یک سلام سبز و شکوفهباران از جنس عید به عزیزان محله نابینایان.
امید که سال جدید برای تکتک شما پیک شادیها و پیامآور زیباترین شروعها بوده باشه!
در نخستین سفر محله نابینایان در سال جدید و سفر شماره 67 محله به جهان آزاد، داستان آلیسا و مشکلاتشرو پی میگیریم و در آخرین بخش این راه با قهرمانان این قصه واقعی همراه میشیم تا ببینیم ماجرا عاقبت به کجا ختم میشه.
پیش از این گفتیم که آلیسا برای دسترسی به موارد موردنیاز آموزشی و تحصیلی با مسائلی مواجه شد که متأسفانه مدرسه و اداره ناحیه بهدلایلی کمتر تونستن در رفع این موارد بهش کمک کنن. دردسرهای آلیسا برای پیش رفتن همچنان بیشتر و بیشتر شدن و کار به جایی رسید که آلیسا در معرض آسیبهای روحی قرار گرفته و به شدت تحت فشار حاصل از موانع و مشکلات متحمل عذاب شد. خونواده و اطرافیان آلیسا باید در یافتن راه حل مناسب برای گذر از این تنگنا بهش کمک میکردن و راه همچنان ناهموارتر و سختتر میشد.
بیایید تا به آخرین بخش این ماجرا بپردازیم و ببینیم که این دفتر به چه صورت بسته میشه!
مشخصات نشریه:
- نام مقاله: Our Fight for Access
مبارزه ما برای دسترسی - نویسنده: کیمبرلی بنکس (Kimberly Banks)
- مترجم: شبکه مترجمین ایران
- منبع: future reflections
بخش سوم.
میانجیگری و پس از آن
در نهایت ما درخواست میانجیگری کردیم تا برای ناتوانی اداره آموزش و پرورش منطقه در ارائه آموزش فناوری و جهتیابی و تحرک و پیشبرد خدمات تمدید سال تحصیلی راهحلی پیدا کنیم. همچنین، باید مشکلات جاری در زمینه دسترسی که آلیسا روزانه با آن روبرو بود را حل میکردیم. اداره ناحیه سرانجام با چند شرط موافقت کرد. یکی این که دستمزد کیسی رابرتسون، (Casey Robertson), یک معلم ویژه و مدرّس در فناوری لوئیزیانا (Louisiana Tech) را برای تدریس کدهای نیمت (Nemeth Code) و آموزش فناوری به آلیسا از طریق آموزش از راه دور بپردازند. منطقه همچنین موافقت کرد که آلیسا بهطور آزمایشی از بریلنوت تاچ (BrailleNote Touch) استفاده کند. بریلنوت تاچ صفحهای دارد که به معلم کلاس آلیسا اجازه میدهد تا کارهایش را ببیند و در طول کلاسها بدون نیاز به رونویسی با او تعامل داشته باشد. اداره آموزش و پرورش بخش همچنین قول داد که آموزشهای حساسیتزدایی را به کارکنان مدرسه ارائه دهد.
متأسفانه، مدرسه نتوانست به توافقنامه میانجیگری عمل کند. آلیسا دوازده هفته درباره استفاده از بریلنوت ایپکس (BrailleNote Apex) به وسیله کیسی رابرتسون آموزش دید، اما تنها همینقدر بود. آلیسا با کیسی و کارکنانش شکوفا شد. او بهسرعت مهارتهای نیمت (Nemeth) را بهدست آورد و با مهارتهای بریلنوت (BrailleNote) خود به مسیر رشد بازگشت. کیسی، پس از پیبردن به مسائل اداری که آلیسا را از بهکارگیری مهارتهایی که به وی آموخته بود باز داشت، سعی کرد مشکل را با کارکنان مدرسه رفع کند. در کمال تأسف، اداره از راهنماییهای ارائه شده توسط کیسی استقبال نکرد.
پس از میانجیگری ناموفق، تصمیم گرفتیم که دادرسی آخرین راهحل ماست. دادرسی نوعی رسیدگی قضایی است. هر یک از طرفین پرونده خود را در برابر قاضی دادرسی ارائه میکنند. این فرآیندی قابلتوجه و پرهزینه است. چندین ماه طول میکشد و با بازجویی وکلای دو طرف از شاهدان به اوج خود میرسد. کار آمادهسازی نیز گسترده است، و وکلای ما، کِلی هِدوم، (Kelly Hedum), و سم فیلر، (Sam Filler), خستگیناپذیر کار کردند تا ما را برای جلسه دادرسی آماده کنند.
