خانه
جستجو
Close this search box.
جستجو

گزارشی تلخ از وضعیت دانشآموزان نابینا و کم بینا در مدارس دولتی و غیر انتفاعی

حضور معلم رابط در مدارس نقشی حیاتی برای دانشآموزان استثنایی در نظام آموزش تلفیقی و فراگیر ایفاء میکند. تلاش معلمان رابط آنقدر در آموزش دانشآموزان معلول اهمیت دارد که به جرأت میتوان گفت: بخش قابل توجهی از افت تحصیلی یا پیشرفت بچه ها در گرو تلاش و حمایتهای این گروه است!
معلمین رابط همانطور که میتوانند از طریق وسایل کمک آموزشی و تعیین وضعیت دانشآموز معلول یا نابینا به ایشان در مسائل و مشکلات تحصیلی کمک کنند، همانقدر میتوانند نقش حامی عاطفی و حمایتی بچه ها را ایفا نمایند. در سالهای اخیر با پررنگتر شدن حضور معلمین رابط در مدارس عادی انگیزه خانواده ها و دانشآموزان استثنایی برای تحصیل در این مدارس بیشتر شده است.
خلاصه کلام اینکه همان هفته ای سه روز حضور معلمین رابط در مدارس عادی برای تسهیل امور آموزشی دانشآموزان همانقدر با اهمیت است که نبود یا کمبود این معلمین میتواند به روند تحصیلی و روحی بچه ها آسیبهای جدی وارد کند. متأسفانه از طریق چند تن از والدین و گزارشی میدانی از مدارس غیر انتفاعی متوجه شدیم این مدارس فاقد معلم رابط برای دانشآموزان معلول و نابیناست.
به غیر از آن گلایه گزاریهای والدین دانشآموزان نابینا از نحوه برخورد این مدارس با دانشآموز معلول و نابینا ما را بر آن داشت تا ضمن تهیه گزارش از صحبتهای مادران دانشآموزانی که در این مدارس در مقطعی تحصیل کرده اند و بعد از مدت زمان کوتاهی مجبور شدند فرزندشان را به مدرسه دولتی منتقل کنند با تنی چند از مسؤلین آموزش و پرورش استثنایی در این رابطه گفتگو کردیم. خانم «م ر» مادر یکی از همین دانشآموزان رانده شده از مدارس غیر انتفاعی است که با ناراحتی زیادی از مشکلات تحصیلی فرزندش میگوید: دخترم تا کلاس دوم ابتدایی در مدرسه نرجس درس میخواند بعد از آن او را به یکی از مدارس دولتی بردم تا مثل سایر دانشآموزان در کنار آنها ادامه تحصیل دهد. اما رفته رفته متوجه شدم زهرا دچار افت تحصیلی شده است.
وقتی پیگیر شدم فهمیدم زهرا در یک کلاس کوچک با 40 دانشآموز درس میخواند که متأسفانه نحوه رسیدگی معلم رابط به دخترم شیوه صحیحی نبود. در واقع معلم رابط فقط نقش منشی را برای دانشآموزان بازی میکرد. همچنین زهرا نابینای مطلق بود و معلم رابط او برای بچه های کمبینا آموزش دیده بود. به خاطر همین از طریق وسایل کمک آموزشی مانند بهدید و ابزار مشبک سفید رنگی که آنهم مخصوص آموزش بچه های کم بینا است میخواست حروف فارسی را به زهرا آموزش دهد.
کم کم به فکر چاره ای برای رهایی از این وضعیت بد تحصیلی او افتادم. تنها چیزی که به فکرم رسید تقبل هزینه بیشتر برای بردن زهرا به مدرسه غیر انتفاعی بود. غافل از اینکه نمیدانستم آنجا در چه وضعیتی قرار خواهد گرفت.
وقتی دخترم را برای ثبت نام به یک مدرسه غیر انتفاعی بردم. ابتدا او را قبول نمیکردند. خودم شخصاً رفتم پیش آقای پرویزی مدیر آموزش و پرورش استثنایی شهر تهران و ایشان هم گفتند ما الان بودجه لازم برای فرستادن معلم رابط در مدارس غیر انتفاعی را نداریم.
اما من با اصرارهایی که داشتم بالاخره توانستم نامه ای از ستاد آموزش پرورش بگیرم تا دخترم در آن مدرسه ثبت نام شود. وقتی نامه را پیش مدیر مدرسه بردم با اکراه قبول کرد تا زهرا ثبت نام شود. همان روزهای اول چون مجبور بودم در کلاس کنار زهرا باشم تا هم به محیط عادت کند و هم یکی از شرطهای ثبت نام را به جا آورده باشم متوجه شدم چقدر نبود معلم رابط احساس میشود.
چون معلم کلاس زهرا کمترین همکاری را با او نمیکرد. یا بهتر بگویم هیچ درکی از معلولیت زهرا نداشت و همان روزهای اول هم به من یادآور شد که ما باید خودمان برای زهرا یک معلم خصوصی بگیریم. در همان کلاسی که دخترم درس میخواند یک دانشآموز جسمی – حرکتی هم بود که مسؤلین مدرسه به والدین آن دانشآموز هم گفته بودند برای فرزندتان یک پرستار بگیرید تا در مدرسه کنار او باشد. البته به ما هم این را گفتند.
من قبول دارم که فرزندم معادل 5 دانشآموز از معلمش وقت میگیرد اما خب خودم را اینطور قانع میکردم که عیبی ندارند که چند میلیون هزینه میکنم اما نتیجه اش برای زهرا حصول پیشرفت تحصیلی است. تصور کاملاً اشتباه بود. دخترم حتی از همان امکانات مدرسه دولتی هم محروم شده بود.
زنگهای ورزش او را مجبور میکردند در کلاس تنها بماند و با بقیه همکلاسیهایش به ورزش نرود. یک روز که زهرا را غصه دار دیدم وقتی دلیل را پرسیدم متوجه شدم که به او گفته اند تو نمیتوانی زنگهای ورزش بیرون بیایی چون ممکن است توپ توی سرت بخورد یا آرنج کسی با تو برخورد کند آنوقت آسیب میبینی! به غیر از آن متوجه شدم یک دانشآموز دیگر به او گفته بود که تو زشتی اصلاً چرا آمدی اینجا درس میخوانی! جالب اینجاست که معلمان دیگر کلاسها نیز به او گفته بودند تو چرا اینجا آمدی؟ چرا در مدرسه استثنایی درس نیمخوانی؟ همین حرفها روز به روز روحیه زهرا را ضعیفتر میکرد.
تا کار به آنجا رسید که یک روز دیدم نزدیکهای 9 صبح از مدرسه با من تماس گرفت و گفت: مامان بیا منو ببر خونه اینجا حوصله ام سر میره! با تعجب پرسیدم مگه کلاس نداری؟ و او در جوابم گفت: نه مامان بچه های کلاس را برده اند اردو اما من را نبرده اند.
