سلام. اوضاع و احوال چطوره؟
با يک خبر خدمت رسيدم. خلاصه خبر: بخش کتب گويا در کتابخانه فاطمه زهراي
شهرداري اصفهان (خيابان فروغي) با مسئوليت بنده دوباره فعال شده است.
مشروح خبر: اين مرکز بنا به روايات مشهور پنج سال پيش راه اندازي شد و
مدتي هم فعال بود. (آن وقت ها من سرم گرم درس و مشق بود و از اين جريانات
خبر نداشتم). مدتي بعد بنا به دلايل مختلف کتابخانه راکد شد؛ كه همه اش
هم تقصير من و شما نبوده است. مسئوليت مرکز را يکي از کارمندان بيناي
شهرداري عهده دار بوده و گرچه حسن نيت داشته است, به خاطر ناآشنايي با
جامعه هدف و ظرافت کاري هاي ضبط کتاب, نتوانسته در جذب اعضا و انتخاب
گوينده مناسب موفق عمل کند. خلاصه تقريبا دو سالي اين مرکز بکلي راکد
بود تا مردادماه امسال, من که به دنبال کار به هر دري زده بودم, بطور
اتفاقي از اين قضيه باخبر شدم و طرحي براي فعالسازي مرکز به رئيس سازمان
فرهنگي-تفريحي شهرداري ارائه دادم که مورد موافقت قرار گرفت. در آن طرح
از جمله نوشته ام که هدفم فقط آرشيو (بخوانيد: انبار) کردن کتاب هايي که
در موسسات ديگر ضبط شده و خيلي جاها, مثلا در اينترنت هم قابل دسترس است
نيست؛ بلکه جذب گويندگان علاقه مند و توليد کتاب متناسب با سفارش و نياز
متقاضيان است. البته خودم هم راجع به جديدترين کتاب ها در حوزه هاي مختلف
(مثل ادبيات داستاني, روان شناسي, فلسفه و مطالعات اديان) تحقيق و با
موافقت اعضا کتاب هايي را براي ضبط انتخاب خواهم کرد. مي خواهم تا مي شود
هزينه کمتري از متقاضي بگيريم و شهرداري هم وعده نموده است که اگر
استقبال بشود بودجه اي براي ضبط کتاب اختصاص خواهد داد.
حالا تفسير خبر: اين خبر دستکم دوتا نتيجه دارد: اولي که طبيعتا براي
خود من بايد مهم باشد اين است که عاقبت توانسته ام کاري متناسب با شرايط
خاص جسمي خود, خصوصا اين کم شنوايي پيش رونده گير بياورم. اما پيامد دوم
مي تواند براي شما هم اهميت داشته باشد: ببينيد دوستان, مسئولان شهرداري
به وظيفه اي که براي خدمت رساني فرهنگي به اقشار مختلف, از جمله ما جماعت
نابينا دارند واقفو حاضرند بودجه هم صرف بکنند (همچنان که تا کنون هم خرج
کرده و امکاناتي فراهم نموده اند). چيزي که هست به خاطر شکست خوردن تجربه
اولشان نسبت به موفقيت دوباره اين کار ترديد هايي دارند که خب، طبيعي هم
هست. استقبال شما مي تواند اين ترديد ها را کمرنگ کند. وانگهي از اشتغال
يک همنوع نيز حمايت نموده و آن را رونق مي بخشيد. چون فعلا شروع کار است
و بودجه سال مالي بسته شده امسال نمي توانند رديف مستقلي به ما بدهند و
لذا هزينه توليد کتاب به ازاي هر صفحه 120 تومان است. بنده متوجه مشکلات
مالي هستم و تلاش خواهم کرد هزينه را تا مي شود در آينده کاهش بدهم.
اينها همه چنان که گفتم منوط است به استقبال شما. منظورم مشخصا چند مورد
ذيل است:
1. مهمترين اقدامي كه مي توانيد بكنيد عضو شدن است. هرقدر شمار اعضا
بيشتر باشد، در نظر مديران شهرداري كارنامه مان موفقتر و درخواستمان براي
افزايش بودجه موجهتر خواهد بود.
2. اگر کتابي براي ضبط داري, کتابخانه فاطمه زهرا را هم به ياد داشته باشيد؛
3. . اگر علاقه مندان مستعدي براي گويندگي مي شناسيد به ما معرفي کنيد؛
حتي اگر خارج از اصفهان باشند. به برکت وجود اينترنت دوري راه ديگر مانع
کار نيست.
4. . اگر اشخاص يا نهاد هايي را مي شناسيد که مي توانند از اين کار حمايت
مالي بکنند, اطلاع دهيد تا هم هزينه ضبط براي متقاضي کاهش بيشتري يابد, و
هم بتوانيم کتاب هاي متنوعتري ضبط کنيم, حتي اگر مورد نياز فوري نباشد.
ببينيد, کتاب هاي عمومي که تا کنون در کشور براي نابينايان ضبط شده بطور
فجيعي تعدادش کم است. مثلا شمار داستان ها و رمان هاي گويا, خيلي هم که
با تسامح حساب کنيم, به هزار عنوان نمي رسد. کل کتاب هاي گويا, با
احتساب کتاب هاي دانشگاهي, کمتر از شش هزار عنوان مي شود. حال آن که در
کتابخانه هاي عمومي کشور 50 هزار عنوان کتاب فقط با موضوعات عمومي داريم,
و اين تازه غير از کتب تخصصي دانشگاهي است. پس نبايد تنها به رفع نياز
هاي مقطعي بسنده کنيم, بلکه بايد دايره انتخاب يک کتابخوان نابينا را تا
مي شود گسترش دهيم. از اين
جهت است که مي گويم حمايت مالي اهميت دارد.
