سلامی بهاری به تمامی عزیزان سبز محله نابینایان.
امید که در قلب بهار، تمام لحظههاتون سبز و عطرآگین باشن.
با یکی دیگه از شمارههای نشریه تنآوا در کنار شما هستیم تا به ادامه شناختمون از دنیای بیکلام، جهان حرکت و اشاره و رفتارهای بیآوا بپردازیم.
در مورد زبان بدن پیش از این صحبت کردیم. زبانی که شاید اسمشرو زیاد شنیده باشیم اما کاربردش در زندگی بسیاری ما که نمیتونیم برای دیدن از چشمهامون استفاده کنیم، شاید بحثی نوپا و قدری ناآشنا باشه. حالا آگاهیم که دونستن این زبان ساکت اما گویا برای ما هم مثل افراد بینای اجتماع لازم و ضروریه و هرچند شاید از نظر خیلیهامون عجیب به نظر میرسه، اما راه آشنایی و آموختن این زبان پرکاربرد برای ما هم بسته نیست و اتفاقا مسیر این آموزش به خیلی دلایل میتونه شیرین، هیجانانگیز و متفاوت باشه.
برای مقدمهچینی تا همین قدر کافیه. بیایید تا با هم به اصل محتوا بپردازیم.
مشخصات نشریه:
- نام مقاله: Things I Don’t Get About Blind People
- نکاتی در مورد نابینایان که درک نمیکنم
- نویسنده: ساسی وایات
- مترجم: پریسا جهانشاهی
- منبع: Blind Girl Adventures
یادداشت نویسنده:
پست این هفته بحثانگیز خواهد بود. برای آنهایی که نمیدانند، من بینا متولد شدم، و تا سال 2013 هنوز از مقدار بینایی مفیدی برخوردار بودم. من افراد بسیاری با اختلالات بینایی و با وضعیت متفاوت نابینایی را ملاقات کردهام، و در طول این مدت به عادتهای بدی که در نابینایان ایجاد میشود پی بردهام. این موارد در آنهایی که نابینا متولد میشوند، یا افرادی که در سالهای اولیه زندگیشان مقداری بینایی داشته اما بعد از بین رفته است شایعتر است. بدین امر معترفم که نباید مردم را بر اساس رفتارشان یا راههای مواجهه با شرایط بیناییشان قضاوت کنم، اما معتقدم که اینها دلایلی هستند که به سبب آنها مردم تمایل به عدم ارتباط با جامعه نابینایان، و دستکم گرفتن توانمندیهای نابینایان و کمبینایان دارند.
نکاتی در مورد نابینایان که برایم مبهم هستند.
چرخاندن سر، به جلو و عقب تاب خوردن و تکان دادن دستها.
برای آنهایی که نابینایان را نمیشناسند باید گفت که آنها به منظور کسب آگاهی از فضای اطراف و دریافت تحریکات محیطشان این حرکات را انجام میدهند. همانگونه که یک فرد بینا با استفاده از چشمهایش به مطالعه فضای یک اتاق پرداخته و اطلاعات لازم را دریافت میکند: افرادی که کاملا نابینا هستند به سبب عدم وجود بینایی، قادر به انجام این کار نبوده، و به همین دلیل ممکن است به انجام حرکاتی که در بالا ذکر شد متوصل شوند. من میتوانم دلیل اینکه فردی نابینا اقدام به انجام چنین حرکاتی میکند را درک کنم، اما واضح است که انجام این حرکات برای نابینایان ضرورتی ندارد. والدین و مدارس، به خصوص مدارس استثنایی باید در مورد دنیای بیکلام زبان بدن و حرکتهای غیرارادی به نابینایان آموزش دهند.