با ناراحتی و عصبانیت رفتم مدرسه و بچه را تحویل گرفتم وقتی پرسیدم چرا بچه مرا با خود به اردو نبرده اند مدیر مدرسه گفت: خانم بچه شما مسؤلیتش زیاد است نمیشود که یک نفر را فقط مراقب او استخدام کرد! وقتی اعتراض کردم مدیر خیلی راحت گفت: معلم ما که نمیتواند بازوی او را بگیرد و از این طرف به آن طرف ببرد. روز بعد نوبت به کلاسهای هنری رسید و باز هم زهرا محروم از این کلاسها! در حالیکه همان روز اول ثبت نام هزینه همه کلاسهای غیر درسی را از من گرفته بودند و باز هم در جواب اعتراضم گفتند: خانم الان کلاس معرق است. ممکن است چکش توی سرش بخورد یا دستش را با کمان اره ببرد.
خانم «ص» مادر یکی دیگر از دانشآموزانی است که به خاطر شرایط نامساعد مدارس غیر انتفاعی از تحصیل فرزندش در این مدارس منصرف میشود! او خود از آن روزها چنین میگوید: دوست داشتم فرزندم از همان کلاس اول ابتدایی به مدارس تلفیقی برود. یادم میآید آن روزها درست هفت سال پیش به سختی مانی را ثبت نام کردند. بعد از ثبت نام در مدارس عادی تلفیقی از آنجایی که من آدم کمال طلبی هستم به این فکر افتادم چطور است پسرم را ببرم مدرسه غیر انتفاعی درس بخواند.
دلم نمیخواست فرزندم با توجه به معلولیتی که دارد فرد ناموفقی شناخته شود. به خاطر همین فکر میکردم بهتر است مانی را به مدرسه غیر انتفاعی ببرم. اما همه چیز بر خلاف تصورم شد! بعد از چند هفته ثبت نام و تحصیل در مدرسه غیرانتفاعی عذر پسرم را خواستند.
با اینکه مانی در آزمون ورودی مدرسه با نمرات عالی قبول شد، اما مدیر مدرسه بعد از چند ماه مرا خواست و گفت: نمیتواند پسرم را بپذیرد. وقتی دلیلش را پرسیدم گفت: معلم کلاس با بچه شما مشکلات زیادی پیدا کرده! متأسفانه فرزند شما ناسازگار است و به حرفهای معلمش گوش نمیدهد! همان موقع ازمدیر خواستم اجازه دهد یک چند روزی در مدرسه و از پشت در کلاس نظاره گر مانی باشم تا ببینم اوضاع از چه قرار است.
هر روز صبح شال و کلاه میکردم و به مدرسه میرفتم. بعد از چند روز متوجه شدم معلم فرزندم هیچ درکی از معلولیتی به نام کمبینایی ندارد! مانی قد بلند بود اما برای اینکه تخته را ببیند اصرار داشت که در ردیف جلو بنشیند اما معلم مانع خواسته او میشد! وقتی از طریق مانیتورهایی که در کلاس برای دیدن فیلمهایی آموزشی تعبیه شده میخواست فیلم ببیند برای واضحتر دیدن تصاویر دلش میخواست در ردیف جلو بنشیند که آنهم با مخالفت معلم روبرو میشد.
هر کسی که با شیوه نوشتاری کمبینایان آشناست میداند که بچه های کمبینا برای بهتر دیدن کلمات آنها را درشت مینویسند اما وقتی مانی تمرینات کلاسی و مشقهای شبش را درشت مینوشت معلم از دست او عصبانی میشد و دست خط او را کج و معوج تلقی میکرد! خوشبختانه معلم کلاس نقاشی و زبان از او راضی بودند و مانی را بچه باهوشی میدانستند. اما معلم اصلی نه! و بالاخره یک روز مانی را از کلاس بیرون انداخت.
آنهم به جرم بر هم زدن نظم کلاس! نمیدانم شاید این معلم تحمل تدریس به یک شاگرد کمبینا را نداشت! همانطور که میدانید اغلب معلمین مدارس غیر انتفاعی بازنشسته هایی هستند که به این مدارس میروند و شاید آن معلم هم پیش خودش فکر میکرد من چرا باید برای این بچه اینهمه وقت و انرژی بگذارم! از معلم رابط هم که خبری نبود! بالاخره مجبور شدم مانی را برگردانم به مدارس تلفیقی عادی تا حداقل آنجا از نعمت معلم رابط برخوردار باشد.
وقتی بچه ام را به مدرسه عادی منتقل کردم متأسفانه مسؤلین مدرسه به من گفتند فرزندم همان یک مقدار دیدی را هم که داشته به خاطر تمرین نداشتن از بین رفته! و پیشنهاد دادند اول او را ببرید مدارس استثنایی بریل یاد بگیرد بعد بیاورد اینجا! به خاطر همین اول او را بردم مدرسه استثنایی بریل یاد گرفت و بعد از دو سال مجدداً مانی را به مدرسه تلفیقی عادی فرستادم. البته این را بگویم که در مدارس عادی تلفیقی معلمین رابط هفته یک روز و آنهم یک ساعت در مدرسه حضور دارد و این اصلاً برای بچه های استثنایی کفایت نمیکند.
برای همین خودم هم برای مانی در منزل معلم خصوصی گرفتم. پسرم الان کلاس هفتم است و با کمک معلم رابطی که در مدرسه دارد و معلم خصوصی که خودمان برایش گرفته ایم شاگرد موفقی است.
بعد از شنیدن صحبتهای مادران این بچه ها بهتر دیدیم به سراغ تنی چند از مسؤلین اداره آموزش و پرورش استثنایی برویم تا ببینیم این داستان نبودن معلمین رابط در مدارس غیر انتفاعی از چه قرار است! ابتدا به سراغ قاسمی معاون اداره آموزش و پرورش استثنایی رفتیم ایشان در یک جمله جواب دادند: تا الان امکان صدور ابلاغ در سیستم بکفا وجود نداشته اما قرار است ان شاا.. ظرف یک ماه آینده با پیگیریهای انجام شده این کار انجام شود و از مهرماه سال جاری مدارس غیر انتفاعی از حضور معلمین رابط بهره مند شوند. وجیه الله پرویزی مدیر اداره آموزش و پرورش استثنایی شهر تهران نیز طی تماسی تلفنی به خبرنگار ما گفتند: تا الان نام همکاران ما در سیستم بکفا نبوده اما قرار است این مشکل حل شود و نام همکاران به عنوان معلم رابط برای رفتن به مدارس غیر انتفاعی ثبت شود. از مهر ماه جاری این مشکل برطرف خواهد شد. ایشان در پایان گفتند: ما انتظار داریم والدین دانشآموزان با مراجعه به ما و بیان مشکلاتشان شخصاً به دفتر بنده مراجعه کنند و مسائلشان را در میان بگذارند.
لاله باهنر
منبع: وبسایت ایران سپید

۳۲ دیدگاه دربارهٔ «گزارشی تلخ از وضعیت دانشآموزان نابینا و کم بینا در مدارس دولتی و غیر انتفاعی»

سلام.
این مسأله تأسف باره.

