خانه
جستجو
Close this search box.
جستجو
دسته‌ها
صحبت های خودمونی

یک خاطره یک اعتراف

سلامی صمیمانه بر همه هم محلی های عزیز حالتون که خوبه؟ دماغتون که چاقه؟ می دونید این اصتلاح خالمه، بچه بودم می گفت دماغت که چاقه می گفتم دماغه خودتون چاقه! یادش بخیر چه روزگار خوشی بود بچگی! می دونید گاهی آدم یه کار هایی می کنه که تو ذهن نا خودآگاهش می مونه و متأسفانه این ذهن دور از دسترس دست هم از سر آدم بر نمی داره؛ گفتم امروز یه چندتا از این کارهایی رو که کردم اعتراف کنم تا شاید این آقای محترم نا خود آگاه دست از سر کچل ما برداره! اعتراف می کنم کلاس پنجم که بودم انشا ننوشته بودم انشای یکی از بچه