حین روند دادرسی، معدل آلیسا 2.1 بود، که تقریباً همان معدل C است. ما میخواستیم به دادگاه نشان دهیم که بهدلیل نداشتن مواد درسی مورد نیاز، نمره ناعادلانهای به او داده شده است. زمانی که مواد درسی بریل در اختیار داشت، نمره خوبی میگرفت، اما در غیر این صورت، ضعیف عمل میکرد یا اصلا نمیتوانست تکالیفش را انجام دهد. ما همچنین از اداره ناحیه میخواستیم که دو سال عدم آموزش فناوری، جهتیابی و تحرک (O&M), و تمدید سال تحصیلی (ESY) که آلیسا دریافت نکرده بود را جبران کند.
در طول جلسه، یکی از اولین سؤالاتی که وکیل مدرسه از من پرسید این بود که آیا من یک معلم ویژه (TVI) رسمی هستم یا خیر. همچنین، از من در مورد مشارکتم با فدراسیون ملی نابینایان سؤال شد. همانطور که سؤالات ادامه مییافت و شاهدان بیشتری فراخوانده میشدند، احساس کردم که وکیل مدرسه میخواهد ثابت کند که انتظارات من از آلیسا خیلی زیاد است. به او فشار میآوردم تا در کلاسهایی شرکت کند که برایش خیلی سخت بود. وکیل ناحیه هرگز از شاهدان در مورد عملکرد آلیسا در آزمونهای استاندارد یا در مورد موفقیت تحصیلی وی پیش از ورود به دبیرستان نپرسید.
خانم ال. شهادت داد که آلیسا دختری مهربان و شیرین است، اما همیشه از امکاناتی که به وی داده میشد استفاده نمیکرد. وکیل مخالف هرگز از خانم ال. نخواست که مشکلات آلیسا هنگام استفاده از تجهیزاتاش را توضیح دهد یا اذعان کند که برخی از تجهیزاتی که به آلیسا ارائه شده بود هرگز حتی کاربردی نبودند. مشاور ما این سؤالات را پرسید.
چندین معلم کلاس شهادت دادند که آلیسا خوشاخلاق و باهوش بود، اما بهندرت اعلام نیاز میکرد، و اگر هم این کار را میکرد، خیلی دیر اقدام مینمود. آنها بدون میل و رغبت، ایمیلها، چتها و یادداشتهایی که آلیسا مرتباً برایشان میفرستاد را بهاشتراک میگذاشتند و ناراحتی وی از عدم رفع نیازهایش در کلاسهایشان را بیان میکردند. کِلی هِدوم، وکیل ما، توانست از طریق شواهد خود اداره نشان دهد که آلیسا مرتباً نیازهایش را اعلام میکرد، حتی وقتی کسی به او پاسخ نمیداد.
سپس خانم اچ. به جایگاه آمد. وی ادعا کرد که دو ارزیابی کلیدی جهتیابی و تحرک را روی آلیسا در کلاس هشتم انجام داده است که به ما گفته شده بود هرگز تکمیل نشدهاند. ما از داشتن ارزیابی آموزشی مستقل (IEE) محروم شده بودیم زیرا این ارزیابیها هرگز انجام نشدند. خانم اچ. در طول شهادتش گفت سالی که آلیسا دانشآموزش بود سختترین سال زندگی حرفهایاش بوده است. او شهادت داد که آلیسا یک زورگو بود و از من به عنوان سلاحی به منظور ایجاد دردسر برای معلمانش استفاده میکرد. در یک مرحله گفت که ما از حق خود برای محافظت با دادرسی «تقریباً بهعنوان نوعی بازی» استفاده کردهایم. خانم اچ. اصرار داشت که از نظر حرفهای وی، آلیسا نیازی به عصا ندارد. وی ادامه داد که آلیسا واقعاً به خط بریل نیازی ندارد و من به آلیسا فشار میآورم که نابینا شود. ادعا کرد که آلیسا در مورد خستگی چشم، میگرن و کمردرد دروغ گفته است تا از انجام تکالیف مدرسهاش خلاص شود. با وجود درج شرایط و اهداف در طرح آموزش اختصاصی (IEP) آلیسا، خانم اچ. گفت که او نیازی به آنها ندارد زیرا در واقع اصلاً نابینا نیست. وی اصرار داشت که متخصص است، و هر کس دیگری، از جمله آلیسا، من و سرپرستان او مانع انجام درست کارش شدهایم.