اما چیزی که دارم بهش فکر می کنم اینه که چرا والدین دوست دارند لزوماً بچه هاشون در مدارس غیر انتفاعی یا اصلاً تلفیقی باشند؟
من در شهر مشهد با خیلی از خونواده هایی که بچه هاشون در مدارس تلفیقی درس می خوندند گفت و گو کردم و حاصل نود درصد این بحث ها نارضایتی اون ها بود حتی کسانی هم که در مدارس تلفیقی معلم رابط درست و درمون هم داشتند خیلی راضی نبودند.
باید پذیرفت که تفاوت یک فرد بینا با نابینا خیلی زیاده.
و متأسفانه شناخت این تفاوت هم بسیار اندک در جامعه.
نتیجه ای که اون سال ها ما گرفتیم این بود که فرد نابینا اگه میخواد به این دلیل که وارد جامعه بشه و آشناییش با دانشآموزان دیگه بیشتر بشه از دبیرستان که شناختی از خودش و توانمندی ها و محدودیت هاش به دست آورده به مدرسه ای که به صورت تلفیقی درس بخونه بره.
نمی دونم دانشآموزان شهر های دیگه چه طورین و آیا فقط با معلم رابط مشکل حل میشه؟
من فقط پیشدانشگاهی به صورت تلفیقی به مدرسه ای که نمونه دولتی بود رفتم.
اول می گفتند: ما نمی تونیم برای ایشون یعنی من کار خاصی انجام بدیم و شاید شرایط آزمون های ما رو پیدا نکنند چون ما آزمون ورودی می گیریم.
مدیر اون مدرسه گفتند: می تونی در آزمون شرکت کنی و وقتی با معلم رابطم که اون جا فقط منشی من بود امتحانم رو دادم و نمره بالایی هم گرفتم وارد اون مدرسه شدم.
فقط در درس ریاضی معلم رابط داشتم و در بقیه منشی بود که فقط برای امتحانام می اومد که انصافاً هم کم نبودند فکرش رو بکنید در هفته ای که پنج شنبه تعطیل بود یعنی از پنج روز سه روز حتماً امتحان داشتیم و بیشتر وقت ها هم دو امتحان در یک روز.
تقریباً منشی من اون سال رو مثل یک دانشآموز به مدرسه اومد.
خلاصه که اون سال گذشت و در طی اون سال من دوستانی پیدا کردم که هنوز هم باهاشون ارتباط دارم و اون معلمان و مدیرمون هم چنان که خودشون میگن به من افتخار می کنند و البته من بیشتر به داشتنشون.
اما در کل اگر در مشهد پیشدانشگاهی هم ویژه نابینایان بود من که همون جا می خوندم.
تا نظر بقیه دوستان چی باشه؟
می بخشید که خیلی طولانی نوشتم.

سلام حسین. ممنون بابت نظرت.
پیشنهاد خوبی رو مطرح کردی.
چون در دوران ابتدایی، تازه دانشآموز نابینا داره الفبای برقراری با محیط اطراف رو یاد میگیره و شناخت خوبی از خودش و جامعه نداره.
در نتیجه، از اونجایی که دانشآموزان در سنین پایین و معلمین هم درک درستی از وضعیت یک فرد نابینا ندارن، اون دانشآموز به شدت آسیبپذیر و شکننده میشه.
اما از دوران راهنمایی به بعد و به ویژه در دبیرستان، دیگه فرد نابینا نحوه تعامل با محیط اطرافشو یاد گرفته و کاملا انعطاف پذیر هستش
در این حالت هم دانشآموزان و هم دبیران بهتر میتونن با فرد نابینا ارتباط برقرار کنن.
مرسی از حضورت.

سلام
درسته که بچه‌ها توی مدارس عادی اذیت می‌شند ولی باید خودشون را با شرایط سازگار کنند
والا من تو دانشگاه, اون موقع که هنوز خیلی بهتر می‌دیدم برای تربیت بدنی چه اشکها که نریختم
انسانیت کم است
ما یک ظرب المثل داریم که می‌گه
درد تو برای دیگران به مانند میخی است در سوراخ دیوار
یعنی این که هر چقدر تو به میخ روی دیوار اهمیت می‌دی دیگران هم به تو اهمیت می‌دند
فقط یک چیز دیگه؟ معلمان رابط با معلمهای بقیۀ بچه‌های سالم آیا فرق دارند؟
ممنون از شما

سلام خانم شیبانی.
البته که باید فرد نابینا خودشو با محیط مدارس عادی سازگار کنه. اما نه به هر قیمتی.
برخی اوقات مثل همین دو دانشآموزی که گزارششو خوندین، واقعا زمینه درس خوندن در این مدارس برای دانشآموزان نابینا یا کمبینا فراهم نیست.
در این شرایط، حالا که نه مدیر، نه معلم، و نه دانشآموزان میتونن با فرد نابینا ارتباط برقرار کنن، دیگه ادامه تحصیل در اون مدرسه صلاح نیست.
یا باید مدرسه فرد عوض بشه و یا به مدارس استثنایی منتقل بشه.
چرا در حالت عادی، دقیقا نقش معلم رابط باید تا حد زیادی حکم همون معلم اصلی رو داشته باشه.
اما متأسفانه در بسیاری از موارد، نقش این معلمان رابط صرفا در حد منشی باقی میمونه و نه بیشتر.

