خانه
جستجو
Close this search box.
جستجو
دسته‌ها
صحبت های خودمونی

قصه یادداشت های روزانه من!

یکی بود یکی نبود. زیر گنبد کبود. ی پسر بود بش میگفتن مجتبی. چش نداشت ولی زرنگُ ناقلا. حدود سه سال پیش این آقا پسر. کله داغ بود آی وی ام زدش به سر. ی پیام گیر واسه دوستاش گذاشت. پر یادداشت های ناب هیشکی نداشت. از خودش می گفتُ از دوروبرش. این که روزگار چی آورد به سرش. لینک دانلود تموم حرفاشو. میذارم این جا تو دانلود کن, پاشو.
دسته‌ها
صحبت های خودمونی

بعضی وقتا

بعضی وقتا بعضی وقتا با خودم میگم چرا من مثل شما نیستم؟ بعضی وقتا با خودم میگم چرا شما مثل من نیستید؟ بعضی وقتا با خودم میگم چرا روحیه من بر عکس نابیناییمه؟ بعضی وقتا با خودم میگم چرا دوست دارم تنهایی برم بیرون ولی عصا سرعتمو کند می کنه؟ بعضی وقتا با خودم میگم چرا دوست دارم تنهایی برم بیرون ولی ندیدن لذتمو کم می کنه؟ بعضی وقتا با خودم میگم چی میشد من ی کم پول داشتم؟ بعضی وقتا با خودم میگم چرا ی چیزو به بچه ها بهتر یاد میدم تا بزرگتر ها؟ بعضی وقتا با خودم میگم خوب تا حالا دوام آوردم! بعضی وقتا با