سلامی از سر ترس و لرز بر رهگذر اینایی که به صورت شعر گفتی خیلی بودار بود اگه با زبون شعر فحش دادی یه فکری برات بکنم راستی میگم این دعاهایی که کردی چقدر انداختی تو صندوق سدقات منو این چه سؤالیه از یه آدم پیوندی یعنی ترک و اصفهانی اگر صندوق رو خالی نکرده باشی جای تعجب داره یه روز با زن برادرم که دختر عموم هم هست داشتم توی خیابونهای اهواز قدم میزدم رسیدیم به یه صندوق سدقات اون دوهزار تا دعا کرد فقت یه بیستو پنج تومنی انداخت توی صندوق بهش گفتم گدا خجالت نمیکشی با این پول به آدم فحش هم نمیدن تو میخوای دعاهای هزار سال دیگت هم مستجاب بشه از تو هم تشکر میکنم فقط سر جدت فاصله ی مطمینه ات رو با من رعایت کن و سهم من از اون غذای کزایی و مقوی رو هم بده به شهروز من دلم نمیخواد امروز سر از بیمارستان و بعد هم از پزشکی ی قانونی در بیارم یا شاید هم از پزشکی ی غیر قانونی ی پرواااآآآآااآآآآااآآآآااز

سلام رهگذر ازت ممنونم وظیفه است حالا راجع به اومدنم به این دنیا از یه جهاتی بله خوشحالم که به این دنیا اومدم اومدم که بزرگی ی خدا رو ببینم اومدم که مسلمان باشم یعنی دینی که آخرین دین و آخرین پیامبر رو داره و چهارده معصوم برای الگو گرفتن و آدم شدن رو داره دینی که به کوچک ترین زوایای زندگیم اهمیت داده تا بالاترین پیشرفتهایی که بشر میتونه به اون برسه اومدم که روی همه ی اینها تعصب داشته باشم مثل ناموسم و وطنم اینو برای اونایی گفتم که زبانن ادعای مسلمانی میکنند ولی عملا کمترین اثری از مسلمانی توی رفتارشون دیده نمیشه ولی وقتی یه چیزایی رو توی این دنیا میبینم از به دنیا اومدنم پشیمون میشم بله این دنیا قشنگه و ارزش اومدن به دنیا رو داره دنیا قشنگه و میتونه قشنگ بمونه اگر ما مثلا آدمها و اشرف مخلوقات بذاریم قشنگ بمونه و به زیباتر شدنش کمک کنیم