سلام
من این مسئله رو از نزدیک تجربه کردم
سال ۸۱ که وارد اول راهنمایی شدم با این که از نظر درسی و ارتباطم با بچه ها فوق العاده خوب بودم و توی مدرسه به هیچ وجح محتاج کسی نبودم و بعد از مدتی محیط مدرسه رو خوب یاد گرفته بودم ولی متاسفانه مدیر مدرسه کاملا با حضور من توی اون مدرسه مخالف بودن.
اون سال رو به سختی و با کلی درگیری با اون مدیر بدخلق سر کردم
سال بعد خودم تصمیم گرفتم از همه ی دوستام دل بکنم و به خاطر امکانات خوب توی مدرسه ی غیر انتفاعی ثبت نام کنم
ولی زهی خیال باطل
اول که با التماس و فقط صرف نمرات خوبی که داشتم ثبتنام شدم
ولی متاسفانه به هیچ وجح قابل تحمل نبود و به سختی گذروندمش
معلم رابط نداشتم
واسه امتحاناتم مجبور میشدم از خونه یا از دوستای نزدیکم کمک بگیرم به عنوان منشی اون هم بعد از کلی خواهش و تمنا از معلم مربوطه که نکنه این بیاد و به جات بنویسه و ازین حرفا.
همه ی املا ها رو خودم واسه معلم تصحیح میکردم و خوشبختانه بهم اعتماد کرده بود.
البته اینم بگم خداییش منم از اعتمادشون سو استفاده نکردم، به هیچ وجح.
خیلی متاسفم.
وقتی این پست رو خوندم به گذشته ی سنگینم برگشتم که چقدر سخت گذشت.
چه قدر سخت.
مجبور بودم صبور باشم و قوی.
شرمنده ام. در حد یه پست شد کامنتم.
منو ببخشید.
دلم میخواست حرف بزنم.
هنوزم میخواد ولی خوب…
ممنون از پست و گزارش زیباتون.
موفق باشید

سلام به رضایی نیا گرامی
چه اشکالی داره. هر چقدر که دلتون میخواد حرف بزنید. ما با دل و جون بگوشیم.
اینجا هیچ محدودیتی در نوشتن کامنت ها وجود نداره.
اتفاقا خوشحال میشیم امثال شما که تجربه کافی در این زمینه رو دارین، این تجربیات رو با سایر هم محلی ها در میون بگذارین.
خوشبختانه، رفت و آمد والدینی که فرزندان نابینا و کمبینا دارن در این محله هم داره زیاد میشه و خانواده های افراد نابینا، میتونن از تجربیات شما نهایت استفاده رو ببرن.
ببخشید که خاطرات تلخ گذشته رو واستون زنده کردم.
اما به نظر من، همون شرایط سخت بوده که از شما فردی موفق، صبور و با اراده ساخته.
بازم اگه نکته ای بود حتما با ما در میون بگذارین.
ممنون.

سلام امیر!
به نظر من باید به اون معلمها تا حدودی حق داد. اونا شناختی از نابیناها ندارن. اگرچه حقش بود که در این مورد تحقیق میکردن. ولی میخوام بگم که مسأله اصلی نبودن معلم تلفیقیه. با این بخش صحبت حسین موافقم که ضرورتی نداره که دانشآموزو ببرن غیر انتفاعی. ولی خوب خانوادهها دوست دارن که بچه شون تو مدرسه ای باشه که امکانات بیشتری نسبت به مدرسه عادی داره. شایدم فکر کردن اونجا بیشتر از بچه شون حمایت میشه.
اما در مورد رفتن دانشآموز نابینا به مدرسه، عادی،
عوامل مختلفی تو این مسأله تأسیر داره. ظرفیت و میزان هوش دانشآموز، مدرسه و معلمها و مدیرش. والدین دانشآموز، معلم رابط؛ و عوامل دیگه که اهمیت کمتری دارن. آره که تو مدرسه عادی درس خوندن خیلی سخته. اما ارزش چیزایی که دانشآموز اونجا یاد میگیره رو داره. دو سه ماه پیش مادر یکی از دانشآموزام پرسید که بچمو ببرم مدرسه عادی یا بمونه همینجا؟
گفتم کارش اونجا خیلی سخته. اگه میتونه بره. ولی اول با اون مدرسه هماهنگ کنید و بعد ببینید معلم تلفیقی داره یا نه. بعد به من بگید تا ببینم اگه شرایط مناسبه بره اونجا.
اینه که به راحتی نمیشه بچه رو فرستاد مدرسه عادی. ولی اگه همه این شرایط مساعد باشه، ارزششو داره.
ببخشید که کامنتم از پست بیشتر شد. خخخ

سلام عباس.
کاملا به نکات درستی اشاره کردی.
به نظر من هم در صورتی که بستر لازم در مدرسه عادی فراهم باشه، اون مدرسه به مدارس استثنایی باید ترجیح داده بشه.
البته همونطور که در کامنت بالا گفتیم، از دوران راهنمایی و دبیرستان به بعد.
البته این نکته رو هم نباید فراموش کنیم که در بسیاری از استانها، والدین اصلا حق انتخاب ندارن و مجبورن از همون ابتدا، فرزندشون رو به مدرسه عادی بفرستن.
یا برای تحصیل در مدرسه استثنایی، مجبورن فرزندشون رو به تهران بیارن.
حالت سومی هم هست که متأسفانه به علت امکانات کم در کشور ما، معلولیت های مختلف در کنار هم و در یک مدرسه باید درس بخونن که این خودش مسائل و مشکلات جدیدی رو به وجود میاره.

درود بر شما به خاطر این مطلب جالب.
یک معلم باید بدون که او قبل از این که یک معلم باشه یک انسان هست به قول فریدون قرن ها از مرگ انسان هم گذشت ای دریغا آدمیت برنگشت من فکر می کردم این گونه فقر فرهنگی فقط در شهر های کوچیک وجود داره ولی افسوس که می بینم در کلان شهری مثل تهران هم چنین وضعی وجود داره ضمنا طبق شرح وظایف معلمین تلفیقی یک معلم تلفیقی باید در هر هفته یک روز و در آن روز چهار ساعت را به دانش آموز نابینا اختصاص بده باعث شرمندگی هست که بگم در میان بعضی از همکاران ما برای به دست آوردن پست تلفیقی رقابت شدیدی وجود داره نه به این دلیل که اون ها خواهان خدمت به این بچه ها هستن بلکه به این دلیل که می خوان راحت باشن چون خیلی از اون ها اصلا کاری واسه انجام دادن ندارن یعنی دوست ندارن که کاری داشته باشن که انجام بدن من به عنوان معلم تلفیقی سعی می کنم رابطی باشم که اون ها را به دنیای واقعی وصل کنم و علاوه از آموزش بعضی از دروس و ضبط بعضی از کتاب ها راه و رسم زندگی را به اون ها آموزش بدم بنده نمیگم چیز زیادی می دونم ولی همین بضاعت اندک را هم صادقانه در اختیار اون ها می گذارم به طوری که بعضی از اون ها الآن سال هاست که درسشون تموم شده و حتی ازدواج کردن بچه دارن ولی هنوز با من رابطه مستقیم دارن

