خیلی دلم میخواست توی همین شهریور ماه، اردوی گوشکنی ها برگزار میشد به صورتی که یا هم رو میدیدیم یا مثلا به اندازه ی ظرفیتی محدود مثلا پنجاه نفر، ژتون فروخته میشد به بچه ها و از پولش جوجه کباب راه می انداختیم و میوه ای میگذاشتیم وسط و یک صبح تا عصر خوش میبودیم که خوب به هزار علت این کار را نکردم. یکیش این بود که درد سرش برای من بود و فحشهایش هم برای من بود و آخرش هم میگفتند دوباره مجتبی هوس پول کرده. به هر حال، چند تا از ما گوشکنی ها از جمله من و ساجده ی عزیز و تعدادی دیگر قرار است