم،
حتی واسه اینکه کتابهای مورد نیازم رو نگران بودم که نکنه نتونم با قیمت مناسب خرید کنم.
اما انصافا بهترین و باکیفیت ترین کتابها رو یکی رودکی تولید میکنه یکی خندق.
خدا کنه مشکلات حل بشه و رودکی مثل قبل و حتی پربارتر و پر‌انرژیتر به تولید و ارائه محصولات عالی خودش بپردازه.

سلام, اولین کاری که شما میتونید انجام بدید انتقال اعتراضتون به روابط عمومی بهزیستی یه. کار بعد درخواست از ایران سپیده که به به این ماجرا بپردازه. فکر کنم برای شروع بد نباشه.

سلام دوست گرامی. همه سخن شما درست و منطقی است. البته به نظر من نفس خصوصی سازی مشکل این موسسه نیست، مشکل در نحوه خصوصی سازیست که البته ذکر مصیبتش مجال دیگری می طلبد. در ضمن، اصل ناظر بر خصوصی سازی اصل ۴۴ است و نه چنان که شما فرمودید اصل ۹۰. با تشکر فراوان.

سلام, دوست عزیز, تذکر شما بسیار درست و بجا بود. اشتباه از من هست. اقدام کردم که اشتباه تصحیح بشه ولی هنوز دوستان در سایت ترتیب اثر ندادند, امیدوارم هر چه زودتر متن اصلاح بشه ممنون از دقت و یاد آوری شما.

درود بر اسماعیل گرامی. آفرین بر تو. بسیار منطقی و مستدل نوشتی هرچند که متاسفانه ما را گفتارها و شعارهای مهیج و هیجانی ممکن است تا حدودی بر انگیزاند و نه مطالب منطقی و مستدل بعبارت دیگر شوربختانه باید یاد بگیری که با ذکر مصیبت این مسئله را طرح کنی تا شاید حرکتی جنبشی تکونی نیم خیزی صورت بگیره. در کل باز از تو دوست فهیم و ارزشمندم کمال تشکر و سپاس را دارم. نکته امید هم درسته و بهتره که ویرایشگران اصلاحش کنند..

درود داستانش اینه که در پیچ و خمهای اداری و بازیهای ان جی اویی گیر افتاد؛ ولی تا اونجا که میدونم اون دوستان هم نیت درست و خوبی داشتند, اما امان از نبود همکاری گروهی در میان ما.

والا اسماعیل جان یادمه سال قبل مسئولین بهزیستی آب پاکی رو ریختند روی دست همه ی نابینایان و گفتن فعلا تا راه حلی برای گندی که توی ساختار چینی رودکی و بهزیستی اون اول خودشون زدند رو پیدا نکنند، که بعید میدونم به این زودی پیدا کنند، اقدام مؤثری نخواهند نمود.
بعله.
مدیران شایسته، همیشه کار های شایسته می کنند.

درود مجتبای عزیز, اونا که کاری نمیکنن. بچه های نابینا میتونن با نوشتن یک نامه و توضیح دلایل عدم موفقیت واگذاری رودکی به بخش خصوصی و اهمیت اون برای تولید کتاب نابینایی دوباره درخواست بازگشت این مرکز به بخش دولتی رو مطرح بکنند. فکر میکنم در حال حاضر این بهترین ایده هست. تا بچه ها چه عکس العملی نشون بدن.

درود. خو من این کارو وظیفه ی آق امیر خودمون میدونم.
بنظرم باید با معاونت توانبخشی بهزیستی میزگرد برگذار کنند.
روزنامه بستر خوبی واس این کار هست دیگه.
پس همگی باید گوش امیر رو بگیریم و ازش بخوایم به رسالتش عمل کنه.
از پست هم تشکر. بسیار زیبا و شیوا بیان کردی.

درود
در پستتون به مطلب خوبی اشاره کردید. راستش من از اونجایی که به جز کتاب‌های درسی چند ساله تقریبا هیچ کتاب فارسی‌ای نخوندم و همه نیاز‌های مطالعاتیم رو کتابخانه Bookshare.org و منابع دیگه دریافت کتب انگلیسی براورده می‌کنن به این اتفاق توجه زیادی نکردم. ولی اگه قرار شد عملی انجام بشه من هم هستم. بلاخره کتاب کتابه، یکی از معدود چیزایی توی دنیا که واقعا دوست دارم.
شاد باشید.