درود بر جناب آرتیمان عزیز و گرامی.
آره متأسفانه در تهران هم این مشکلات وجود داره. دیگه وای به حال استان های محروم.
ای کاش سایر معلمان رابط هم اینچنین مثل شما دلسوزانه با دانشآموزان رفتار میکردن.
قطعا شما به عنوان یک همنوع، درک بهتری از شرایط یک دانشآموز نابینا یا کمبینا دارین.
متأسفانه بسیاری از معلمان عزیز رابط ما که بینا هستن، حتی بریل رو به درستی بلد نیستن.
حال این سؤال پیش میاد معلمی که هنوز با الفبای نحوه ارتباط با یک فرد نابینا یعنی خط بریل آشنا نیست، چطور میتونه کمک حال اون دانشآموز باشه.
جوابش میشه همون نکته ای که شما به درستی بهش اشاره کردین.
معلم تلفیقی بودن برای این افراد، مساویه با کار کمتر، فراغت بیشتر، و در یک کلام، راحت طلبی.
در این بین، ضربه اصلی رو دانشآموز متحمل میشه.
ممنون از مشارکتتون در این بحث.

درود ممنون از پستتون راستش من خودم هم معلم تلفیقی هستم و هم این شیوه ی آموزشی رو تجربه کردم.
ببینید دوستان قانون آموزش و پرورش اینجوری که یک دانشآموز نابینا در دوره ی ابتدایی فقط ۴ ساعت و در دوره ی راهنمایی و دبیرستان ۲ ساعت می تونه از معلم تلفیقی استفاده کنه.
ببینید مدارس غیر انتفاعی خودشون در اصل پول محور هستند.
و بیشتر از اونی که پیشرفت دانشآموز براشون مهم باشه پول براشون مهم هستش.
خوب باید به اونا هم حق داد یک عده ای که کارشون پول پارو کردن هستش نمیشه ازشون انتظار داشت که بودجه و وقت برای یک دانشآموز معلول صرف کنن.
در باره ی مدارس عادی هم قبلاً در پست جدا گانه توضیح دادم ولی کسانی که واقعاً می خوان به قول خودشون اجتماعی بشن باید به جز تکیه به معلم تلفیقی خودشونم تلاش کنن.
به قول معروف هرکه طاووس خواهد جور هندوستان کشد.
خوب دوستان هم تلاش کنن همه چی که معلم نیست. معلم نهایت می تونه یک ساعت بیشتر با دانشآموز باشه پس بقیه ی وقت ها چی؟
به هر حال در زمینه ی آموزش تلفیقی باید فضا بیشتر از اینها مناسبسازی بشه باید برای دبیران عادی کلاس های توجیهی برگذار بشه و هزاران کار که باید انجام بشه.
پوزش از پرچونگی.
سپاس.

سلام به حافظ حسینی، دیگر معلم عزیز هم محله ای ما.
درست گفتین. مدارس غیر انتفاعی، اولویتشون پول پارو کردن هستش. اما اصلا نمیشه بهشون حق داد.
چون در تمامی مدارس دنیا، گرفتن پول بیشتر، مساویه با ارائه خدمات بیشتر.
وقتی یک مدرسه غیر انتفاعی برای دانشآموزان بینای خودش کلاس های متعددی رو برگزار میکنه، یا نباید فرد نابینا رو ثبتنام کنه، یا اگه ثبتنام میکنه، موظفه حالا که پول خوب میگیره، بستر لازم برای تحصیل اون فرد نابینا رو هم فراهم کنه.
اما آره. صرفا حضور در مدارس عادی، مساوی با اجتماعی شدن نیست.
چه بسیار کسانی که با حضور در مدرسه عادی، به علت عدم درک معلمان و هم کلاسی ها، بیشتر گوشه گیر و منزوی هم شدن.
برای اجتماعی شدن، فاکتور های زیادی وجود داره که یکی از اونها میتونه شرکت در کلاس های جانبی مثل زبان، موسیقی و کلاس های فنی حرفه ای خارج از زمان درس و مدرسه باشه.
نکته ای که در خصوص آموزش معلمان تلفیقی گفتین رو به شدت میپسندم.
این خلأ کاملا حس میشه.
چند وقت پیش مقاله ای رو میخوندم که در آمریکا، دولت ۶۰ هزار معلم تلفیقی این کشور رو مجبور کرده که خط بریل رو بدون استفاده از چشم و با دست بتونن بخونن.
اونا اعتقاد دارن معلم رابطی که وارد نظام آموزشی برای یک فرد نابینا میشه، باید مثل یک نابینا بتونه بریل بخونه، مثل یک نابینا در جهتیابی بتونه عصا بزنه
و و و.
در غیر این صورت میگن وقتی معلمی چنین مهارت هایی رو نداره، حق نداره به عنوان معلم رابط فعالیت کنه.
ای کاش یک دهم این مسائل هم در کشور ما اجرا میشد.

سلام شاه دوماد، به حق گزارش تلخی بود امروز تمام مدتی که آن را میخواندم بغض گلویم را گرفته بود، نمی دانم چرا با وجود این که شکر خدا وضعیت دخترم از لحاظ بینایی بسیار بهبود یافته اما همه اش به فکر زهرای خودم بودم که امسال قرار است به کلاس اول برود، البته آنچه از دست ما بر میآمده پیش بینی کرده ایم و عاقبت کار را به آفریدگارش واگذار نموده ایم. برایش دعا کنید که موفق باشد. به هر حال پست قابل تاملی بود، خیلی ممنون.

سلام به جناب حاتمی بزرگوار و گرامی.
قطعا زهرا با داشتن پدر و مادری چون شما، کمتر با مشکل رو به رو خواهد شد.
ولی ای کاش اگه تو اصفهان مدرسه ویژه نابینایان برای دختران وجود داره، چند سال اول رو در اونجا تحصیل کنه، خط بریل رو به خوبی یاد بگیره، با محیط اطراف و مسائل جانبیش کامل آشنا بشه و بعد وارد مدارس عادی بشه.
البته مطمئنم قطعا خود شما تمامی جوانب رو سنجیدین و انشا الله که مشکل خاصی هم پیش نمیاد.
من چهار شنبه هفته آینده برای پوشش مسابقات ریتد کشوری شطرنج نابینایان و کمبینایان دارم میام اصفهان و تا جمعه هم اونجا هستم.
ایشالا اگه فرصت شد حتما زیارتتون میکنیم و بیشتر در این ارتباط صحبت خواهیم کرد.

