فصل چهارم، «بخش آروین» منطقه زمانی هشتم: پلیس ورّاج ـ آمریکا ـ نیویورک ـ ساعت به وقت محلّی هفت و سی دقیقه صبح روز پنج شنبه از خواب پرید. برای چند لحظه با چشمهایی گشاده شده به سقف اتاق خیره شد بعد آهسته خودش را تکانی داد و برلبه ی تخت نشست. اوّلین دکمه پیراهنش را باز کرد. احساس خفقان و گرما میکرد. شاید این احساس که نشأت گرفته از هیجان و اضطراب میبود مربوط به خوابش میشد. گرچه خواب وحشتناکی ندیده بود ولی آنچه که در خواب دیده بود او را آزار میداد. چند نفس پیاپی عمیق و آهسته و منظم کشید تا به آرامش برسد. سپس سعی