خانم اچ در ادامه شهادت داد که آنقدر در اطراف آلیسا معذّب بود که پس از مدتی دیگر با او صحبت نکرد! او بدون اینکه حرفی بزند صرفاً یک تکلیف به آلیسا میداد. وی شهادت داد که احساس میکرد حتی بدون صحبت با آلیسا، میتوانست سطح مناسبی از آموزش را ارائه دهد. باورش سخت بود که یک بزرگسال اینطور با یک بچه رفتار کند. شنیدن این موارد از یک معلم درباره دخترم سخت بود.
مواردی که درخواست کردیم بسیار ابتدایی بودند: کتب و مواد درسی دسترسپذیر، آموزش جهتیابی و تحرک، و آموزش با بریلنوت. اینها مواردی بودند که هر دانشآموز نابینایی برای دریافت آموزش مشابه با همسالان بینای خود به آنها نیاز دارد. با نگاهی به گذشته، فکر میکنم به دلایلی که نمیفهمم، مدرسه نتوانست موارد موردنیاز در طرح آموزش اختصاصی (IEP) آلیسا را فراهم کند، مواردی که دسترسی برابر را تضمین میکرد. به جای همکاری با من و آلیسا و بسیاری از متخصصان نابینا و بینایی که به آموزش و پرورش درباره نحوه ایجاد دسترسی مناسب برای دانشآموزان نابینا کمک میکردند، مدرسه برای اجتناب از خدمت به او، نهایت تلاش خود را بهعمل آورد. در نهایت، اداره منطقه تقریباً بهطور کامل بر محافظت از خود متمرکز شد.
یک روز پس از پایان مراحل دادرسی، آلیسا اورلاندو را بهقصد شرکت در برنامه استپ (LCB STEP) مرکز نابینایان لوئیزیانا (Louisiana Center for the Blind) ترک کرد. زمانی که آنجا بود، ما شاهد تغییرات فوقالعادهای بودیم. او دوباره خوشحال بود و به تواناییهایش اطمینان پیدا کرده بود. وی توسط بزرگسالان نابینایی راهنمایی دریافت کرد که میدانستند چه شرایطی را گذرانده است زیرا خودشان نیز این شرایط را تجربه کرده بودند.
در طول این فرایند طولانی و بعضاً دردناک، از حمایت بسیار ارزشمند فدراسیون ملی نابینایان (National Federation of the Blind) برخوردار شدیم. فدراسیون ملی نابینایان (NFB) همچنین برای شهادت کیسی رابرتسون در جلسه بهعنوان شاهد متخصص پرونده ما هزینه پرداخت کرد. در طول این دو سال مبارزه، از حمایت محبتآمیز دوستان و همکارانم در NOPBC (سازمان ملی والدین کودکان نابینا) (National Organization of Parents of Blind Children) برخوردار بودهام. شارون کِرِوِر-وایزبام (Sharon Krevor-Weisbaum) از شرکت براون، گلدشتاین اند لِوی، (Brown, Goldstein & Levy), شرکتی که به بسیاری از پروندههای فدراسیون ملی نابینایان رسیدگی میکند، به تیم حقوقی ما در اورلاندو، مؤسسه حقوقی فیلر اند هردوم، (The Filler & Hedum Law Firm) مشاوره داد.
خوشحالم به اطلاع شما برسانم که حکم قاضی را درست قبل از انتشار مقاله حاضر دریافت کردیم. ما برنده شدیم! قاضی حکم داد که آلیسا از تحصیل رایگان و مناسب (FAPE) برای کل سال اول دبیرستان و بخش عمده سال دوم محروم شده است. به اداره آموزش و پرورش منطقه دستور داده شد که 184 ساعت خدمات جبرانی را به آلیسا ارائه دهد. در این حکم، همچنین آمده است که معلمی که در تخصص خود مهارت نداشته باشد احتمالاً نمیتواند آموزش موثری به دانشآموز ارائه دهد. علاوه بر این، در این بیانیه، آمده است که برای اینکه کودک نابینایی تحصیل رایگان و مناسب دریافت کند، بخش آموزش و پرورش باید مواد درسی دسترسپذیر را برای وی همانند همسالانش 100 درصد و بدون استثنا، فراهم سازد. مهمتر از همه، این حکم، با بیان اینکه آلیسا شاهد معتبری است، اعتبار تجربه وی را تأیید کرد. در این حکم، آمده است که وقتی شواهد اداره یا شهادت شاهد با شهادت آلیسا در تضاد بود، دادگاه شهادت آلیسا را برای کل پرونده حقیقت تلقی کرد.