اینگونه رفتارها به دلیل اینکه اکثریت مردم جامعه مبادرت به انجام آنها نمیکنند، از لحاظ اجتماعی ناخوشآیند هستند. گفتگو با فردی نابینا که در حالت نشسته یا ایستاده سرش را به طور مداوم از سویی به سوی دیگر میچرخاند، یا به شدت به جلو و عقب تاب میخورد آزاردهنده است. من نمیگویم این کار درستی است، اما افرادی که پیش از این هرگز با فرد نابینایی تعامل نداشته و اکنون در حالی با وی مواجه میشوند که اقدام به انجام چنین حرکاتی مینماید، ممکن است گیج شده و حتی در برخی موارد از گفتگو با وی خودداری نمایند. آموزش مفهوم زبان بدن به کودکان نابینا میتواند امری مثبت باشد زیرا آنها را قادر میسازد که به جای طرد شدن به سبب رفتارهای غیرمعمولشان، تعاملات بیشتری با همسالان خود داشته و روابط اجتماعی بهتری در آینده برقرار کنند.
فشار دادن یا مالیدن چشمها.
گاهی اوقات نابینایان با انگشت چشمهایشان را به شدت فشار داده یا مکررا اقدام به مالیدن آنها مینمایند. این رفتار نوعی عادت عصبیست که برخی نابینایان در زمانی که عصبی یا کسل هستند مرتکب آن میشوند. این رفتار عادتی روانی به منظور کسب آرامش بوده و فاقد هرگونه ضرورت پزشکیست. حضور در کنار فردی نابینا که به انجام چنین عملی مبادرت میورزد میتواند برای فرد بینا آزاردهنده باشد. این حرکت نه تنها دردناک به نظر میرسد، بلکه چشمها معمولا در نظر مردم عضو حساسی هستند. تماشای شخص نابینایی که چنین رفتاری را انجام میدهد ممکن است فرد بینا را دچار ناراحتی کرده، به طوری که وی مایل به برقراری تعامل دوباره با آن شخص نباشد.
راه رفتن شبیه یک زامبی.
برای یک نابینا که بدون استفاده از عصا یا با کمک سگ راهنما راه میرود، گام برداشتن با دستهایی کمی دراز شده شبیه به حالت نگه داشتن نوزاد امری عادیست. این امری رایج بوده و اقدامی احتیاطیست که به آنها اطمینان میدهد که در هنگام قدم زدن بدون کمک خود را زخمی نمیکنند. نکته دور از انتظار این است که شخص نابینا به هنگام راه رفتن در محیطی آشنا یا ناشناس دستها و بازوهایش را تا حد امکان دراز کند.
من قربانی این نوع راه رفتن شده و حتی زمانی که هشداری کلامی مبنی بر اینکه من اینجا هستم دادم، لمس شدهام. نوع دیگر راه رفتن، حرکت به سبک زامبیست، به گونهای که شخص نابینا دستهایش را کاملا دراز کرده، مچها را خم نموده و پاها را روی زمین میکشد. اگر شما نابینایی را در حال این گونه راه رفتن دیده باشید میدانید که این حالت تا چه اندازه نامناسب به نظر میرسد و باید به سرعت از سر راهش کنار بروید تا با وی برخورد نکرده یا به طور نامناسبی لمس نشوید.
تفاوتی بزرگ میان کمی دراز کردن دست و چرخاندن بازوها به اطراف در هنگام راه رفتن وجود دارد. لازم است که والدین و سیستم آموزشی از این امر پیشگیری نمایند تا فرد نابینا بتواند درک کند که چگونه بیآنکه عجیب و غریب به نظر برسد یا رفتاری غیرعادی از خود بروز دهد در امنیت باشد.
نابینایانی که معتقدند: «من به سبب نابیناییام قادر به انجام این کار نیستم.».
این مشکلی بزرگ در جامعه نابینایان است چرا که مردم را به مداخله و یاری رساندن تشویق و متقاعد مینماید، زیرا واضح است که شخص نابینا قادر نیست از عهده انجام امور مربوط به خود برآید. من اینگونه رفتارها را عمدتا در افرادی مشاهده کردهام که توسط والدینشان مورد محافظت و حمایت بیش از حد قرار گرفته و خودشان فرصتی برای انجام کارها و آزمایش و خطا نداشتهاند. نکته جالب توجه این است که این نظر از سوی شخص نابینایی مطرح شده که پیش از این بینا بوده و متأسفانه بینایی خود را از دست داده بود.
