یک هفته از بیستوسوم مهر و رویدادهای پیش و پسِ آن میگذرد و حال که آردهای مراسم روز جهانی را بیخته و الکهایش را آویختهایم، دوباره سر در جِیب اندیشه فرو بردهایم که ما را چه میشود که سالیان سال است مشغول آزمودن آزمودهها هستیم و هر سال پاییز که سر میرسد، دوان دوان به دنبال تنظیم قرارهامان با این وزیر و آن وکیل و فلان مدیر و بهمان رئیس میرویم؛ تا روز جهانی را در کنارشان جشنی بگیریم و چای و میوهای و احتمالاً ناهاری، و با انبانی پر از حرفهای زیبا اما نه چندان اثربخش، محضر پرفیضشان را ترک کنیم. گفتن ندارد که دستاورد این همنشینیها با