خانه
جستجو
Close this search box.
جستجو
دسته‌ها
هات گوش کن

هات گوش کن: شماره 16: یلدای 1398

سلام. سلامی از جنس ناب مهتاب, به تویی که دلت به رنگ طلوعه صبح های بهاره. اینجاییم تا سهم کوچیکی از ستاره بارون یلدای روشنت داشته باشیم و ای کاش بتونیم!   پیش از تقدیم یادگاری این بار باید بگیم که امسال موانع کمی غیر منتظره و شاید فراتر از حد انتظار بودن. قطعی و طولانی شدن اختلال اینترنت برای بچه های دست اندر کار در نقاط مختلف, کمی تردید به اینکه امسال با وجود اوضاع ناپایدار اینترنت بچه ها اصلا برنامه ای در کار باشه یا نباشه, و ناهماهنگی هایی که دردسرهای اینترنتی به وجود آوردن, موجب شد که بچه ها تا ثانیه های آخر پیش از شروع
دسته‌ها
داستان و دل‌نوشته

ماندگارترین یلدا

به نام خدا. آن روزها تنها هشت سال داشتم. چند روز بیشتر به شب یلدا نمانده بود. هوا به شدت سرد شده بود و سوز عجیبی داشت. همه در تلاش برای خرید خوراکیهای خوشمزه برای شب یلدا بودند. همه در تلاطم بودند و خوشحال. همه لحظه شماری میکردیم تا طولانیترین شب سال را جشن بگیریم. همه منتظر برای یک دوره همی, یک فال حافظ, یک چایِ گرم و یک قصۀ به یاد ماندنی بودیم. بالاخره آخرین روز از پاییز فرا رسید. آن روز خیلی کار داشتیم. برف از صبح شروع به باریدن کرده بود. آن روز ناهار را خوردیم و غروب که شد به سمت خانۀ مادربزرگم حرکت کردیم.