این افراد عموما کمتحرک بوده و از انجام امور به تنهایی خودداری میکنند، در انتظار کمک دیگران میمانند، و اگر پیشنهاد کمک مورد نظر به آنها داده نشود، شخص به سرعت با این گفتار وارد عمل میشود: «مگر نمیدانی که من نمیتوانم ببینم!». میان تماس تلفنی با بیمارستان و درخواست کمک از اپراتور به دلیل عدم تواناییتان در خواندن شماره ملی سلامت بالای نامهتان، و اینکه خودتان در مکانی آشنا یک لیوان آب برندارید به این دلیل که: «من نمیتوانم ببینم» تفاوت وجود دارد.
در آغاز که افراد بیناییشان را از دست میدهند، چه این فقدان بینایی معادل 5 درصد باشد و چه 95 درصد، دنیای اطرافشان دشوارتر، قدری استرسآور، و حتی گاهی اوقات کمی ترسناک میشود. اما ما به عنوان انسان به گونهای برنامهریزی شدهایم که سازگار شده و بیاموزیم که با شرایط و محیط جدیدمان هماهنگ شویم. نابینایانی که در تمام عمرشان یا بیش از یک سال نابینا بودهاند، باید مهارتهای اساسی را در قالب خدمات توانبخشی، حتی امکان برخورداری از حمایت روانی را فرا گرفته باشند.
هیچ بهانهای وجود ندارد که شما به سبب آن کمتر از اندازهای که میخواهید استقلال داشته باشید، در نتیجه نباید به خود اجازه دهید تا به قالبی از نابینایان که به طور مستقل قادر به انجام کاری نیستند درآیید.
عدم برقراری ارتباط چشمی با کسی که با وی گفتگو میکنید.
یک فرد شاید کاملا نابینا بوده یا حتی به کمبود بینایی دچار باشد، اما من متوجه شدهام پس از سالها بسیاری از آنها که بیناییشان را به طور کامل از دست دادهاند، مایل نیستند به کسی که با وی در حال گفتگو هستند نگاه کنند. در برخی موارد حتی بدنشان نیز از شخصی که با وی صحبت میکنند دور میشود.
این امر بسیار عجیب و از لحاظ اجتماعی ناخوشآیند است زیرا انسانها از طریق نگاه کردن به یکدیگر با هم ارتباط برقرار میکنند، از این رو اگر سر شما، بدنتان، یا هردو روبهروی طرف دیگر مکالمه نباشد، ممکن است به عنوان عدم تمایل از سوی شما تلقی شود. این نشانه خاص نابینایی بیش از هر چیز مرا سردرگم میکند. تنها به سبب اینکه شما قادر به دیدن فردی که با وی گفتگو میکنید نیستید بدین معنی نیست که نمیتوانید جهت صدای وی را تشخیص دهید.
نابینایان حقیقتا نیاز به درک این مطلب دارند که در اینجا مقصود نگاه کردن به فرد دیگر به صورت فیزیکی و به کمک چشمان نیست، زیرا در اکثر موارد طرف مقابل یا متوجه میشود که شما قادر به دیدن نیستید، یا این امر را درنیافته و همچنان به چهره شما نگاه میکند. اینکه سر و بدنتان را به جهت دیگری بگردانید ناخوشآیند و بیادبانه به نظر میرسد. همچنان معتقدم که کارهای بیشتری باید انجام شود تا به مردم آموزش دهیم که حتی اگر شخص قادر به دیدن شما نیست، سعی خواهد داشت که به سمت شما رو کند تا نشان دهد که در حال گوش دادن به شما و برقراری ارتباط است.
