یه جایی که من باشمو تو باشیو یه عشق از جنس لمس.
یه جایی که من باشمو تو باشیو یه حس از جنس نور.
یه جایی که من باشمو تو باشیو یه بهشت از جنس تو.
یه جایی که من باشمو تو باشیو یه آه.
یه جایی که من باشمو تو باشیو خنده های از ته دل.
یه جایی که من باشمو تو باشیو خواستن های بدون توقف.
یه جایی که من باشمو تو باشیو بوی شامپوی بین مو ها.
یه جایی که من باشمو تو باشیو من بهترینشونم ها.
یه جایی که من باشمو تو باشیو بوی آدامس توت فرنگی.
یه جایی که من باشمو تو باشیو تو به اون زرنگی.
یه جایی که من باشمو تو باشیو کسی خبر نداشته باشه.
یه جایی که من باشمو تو باشیو غم اثر نداشته باشه.
یه جایی که من باشمو تو باشیو طعم پفک.
یه جایی که من باشمو تو باشیو شکل ماه عروسک.
یه جایی که من باشمو تو باشیو دیدنت از نزدیک.
یه جایی که من باشمو تو باشیو یه فضای نیمه تاریک.
یه جایی که من باشمو تو باشیو کوله ی روی پشتامون.
یه جایی که من باشمو تو باشیو رقص انگشتامون.
یه جایی که من باشمو تو باشیو حرفای در گوشی.
یه جایی که من باشمو تو باشیو نازکی لباسی که می پوشی.
یه جایی که من باشمو تو باشیو زندگی تا یک عمر.
یه جایی که من باشمو تو باشیو بارون لحظه های خوش.
یه جایی که من باشمو تو باشیو یه استکان یه شات.
یه جایی که من باشمو تو باشیو داغ شدن گوشات.
یه جایی که من باشمو تو باشیو مزه ی فستفود.
یه جایی که من باشمو تو باشیو نسکافه با طعم دود.
یه جایی که من باشمو تو باشیو قرمزی چشمات.
یه جایی که من باشمو تو باشیو خواب خوش پلکات.
یه جایی که من باشمو تو باشیو حس آرامشت.
یه جایی که من باشمو تو باشیو صدای آرومم.
یه جایی که من باشمو تو باشی، واقعا آرومم!
۲۳ دیدگاه دربارهٔ «مجموعه ای از توالی های زمانی به هم ریخته»
سلااااام ایول لایک. به منم مدال بده. لازمش دارم
ای کاش خخخخخ
دیس لایک
ایشششششش
شالله گشت ارشاد بیگیرتتون ببرتتون یه جایی که تو باشی و حج آقا باشه و ریش باشه و تسبیح. آمین یا رب العالمین. یوهاهاها
آرزوهای بر باد رفته خَخ.
لایک! تمامش! کاملا از جنس حس! حس زنده ی همون لحظه ی نوشتن. ممنون بابت اشتراکش.
همیشه شاد باشی!
ولی حیف. که زندگی رویاست فقط. مگه اینکه پیدا بشه همچین جایی واسه من.
والو نمدونم چقدر ربط داشت. همیجوری یادِش افتادم گفتم بنویسم. ی تیکه از آهنگای بهرام بود.
سلام. الان این شعر بود نثر بود چی بود؟
ولی هر چی بود قشنگ بود و از ته دل.
تو پستهای قبلیتون که فضولی میکردم از این چیزا زیاد نوشته بودین
بازم بنویسین.
با سلام و تشکر خدمت شما جناب آقای خادمی ضمن پوزش از اینکه موردی که مطرح میکنم ارتباطی با این پست شما ندارد اما از آنجایی که راه ارتباطی با شما را در اختیار ندارم در همین جا عرض میکنم میخواستم بدانم شما از طریق کامپیوتر با تلگرام هم کار میکنید تشکر و سپاس
مشکوک میزنی خخخ
اون قرمزی چشماش را یه کم بیشتر توضیح بده یعنی چی میشه که چشماش قرمز میشه
سخت نگیر عزیزم. احتمالاً واسش اشک ریخته چشاش قرمز شدند خو. خَخ.
قرمزی چشما وقتی اتفاق میفته که شدت جریان خون توی مویرگ های چشم بالا بره.
دقیقا همون حالتی که وقتی پیش میاد، اگه بخوان قضیه حل بشه، توی رادیاتور آب خنک می ریزن
درود!
یه جایی که من باشم و تو باشی وجود نداره خخخخ
سلام مدیر نمیشه ولی اگه بشه چی میشه نرفتن به آبسار واقعاً چه اثراتی روی آدم میزاره
واااای میشه بگی اون که قراره باشه چه کسیه؟؟؟ من کنجکااااوم. شکلک از شدت فضولی دارم میمیرم
خدایا حاجِتی همه را بده حاجِتی خادمیَم بده. آمین
یا یا رب العالمین
مرگ بر آمریکا
سلام رعیس بزرگ پسر چی میزنی تنها تنها ما هم هستیم خَخَخَخَ
یه جایی که من باشمو تو باشیو تو به اون زرنگی. هَ هَ هَ! جاان. میگم مجتبی وای به حالت اگه اون یه نفر ندونه کیه. بد بد میاری.
ههههه
کامنتای همگی رو خوندم.
البته فقط نوشته بودم که نوشته باشم ولی اینکه شما کامتیدید، نشونه ی لطفتون به منه.
خلاصه که دمتون گرم و ایول.
من شش هفت ساله از این چیزا زیاد نوشتم و می نویسم.
مودیام دیگه.
هر وقت هرکیو ببینم ازش خوشم بیاد، توی واقعیت یا خیال، واسم فرقی نمی کنه. یه چی واسش و واس دل خودم می نویسم که کمی دوریشو راحتتر تحمل کنم و سبکتر بشم.
خودش میدونه کیه ولی به روش نمیاره. همون بهتر که نیاره. به نظرم خلوت ما فقط واس خودمون باشه بهتره. حتی اگه توی خیال باشه
من پفک میخوام. تو متن تعم پفک داشت شکلک بغض
خدا کنه من نباشم!
ولی نه نه من نیستم چون گفتی ازم دوره.
تازه توی پادکست هم گفتی کامبیز نیست.
خیلی نامردی! چرا به من که شاه شاهانم نمیگی؟
شاید رفدم خواستگاریش برات.
رو کمک من حساب کن
بازم سلام باور کن میدونم کیه میدونی که من سیمرغم از بعزی کامنتات متوجه شدم خَخَخَخَ اگه خواستی برات به سبکِ سیمرغی شکارش کنم
سیمرغ محله به منم بگوووو وگرنه جییییییییییییییییییییقققققق میزنمااااا