سلام.
من نمیدونم چرا ما همیشه وقتی میخوایم از کشورهای پیشرفته الگوبرداری کنیم، دقیقاً فقط اون نتیجه ی نهایی و اون کار نهایی رو الگوبرداری میکنیم.
اگر در کشورهای پیشرفته نابینایان در مدارس عادی درس میخونن، همه چیز براشون مهیا هست.
انواع و اقسام تجهیزات توانبخشی و امکاناتی که اون دانشآموز برای تحصیل لازم داره در اختیارش قرار میگیره و تمام شرایط سخت افزاری و نرم افزاری که فرهنگ برخورد با اون دانشآموز هم شاملش میشه براش فراهمه.
منتها ما هیچیمون سر جاش نیست بعد یه راست رفتیم سراغ این که بچمون باید با بچه های عادی درس بخونه.
نه امکانات داریم، نه معلم در اختیارش هست، نه کتابها درست و حسابی در اختیارشن، نه ساده ترین امکانات توانبخشی رو داریم که در اختیارش بذاریم، فقط میخوایم این بچه بره عادی بخونه که اجتماعی بشه.
یعنی مایی که توی مدارس استثنایی درس خوندیم اجتماعی نیستیم آیا؟
از دکتر صابری هم الآن میشه بالاتر مثال زد؟
ایشون توی شهید محبی درس خوندن و رتبه ی دو رو توی کنکور اونم بیست و پنج سال پیش آوردن.
آیا ایشون اگر عادی میخوند میتونست اون رتبه رو بیاره؟
مطمئناً نه.
چون توی مدارس عادی برای ایشون کاری انجام نمیشد.
من خودم توی مدرسه ی شهید محبی درس خوندم.
اتفاقاً اونجا معرق یاد گرفتم، سفالگری یاد گرفتم، حتی قالیبافی یاد گرفتم، پیانو یاد گرفتم، کلاس فن بیان رفتم، دوره ی داستان نویسی گذروندم، سلفژ کار کردم، سه سال گلبال کار کردم، دو سال بدنسازی کار کردم، دو سال شنا کار کردم، حصیربافی یاد گرفتم، مدام توی گروه سرود و تئاتر بودم.
حالا آیا مدرسه ی عادی وجود داره که بتونه فقط یکی از این رشته های هنری که من توی محبی یاد گرفتم رو به من یاد بده؟
الان کدوم بینایی همه ی اینهایی که من یه جا بلدم رو مثل من یه جا بلده؟
من معلمی داشتم که خودش نابینا بود و برای این که بتونه مثلاً تلفظ حرف ض رو توی عربی به من یاد بده، دست میکرد توی دهن من، زبونمو میگرفت، میذاشت روی نقطه ای از دندونم که باید از طریق تماس زبونم با اونجا ض رو تلفظ میکردم.
الآن بگید حتی کدوم معلم رابطی حاضره دست توی دهن یه دانش آموز نابینا بکنه که بهش تلفظ حروف عربی رو یاد بده آیا؟
من میگم اگر ما زیرساخت اصولی داشته باشیم خیلی خوبه که بچه ها عادی بخونن.
ولی وقتی نداریم، باید استثنایی بخونن.
نگران اجتماعی شدنشون هم نباشید.
فوقش چندتا برنامه ی فوق برنامه بذارید مثل کلاسهای زبان و موسیقی و امثال اینها که برن توی مؤسسات مختلف با همسن و سالهای بیناشون دمخور بشن و اجتماعی بشن.
هرچند که این کلاسها هم امکانات و شرایط خاص خودش رو میخواد.
ولی باز شدنیتر از مدرسه هست و لا اقل به تحصیل که مهمترین مسأله ی اون بچه هست آسیب نمیزنه.
ممنون.

سلام شهروز. به نکات خوبی اشاره کردی.
مدرسه ای که بستر لازم برای فرد نابینا رو نداره، نه تنها اونو اجتماعی بار نمیاره، بلکه زمینه آسیب پذیری اون فرد رو هم فراهم میکنه.
متأسفانه در کشور ما، تجهیزات توانبخشی به ندرت در اختیار دانشآموزان قرار میگیره و همین مسئله اونارو در مقایسه با دانشآموزان بینا در شرایط عقبتری قرار میده.
در کشور های اروپایی و آمریکای شمالی، تجهیزات توانبخشی در اختیار دانشآموزان قرار میگیره و دولت های این کشور ها، تسهیلاتی رو برای اون مدارس در نظر میگیرن.
یا مثلا برخی شرکت ها چنانچه در زمینه معلولین تجهیزاتی رو خریداری کنن، معافیت های مالیاتی به اونها تعلق میگیره.
معلم رابط هم که هر دانشآموز، یک معلم رابط اختصاصی داره.
مجموعه این شرایط، باعث میشه زمینه درس خوندن افراد نابینا در مدارس عادی به صورت تلفیقی کاملا فراهم باشه.

سلام شهروز.
میدونم چی میگی. منم همونطور که گفتم، معتقدم که عوامل مختلفی هست که با توجه به اونها باید دانشآموزو فرستاد مدرسه عادی.
من تو خزایلی خوندم. از اول تا آخرش. اونجا همچین چیزایی نداشتیم. اگه منو دوران کاردانیم میدیدی و با الان مقایسه میکردی، شاید این حرفو نمیزدی. شبیه آدمای عقبمونده بودم. دو سه سال طول کشید تا تونستم آداب معاشرت و اینجور چیزها رو یاد بگیرم. الانم خیلی چیزها رو بلد نیستم یا برام جا نیفتاده. به هر حال تجربت برام جالب بود.

