دستهها
این پست حذف گردید
سلااام آخرش همیشه بخوام یا نخوام سوژه واسه پستهام جور میشه آآآآره بازم خاطره ولی کمی تلخ شاید تلخ مثل نسکافه شاید هم مثل قهوه شاید هم کلا بی مزه بود انگار تازه فهمیدم چی شنیدم قصه که نه حقیقت از جایی شروع شد که من با دوستم تصمیم گرفتیم بعد از باشگاه بستنی بخریم دروازه شیراز اصفهان جایی هست که تقریبا من هرجایی بخام برم یا برگردم,مسیرم از اونجا رد میشه دوتا بستنی فروشی کنار هم داشتن بازار گرمی میکردن تا اومدیم تصمیم بگیریم که چی بخوریم چی نخوریم یکی از فروشنده ها گیر سه پیچ که چه عرض کنم ده پیچ داده بود, خانم بستنی, آب هویج,