5. و نهایتا, دوستان ساکن اصفهان و اطراف گهگاه قدم رنجه کنند و سری به
کتابخانه بزنند. می دانید که بخشی از موفقیت چنین کار هایی, حد اقل از
دید مسئولان شهرداری, جنبه ظاهری قضیه است؛ یعنی برایشان اهمیت دارد که
مرکزی که هزینه اش را می دهند مراجعانی داشته باشد. البته بنده به آنها
گفته و در طرح هم نوشته ام که خدمات رسانی کتابخانه های گویای کشور اصولا
پستی است, نه حضوری. با این حال اثر مثبت حضور را انکار نمی توان کرد.
شاید بگویید اینطوری که از ما استفاده ابزاری می شود. می گویم حتی اگر در
بدبینانه ترین قضاوت ممکن همینطور باشد, باز چیزی که به دست می آوریم
ارزشش را دارد. ندارد؟ در همین راستا پیشنهاد می کنم اگر انجمنی یا جلسه
ای دارید (مثل هسته های حقوق یا روان شناسی انجمن جوانان) یکراست تشریف
بیاورید اینجا برگزار کنید. به اندازه 15-20 نفری امکان پذیرش داریم.
6. . هرگونه پیشنهاد و نظر و ایده ای را, به قول مرحوم موسسه نهاد گزاری
خانم دکتر خندق, “می توانید بیتردید به این مرکز منعکس نمایید.” خواه
کتبی باشد, خواه اگر حس نوشتن نیست شفاهی؛ در هر حال گوش من به مدد سمعک
هنوز شنوا است. 09138727959. ايميل كتابخانه: frz.ketab@gmail.com
skype name: saeed.abedi4
7. در پايان فرم عضويت را پيوست مي كنم. اگر مي بينيد فرستادن مدارك طول
مي كشد فعلا همين فرم را پر كنيد و به نشاني ايميل كتابخانه بفرستيد، تا
بعد. موفق باشيد.
دانلود فرم عضویت در بخش کتب گويای کتابخانه فاطمه زهراي شهرداري اصفهان
7 دیدگاه دربارهٔ «بخش کتب گویای کتابخانه ی فاطمه زهرای شهرداری اصفهان راه اندازی شد»
خب! خیلیم خوبه از هر دیدی نگاه کنی ضرر که نداره منفعت هم داره پس حله دیگه عضو میشم!..
درود اولش بگم که از صمیم قلب خوشحال شدم که شاغل شدین
تبریک میگم خیلی خیلی ایشلا روز به روز شاهد پیشرفت بیشترتون باشیم
دومش که منم حتمن عضو خواهم شد حالا یا حضوری یا به همین شکل که اینجاست
موفق و شاد باشید
با سلام
باشه من من هم عضو می شوم
از نظر من به عنوان مدیر هسته روان شناسی طوری نیست جلسات آنجا باشه با بچه ها مطرح می کنم ببینم چی می گند
موفق باشی سعید عزیز
خيلي هم خوب. هرچه زودتر چشمكي به كتابخانه بزن. صد البته كه نه از نوع شور و غير مجازش.
ممنونم زهره خانم. منتظرم كه آن فعل “خواهم شد” هرچه زودتر از زمان آينده دل بكند و بشود “مي شوم” و بهتر از آن “شدم”. آخرش هم ياد نگرفتم طبيعي بنويسم.
سلام بر سعید عزیز. من هم به نوبه خودم از تلاش و همت شما دوست گرامی سپاسگزارم و خوشحالم که توانستی احتمالا دستت را به پاره تخته ای بند کنی.
فقط یک خواهش دارم ببین امکان دارد که در اسم کتابخانه تجدید نظری بکنی. آخه منطقی این است که اسمی باشد که با امور نابینایان حد اقل تناسبی داشته باشد. مثلا کتابخانه فروغی بهتر نیست چون مطالعه باعث میشود که بر قلب و جان انسان نور و آگاهی بتابد و با فروغ و نور و افروختن و خلاصه خیلی چیزا ارتباط دارد. هاهاها. چی گفتم چی شد. به هر حال اگه بتوانی تغییری بدهی من هم هستم و عضو خواهم شد.
امكانش نيست. ببينيد دوستان، “فاطمه زهرا” اسم بخش نابينايان نيست؛ اسم خود كتابخانه است. آنجا يك كتابخانه و دو سالن مطالعه عمومي است و در بخش اداري آن يك اتاق هم به كتب گويا اختصاص داده اند. به عبارت شايد بهتر، اين بخش كتب گويا اسم مجزايي ندارد. و چه خوب كه ندارد. اسمش همين “كتب گويا” است كه دقيقا نوع فعاليت را توضيح مي دهد.
حالا خودمانيم: مگر “ريحانه” يا “حسينيه ارشاد” ربطي به كتاب هاي گويا دارند؟ شما عزيز دل برادر، در كنار اين باريكبيني ها بيزحمت فرم را هم پر كن.