عرض سلام خدمت آقای سرمدی و سایرین.
با خوندن این مطلب متأسف شدم، و امیدوارم مشکل چنین افرادی برطرف بشه هر چه زودتر.
اما خودم که تو مدرسه عادی درس میخونم مشکل خاصی ندارم. یعنی حد اقلش به شدت کسانی که ازشون تو این گزارش یاد شده مشکل ندارم.
البته تو مدرسه ای که من درس میخونم تعداد نابینایان نسبتا زیاده. یعنی شاید امسال ۶ نفر بشیم. سال گذشته ۴ نفر بودیم و این تعداد نسبتا زیاد یه مقدار مشکل درست میکرد و باید با کلی مکافات منشی گیر میآوردیم.
امتحانهامون هم زجر آور بودن.
تو بعضی امتحانها باید همون بار اول که سؤال خونده میشد جواب رو پیدا میکردیم و با انگشت به دبیر رابط نشون میدادیم. چون فرصت کمی هم داشتیم نمیتونستیم برگردیم و جواب سؤالهای قبلی رو مرور کنیم. البته خب بعضی اوقات هم سؤال برای دومین بار خونده میشد، اما تعدادش نسبت به تعداد سؤالات کم بود. این اتفاق بیشتر واسه امتحانهای زبان می افتاد.
واسه یکی دو تا سؤال هم بعضی وقتها میشد برگردیم. ولی در کل امیدوارم سال آینده چنین اتفاقاتی نیفته و دو سه تا دبیر رابط به ما بدن که کارمون لنگ نمونه.
ولی خدا رو شکر معلمهامون ما رو درک میکنن و باهامون تا اونجایی که امکان داشته باشه همکاری میکنن.
مثلا سال اول دبیرستان دبیری داشتیم به نام آقای کرمی که معلم ریاضی ما بودن. ایشون چون سابقه زیادی در کار با بچههای نابینا و کمبینا نداشتن یه مقدار به نظرم براشون سخت بود که مطالب تدریسیشون رو به من نابینا هم بفهمونن و نوشتههای روی تخته رو به اطلاعم برسونن.
البته سعی خودشون رو برای فعالتر بودن من سر کلاس و قرار دادنم در جریان کلاس انجام میدادن و تا حدودی هم موفق بودن، ولی برای اطمینان بیشتر به همکلاسیهام وعده کمک به نمره مستمر در صورت کمک به من برای اطلاع از نوشتههای روی تخته کلاس رو میدادن.
وای چه جمله مزخرفی شد خخخ.
به این ترتیب باعث شدن که من توی درس ریاضی زیاد نلنگم و حد اقلش توی تست زدن خیلی به دادم رسیدن.
خلاصه اش اینکه از معلمهام توی این مدرسه کاملا راضی هستم و مشکلی ندارم. ولی در زمینه دبیر رابط امیدوارم امسال به مشکل بر نخوریم تا مجبور نشیم پرسنل مدرسه رو درگیر خودمون و امتحانهامون کنیم.
پیروز و موفق باشید، التماس دعا، یا حق.

سلام آقای سرمدی فکر کنم تو تهران همه چی آرومه فقط غیرانتفاعیش طوفانی. ما اینجا تو شهرستان مون سالهاست که داریم قربانی نابینا میدیم من بارها به آموزش و پرورش شهرمون رفتم و از مشکلات دانش آموزان نابینا گفتم اما ای دریغ از یه همدلی چه رسد به اقدام. ما اینجا نه معلم رابط داریم و نه مدرسه ویژه برای نابینایان. فقط یه عالمه نابینای روستایی قربانی شده و یه عالمه نابینای روستایی در حال قربانی شدن داریم اگه میخوایید صادر کنیم تهران؟ بچه هایی داریم که پدر و مادرهاشون نمیتونن حرف یومیه شونو بزنن چه رسد به اینکه برن آموزش و پرورش و از حقشون دفاع کنن. اینجا راحت به نابیناها برچسب اوتیسم و عقب ماندگیو و این جور چیزها میزنند تاراحت بتونن از زیر مسیولیت شون شونه خالی کنن. به رییس آموزش و پرورش استثنایی استان اصفهان میگم میگه حق با شماست ما هم میدونیم به معلم نیاز داریم ولی کاری از دستمون برنمیاد. به رییس اداره آموزش و پرورش شهرمون میگم میگه به من کاری نداره آموزش و پرورش استثنایی در حیطه وظایف من نیست این بچه ها غربالگری میشن اگه به چیزی احتیاج داشتن خود استثنایی براشون فراهم میکرد. خلاصه اینجا استان اصفهان است استانی برخوردار و ما معلولینی بی درد که از سر رفاه اجتماعی زیاد خوشی زده زیر دلمون و متوقعانه مینویسیم و میخواهیم. ای کاش در سفرهای استانی به غیر از خشکی زاینده رود به مشکلات شهرستانهای استان اصفهان هم رسیدگی میشد. ای کاش آموزش و پرورش استثنایی موظف میشد برای هر شهرستان دسته کم یک معلم ویژه نابینایان استخدام میکرد. ای کاش تو آزمون جدید آموزش و پرورش حق سه درصد معلولین بصورت جداگانه اعمال میشد یعنی تمامی معلولینی که رشته هاشون مورد نیاز آموزش و پرورش استثناییه تو آزمونی جداگانه برای آموزش و پرورش استثنایی آزمون میدادند و استخدام میشدند.ببخشید از بس نگران همشهریهای نابینام هستم خیلی نوشتم اونم با دلی پر. ممنون از پست بازم کاربردیتون.

سلام ندا خانوم.
دل پر شما و حرفاتون ناشی از واقعیت تلخی هست که متأسفانه در خیلی از استانها با اون مواجه هستیم.
افسوس که در استان صنعتی مثل اصفهان، با اون همه کارخونه و امکانات، اما به این شکل با نابینایان برخورد میشه.
اگه در شهرستان های استان اصفهان به این شکل داره برخورد میشه، دیگه وای به حال استان هایی مثل ایلام، کهگیلویه، سیستان و بلوچستان، هرمزگان، خراسان شمالی و جنوبی و خیلی از نقاط دیگه.
فقط خدا میدونه نابینایان مناطق روستایی، چه درد و رنجی دارن میکشن.
مرسی از این که با ما درد و دل کردین.
به امید روزی که در کشور ما، هیچ معلولی به خاطر قصور مسئولین، بی سواد بزرگ نشه.

سلام
خیلی متاسفم
ولی یه موضوع را میخوام بگم
من فقط ۹ ماه داشتم که به شبانه روزی آوردنم از وقتی که خودم را شناختم تو این شبانه روزی بودم
مادر و پدرم هم از دور گاهی میومدند یه نگاهی به من میکردند وقتی میدیدند که حالم خوبه خوشحال میشدند و میرفتند آخه قانونشون این بود که نباید خیلی بیاند پیش من و خودشون را نشون بدند چون ممکنه که ما دو محیطه بشیم و براشون مشکل پیش بیاد منظورم مقامات شبانه روزی هست
فقط عید ها و تابستون ها میرفتیم خونه
تا کلاس دوم تو همون شبانه روزی درس خوندیم ولی از کلاس سوم به مدارس عادی میرفتیم
معلم رابط هم نداشتیم هیچ مشکل هم نداشتیم معلم ها خیلی با ما برخورد عادی داشتند برای امتحانات هم یکی از همون بچه ها که کلاس پایینتری از ما داشت میومد منشی میشد و کار یه منشی را میکرد اتفاقا خیلی هم سختگیر بودند و با این که اون بچه کلاس پایینتر بود مواظب بودند که یه وقت ما تقلب نکنیم
آهان ما فقط یه مشکل داشتیم اون هم این بود که بچه ها از روی کنجکاویشون خیلی ما را اذیت میکردند مثلا کیف هاشون را جلوی ما روی هم میذاشتند که ما بیفتیم روشون و اونا هم میخندیدند یا اذیت های دیگه
خلاصه ما تو دوره مون این مشکلات را نداشتیم ببخشید که طولانی شد و جمله بندی درستی نداشتم
دیگه نمینویسم چون وقتگیر هست
موفق باشید.