علاوه بر این، و مهمتر از همه، لازم است به کودکان و بزرگسالان گفته شود که به سمت شما بچرخند، حتی اگر این راهنمایی از طریق برقراری ارتباط کلامی و گفتن مواردی از قبیل «من در جهت عقربههای ساعت 2 شما هستم» باشد. با توجه به آنچه در طول زمان گرد آوردهام، فرد نابینا متوجه این امر نمیشود که خارج از مرکز گفتگو قرار گرفته است، اما حتی اگر این امر روی داد، وی باید تشویق شود تا به سمت شما برگردد. یک توضیح ملایم تا حد زیادی به حفظ جریان تعامل کمک کرده و کمتر ناراحتکننده است.
نابینایانی که ترجیح میدهند به جای استفاده از عصایشان هدایت شوند.
در اینجا به نابینایانی میپردازیم که از حمل عصایشان خودداری نموده یا آن را دور از دید دیگران نگاه میدارند و به جای استفاده از عصا ترجیح میدهند به وسیله کسی هدایت شوند. اینگونه به نظر میرسد که در جامعه نابینایان استفاده از عصا برای فردی که از مقداری بینایی برخوردار است مایه شرمساری محسوب شده و وی نباید از عصا استفاده کند. برخی افراد سرشناس ترجیح میدهند از عصا استفاده نکنند زیرا نمیخواهند به دلیل ظاهر آسیبپذیر در معرض قضاوتهای منفی قرار گیرند. خود من تا زمانی که وضعیت بیناییام چنان ضعیف شد که به سختی قادر به دیدن چیزی در جلوی بینیام بودم، حاضر به استفاده از عصا نشدم.”
من حتی در مورد افراد نابینا متوجه این امر شدهام که به جای بهره گیری از عصایشان تقاضای کمک و راهنمایی میکنند. این نکتهایست که من آن را درک نمیکنم. عصا ابزاری در جهت کمک به نابینایان و کمبینایان به منظور جابجایی ایمن و سریع آنهاست، اما این همچنین نشانهای برای افراد بیناست که آگاه باشند شما دارای محدودیت دید بوده یا فاقد بینایی هستید. عصا نشانهای برای بیناها و همچنین کمکی برای نابینایان به حساب میآید. انجام این کار یعنی عدم استفاده از عصا هر از گاهی ایرادی ندارد، اما تکرار این امر مناسب نیست.
در طول زندگی خود به عنوان فردی کمبینا این موضوع را دریافتهام. راهنمایی شدن در حال استفاده از عصا که به راهنمایی فعال مشهور است، یا راه رفتن در حالی که به دوست یا عضو خانواده نزدیک هستید، بسیار امنتر از تنها راه رفتن و صرفا دریافت راهنمایی است. استفاده از عصا به شما استقلال میبخشد تا بدون وابستگی به کمک و راهنمایی دیگران یا مطلع کردن آنها از جایی که هستید تردد کنید.
از نظر من اینکه به عنوان فردی کمبینا که کاملا از پس همه موارد لازم برمیآید، به دلیل ترس از اتهام یا مورد قضاوت واقع شدن از به کارگیری عصا سر باز میزنم خندهدار است. و اکنون من یکی از مدافعین این امر یعنی استفاده از عصا میباشم! اما واقعا بر این باورم که لازم است آموزشهای جامعتری به مردم درباره نابینایی داده شود: اینکه استفاده از عصا یا سگ راهنما چه معنایی دارد، و این امر چگونه به ما استقلال و آزادی عملی که برای حرکت به اطراف مانند دیگران بدان نیازمندیم را میبخشد.
توضیح اینکه اینها نظرات و عقاید شخصی من از آنچه در طی سالها به عنوان یک فرد آسیبدیده بینایی تجربه کرده و دریافتهام میباشند. احساس میکنم که در مجموع آموزشهای کافی پیرامون معلولیتها برای مردم وجود نداشته و لازم است برای توضیح این نکته که معلولیت نه تنها شما را در انجام کارها ناتوان نمیسازد، بلکه ممکن است ما راهی متفاوت را برای رسیدن به مقصدی مشابه برگزینیم اقداماتی صورت گیرد.