متأسفانه، از هفته گذشته که آلیسا به مدرسه بازگشته، شرایط برای وی تغییر چندانی نکرده است. او همچنان روزانه مطالب غیرقابلدسترسی را دریافت میکند و همچنان به وی گفته میشود که از بینایی خود برای دسترسی به برنامه درسیاش استفاده کند. از حضور آلیسا در مدرسه یک هفته میگذرد و ما هیچ نشانهای از نحوه برنامهریزی ناحیه برای اجرای حکم دادگاه ندیدهایم.
نمی دانم دو سال آینده بهلحاظ تحصیلی برای آلیسا چگونه خواهد بود، اما میدانم که آلیسا نابیناست و اینکه نمیتواند نسخههای چاپی را بخواند، از ارزش وی نمیکاهد. میدانم از اتفاقاتی که برایش افتاده شکسته نشده است. او قوی، باهوش و مهربان است. میدانم که وقتی تسهیلات مناسبی دریافت کند، میتواند به موفقیت تحصیلی دست یابد و این را قبلاً نیز ثابت کرده است. بنابراین، به حمایت از وی ادامه خواهم داد. من پشتیبان او خواهم بود همانگونه که او نیازهای خود را اعلام میکند. آینده وی سرشار از پتانسیل است. فقط باید او را از مرحله دبیرستان بگذرانم.
شناسنامه نشریه جهان آزاد
همانطور که از نام این نشریه بر میآید، قرار است به تجربیات نابینایان، والدینشان، اطرافیانشان، دوستانشان و هر انسانی که تمایل به فهم معلول و معلولیت دارد و توانسته در این راه به چیزهایی نیز دستیابد بپردازد. البته ما تمرکزمان بیشتر بر روی تجربیات عزیزان در حوزه ی نابینایی است. می خواهیم ببینیم والدین یک نابینا برای دستیابی فرزندش به حق و حقوقش دست به چه اقداماتی می زند. می خواهیم ببینیم تمام کسانی که با نابینا در ارتباط هستند، چه کاری برای هرچه مستقلتر شدن فرد با آسیب بینایی انجام می دهند و کدامشان اثربخش بوده است. خلاصه ی کلام اینکه میخواهیم در حوزه نابینایی از تجربیات دنیا بهره ببریم تا روزی با آگاهی از این تجربیات بتوانیم به خود تلنگری زده و به سمت اهدافمان حرکت کنیم.
البته اگر پدر و مادری یا دوست و آشنایی در ایران عزیز نیز توانسته برای حل مشکلی از مشکلات بیشمار نابینا راه حلی پیدا کند، می تواند آن را در قالب یک مقاله در اختیار ما قرار دهد. چون ایران هم بخشی از این جهان است و ما برای جمع آوری این تجربیات همیشه هم لازم نیست دست به دامان جراید غرب باشیم. هرچند که فعلاً ظاهراً راه دیگری وجود ندارد. همه ی ما بر این امر واقفیم که دنیای غرب در خصوص معلول و معلولیت خیلی زودتر و بیشتر از ما از خود جنبوجوش نشان داده و به دست آوردهای بی نظیری دست یافته است.
اگر دوستی هم مقاله ای را خوانده و آن را مفید یافته، می تواند آن را ازطُرُقی که در پایان می آید، جهت ترجمه به دست ما برساند.
فعلا بنا بر این است که ماهی یک مقاله ی تخصصی در این موضوع منتشر کنیم. ولی شاید زندگی مجال بیشتری به ما داد و در هر ماه مطالب بیشتری جمع آوری کرده و در طول ماه به خدمتتان پیشکش کردیم.
ذکر این نکته هم الزامی میباشد که قرار نیست همیشه مقاله ی منتشر شده همراه با فایل صوتی باشد. ولی تلاشمان بر این است که این اتفاق جذاب همیشه بیفتد.
قطعا نظرات، انتقادات و پیشنهادات شما می تواند چراغ راه ما باشد.
ایمیل: hotgooshkon@gmail.com
آیدی تلگرام: @hotgooshkon1
به امید جهانی آزاد تر!