سلام خانوم کاظمیان.
یک تضاد، در دوران شما با دوران فعلی، کاملا مشهوده.
در دوران شما یعنی حدود ۴۰ سال پیش، مدیران و معلمان مدارس پیش از انقلاب، دید بازتر و شناخت بیشتری نسبت به افراد معلول داشتند.
اما به خاطر ضعف فرهنگی، دانشآموزان، به خاطر تفریح و سرگرمی خودشون، افراد نابینا رو مورد آزار و اذیت قرار میدادن.
اما هر چی به دوران ما نزدیکتر میشیم، شناخت مدیران و مسئولین نسبت به افراد نابینا کمتر شده.
اما با گسترش فرهنگ و دید بازی که مردم پیدا کردن، دیگه کمتر شاهد اذیت های خیابونی و تمسخر نابینایان توسط مردم و کودکان هستیم.

سلام بر آقای سرمدی و تبریک مجدد به خاطر شروع فصلی جدید در زندگی, گزارش بسیار مفید و البته تاثر و تاسف بر انگیز بود. اینجانب در مدارس ویژه و مدارس عادی تحصیل کردم. که تحصیل یک ساله من در مدرسه ویژه نابینایان اصفهان (ابابصی) خود جای بحث و تفصیل بسیار دارد که در این مختصر مجال نمی گنجد. شخصا از تحصیل در مدارس عادی در مقطع راهنمایی و دبیرستان تجربیات و رضایت بهتری دارم. البته دو سه نفر دبیر رابط برای من در این دوران گذاشتند که بحث در خصوص نحوه رفتار و عملکرد و آگاهی هر یک از آنها نیز خود شرحی است مفصل و در این جا بسیار مغتنم می دانم از سرکار خانم فرشته نحوی یکی از دبیران رابط خود, نهایت تشکر و قدردانی خود را اعلام نمایم. آنچه در کشور ما در بسیاری از زمینه ها فقدان و یا خوش بینانه تر کمبود آن حس می شود, مبحث نظارت و تخصص است که هر زمان گامی موثر و کارآمد در این خصوص برداشته شود تحولی ارزشمند است. البته چندی است همنوعان محترم شاغل در آموزش و پرورش عهده دار امر معلم رابط در مدارس شده اند, امیدوارم عملکرد صحیح, مسوولانه, همراه با تخصص و آگاهی آنها درسهای زیادی را به سایرین بیاموزد و ارتباط میان خانواده و مدرسه و متولیان و مسوولیان را بیش از پیش منسجم سازد. کامروا باشید.

سلام به امیر
پست خوبی رو گذاشتی
منم خودم توی مدرسه عادی درس میخونم
با مشکلات و سختیهای زیادی روبه رو شدم و میشم
مدارس عادی یه خصویتی که داره برای ماها به نظر من اینه که بیشتر میتونیم توی جامعه و توی دید قرار بگیریم
درسته که سختیها و مشکلات خودشو داره،ولی به نظر من ما باید خودمونو نشون بدیم توی جامعه،بگیم که ما هم میتونیم مثل افراد عادی توی مدارس عادی درس بخونیم
من خودم اصلا خوشم نمیاد توی مدارس غیر انتفاعی درس بخونم،بعضی خونوادهها هستن فکر میکنن که توی مدارس غیر انتفاعی بیشتر به فرزندشون میرسن تا مدارس عادی
خب اینم خودش یه اشتباه بزرگیست،چون اونایی که توی مدارس غیر انتفاعی هستن بیشتر به فکر پولن تا اینکه کمکی به دانشآموز بکنن
من خانواده ای میشناسم که بچه شونو میبرن مدرسه غیر انتفاعی،فکر کن توی مدرسه شون ۳ تا از درسا رو دبیر نداشتن
من خودم شخصا هیچ دلخوشی ای از آموزش پرورش ندارم،چه عادی چه استثنایی
خیلی منو اذیت میکنن،نمونهش همین امسال که میخاستم برای امتحان نهایی منشی بگیرم
که خیلی اذیت شدم،مخصوصا مامانم که بنده خدا داشت نا امید میشد
فکر کن ۴ تا از امتحانامو منشی نداشتم و آدارچی مدرسه برام میخوند
وقتی امتحان اولی که خاستم برم داخل حوزه امتحانی مراقبا و معاون و مدیر اینا نمیزاشتن
میخام بگم که خیلی درکشون از یه فرد معلول کمه
معلم رابط که دیگه جای خودش،کاری به اون صورت نمیکنن
فقط میان یه خبری میگیرن میرن
مرسییی از پست داداش

سلااام عباس.
به هر حال درس خوندن تو مدارس عادی یا همون دولتی، و حتی غیر انتفاعی، سختی های خاص خودشو داره که انکار ناپذیره.
به خصوص در استان های محروم که دیگه شرایط خیلی خیلی سختتره.
امیدوارم که درساتو با بهترین نمرات به پایان برسونی و بعد وارد دانشگاه بشی عباس جان.
راستی عباس. شماره من تو بخش شناسنامم هست.
با خطت یه sms به من بده شنبه بهت میزنگم کارت دارم.

مگه میشه؟؟؟ مگه داریم؟؟؟؟ واقعا راست میگید؟؟؟ اینجا ایرانه ایران. مگه ما خودمون کم از این بدبختیا کشیدیم. حالا چی شدیم؟ هیچ چی یه بیکار مایه ننگ جامعه. توقع دارید کارکنان استثنایی بروند مشکلات بچه ها رو رفع کنند. کی پس توی اتاقش زیر کولر بشینه کلش بازی کنه. آخه چقدر ماها پر توقع هستیم. رو مون رو کم کنیم تا از دستمون ناراحت نشدن آقایان.

سلام من ی معلم رابط در مدارس عادی هستم.مطالب خوبتون خوندم.هم خوشحال شدم از موفقیتهای عزیزان.هم ناراحت بابت عدم درک درست مسولین مربوطه از مشکلات شما عزیزانم.میخواستم بروشوری تهیهکنم جهت اگاهی بخشی به مسولین مدارس…دانش اموزان هم کلاسی معلولین..معلم کلاس ..واولیای دانشاموزان کل کلاس.البته بطور جداگانه.اگر مطلبی کوتاه وتاثیرگذار که کاربردی هم باشه در اختیارم بگذارید خوشحال میشم.من مخلص همه دانش اموزان ودانشجویان معلول کشورمون هستم.واز صمیم قلب دوستون دارم واحترام ویزه براتون قائلم.

دیدگاهتان را بنویسید