من همچنین عمیقا معتقدم که کودکان نابینا باید از انجام رفتارهای کلیشهای نابینایان منع شده و روش بهره گیری از توانایی درک فضا به طور مناسب به آنها آموزش داده شود. همه مردم از زبان بدن صرف نظر از اینکه شما آن را میفهمید یا خیر برای برقراری ارتباط استفاده میکنند، و بچههای نابینا باید آن را بیاموزند، و یاد بگیرند که به نشانههای دیگری از زبان بدن که مردم همیشه ناآگاهانه آنها را نشان میدهند گوش کنند. برای مثال زمانی که یک فرد در هنگام گفتگو لبخند میزند، شما میتوانید این را در صدای وی بشنوید.
نابینا بودن بدین معنا نیست که کودکان باید از فراگیری نشانههای بصری یا شنیداری کنار گذاشته شوند، بنابر این آنها نیز قادرند در گفتگوها شرکت جسته و رفتارهای اجتماعی مناسب را یاد بگیرند و انجام دهند. میدانم که این به نظر وحشتناک میرسد، اما حقیقت امر این است که این جامعهای است که ما برای عضویت در آن و درک بهتر دنیای اطرافمان، باید هنجارهای اجتماعی موجود در آن را بپذیریم. تصور نمیکنم هیچ یک از کودکان دارای معلولیت نیازمند بهرهمندی از مفاهیم و اصول اولیه مانند دیگران نباشند.
همه ما میخواهیم که مورد پسند و پذیرش واقع شویم. حتی اگر این به معنای همرنگ شدن با جامعه باشد، خصوصا در زمانی که این رفتارها در مشکل یا بیماری خاصی ریشه نداشته باشند. باید در جهت کنار گذاشتن این رفتارهای ناخوشآیند تلاش کنیم تا مورد بیتوجهی مردم واقع نشده و نادیده گرفته نشویم.
درباره نویسنده:
ساسی وایات یک وبلاگنویس سیار نابینا، تولیدکننده محتوا و مشاور آگاهیدهنده امور مربوط به معلولیت است که کلیشهها را به وسیله آموزش و حس شوخطبعی به چالش کشیده و این توانایی را به شما میدهد که در برابر ناتوانی دارای اعتماد به نفس بیشتری باشید. او در سراسر جهان سفر میکند و به شما نشان میدهد که چگونه شما نیز قادر به انجام این امر هستید.
یادداشتها:
SASSY WYATT:
NHS: National Health Service: سرویس سلامت ملی، سیستم مراقبت بهداشتی دولتی رایگانی در انگلستان که از طریق مالیات تامین میشود. شماره NHS برای پیگیری سوابق پزشکی بیمار و ارائه خدمات بهداشتی به وی به کار میرود و در مواردی از جمله کارت پزشکی NHS, نامههای NHS, نسخههای NHS مورد استفاده قرار میگیرد.
VIP: Very Important Person: برای اشاره به افراد مشهور، ثروتمند، یا دارای مقام و منصب بالا به کار میرود. در برخی موارد، از این عبارت برای اشاره به مشتریان خاص یا وفادار یک شرکت یا سازمان نیز استفاده میشود.
یک پاسخ به «نشریه تنآوا، شماره 4. نکاتی در مورد نابینایان که درک نمیکنم»
عالی عالی، این مطالب خیلی برای جامع نابینایان و کم بینایان ایران مفید است. مخصوصا که توسط نهاد Service: سرویس سلامت ملی، سیستم مراقبت بهداشتی دولتی بریتانیا منتشر شده است. که یک نهاد رسمی و نظارت شده می باشد که در مقابل خدمات و آموزشها مسئولیت دارد.