درود به تمامی دوستان. با سپاس اولا سپاس ویژه امید گرامی این قدر مشغله در تحقیق و پژئهش زیاد است که گاهی حواسمان پرت می شود و با مورد دیگرآمیخته می شود یه لحظه حواسم به سمت اصل ۹۰ مجلس رفت چون مطلبی هم در مورد آن دارم تهیه می کنم با سپاس که فهیمانه تذکر دادید من به آقای خادمی گفتم که درستش کند. از دیگر دوستان هم سپاس گزاری می کنم که مطلب را خواندند و نظر دادند. متأسفانه چیزی که در بین نابینایان نیست اتحاد آنان است و مسئولین هم که وضعشان مشخص است و سرشان درد نمی کند حالا شما می گویید امیر مصاحبه کند فایده ندارد صد تا از این مصاحبه ها انجام می شود که چی بچه ها باید راه درست را پیدا کنند.

با تمامی صحبت های بالا چه پست منتشر شده و چه کامنت های دوستان همگی موافقم. ان ها که فرمودید تماما طرح مسئله بود. راه حل چیست؟ دوستان حقوق دان و واقف به امور راه حلی کارآمد و ثمر بخش برای این مشکل ندارند؟
اعتراض خالی و بی پشتیبان که کار به جایی نمی برد.

سلام آقا رسول, تا وقتی میزان مشخصی از دغدغه در میان دوستان نابینا موجود نباشد, مسئله دیگر کاهش فعالیت یا انحلال مرکز رودکی نیست, مسئله دقیقاً نبود عزم راسخ برای رسیدگی به این مسئله در میان خود بچه هاست. هر وقت این مسئله را حل کردیم, شاید شاهد مسائلی مانند آن چه برای مرکز رودکی پیش آمد نباشیم. تأکید اصلی این مطلب هم یادآوری مسئله ی رودکی به خود نابینایان بود, در ضمن من در پاسخهایی که به دوستان دادم, چند راهکار انفرادی و جمعی پیشنهاد کردم که امیدوارم مورد توجه دوستان قرار بگیرد و منشأ فعالیتهای مؤثر و نقش عملی همه ی دوستان در تعیین تکلیف مرکز رودکی باشد.

سلام اسماعیل جان.
من هم با شما موافقم.
در مقطع فعلی، دیگه مصاحبه فایده ای نداره، چرا که به سهم خودم، در یک سال اخیر، سه مصاحبه در این ارتباط با دکتر بندپی رئیس سازمان بهزیستی کشور ترتیب دادم و در رادیو و روزنامه ایران هم منعکس شد.
آخرین مصاحبه من با ایشون در ارتباط با وضعیت رودکی، به ۲۹ اردیبهشت همین امسال مربوط میشه که در اون مصاحبه، دکتر بندپی گفت ما قصد داریم مرکز رودکی رو به یکی از ngo های خود نابینایان واگذار کنیم.
تا جایی که من اطلاع دارم، سال گذشته مزایده ای هم در همین ارتباط برگزار شد، یک سری از انجمن های نابینایان هم هر کدوم با مبالغی خواهان مدیریت این مرکزو داشتن که هنوز که هنوزه، بهزیستی به هیچ کدوم از این ngo ها اعتماد نکرده.
البته ظاهراً درخواست هایی که بهزیستی برای ادامه ی اداره رودکی داشته، فراتر از اون خدماتی بوده که الان و در گذشته توسط این مرکز ارائه میشده و قطعاً اون انتظارات، در توان انجمن های فعلی نابینایان نیست.
به نظر من، در حال حاضر هیچ اراده ای از سوی مسؤولین برای سر و سامون دادن به وضعیت فعلی رودکی وجود نداره و تنها فشار اعضای جامعه ی هدفه که ممکنه باعث بشه آقایون یه تکونی به خودشون بدن.
امیدوارم برای اینکه رودکی مثل سابق بشه، به فکر یک سیستم اداره درست باشیم نه اینکه افراد و اشخاصی خاص، مهمتر از این سیستم باشن.
کسانی که بیشتر در جریان روند کار قرار دارن، میدونن که اشاره ی من به چی هستش.
به هر حال، تنها یک حرکت سازمان یافته مداوم هست که میتونه در مقطع فعلی، اثربخش باشه.

دیدگاهتان را بنویسید