خانه
جستجو
Close this search box.
جستجو

اندر احوالات ما

بر خواننده‌ی خوش‌ذوق، خوشتیپ و خلاصه هرکی مثل خودمه سلام
تلاشی از جنس دست و پا زدن، آن هم مذبوحانه بلکه بتوان یخ انگشتان را آب کرد تا قلم دست گرفته بار دیگر بنویسم.
چی؟ چی؟ هرچی آید خوش آید. دروغ میگی مثل سگ، مگه میتونه دروغ بگه؟
پر‌واضح است که نمیتونی بنویسی آنچه دلت می‌خواهد.
به محله و ساکنینش کاری ندارم چون اونها هم با من کاری ندارند و حس میکنم سالهای نوری فاصله انداخته میان من و شما.
به باور من ننوشتن و نگفتن خاطرات، احساسات، تجربیات، نقدی بر فلان و بهمان و هرچی فکر میکنی و نمیکنی، همانند آن است که دشنه ای برداری و محکم بر کشکک زانویت بکوبی و خود را برای مدتهای مدید فلج کنی.
شاید خنجری باشد از طرف یک دوستنما که در تاریکی محض بر گلویت فرود آورده، هلاکت گرداند.
آنوقت است که کم کم با خودت هم بیگانه میشوی و فاجعه زمانی اتفاق می افتد که خودت درمقابل خودت بایستی و دست به نابودی خودت بزنی.
زمان بی هدف میگذرد، در خواب خودخواسته فرو رفتی و تحت هیچ شرایطی بیدار نمیشی.
از چک و لگد روزگار گرفته تا شیوه های غیرمتعارف شکنجه، هیچکدام تکونت نمیده.
ناگهان به متنی برخورد میکنی که پس از خواندن چندین باره آن، حس میکنی دیگر وقت بیدار شدن است.
نویسنده فردیست با ادب و قابل احترام
یکی از دکترها از دکتری دیگر فروارد کرده بود که مشکلات عبور و مرور خودش هنگام راهپیمایی را توضیح می‌داد.
توانست در متنی کوتاه یکی از هزاران مشکلات ما نابینایان را توضیح دهد و از این جهت متشکرم.
اما و اما
سینه سپر می‌کند و در نوشته‌ی اجتماعی خود به گروهی میتازد و برای آن که یکی به نعل زده باشد و یکی به میخ، در آن نوشته به طرف مقابل آن گروه هم حمله می‌کند
به یک فرد بی ادب برخورده که بعد آن فرد را احتمالا از گروهی دانسته است که نهایتا هم براش نسخه میپیچد و نتیجهگیری هم میکند
به باور من اگر قرار باشد مسئله ای بیان شود ابتدا باید از میزان توانایی خود نسبت به نقد موضوع آگاهی داشته باشیم.
دوم از مثالها و نقدهایی استفاده کنیم که مربوط و یا هموزن با مشکل باشد، یعنی چی؟ یعنی اگر قرار است از پارک شدن ماشینها در پیاده‌رو گلایه داشته باشیم، از تیرچه و آهن در مسیر که گذاشتن ناراحت باشیم، میتونیم به شهرداری گیر بدیم که چرا سد معبر را بررسی نمیکنه؟ یا داربستها را کنترل نمیکنه؟ از استانداری گله کنیم که چرا با کمک دستگاههای ذیربط مناسبسازی انجام نمیگیرد؟
اگر از مثالی استفاده کنیم که شبیه به مشکل نباشد، خواسته یا ناخواسته دچار مغلطه میشیم و برای اینکه هرجوری هست، کلام را به پایان میرسانیم. حتی اگر همراه با غرض ورزی و داوری نادرست باشد
نمیدونم چی شد که یک نقد نه چندان عالمانه ای در رد آن نوشتم.
متن را به ساندویچ تشبیه کردم که معمولا اگر کسی بخواد نیت مغرضانه ای داشته باشد یکی دو تا مغالطه میگذارد وسطش و میده ملت بخورن حالشو ببرن ولی در این مورد مشاهده کردم که دکتر نویسنده متن، آن را چسبونده بود به ته نون باگت.
دکتر منتشر کننده که اصلا قابل ندانست جوابی بدهد و قبل از این که نقد من منتشر شود با این تعریفات که چون فلانی دکتر است و کارهای دیگری هم بلد است! حرف حق زده و پاسخی نیست و تکلیف همه را روشن کرد.
شاید اینطور نگفت، گفت حرفش حقه و جواب نداره سپس شروع به تعریف از دکتر نویسنده کرد.
یکی دیگر از عزیزان گفته بود که کامبیز که خودش هم رنج دیده هست تعجب میکنم چرا اصل موضوع که همانا مشکلات نابینایان است را ول کرده به حاشیه سازی می‌پردازد.
در جواب کلی متن نوشتم ولی در آخر حذف کردم و جواب را به بعد موکول کردم.
ولی چه بسا خیلی از چیزها که ما فکر میکنیم حاشیه هست، عین مشکل باشد؟
شاید من خطری در آن چند جمله آخر حس کردم که کل متن را زیر سوال برد.
دقیقا ایرادی که آن دوست عزیز از من گرفت ذهنم را برد سراغ ساندویچ. حرفش این رو بهم رسوند که
چون گرسنه هستی ساندویچ را بخور ولی من برای خطری که حس کردم نخوردم و به دیگران هم توصیه نمیکنم.

ای کاش ما آنقدر قدرت کلام و نوشتار خود را بالا میبردیم که رقابتی سالم شکل گیرد. همه میتوانستیم به راحت نظراتمون را بیان کنیم.
به جای هواخواهی الکی از دیگران، نظر خود را مستقلانه ارائه میدادیم.
به امید آن روز.

۱۰ دیدگاه دربارهٔ «اندر احوالات ما»

سلام پسر،
خودت میدونی عزیزی،
عزیزی که میگریزی.
ای کاش فقط ۱ درصد جامعه نابینایی که جایگاهی دارند، بازم تأکید میکنم فقط ۱ درصد از اونا جنم و شرف تو رو داشتند، الان ساندویچهای زیادی روی دست عاملین میموند و کپک میزد. شاید بوی گندش باعث میشد به خاطر نه نابینا که به خاطر همون بوی گند هم شده یه کاری بکنند.

سلام
امیدوارم حالت خوب باشه
بنظرم خیلی وقته ازت خبری نداشتم
دلتنگیده بودمت
مدتهاست از این حاشیه ها کناره گرفتم چون آخرش به هیچی که نمیرسی هیچ چندتا چیزم بده کار شخص یا گروه میشی
دوستت دارم عین همیشه عزیزی
دلت شاد

سلام بر ابراهیم عزیز و دوست داشتنی.
من هم دلم برات تنگ شده. از نظر من اینها حاشیه نیست اصل ماجراست.
من گوشم بده کار این حرفها نیست.
وقتی حس کنم حرف حقی باید بزنم جواب هیچ گروه یا کانالی رو نمیدم و راحت حرفامو میزنم.
برامون بیشتر از احوال خودت بنویس رفیق.

دیدگاهتان را بنویسید